چکیده:روش پیشنهاد شده در این مقاله نه تنها کارها و اعمال مترجمان را در تلاقی با کارهای دیگرشان در اجتماع مثل حضور آنها در نشریات، که از طریق مصاحبه به وقوع میپیوندد، بررسی میکند؛ بلکه سعی دارد با انجام یک تحقیق موردی دربارهی یک مترجم ادبی و با استفاده از مفهوم عادتوارهی بوردیو، روش فکرخوانی، مصاحبه و پرسشنامه روش جدیدی را در رسیدن به ناخودآگاه مترجمان و کشف فرایندهای ذهنی ترجمه ایجاد کند.
این مقاله بر آن است تا ضمن معرفی و شناسایی مفهوم عادتواره در جامعهشناسی بوردیو و کارایی آن در مطالعات مترجم روشی جدید را ارائه دهد. در نهایت با پیشنهاد چند موضوع تحقیقی گسترهی کارایی و ضرورت حتمی استفاده از این روشها تأکید شده است.
نوشتههای مرتبط
کلیدواژه: عادتوارهی بوردیو، روش فکرخوانی، روش مصاحبه، روش پرسشنامه.
۱- مقدمه:
مطالعه و بررسی آثار ترجمهشده حدود ۵۵ سال است در دانشگاههای اروپایی انجام میشود، و حدود ۳۵ سال است که مطالعات ترجمه به عنوان یک رشتهی دانشگاهی مستقل در اروپا ظهور کرده و به دیگران نقاط دنیا ترجمه/منتقل شده است.
اکثر تحقیقات موجود بر آثار ترجمه شده و پدیدهی ترجمه تمرکز داشته است؛ طوریکه پیشرفتهترین و گستردهترین تعریف مترجم این بوده که مترجم کسی است که متنی یا بخشی از زبانی را به زبان دیگر ترجمه کند. اما اینکه آیا مترجم کسی است که مداوم ترجمه کند، شغل اول و اصلیش ترجمه باشد یا اینکه تفریحانه ترجمه کند مد نظر نبوده است و حتا امروزه هم در برخی تحقیقات امثال این موارد را در نظر نمیگیرند. در حالی که به احتمال قوی فرایندهای ذهنی مترجمی که تفریحانه ترجمه میکند با مترجمی که آن را زندگی و شغل خود کرده است بسیار متفاوت خواهد بود. در این میان عوامل دیگری مثل زمان، میزان حقالترجمه، میزان استقبال جامعهی خوانندگان، نوع نقدها از اثر ترجمهشده و … میتواند در بهتر یا بدتر شدن کیفیت ترجمه، برخاسته از فرایندهای ذهنی مترجمان، تأثیر مستقیم و معنادار داشته باشد.
برای اثبات این نظر باید گفت متأسفانه صرفاً محققان محدودی بودهاند که به این عامل مهم توجه ویژه داشتهاند (ر.ک. به سلاشفی). از آنجا که اغلب تحقیقات ترجمه در حوزهی زبانشناسی صورت میگرفته، تصاویری که از مترجم ارائه شده او را ابزاری برای انجام فعالیتهای زبانی، یعنی انتقالدهندهی معنا، کپیکننده، پیامرسان بیاراده، و خادم نویسنده یا خواننده شناسانده است. مهمترین مسئله نظریهی ترجمه، از دیدگاه وینه و داربلنه و ژرژ مونین رسیدگی به مسئلهی تعادل بوده است. چنین نگاهی زبان و ترجمه را ابزار انتقال در نظر داشته است، نه ابزار تولید معنا و یا رفتارهای متعاقب انسانی. نایدا فرایند ترجمه را شامل تحلیل، انتقال و بازسازی (ونوتی، ۷۹) معرفی کرده است. یاکوبسن تأکید میکند که ارزیابی ترجمه باید بر اساس موفقیت مترجم در انتقال معنا، یا میزان خیانت او انجام شود (ونوتی، ۱۴۶). بطور خلاصه، اگرچه زبانشناسان، ترجمه را از حصار ناممکن بودن خارج کردند، اما بر هنجارمندی آن بیش از حد تأکید کرد و تحلیل و بررسی مترجم بهعنوان عامل فعال در فرایند ترجمه را نادیده گرفتند، زیرا کار او را صرفاً حل مشکل انتقال یا ارتباط در نظر میگرفتند.
اما، رویکردهای فلسفی توجه بیشتری به مترجم، نقش و رسالت او نشان دادند. آنها ترجمه را فرایندی تفسیری و خلاقانه در نظر گرفتند (ر.ک. به بنیامین در ونوتی). بنیامین بررسی فرایند ترجمه را از منظر نظریههای فلسفهی زبان بسیار سخت و پیچیده میداند و معتقد است باید مفهوم ترجمه را در عمیقترین سطح نظریهی فلسفی-زبانشناختی قرار دهیم، زیرا فهم ترجمه بسیار مشکل است و پیچیدهتر از آن است که آن را صرفاً پسافکر[۱] در نظر بگیریم (ونوتی، ۷۲). ترجمه در نظر او یک پدیدهی مستقل و در عین حال تکمیلکنندهی متن مبدأ میباشد (ونوتی، ۷۳). او ترجمهپذیری را امکانی تاریخی میداند نه صرفاً زبانی.
آنتوان برمن معتقد است، ترجمه از دیدگاه بنیامین فرایند تغییری/تبدیلی[۲] است؛ بنابراین او شوق، انگیزه، محرک ترجمه را هم در نظریهی ترجمه گنجانده است (برمن، ۱۲۶). با توجه به این مسائل، بنیامین تصویری از مترجم ارائه کرده که او را فراتر از انجامدهندهی فعالیت مکانیکیِ بازتولید یا کپی معنا نشان میدهد؛ اما چرا و چه محرکها و انگیزههایی برای چه مترجمی بوجود میآید؟ به بیان دیگر برای چه مترجمانی انگیزهی ترجمه کردن بیشتری بوجود میآید؟ چرا محمد قاضی ۱۰ سال (از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۷) و عزتالله فولادوند ۸ سال ترجمه را کنار گذاشته بودند؟ مثلاً جناب محمد قاضی میگوید: ” به علت مشغول شدن به کار در وزارت دارائی از ۱۳۲۰ به بعد و دیگر به علت ازدواج در ۱۳۲۲ و معاشرت با کسانی که اهل قلم و کتاب نبودند و بیشتر اداری بودند[۳] کار ترجمه را کنار گذاشتم” (قانعیفرد، ص ۱۹۳) و جناب فولادوند گفتهاند: “اما بعد ازدواج کردم و مشغلههای دیگر پیش آمد و کار ترجمه ماند تا بعد از انقلاب که فراغتی پیدا شد” (علینژاد، ص ۱۴۱). اگر امثال این مترجمان ترجمه نمیکردند، اکنونی آیا جامعهی ایرانی میتوانست با افقهای فکری کشورها و دانشمندان دیگر آشنا شود و از آنها برای پزشک، مهندس، کشاورز و … شدن استفاده کند؟ آیا اگر همچنان به ترجمهی آثار دست چندم ادامه دهیم هر روز از تعداد خوانندگان کمتر نمیشود؟ چرا بسیاری از شاهکارهای جهانی در بسیاری از رشتهها ترجمه نشده است؟ آیا مترجمانی نبودهاند که سواد و توانایی کافی برای ترجمهی آنها داشته باشند؟
۲- مفهوم عادتواره:
تاریخ ترجمه در ایران نشان میدهد مثلاً در زمینهی رمان آثاری از کنت مونت کریستو ترجمه شده است؛ زیرا مترجمان در آن زمان بیشتر به دنبال سرگرم کردن مردم بودهاند، اما امروزه، هرچند بسیار کم، اما رمانهایی ترجمه میشود که علاوه بر سرگرم کردن، درسهای زندگی به انسانها میآموزد (قانعیفرد، ص).
مهمترین تحقیقی که مفهوم ترجمه را برای باز کردن افقهای تحقیق و خوانشهای جدید از نظریات ترجمه فراهم کرده مقالهی دانیل سیمونی ۱۹۹۸ میباشد. او مفهوم عادتواره را برای توجه به “کنشهای ترجمهکردن” به جای مطالعهی متون مطرح کرده است؛ به این ترتیب توجه محققان مطالعات ترجمه به جای اینکه بر هنجارهای ترجمهای جلب شود بر هنجارهای مترجمانی[۴] جلب میشود (سیمونی، ۳۳). بنابراین و به احتمال قوی او دو مفهوم هنجارها و عادتواره را مکمل هم میداند و اشاره میکند که:
تفاوت آنها صرفاً در زاویهی دید است. به نظر من توری توجهش را بر فضیلت آنچه رفتار مترجم را کنترل میکند قرار داده است؛ اما به نظر من رویکرد عادتواره-گرا بر میزان نقش مترجمان در حفظ یا شاید خلق هنجارها تأکید میکند (سیمونی، ۲۶؛ تأکید از متن اصلی).
به این ترتیب تمرکز بر عادتوارهی مترجم در تحقیقات ترجمه افقهای زیادی را دربارهی کنش ترجمه در برابر هنجارهای عینی میگشاید. البته شاید اصرار بیش از حد و جبری سیمونی بر عادتواره در راستای دفاع از ایدهی خود مبنی بر مطیع بودن مترجمان باشد که در صفحهی ۷ و ۱۲ همان مقاله به آن اشاره کرده است. نظر او دقیقاً جایگاه مترجم را بر خلاف آنچه بنیامین ترسیم کرده بود قرار میدهد؛ زیرا او بر عادتواره به خاطر رسیدن به این سوال تأکید میکند که چرا مترجمان انتخاب میکنند و میپذیرند که خادم دیگران باشند؟ ظاهراً او بازخوانی بوردیو از این مفهوم را در اثر دعوتی به جامعهشناسی واکنشهای ناخودآگاه قبول ندارد؛ “عادتواره سرنوشت محتوم انسانها نیست؛ عادتواره بهعنوان محصولی تاریخی، یک سیستم باز از تمایلات و مواضع است که همواره در معرض تجربیات مختلف است و همواره از آنها تأثیر میگیرد، به طریقی که یا آن عادتواره را تقویت میکند یا آن را اصلاح میکند” (بوردیو و وکوانت، ۱۲۳).
در اینجا باید به نکته اشاره شود، و آن این است که نتایج پرسشنامهها و مصاحبه نشان میدهد، ترجمهآموزان/مترجمان انسانهای هستند که اساساً کمک به دیگران را دوست دارند؛ همچنین لازم به ذکر است برخی ترجمهآموزان که تأثیرات آثار ترجمهشده (و مترجمان) را از نزدیک احساس و تجربه کرده بودند، در پرسشنامه گفته بودند علاقه زیادی به ترجمه پیدا کردهاند.
۳- روشهای فکرخوانی، مصاحبه و پرسشنامه
میتوان هر کدام از این روشها را به طرق مختلف و برای رسیدن به نتایج مختلف انجام داد؛ و بهتر آن است که در نهایت اطلاعات را بهدست آمده را تلفیق کنیم و به نتیجهی نهایی برسیم (ر.ک. هانسِن، ص۸).
مثلاً میتوان از مصاحبه در زمان ترجمه کردن مترجم استفاده کرد که ممکن است باعث تداخل در روند فکری مترجم شود یا میتوان از روش مصاحبهی نزدیک-به-همزمان یعنی بلافاصله بعد از اتمام ترجمه (و قبل از شروع مرحلهی ویرایش) آن را انجام داد؛
در روش فکرخوانی باید مترجم را تربیت کرد تا بتواند، البته پس از چند جلسه تمرین، هر آنچه به ذهن خود میرسد را بازگو کند؛ این روش را صرفاً میتوان در هنگام ترجمه کردن به کار برد؛ بهتر آن است که نظرات هر شخص را با موبایل یا نوار ضبط کنیم تا بعد بتوانیم آنها را بر کاغذ یا فایل ورد پیاده و رونویسی کنیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی مصاحبه و پرسشنامه به مقالهی استفاده از آزمون روانسنجی برای انجام تحقیقات تجربی در مطالعات ترجمه (روشی نوین برای شناخت فرایندهای ذهنی مترجمان/ترجمهآموزان هنگام ترجمه) در همین سایت مراجعه کنید.
نتیجهگیری:
امروزه علوم انسانی گامهایی هرچند کوتاه در جهت رسیدن به ناخودآگاه افراد (از جمله مترجمان) و نمایان کردن پشتپردهی متون برداشته است. هرچند در ایران امکانات ناکافی و غم نان اجازه امکان انجام تحقیقات اصولی را برای کمتر محققی فراهم میکند، اما امید است تا درآیندهای نهچندان دور به همت اصحاب این رشته و ارتقاء بیشتر علوم انسانی در ایران بتوان معانی وسیع و گستردهی ترجمه را کشف کرد و با تحقق این کشف، مترجمان متفکری برای پیشرفت کشور پرورش داد.
منابع:
قانعیفرد، عرفان. دمی با قاضی و ترجمه.چ۱، نشر ژیار، سنندج، ۱۳۷۶.
علینژاد، سیروس. گفتوگو با مترجمان، چ۱، نشر آگاه، تهران، ۱۳۸۸.
Berman, Antoine. The Experience of the Foreign: Culture and Translation in Romantic Germany. Trans. Stefan Heyvaert. Albany: State University of
New York Press, 1992.
Bourdieu, Pierre and Loyc J. D. Wacquant, (1992) An Invitation to Reflexive Sociology, Cambridge: Polity Press.
Hansen , G. 2008. The Dialogue in Translation Process Research in Selected Proceedings of the XVIII FIT World Congress 2008. Shanghai: Foreign Language Press.
Simeoni, Daniel (1998) ‘The Pivotal Status of the Translator’s Habitus’, Target 10(l): 1-39.
Venuti, Lawrence, ed. The Translation Studies Reader. New York: Routledge, 2000.
[۱] afterthought
[۲] transformative
[۳] شبیه همین اتفاق برای آقای عزتالله فولادوند هم افتاده است.
[۴] translatorial habitus