انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تنها صداست که می ماند*

درآمدی بر انسان‌شناسی رادیو

رادیو و تلگرام یعنی امکانات فناورانه انتقال صدا از طریق امواج الکترونیک در سال ۱۸۹۵ (۱۲۷۴ شمسی) به وسیله یک مخترع ایتالیایی به نام گولیلمو مارکونی (Guglielmo Marconi) ابداع شدند که به همین دلیل نیز در سال ۱۹۰۹ پس از نخستین پخش رادیویی در سال ۱۹۰۱ (۱۲۸۰ ش.) جایزه نوبل در فیزیک را به دست آورد. مارکونی، عضو حزب فاشیست ایتالیا ، رئیس منتصب آکادمی سلطنتی ایتالیا به وسیله موسولینی، رهبر فاشیست این کشور در سال ۱۹۳۰ بود و در همان زمان در تعبیری بسیار تمثیلی و تامل‌برانگیز رشته‌های صوتی الکترونیک اختراع خود را به رشته‌های به هم‌بافته پرچم فاشیستی تشبیه و رادیو را در خدمت پراکندن ایده‌های فاشیستی حزب و رهبرش اعلام کرد. و این شاید سرنوشتی محتوم برای رادیو و سپس سایر رسانه‌ها بود که تا امروز بر روند شکل و محتوایشان تاثیر گذاشته و آنها را زیر سلطه قدرت سیاسی قرار داده و به نوعی قربانی ِ تمایل دائم این قدرت به دخالت در آنها و بهره جستن از آنها برای رسیدن به اهداف خویش در کنترل و هدایت افکار عمومی.

نزدیک به بیست سال پس از نخستین پخش آزمایشی رادیو، موسسه بی بی سی در سال ۱۹۲۲ (۱۳۰۱ ش.) تاسیس و از همان سال برنامه های خود را آغاز کرد. و جالب آنکه در ایران نیز نخستین استفاده از سیستم های تلگراف از همین سالها (۱۳۰۳ ش.) در وزارت جنگ انجام شد و رادیو تهران نیز نخستین برنامه خود را از سال ۱۳۱۹ (۱۳۴۰ میلادی) آغاز کرد و اهمیت آن در نظر قدرت حاکم آنچنان بود که مدیریتش را به دکتر عیسی صدیق اعلم استاد دانشگاه تهران واگذار کردند.

رادیو اما سال های طلایی خود را ابتدا در طول جنگ جهانی دوم و در سال های پیش و پس از آن تجربه کرد: تبلیغات فاشیست‌ها در ایتالیا، نازیستها در آلمان، استالینیستها در شوروی، بی بی سی در بریتانیا و رادیو آمریکا در ایالات متحده با محوریت ایدئولوژی و سیاست که موسیقی همیشه چاشنی مناسبی برای آنها بود، از پیش از جنگ آغاز شدند و به دموکراتیزه شدن گفتمان سیاسی در قالبی بسیار قابل دسترس تر از متن مکتوب (کتاب و مطبوعات) و بسیار ارزان تر رسیدند. رادیو در آن واحد هم فرهنگ را به خانه مردم می‌برد و هم سیاست را؛ هم آنها را با زیبایی‌ها و ظرافت‌های عالم دانش و هنر آشنا می‌کرد و به فضاهایی رویایی و به دور از ذهن آنها، همچون تالارهای اُپرا و کاخ‌های سلطنتی و میدان‌های جنگی می‌بردشان و هم راهی ارزان و مطمئن برای آن بود که سیاستمداران ذهنیت آنها را در دست بگیرند و «واقعیت» را در قالب «صوت» (که سپس در ترکیب و صوت و تصویر باز هم «واقعی‌تر» جلوه‌گر شد) باز تعریف کنند: از این پس «از رادیو شنیدن» معنایی یافت که پیش و پس از آن «در روزنامه خواندن» و «در تلویزیون دیدن» معانی مشابهی برایش می‌ساختند و واقعیتی مطلق به شمار می‌آمدند که تا عصر اینترنت و رسانه های مجازی مدرن ادامه یافتند.

سال های طلایی که وودی آلن در فیلم معروف و بسیار زیبای خود با عنوان «روزهای رادیو» (Radio Days) (1987) تصویری آرمانی شده ، پرنشاط و گرم و صمیمی از آن به دست می‌دهد، کانون خانواده را بازتعریف کرد. وقتی به گذشته تاریخه تحول انستان می‌نگریم می‌بینیم که خانواده انسانی از قدیمی‌ترین ایام، بر پایه کانون گرمی که همان شعله آتش (برای امن ماندن از حمله جانوران، گرم شدن و پختن) شکل گرفته بود. بعدها نیز خانواده، در شکلی فرهنگی‌تر مرکزیت خود را در مفهوم سفره و میز غذا به دست آورد. از این رو «بر سر سفره عقد نشستن» معنای آغاز خانواده‌ به مثابه سلول اولیه یک زندگی اجتماعی را می‌داد که سپس به معنای«بر سر سفره کسی نشستن» و معنای خانواده داشتن یا دعوت شدن به یک خانواده یا تربیت شدن در یک خانواده و کمک گرفتن از آن یا «نان و نمک کسی خوردن» را در خود توسعه بخشید. این معانی اما، از ابتدای قرن بیستم در اروپا و آمریکا و با فاصله‌ای کمتر از بیست سال در ایران، محوریت غذا و سفره را که عنصری کاملا درونی بودند، در ترکیب با محوریت یک عنصر بیرونی: «صدا»یی که از بیرون می‌آمد، تعریف جدیدی از کانون خانواده، یعنی فضا / زمان گردهم‌آمدن اعضای خانواده به خود گرفتند. اگر پیش از آن زمان ِ گردهم‌آمدن‌ها، زمان صرف ِ غذاهای سه‌گانه (صبح و ظهر و شام) بود و جا به جایی اندک زمانی و احتمالا فضایی بر اساس فصول و اقلیم تعریف می‌شد، با ورود عنصر جدید، زمان‌ها و فضا‌ها پیچیده‌تر شدند. رادیو ممکن بود تمام روز روشن باشد و به همدمی همیشگی برای همه اهالی تبدیل شود. رادیو ممکن بود در ساعاتی توجه و هیجان خاصی را به گرد خویش بر‌انگیزد (اخبار‌، قصه‌های رادیویی، برنامه‌ روزهای تعطیل). اما رادیو می‌توانست در فواصل زمانی دیگری، موقعیت‌های شادی و آسایش را نیز تداعی کند برای آنکه کسی و یا همه خانواده با هم در کنارش بنشینند و به روایت‌هایش گوش دهند و یا رادیو می‌توانست عاملی برای اخطار و هشدارهایی باشد که باید به آن گوش سپرده می‌شد (در زمان جنگ، کودتا، مصیبت های طبیعی و…). این روابط البته بعدها با تلویزیون نیز ادامه یافت اما با دگرگونی‌هایی دیگر.

کانون خانواده‌ای که رادیو تعریف می‌کرد، اما، با تحول خانواده دچار تحول می‌شد: خانواده اروپایی و آمریکایی پس از جنبش مه ۱۹۶۸ و خانواده ایرانی پس از دهه ۱۳۶۰ (۱۹۸۰) راه زایش سوژه ها را درون خود، یعنی کُنشگرانی تفکیک شده از هم را، و از این طریق، تفکیک زمان / فضاهای درون خانوادگی را پیش گرفتند. افزایش درآمدها و کاهش بهای رادیو عاملی اساسی در این زمینه بود که سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۷۰ درغرب و ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ در ایران اندک اندک رادیو را کاملا دموکراتیزه کرد و حتی از شکل جمعی به شکل فردی در آورد. ظهور رادیوهای ترانزیستوری یعنی رادیوهای کوچک و قابل حمل و نقل و استفاده بدون برق در جهان به سال های اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ (دهه ۱۳۴۰ ایران) آغاز شدند این روند را تشویق و گسترش دادند. کوچک شدن اندازه رادیو و استفاده آن از باطری به جای برق امکان می‌داد یک فرد بتواند با رادیو و جهان خودش در آن و سبک و سلایقی که رادیو و کانال‌های متعدد آن عرضه می‌کرد، تنها بماند و سوژگی هر چه بیشتر شکل بگیرد. به همین دلیل نیز بود که از همین دوران رادیو با پذیرش اصل تفاوت در سلایق و سبک‌های زندگی تعداد کانال‌های رادیویی و تنوع برنامه‌ها و تقسیم‌بندی‌های زمانی را نیز در تحول خود شاهد بود. چند سال بعد از دهه ۱۹۷۰ میلادی (۱۳۵۰ در ایران) موج اف. ام امکان داد که کیفیت بسیار برتری از لحاظ صدایی گستره باز هم بیشتری از برنامه‌ها و مخاطبان و شکل گیری فردیت‌ها و سبک‌های زندگی را بر اساس برنامه و ساعات پخش و در عین حال میانکُنشی شدن (رابطه مستقیم با مجریان رادیو در برنامه‌های زنده) فراهم کند و این امر تا دهه ۲۰۱۰ میلادی(۱۹۹۰) که رادیو های اینترنتی گسترش پیدا کردند، ادامه یافت.

دو محور سبک زندگی و رابطه با زمان، از مهم ترین محورهای هویت ساز مدرن بودند که پدید آمدن اشکال جدید آنها را مدیرون ظهور رسانه های جدید هستیم. افراد دیگر ناچار نبودند که سلیقه‌ای مشابه سلیقه خانواده و یا حتی دوستان خود داشته باشند و با دموکراتیزه شدن وسایلی چون رادیو، گرام های کوچک سیّار، تلویزیون‌های کوچک، و افزایش هرچه بیشتر کانلال ها به صورتی که در نهایت به کانال هایی با مضمون های بسیار تخصصی مثل موسیقی کلاسیک ، تئاتر، سینما، کتاب و غیره برسیم، همراه با تغییرات فضایی دیگر برای نمونه در فضای خانگی (تقسیم اتاق‌ها) و در شهر (تقسیم فضاهای شهری) جامعه مدرن را به وجود آورده و بازتولید می‌کردند. از انی رو نباید تعجب کرد که چگونه نهادی همچون سازمان تلویزیون ملی در ایران در نیمه دهه ۱۳۴۰ پیشتاز هنرها و و برنامه‌های مدرن در همه زمینه ها از شعر و موسیقی و نمایش و سینما و جشنواره‌ها بود. افزون بر این رابطه جدید با زمان نیز اهمیت بسیار زیادی داشت: می‌دانیم که تغییر رابطه با زمان از مهم‌ترین مشخصات مدرنیته‌ای بود که تقویم صنعتی و مراسم و روزها و مناسک شهری خود را جایگزین تقویم قدیمی سنتی و دینی می‌کرد. شهرهایی که جای ناقوس کلیسا را به ساعت شهرداری (میدان های ساعت در ایران) می‌دادند و با تنظیم قوانین شهری جدید، ساعات رفت و آمد، ورود و خروج از خانه، ساعات استفاده از وسایل حمل و نقل، ساعات شروع و اتمام کار اداری، روزهای تعطیل رسمی و روزهای کاری را تعیین می‌کردند و در نهایت مردم همه به دلایل کارکردی به استفاده از اختراع ساعت مچی و بستن آن به دست هایشان رسیدند. اما همین ساختار در اشاعه رادیو نیز مطرح بود برنامه های رادیویی در ابتدا با تبعیت از الگوی تقسیم زمانی/ فضایی خانواده‌ها (تقسیمات غذایی و خواب و بیداری و کار) خود را تنظیم کردند. مثلا ساعات اخبار با ساعات غذاهای روزانه انطباق داشتند و برنامه اصلی شب در رادیو یا تلویزیون درست با زمان استراحت پس از شام یا نهارو غیره. اما رفته‌رفته و با گذار ازعصر رادیو به عصر تلویزیون‌، کنترل بسیار بالاتری بر تنطیم زمان و فضا پیدا شد. بسیاری از کسانی که امروز در دهه های شصت و هفتاد خود هستند به یاد دارند که تعبیر «خالی شدن خیابان‌ها» در زمان پخش یک برنامه رادیویی و سپس تلویزیونی چگونه در برخی از فرهنگ‌ها، از جمله در خود ایران، دیده می‌شد و می‌دیدیم چگونه سلبریتی‌های سینمایی با سلبریتی‌های رادیویی و تلویزیونی در هم‌آمیختند. رادیو بدین ترتیب نقشی عظیم نه فقط در شکل گرفتن مدرنیته و سوژگی آن داشت، بلکه عاملی اساسی در دموکراتیزه شدن فرهنگ و هنر و دانش بود. الگویی که بعدها با تلویزیون و از حدود سی سال پیش با رایانه و اینترنت و تلفن های پیشرفته همراه و اپلیکیشن‌های آن ادامه یافته و پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر شده است.

در این میان همانگونه که گفتیم تقریبا در کل تاریخ رادیو و الگویی که بعدها برای تمام رسانه‌ها به کار برده شد، نوعی رقابت میان دو قطب اساسی وجود داشت : در یک سو قطب قدرت‌سیاسی و تلاش آن برای بازتولید خود از طریق سلطه بر رادیو و در نتیجه استفاده یا سوء استفاده از برنامه های رادیویی مختلف به صورت زیرکانه یا بسیار مبتدیانه برای انتقال ایدئولوژی خود به مردم بود که هنوز آثاری از آن در کشورهای در حال توسعه دیده می‌شود که جای خود را به همین تلاش روی شبکه‌های اینترنتی داده است. و از سوی دیگر قطب فرهنگ بود که رادیو و سایر رسانه‌ها را بهترین حامل برای انتقال فرهنگی، اشاعه آن و دفاع از فرهنگ‌های در اقلیت و حاشیه‌ای و حتی نجات این فرهنگ‌ها با میدان دادن به آنها برای عرصه خود می‌دید. همانگونه که تلاش می کرد که فرهنگ های آوانگارد را نیز تا جایی که ممکن است از حوزه صرفا گروهی محدود از نخبگان خارج و با این ابزارهای ارتباط جمعی به اقشار وسیعی منتقل کره و شانس این هنرها و این فرهنگ را برای تداوم یافتن بیشتر کنند. بدین ترتیب رقابت برای به دست آوردن بهترین کانال ها، بهترین ساعات پخش، بهترین مجریان و هنرمندان و بالاترین بودجه‌ها برای تهیه برنامه های رادیویی به اوج خود رسیدند رادیو خود به راهرویی تبدیل شد که هنرمندان را به تلویزیون و سینما می رساند تا سرانجام امروز به کانال‌های شبکه مجازی برساند.

در این میان، دوگانه سیاست / فرهنگ، شاید تا بیست سال پیش هنوز بسیار اساسی بود اما با گسترش تکنولوژی اف. ام. و سپس براه افتاده شبکه‌های خصوصی و سرانجام رادیو‌ها و تلویریون‌های اینترنتی با دسترسی آزادی به به ساعات پخش و نمایش و تماشا می‌دادند و فراوانی بی حد و خصر آنها، آن را به زیر سئوال برد. با این همه در کشورهای در حال توسعه هنوز این رقابت‌ها و درگیری‌ها به پایان نرسیده است. در ایران شاهد بوده ایم که چگونه مباحثی همچون ویدیو و سپس تلویزیون‌های ماهواره ای و امروز ایننترنت و شبکه‌های و کانال‌های مجازی، هنوز مورد بحث های داغ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که در اغلب کشورهای توسعه یافته دیگر موضوعیت خود را از دست داده است. چشم‌انداز امروزی رادیو را باید به گونه‌ای بسیار متفاوت در مد نظر قرار داد که برخلاف آنچه ممکن است به نظر می رسید به پایان خود رسیده، درست برعکس یک نوزایی خارق العاده را پیش رو دارد.

این چشم انداز در جامعه‌شناسی و انسان شناسی رادیو بدون شک هنوز و در آینده ای قابل پیش بینی بر اساس شکل گیری سبک‌های زندگی فردی و البته سبک های زندگی جماعتی ( یا گروه های با سلایق یکسان) پیش خواهد رفت که در آن شاهد گردهم‌آمدن افراد بر اساس نیازها و شخصیتشان به گرد این یا آن فناوری رسانه‌ای هستیم و خواهیم بود. اما در آنچه به طور خاص به رادیو بر می‌گردد، ما امروز شاهد آن هستیم که ویژگی این رسانه در حسّی تعریف می‌شود که بر آن استوار است، یعنی حس شنوایی. بنابراین در زبانی عام‍‌تر می توانیم رادیو را با صدا و با موسیقی انطباق دهیم. منظور آن نیست ک در گذشته چنین نبوده است. اما روندهای اجتماعی کنونی که ما با جهانی شدن و افزایش پیچیدگی فرهنگی و چند کاربردی شدن کُنش‌های انسان‌ها در زمان و مکان سروکار داریم. امتیاز استفاده همزمان از قدرت شنوایی و انجام یک یا چند کار دیگر به صورتی بسیار پررنگ تر از گذشته مطرح شده است. همانگونه که نباید از نظر دور داشت که نقش موسیقی نیز به شکل شگفت‌انگیزی در زندگی روزمره و حیات فکری و ذهنی ما افزایش یافته است. بدین ترتیب شاهد آن هستیم که همه افراد هر چه بیشتر در روزمرگی خود و در همان حال که کارهای روزمره خود را انجام می‌دهند به موسیقی، به اخبار، به بحث‌های رادیویی و یا به نوارهای صوتی بازتولید شده از منابع دیگر گوش فرا می‌دهند. امروز در کشورهای اروپایی و آمریکا، تقریبا اکثر کتاب‌های چاپ شده به همراه خود نمونه دیجیتال، تصویری و نمونه صوتی خود را نیز دارند و افراد بنابر مورد، یک یا دو نمونه یا هر سه آنها را می خرند تا در سبک های زندگی بسیار متنوع خود و سایر دوستان یا اعضای خانواده شان هر کدام به شیوه‌ای که تمایل دارند از آن استفاده کنند. گوش دادن به کتاب، بحث و اخبار و موسیقی در هنگام رانندگی، پیاده‌روی، ورزش یا استراحت در محیط‌های طبیعی به رفتارهایی رایج و «طبیعی» تبدیل شده است. و این خاصیت که صدا حاملی است که نیاز به دخالت «دست» برای استفاده ندارد یا به اصطلاح فناوری «هند فری» بودن آن، رسانه‌ای صوتی را به یکی از مدرن‌رین رسانه‌ای قابل استفاده در سبک زندگی در مدرنیته متاخر تبدیل می‌کند. این امر را زمانی بهتر درک می‌کنیم که شاهد تبدیل شدن و یا ایجاد نمونه‌های صوتی از تقریبا تمام رسانه‌های دیگر نیز هستیم. برنامه‌های هوش مصنوعی جدید که بر آیفون‌ها و سیستم‌های آندرویید و حتی رایانه‌های خانگی نصب می‌شوند امکان مبادله اطلاعات بین دستگاه و انسان را بر اساس صدا فراهم می‌کنند. کُنشگر می‌تواند دستورات مختلفی را صرفا با صدا به دستگاه داده و پاسخ‌های خود را به صورت صدا دریافت کند. منشی‌های الکترونیک سالهاست بسیاری از خدمات اداری و مالی را انجام می‌دهند، . «پلی لیست» ها این امان را فراهم می‌کنند که سکانس‌های زمانی ویژه ای برای هر کنشگری بر اساس سلیقه‌اش ایجاد شود که بیشترین هماهنگی و انطباق را با شخصیت و سبک زندگی او دارد. موفقیت شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن هایی نظیر فیس بوک، تلگرانم، اینستا گرام و… را باید ناشی از همین روند دانست که احتمالا با پیشرفت خود اشکال پیش از خود (وبگاه ها و شاید حتی موتورهای جستجوی قدیمی ) را برای همیشه به کنار بگذارند یا تغییری اساسی در آنها ایجاد کنند.
رادیو که تبلور خود را در صدا می یابد، در سالهای دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰میلادی انقلابی را در سینما به وجود آورد که برخی آن را پاین این هنر می پنداشتند، بعدها تلویزیون این تصور را به وجود آورد که رادیو به پایان عمر خود رسیده است، و رایانه این تصور را که عمر تلویزیون به سر رسیده، اما واقعیت در آن است که صدا به مثابه عنصر اصلی یکی از حس های پنچگانه ما بدون شک همواره قدرتی بزرگ را در خود خمل کرده و خواهد کرد. رسانه‌های آینده هر چه باشند، بسیار بعید به نظر می‌رسد که بتوانند دو حس اساسی شنیدن و دیدن را کنار بگذارند و برعکس می‌توان تصور کرد که حس‌های دیگر را نیز درون نظام رسانه‌ای وارد کنند. اما بهر‌سو، همچون موسیقی و ضرب‌آهنگ که بخشی از طبیعت و ذات همه انسان‌ها و شاید سایر جانوران باشد، صدا و رادیو در مفهوم عمیق آن نیز چنین است و چنین خواهد ماند.
• عنوان این مقاله برگرفته از شعری از فروغ فرخزاد است