انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تقسیمات فضایی در شهر: با نگاهی به شهر تهران و محله کن

تهران شهری است که در طول زمان بارها بازسازی و نوسازی شده است و بسیاری از بافت­های روستایی را در خود بلعیده است. مطالعات نوین در حوزه مطالعات شهری اکیدا معتقدند که بازسازی شهری همواره پروژه­ای بوده است که محله­های سنتی را تخریب کرده و فضاهای جدیدی را به وجود آورده که متعلق به ساکنانش نیست. پروژ­ه­های مدرن­سازی شهری بیش از آنکه رویکردهای فرهنگی داشته باشند و ویژگی­های منحصربه­فرد محلات را لحاظ کنند، تبدیل به پروژه­های سیاسی و سرمایه­سالار شده­اند که فراغت، سبک­زندگی و تجربه‌ی انباشته‌ی افراد را به نفع سود حاصل از سرمایه تحت سلطه قرار داده‌اند. در نتیجه شهرنشینی جدید به ابزاری برای خصوصی­سازی تبدیل شده و به ساخت شهرک­های جدید یا ثروتمندنشین­کردن مناطق شهری روی آورده است. این سیاست به شکل‌گیری مدلی از جوامع (یعنی افراد با درآمد متوسط به بالا) منجر شده که در آن معانی درست اجتماعی به کلی از میان بروند و سایر گروه­های فرودست و مردمان روستایی به حاشیه رانده شوند (مایلز،۱۳۹۲: ۱۶۸-۱۶۶).

فرایند نوسازی عموما با نتایج گوناگونی در محلات شهری همراه می­شود. پاره­ای از مطالعاتی که شهر را مورد مطالعه قرار می­دهند معتقدند که اندازه، تراکم و تنوع جمعیت شهری در پی فرایندهای نوسازی و شهری­شدن در خدمت بیگانه کردن افراد از یکدیگر قرار می­گیرند. نوسازی­های انجام­شده در شهر اگرچه می­توانند توان و کاربری­های کالبدی و ارتباطی را در شهر ارتقا دهند اما در محلات مختلف شهری قرائت­های دیگری به فضا و زندگی روزمره مردم می­بخشند. محلات شهری به علت پیشینه­های متعدد فرهنگی و بومی که از گذشته­ی محلات در بافتشان وجود دارد، تا حدی این محله­ها را در قالب اجتماعات گمن­شافتی کنار هم قرار می­دهد. چنین محلات و اجتماعاتی که برخی از هم­بستگی­های گمن­شافتی در آن­ها موجود است نسبت به فرایندهای نوسازی واکنش­های متفاوتی نشان می­دهند. دگرگونی­هایی که ضمن نوسازی در محلات رخ می­دهد می­تواند شکل­های جدیدی از خرده­فرهنگ­ها، پیوندهای اجتماعی داوطلبانه و خلاق و از نو ساختن اجتماعات را به همراه داشته باشد. درواقع می­توان گفت که نوسازی و تبعات آن همواره نمی­تواند محله­های کوچک را در منطق یکسان کلانشهر ادغام کند بلکه این محله­ها با توسل به پیوندهای درون­محله­ای خود می­توانند روابط فرهنگی، شبکه­های اجتماعی، هویت گروهی و فضاهای محلی خود را حفظ کنند.

محلات کوچک شهری مانند محله کن که بعضا قدمتشان از شهر تهران بیشتر است مانند اجتماعات کوچک شهری هستند که موضوعیت اجتماع در آن­ها مانند رمزی است که به واسطه­ی آن می­توان تفاوت­های فضایی و اجتماعی محلات را در نسبت­شان با کلانشهر تهران مطالعه نمود. شهرگرایی مدرن در پی تجزیه اجتماعات شهری است اما اجتماعات شهری از خلال شکاف­های ساختاری موجود به زیست خود ادامه می­دهند و با اشکال متفاوتی تداوم میابند. بحث تضاد بین تاثیرات تجزیه­کننده شهرگرایی مدرن و دوام اجتماعات شهری تا به حدی گسترده است که دو رشته کلیدی کار بر روی پیوندهای اجتماعی محلی در زمینه برنامه­های نوسازی شهری را در مکتب شیکاگو به خود اختصاص داده است. برای نمونه مطالعه قوم نگاشتی هربرت گانز درباره روستاییان شهری در وست­اند واقع در بوستون و مطالعات اجتماعی میکائل یانگ و پیتر ویل موت درباره ایست­اند واقع در لندن به مطالعه این ضدیت پرداخته­اند (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۶). این مطالعات شکل­های اجتماعی را که در محله­های شهری دوام آورده­اند را دنبال می­کنند و در نهایت یک طرح کلی از تهدیدهای آن­ها که ناشی از توسعه مجدد اجتماعی و فیزیکی محیط­های شهری است به دست می­دهند. درنهایت نتایج این گرایش­ها در مطالعات شهری نشان می­دهد که کلانشهرهای مدرن به سادگی نمی­توانند مخل پیوندهای اجتماعی شوند.

نوسازی شهر تهران پدیده­ای با ابعاد و مقیاس کلان است که محلات شهری را به موازات نظم از بالا به پایین خود تحت شعاع قرار داده است. محله کن با وجود آن که قدمتی بیشتر از شهر تهران دارد درون بافت تهران تجزیه شده و هم­اکنون بخشی از منطقه ۵ تهران به حساب می­آید. بلعیده­شدن کن در فرایندهای نوسازی شهر تهران دارای تاثیرات و نتایج متعددی است. از حیث اجتماعی زیمل معتقد است مدرن­سازی فزاینده شهری با سطحی از انزوا در شهر همراه می­شود. درواقع مردم برای آنکه بتوانند درون فضای شهری با حجم رو به رشد جمعیت زندگی کنند نوعی از انزوا را در شهر تجربه می­کنند تا بتوانند با حجم کثیری از دیگران ناشناخته در شهر زندگی کنند. این انزوا از نظر زیمل برای مردم نوعی «مالکیت خصوصی روانی» ایجاد می­کند که امکان آرامش افراد و صلح نسبی برایشان فراهم می­آورد. اما تاثیراجتماعی که زیمل ذیل عناوین انزوا و دلزدگی از آن­ها بحث می­کند تنها یک تاثیر اجتماعی نیست بلکه یک حقیقت فضایی بزرگ­تر است. زیمل معتقد است که در عین آنکه شهر جمعیت کثیری را به هم می­فشرد موضوعی برای «جدایی بی­رحم فضایی» است، به این معنا که یک یگانگی واقعی متنوع از نظر فضایی وجود ندارد. درنتیجه نوسازی در کلانشهر یک واقعیت فضایی واحد نیست. نوسازی کلانشهر تهران نیز در نسبتش با محله کن می­بایست به عنوان یک واقعیت فضایی درک شود. واقعیتی که نمی­تواند تمام بافت­های موجود در تهران را که شامل محله­های قدیمی آن مانند محله کن است را ذیل منطق سرمایه­سالار و یکسان­ساز نوسازی کلانشهر تهران حذف کند. درک تفاوت این فضامندی بین تهران و کن از خلال روایات، نشانه­ها و معانی موجود در خیابان ممکن می­شود. درک  جریان فضامندی بین کلانشهر تهران و محله­های شهری در نهایت به فهم و شناخت شکل­های اجتماعی منجر خواهد شد که توانسته­اند در فرایند تجزیه­سازی و یکسان­سازی تهران در این محلات دوام بیاورند.

رابرت پارک[۱] به عنوان یکی از بنیان­گذاران مکتب شیکاگو در رابطه با واقعیت­های متعدد فضایی در شهرها و همچنین اجتماعات شهری از تعبیر «موزائیک[۲] جهان­های کوچک» در شهر استفاده می­کند و معتقد است: «جریان جدایی فاصله­های اخلاقی را برقرار می­کند که شهر را بدل به موزائیکی از جهان­های کوچک می­نماید که لمس می­شوند اما با هم یکی نمی­شوند. این امر امکان گذر سریع و آسان افراد را از یک محیط اخلاقی به دیگری فراهم کرده و تجربه مسحورکننده اما خطرناک زندگی در چند جهان متفاوت هم­جوار، اما به شدت جدا از یکدیگر را در یک زمان ممکن می­سازد» (Park, 1967:1-40). پنداره پارک از شهر تحت عنوان موزائیک جهان­های کوچکی که در هم ادغام نمی­شوند، این امکان را به وجود می­آورد که بررسی کنیم چه اشکال اجتماعی و هویتی درون گمنامی فزاینده کلانشهر مدرن وجود دارد. تاکید پارک بر تنوع شهر و اشکال متعدد هویت ذیل آن مرتبط با مسئله فضامندی نیز هست. درنتیجه تفاوت شهری از نظر پارک را می­توان به تفاوت به مثابه یک واقعیت یا تجربه فضایی تعبیر نمود.

توسعه و نوسازی در شهر نیز نخواهد توانست به صورت یکپارچه تمامی محلات را در منطق یکسانی از هویت و اجتماع ادغام کند و از آن­ها یک واقعیت یگانه بسازد. شهر تهران با وجود فرایندهای نوسازی دارای تقسیمات فضایی و اجتماعی متعددی است که با چالش تصور شکل­­های هویت، تنوع و اشکال اجتماعی همراه است. پارک تنوعی را که از شکل­های هویت در نظر دارد در سطح یک «اجتماع» تئوریزه می­کند. او معتقد است که هویت­ها و اجتماعات شهری همواره با جدایی فضایی و تفکیک فرهنگی گره خورده­اند. اجتماع از نظر پارک تنها به مجموعه­ای از مردم در یک ناحیه شهری دلالت نمی­کند بلکه اجتماع از نظر پارک با نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در پیوند است. پارک مفهوم اجتماع را واقعیت ساده­ی عضویت در یک فضای محله­ای نمی­داند بلکه معتقد است اجتماع به راه­های رسمی و غیررسمی مانند مکان­های ملاقات، نهادها، پیمان­ها، عرف­ها و ارزش­هایی مربوط است که گروه­های اجتماعی از طریق آن­ها، خود را درون یک فضای اجتماعی خاص سازمان می­دهند و راه­های زیستن در آن را بازتولید می­کنند (کرینسون، ۱۳۹۴: ۲۵). در واقع او در تلاش است تا مفهوم اجتماع را ارتقا دهد و از آن به عنوان رمزی برای فهم اجتماعات کوچک شهری استفاده کند.

درواقع نوسازی و پیاده­سازی طرح­های نظم فضای شهری موجب شده تا بین محله­های شهر نسبت به مرکز شهر تفرقه ایجاد شود. شهر تجزیه­شده نیز شهری است که گروه­های اجتماعی مختلف را نه لزوما طرد بلکه کاملا نادیده می­گیرد و مورد بی­توجهی قرار می­دهد. شهر تجزیه­شده با ماهیت تفرفه­افکنانه­ای که نسبت به اجتماعات کوچک و محلی دارد، برای شهروندان و ساکنان شهرها و محلات مجموعه­ای از تجربیات را در پیوند با زمان و فضا ایجاد می­کند. محله کن در نسبتش با کلان­شهر تهران ویژگی مشابهی پیدا کرده است که در فرایند نوسازی و برنامه­ریزی شهری  بیانگر عدم کمال طرح نظم شهری تهران بوده است، چراکه محله کن ضمن بلعیده­شدن در بافت فزاینده شهری تهران همچنان بافت روستایی و مناسبات محله­ای خود را حفظ کرده است.

امروزه محله کن به محله­ای کوچک و محصور در منطقه ۵ تهران تبدیل شده که گستردگی اراضی­اش تجزیه شده و چون محله کن جز بافت ارزشمند روستایی شناخته شده ساخت­وساز و آپارتمان­سازی در آن ممنوع است. بنابراین در حال حاضر محله کن به مثابه دهکده­ی کوچک شهری­شده با بافت نسبتا روستایی-شهری در دل تهران قرار دارد که همچنان فضای کالبدی آن کاملا متمایز از محله­های اطراف است. طی فرایندهای نوسازی که در تهران انجام شده محله کن به مرور کوچک­تر شده است و بسیاری از ساکنین بومی کن و باغداران از محله به شهرک­های اطراف مهاجرت کرده­اند اما همچنان برخی بومیان کنی همچنان در محله ساکن هستند. علاوه بر جریان­های نوسازی یکی از جدی­ترین جریان­هایی که کن با آن مواجهه بوده است جای دادن جمعیت کثیری از مهاجرین خارجی مانند اقوام افغانستانی و مهاجرین داخلی مانند اقوام کردستانی است. درواقع جریان­های متعدد قومی و بومیان کن در مساحت مشخصی با نام دهکده کن با ابعاد مشخص و محدود در حال گذران زندگی هستند.

امروزه به نظر می­رسد محله کن به مثابه قرارگاهی عمل می­کند که حقایق اجتماعی مهمی را از جریان­های مهم شهری و شهرنشینی درون خود حمل می­کند. قدمت چند صد ساله محله حضور عرصه­های حافظه جمعی را نوید می­دهد که خطوط ترسیم خود را از ویژگی­های کالبدی تا تاریخ جمعی مشترک بین ساکنین محله نمایان می­کند.

فهرست منابع

– تانکیس، فرن (۱۳۹۴) فضا، شهر و نظریه اجتماعی، ترجمه حمیدرضا پارسی و آرزو افلاطونی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

– کرینسون، مارک (۱۳۹۴) حافظه شهری تاریخ و فراموشی در شهر مدرن، ترجمه رضا نجف­زاده، تهران: انتشارات علمی فرهنگی

– مایلز، مالکوم و مایلز، استیون (۱۳۹۵) شهرهای مصرفی، ترجمه مرتضی قلیچ و محمدحسن خطیبی بایگی، تهران: تیسا

– Park, Robert (1967) The city: suggestions for the investigation of human behavior in the urban environment, in R.F park. Chicago: University of Chicago press

 

[۱] Robert Park (1864-1944)

[۲] Mosaic