انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تلویزیون واقع‌نما؛ فرصت سازی یا فرصت سوزی؟ (۳)

در برنامه‌های ژانر تلویزیون واقع‌نما (به‌خصوص در قالب مسابقات استعدادیابی) چند ویژگی اصلی به چشم می‌خورد که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد؛

۱– دروازه‌بانی رسانه‌ای: بدین معنا که در اینجا تلویزیون واقع‌نما عرصه را برای کشف و عرضه‌ی شرکت‌کنندگان فراهم کرده و اگر راهبری رسانه‌ای وجود نداشته باشد، ممکن است افراد هرگز به فرصتی برای دیده و شنیده شدن دست نیابند.

۲- سانتی مانتالی کردن[۱] شهرت: در این ژانر با کمک استراتژی جریان زندگی[۲] داستان زندگی شرکت‌کنندگان روایت می‌شود و در ادامه فرآیند دراماتیزه شدن[۳] رخ می‌دهد؛ بدین معنا که در بسیاری از مواقع تأکید بیش‌ازحد بر طبقه اجتماعی و وضعیت نامطلوب زندگی شرکت‌کنندگان، به‌خودی‌خود امتیاز محسوب شده و شیوه‌ای مناسب برای جلب نظر مخاطبان و حتی داوران مسابقه تلقی می‌شود، و در بسیاری از موارد نیز تحریک احساسات و دراماتیزه شدن بر روند اصلی مسابقه غلبه می‌یابد، در این موقعیت مخاطبان به دلیل همذات پنداری با شرکت‌کنندگان همراه شده و به‌جای توجه به استعداد و هنر عرضه شده به داستان زندگی آن‌ها توجه کرده و بر این مبنا به آنان رأی می‌دهند، هرچه داستان زندگی سوزناک‌تر و تأثیرگذارتر باشد، همراهی مخاطب نیز افزایش می‌یابد، در نمونه‌های داخلی مصادیق متعددی از این موضوع را در برنامه‌های همچون عصر جدید و ماه‌عسل شاهد بودیم. در این شرایط می‌توان گفت، فقر، بدبختی و گمنامی رمانتیزه شده و درنهایت با راهبری رسانه‌ای، شرایط نامطلوب به خروجی‌های مطلوبی همچون مشهورشدن، ثروتمند شدن و ….ختم می شود.

۳- معمولی بودگی[۴]؛ تأکید بیش از حد این ژانر بر معمولی بودن در قالب‌های متعدد آن ازجمله مسابقات استعدادیابی به‌وضوح مشاهده می‌شود، که در جریان آن افراد مایل‌اند خود را همچون سایر افراد جامعه نشان دهند. در این موقعیت شرکت‌کنندگان بر این نکته تأکید می‌کنند که هنر و استعدادهایشان موهبتی ذاتی و نه مهارتی اکتسابی و آموختنی بوده است. اما درعین‌حال این شرکت‌کنندگان معمولی، معمولی‌هایی هستند که مایل‌اند خاص تلقی شوند، در اینجا پارادوکسی به چشم می‌خورد، از یک‌سو افراد برای گریز از معمولی بودن در برنامه‌های این ژانر ازجمله مسابقات استعدادیابی شرکت می‌کنند و به تعبیر کولدری خواهان تبدیل‌شدن از افرادی معمولی به اشخاص مشهور رسانه‌ای هستند، و از سویی دیگر، خواهان حفظ اصالت و معمولی بودگی خویش هستند.

۴– شهرت عینیت یافته و میان‌بُر موفقیت: سلبریتی های تلویزیون واقع‌نما یا به تعبیر ترنر سلبریتی های تصادفی[۵] قابلیت جایگزینی بالایی دارند، آن‌ها به‌واسطه حضور در یک اپیزود از این برنامه‌ها به شهرت مقطعی و فوری رسیده و به‌سرعت نیز فراموش ‌شده و جایگزین سایر افراد می‌شوند؛ البته در این بین استثناهایی نیز وجود دارد، برخی نمونه‌های خارجی همچون اعضای خانواده کارداشیان ها، جنرها و یا برخی برندگان مسابقات بزرگ استعدادیابی همچون امریکن آیدل و امریکن گات تلنت از این قبیل هستند، اما درمجموع می‌توان گفت ماهیت این‌گونه از سلبریتی ها مبتنی بر زودگذر و کوتاه‌مدت بودن است.

در اینجا اقتصاد سیاسی تلویزیون واقع‌نما بر تبلیغ فوری و تجدید مداوم شرکت‌کنندگان مبتنی است و این امر مؤید آن است که این شرکت‌کنندگان و سلبریتی های در حال ساخت، به‌ندرت از شانسی جدی برای برخورداری از یک حرفه بلندمدت رسانه‌ای برخوردارند. بسیاری از افراد حرفه‌ای در تلویزیون‌های واقع‌نما بر این موضوع واقف‌اند که نمی‌توانند با شرکت در برنامه‌های این ژانر و حضوری چنددقیقه‌ای جذب نظام سلبریتی شوند (کالینز، ۲۰۰۸: ۸۹). و عمر سلبریتی بودن آن‌ها خیلی زود خاتمه یافته و دوباره به ورطه گمنامی می‌افتند. هرچند همانطورکه اشاره شد، استثنائاتی نیز وجود دارد.

علاوه بر این، در بسیاری از موارد برنامه‌های این ژانر ازجمله مسابقات استعدادیابی به‌منزله میان‌بر موفقیت تلقی می‌شوند؛ این میان‌برها به‌خصوص در جوامعی که فرصت‌های تحرک اجتماعی در آن‌ها برای همگان به‌آسانی مهیا نیست، حضوری چشمگیر دارند. همچنین می‌توان ردپای حضور آن ها را در جوامعی یافت که بر محور سرمایه‌داری و ایده‌های نئولیبرالیستی خودت انجام بده به‌پیش می‌روند، یا در جوامعی با ترکیبی از این دو عامل؛ بدین معنا که پیوند بین شرایط محدود تحرک اجتماعی و تأکید بیش‌ازحد بر ایده‌های فردگرایانه نئولیبرالیستی می‌تواند روند شکل‌گیری، استقبال و شرکت در برنامه‌های این ژانر را هدایت کند.

در ادامه‌ی بحث تحرک اجتماعی محدود و پیوند آن با استقبال از ژانر تلویزیون واقع‌نما و به‌طور خاص مسابقات استعدادیابی می‌توان گفت زمانی که افراد در جامعه امیدی به موفقیت و پیشرفت از طریق راه‌های معمول ندارند، در جستجوی یک کاتالیزور و عامل پیش برنده برای نیل به موفقیت بوده و این عامل منجر به استقبال بیشتر آن‌ها از این ژانر می‌شود، تقاضای بالای افراد برای شرکت در مسابقات استعدادیابی و رسیدن به موفقیت و شهرت فوری خود گواه این مدعاست. می‌توان در اینجا با تسامح از شکل‌گیری نوعی روحیه مقاومتی در عین همنوایی نیز در بین افراد سخن گفت، گویی افراد به‌نوعی از ساختار موجود منحرف‌ شده و بدون توجه به ساختار با تکیه بر داشته‌های خود خواهان موفق و مشهور شدن‌اند و درعین‌حال مخالفتی نیز علیه آن از خود نشان نداده و به تعبیر دوسرتو[۶] با قدرت ساختار «سر می‌کنند»، در این شرایط افراد می‌پندارند که بدون حمایت خاص نهادهای اجتماعی و صرفاً با تکیه بر استعداد و ویژگی‌های خود می‌توانند مسیر موفقیت و شهرتی ماندگار را به‌آسانی طی کنند.

۵- فردیت گرایی مخرب و تقلیل ساختاری: از دیگر ویژگی‌های برنامه‌های این ژانر، تأکید بیش‌ازحد بر فرد و بی‌توجهی به ساختارهای اجتماعی است که منجر به بروز پیامدهای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی متعددی می‌شود، یکی از مهم‌ترین پیامدها نیز بروز احساس نابرابری، ناکامی و محرومیت در بین افراد جامعه است، در این شرایط افراد به‌جای مطالبه از ساختار و نقد آن، پیوسته خود را در مظان اتهام قرار داده و خود را علت تمامی ناکامی‌های خویش در نظر می‌گیرند و این فرآیند در درازمدت منجر به سلب مسئولیت از نهادهای اجتماعی همچون آموزش پرورش، رسانه و سایر نهادها و از دست دادن قدرت تأثیرگذاری آن‌ها می‌شود.

برنامه‌های ژانر تلویزیون واقع‌نما پیوسته در حال تبلیغ و ترویج این باور تقلیل گرایانه هستند که همه‌چیز به خود فرد برمی‌گردد، این باور جوهره اصلی تفکر و رویکرد نئولیبرالی در فرهنگ را دربرگرفته و منجر به بروز تبعاتی همچون سیاست‌زدایی، ساختارزدایی از جامعه، فردگرایی مخرب و بهنجارسازی نابرابری‌های موجود در جامعه می‌شود. زمانی که نقش بستر و ساختار اجتماعی کمرنگ شده و ناکامی یا شکست افراد صرفاً معطوف به توانایی‌ها و پتانسیل‌های فردی می‌شود، نابرابری‌ها و اختلافات طبقاتی آسان‌تر توجیه‌پذیر و پذیرفته می‌شوند.

۶-سوژه نئولیبرال، کالایی شدن و مصرف: نئولیبرالیسم صرفاً یک خط‌مشی اقتصادی نیست، بلکه معنای واقعیات روزمره را برای افراد چهارچوب بندی می‌کند. این مکتب خود را به‌مثابه اصلی اخلاقی برای تمام اعمال انسانی عرضه کرده و درنهایت می‌تواند جایگزین همه باورهای اخلاقی پیشین شود (ترانور، به نقل از هاروی ۲۰۰۷: ۳). سرمایه‌داری نئولیبرال روحیه‌ای لذت جویانه را به موفقیت گره می‌زند. همان روحیه‌ای که بیننده از تماشای برنده شدن یک فرد معمولی در مسابقه استعدادیابی به آن نائل می‌شود، تماشای برنده شدن دیگران در این برنامه‌ها و رسیدن به شهرت و ثروت، مخاطبان را به پذیرش ناخودآگاه و حتی مشتاقانه‌ی فرایند سلبریتی سازی سوق می‌دهد. در این باب بنا به نظر کولدری، تلویزیون واقع‌نما به گسترش گفتمان نئولیبرال کمک می‌کند، برنامه‌هایی همچون برادر بزرگ و یا سایت‌های شبکه‌های اجتماعی پلتفرمی برای خودبرندسازی محسوب شده و افراد با بهره‌گیری از آن‌ها در چرخه سود و منطق نئولیبرال ادغام می‌شوند. در این شرایط، «خود» تبدیل به کالایی پولی شده که به‌تدریج از بسته‌بندی باز شده و به ارزشی مبادله‌ای تقلیل می‌یابد (کولدری، ۲۰۱۰: ۸۲-۸۱). کولدری همچنین تلویزیون واقع‌نما را در خدمت نئولیبرالیسم می‌داند و بر این باور است که این ژانر مردم را به مصرف‌گرایی سوق می‌دهد. همچنین، این ژانر نقش مشروع سازی ایدئولوژی‌های نئولیبرالی را بر عهده دارد.

می‌توان گفت جریان سلبریتی سازی ژانر تلویزیون واقع‌نما در راستای اعاده حیثیت از مفهوم سوژه نئولیبرال بوده و فاکتورهای تبدیل‌شدن به سوژه نئولیبرال را چه در سطح خرد و چه در سطح کلان در جامعه ترویج می‌دهد، در این موقعیت، سوژه نئولیبرال کسی است که متکی به توانمندی‌های خویش بوده و موفقیت و شکست اش صرفاً با توجه به ویژگی‌های فردی خودش تعیین می‌شود.

برنامه‌های ژانر تلویزیون واقع‌نما رسالت خود را کشف افراد مستعد می‌دانند، این در حالی است که در این فرآیند، به زمینه‌ها و بسترهای اجتماعی که افراد در آن رشد و پرورش یافته‌اند، هیچ توجهی نکرده یا توجه به بسترهای اجتماعی را صرفاً با داستان تراژیک زندگی افراد گره می‌زنند تا درنهایت احساسات مخاطب را تحریک کرده و حس همذات پنداری، همراهی و حمایت از افراد (شرکت‌کنندگان) را در بین مخاطبان ارتقا دهند.

در این راستا، می‌توان گفت این برنامه‌ها، برنامه‌هایی حواس‌پرت کن هستند، آن‌ها پیوسته در حال تلقین این باور به افراد هستند که اگر موفق نیستی و به کامیابی نرسیده‌ای، خودت مقصری، صرفاً باید روی خودت تمرکز کنی. «خود» در این ژانر به‌مثابه کالا قلمداد می‌شود، کالایی که تا دیده، عرضه و محقق نشود، ارزشمند نیز نیست، تا زمانی که قادر به نمایش استعدادهای فردی نباشی، نمی‌توانی موفق، مشهور و پولدار شوی!

شرکت‌کنندگان در این ژانر همچون کالایی بسته‌بندی‌شده به مخاطبان فروخته‌شده و سامانه‌های ستاره مربع که در برنامه‌هایی همچون عصر جدید وجود دارند، جریان سرشار سود را به سمت برنامه‌سازان این ژانر و اسپانسرهای برنامه سرریز می‌کنند که خود گواه کالایی شدن[۷] این فرآیند است (در فینال فصل دوم برنامه عصر جدید بیش از ۲۵ میلیون نفر در نظرسنجی انتخاب برندگان نهایی شرکت کردند) در این موقعیت، تعامل مخاطب با برنامه و شرکت‌کننده، سودی خالص را برای این برنامه‌ها به ارمغان می‌آورد.

علاوه بر این، ظهور تلویزیون واقع‌نما را هم‌راستا با نظرات آدورنو و هورکهایمر[۸] می‌توان تأییدی بر پیروزی صنعت فرهنگ دانست. این ژانر توسط نظام سرمایه‌داری ساخته‌ شده، و در آن بعد مادی و سرمایه محور بر بعد زیبایی‌شناختی غالب است. شرکت‌کنندگان در قالب سفیر برنامه و مخاطبان هم در حکم مشتری هستند که با ارسال پیامک برای شرکت در نظرسنجی‌ها و رأی‌گیری‌ها سود برنامه‌سازان را تضمین می‌کنند. در اینجا، تمامی جلوه‌های بصری، نمایش استعدادها و تأکید بر فردیت و … در انتها تنها به یک‌چیز ختم می‌شود و آن چیزی نیست جز سرمایه.

در این راستا، رؤیت پذیری عمومی با جریان بازاری شدن پیوند خورده و بازار و نظام سرمایه‌داری نحوه عملکرد افراد را برای نیل به رؤیت پذیری و توجه بیشتر جهت می‌دهند، همچنین جذب توجه افراد از طریق مجاری رسانه‌ای، شهرت بیشتر را برای شرکت‌کنندگان، و سود بیشتر را برای اسپانسرها و برنامه‌سازان این ژانر رقم می‌زند. و درنهایت این منطق بازار است که کاملاً بر این ژانر حکم‌فرمایی می‌کند. و در ادامه این فرآیند به جانشینی سرمایه به‌جای فرهنگ منتهی می‌شود. طبق نظر مک گوییگان[۹] ایدئولوژی نئولیبرال نه‌تنها در عرصه تجارت بلکه در عرصه فهم متعارف و همه‌ی کردارهای روزمره نیز به شکل نیرومندی در جریان است. وی در این راستا از گسترش سرمایه‌داری سرد[۱۰] سخن می‌گوید که در آن سلطه سرمایه‌داری به بیگانگی و به‌تبع آن خنثی شدن هرگونه نقدی در جامعه منجر می‌شود (مک گوییگان، ۲۰۰۹).

می‌توان گفت در رابطه با تلویزیون واقع‌نما هم ما با نفوذ ایدئولوژی‌های سرمایه‌داری سرد به این ژانر مواجهیم، این نوع سرمایه‌داری زشتی‌ها و پیامدهای منفی خود ازجمله تثبیت نابرابری‌های طبقاتی، تقلیل ساختاری و…. را زیر نقاب جلوه‌های بصری و رنگ و لعاب خیرخواهانه، و پیام‌های معنوی کتمان می‌کند. در نمونه داخلی این ژانر می‌توان با اشاره به تیتراژ آغازین برنامه عصر جدید یا پیام‌های دینی درج‌شده در سایت برنامه به‌وضوح دریافت که هیچ سنخیتی بین این پیام‌های دینی و روند کلی حاکم بر برنامه وجود نداشته و جریان مسلط هم سو با ارزش‌های سرمایه دارانه بر کالایی شدن فرد و مصرف‌گرایی و ….تأکید می‌کند که حکایت از تضادی سیستماتیک و غلبه سرمایه بر سایر وجوه دارد.

 

[۱] sentimentalization

[۲] Life-streaming

[۳] dramatization

[۴] ordinariness

[۵] Accidental celebrity

[۶] de Certeau

[۷] commodification

[۸] Adorno & Horkheimer

[۹] McGuigan

[۱۰] cool capitalism

 

این شماره پایانی مطلب است.