انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تفریحات عمومی

در این قسمت به موضوع تفریحات عمومی پرداخته می شود که لازم است ابتدا در مورد حیطه آن توضیحاتی ارایه گردد. اگرچه سایر آیین هایی که در این مجال به آنها پرداخته می‏شود به نوعی همه تفریحات عمومی هستند حال چه در فضای شاد برگزار شوند و چه به مناسبت های غمگینانه ای باشند اما در اینجا غرض از تفریحات عمومی گردهمایی های جمعی مردم در میادین شهر با حضور یا بدون حضور شاه و درباریان است که به مناسبت های خاص و مواردی که در آن مقطع زمانی رخ می داده اند برپا می شده است. گاه نیز صرفا با هوس شاه برای سرگرم شدن، بساط جشن و بازی عمومی چیده و عموم مردم می توانسته اند بدون محدودیت و با میل خود در آن شرکت جویند. نمایش جنگ حیوانات اعم از گاو یا قوچ یا خروس، گرگ بازی، چوگان و قبق اندازی، رقص و ساز و آواز، نمایش های آکروباتیک، شعبده بازی و… در این مجموعه مورد بررسی قرار می گیرند.

این طور گزارش شده که بازهم این شاه عباس اول بوده که بانی برپایی چنین برنامه هایی به صورت چنین گسترده و عمومی بوده و پس از وی نیز چون رسمی پذیرفته، همچنان دنبال شده و ادامه یافته است. هرچند موضوعی مانند جنگ انداختن حیوانات و گرگ بازی از تفریحات دیرین مردم ایران بوده است و اختصاص به دوران صفویه ندارد اما تردیدی نیست که در این دوره با حمایتها و تشویق های سردمداران به صورت گسترده و هیجان انگیزی دنبال شده و در فواصل زمانی کوتاهتری مرتبا تکرار شده است. گفته می‏شود شاه‏عباس‏اول هر وقت از لشکرکشی و جنگ و مملکت داری فراغتی می یافته، دل را به تفریحات گوناگون خوش می‏کرده است. چراغان و آتشبازی، شکار و چوگان بازی و قپق اندازی را بسیار دوست داشته و تماشای جنگ گاو و قوچ و شتر و گرگ بازی و جنگ شاهین و عقاب و حقه بازی و بندبازی از جمله تفریحات او بوده است(فلسفی ج۱، ۱۳۹۱: ۳۷۸). در سفرنامه برادران شرلی ذکر شده است که چگونه شاه عباس پیروزی‌های خود را در قزوین جشن گرفته اعضای هیات سیاسی ایشان را که در خانه بسیار مجلل و مناسبی سکونت داشتند برای حضور در جشنی که از سوی مردم در میدان سعادت آباد ترتیب یافته بود دعوت کرده است. شاه بر تختی که بر یک بلندی قرار داشت جلوس کرد در حالی که تمام امیران در سه طرف او ایستاده بودند. پس از عبور نقاره‌چیان از برابر شاه، ارکستر بزرگی مرکب از تارزنان کمانچه زان، نوازندگان سنتور و دایره و دنبک به اجرای برنامه پرداختند و رقاصان و رقاصه‌ها رقص‌های زیبایی اجرا کردند. بر سراسر دیوارهای میدان قالی‌های نفیس و پارچه‌های گرانبها آویخته شده بود و هزاران چراغ و مشعل فروزان منظره‌ای بدیع و شگفت‌انگیز آفریده بود. پس از انجام این مراسم شاه عباس مهمانان خود را به گردش در خیابان‌ها و بازارهای شهر برد. … نوازندگان و رامشگران بر سر هر چهارراهی به اجرای برنامه‌های شادی بخش برای مردم می‌پرداختند… در سر هر چهار راه برنامه ویژه‌ای اجرا می‌شد. در یک نقطه پهلوانان شهر که تا نیمه بدن لخت بودند کشتی می‌گرفتند، در نقطه‌ای دیگر جنگ شترها بر پا بود و جای دیگر شعبده‌بازان به سرگرم کردن مردم مشغول بودند و در همه جا صدای موسیقی به گوش می‌رسید و رقاصان و آوازه خوانان هنرنمایی می‌کردند. این جشن و سرور ۸ روز به طول انجامید(شرلی،۱۳۴۹: ۶۶).

جنگ انداختن حیوانات

در سفرنامه «فیگوئرا» جنگ انداختن حیوانات که به دستور شاه عباس و برای سرگرم شدن سفرا برپا شد، شرح داده شده و به حضور انبوه مردم از مرد و زن در این نمایش عظیم هم اشاره شده است. این نمایش عمومی که با شرکت شاه برگزار شد، از شکوه و جلال بیشتری نسبت به نمایش های معمولی برخوردار و با چراغانی های زیبا همراه بوده است: «دو روز بعد شاه ابراز علاقه کرد که شب هنگام تفریح و سرگرمی دیگری در میدان برای سفرا ترتیب دهد. بدین جهت در همه دکان‌ها و حجره‌های فوقانی چراغ افروختند تا میدان کاملا روشن باشد … همه سفرا را دعوت کرده بودند … همچنین گروه بی شماری از مردم برای تماشای جشن گرد آمده بودند چنانکه میدان با همه بزرگی، گنجایش همه تماشاگران را نداشت. به محض آنکه شاه از کاخش خارج شد جنگ حیوانات آغاز گشت… در این موقع قوچ‌ها را که از هر طرف بر سر آنها شرط بندی می‌شد رها کردند … بعد گاوها وارد صحنه شدند و آویزش آنها گرم و طولانی شد … گاهی گاوی با فراریان روبرو می‌شد و پیادگان را زیر دست و پا می‌انداخت … خود شاه هم که گاه دچار چنین خطری می‌شد و ناگریز از فرار از میدان می‌شد… قسمت بزرگی از شب را در این تفریح پر هیاهو و بی‌نظم گذراندیم»(فیگوئرا، ۱۳۶۳: ۳۵۸). وی در قسمت دیگری از سفرنامه و در عبور از کاشان باردیگر به نمایش جنگ حیوانات این بار در شهرکوچک کاشان اشاره می کند با همان کم و کیف و هیجان و خشونت برگزار می شده است: « با این که این نوع گاوبازی و مسابقه (جنگ حیوانات) در همه ایالات ایران رایج است در کاشان از همه جا رایج‌تر و در حقیقت تفریح مخصوص اهالی این شهر است. چنان که بین مردم شهر کسانی هستند که از فرط علاقه بدین مسابقات همه ایالات ایران را برای یافتن گاوهایی شایسته این کار زیر پا می‌گذارند و بدین وسیله کسب افتخار می‌کنند. چون اساسا دسته‌بندی و گروه گرایی به خصوص در شهرهای بزرگ بین مردان رایج است غالبا نه تنها در کارهای مهم که در آنها مساله دفاع از شرف و اعتبار مطرح شد، بلکه برای امور پوچ و بی‌اهمیت از جمله در تفریحات و مسابقات نیز که در هر حال یک طرف غالب و طرف دیگر مغلوب خواهد بود دسته بندی می‌کنند. … در کاشان مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند و هر دسته از گاوی طرفداری می‌کنند همین ابراز احساسات در مبارزه قوچ‌ها نیز ابراز شد اما نه با چنین حرارت و خشمی زیرا در مسابقه گاوها غالبا و به طور جدی جنگ و نزاع بین افراد دو طرف آغاز می‌گردد و بسیاری از تماشاگران با سرهای شکسته از میدان مسابقه خارج می‌شوند و آنچه بیشتر آنها را خشمگین می‌کند و به نزاع می‌کشاند این است که بیشتر اوقات پیروزی مشکوک و نامعین است… افرادی از طرفین نزاع را با مشت و لگد آغاز می‌کنند و هواخواهان هر طرف به پشتیبانی بر می‌خیزند و سرانجام ضربات چوب با چنان حرارتی آغاز می‌گردد که قدرت حکام و کوشش صاحب منصبان و سربازان برای جدا کردن آنها چاره‌گر نیست»(همان: ۲۴۲). وی یادآور می شود که زن‌ها نیز در این جدال شرکت می‌کنند اما چون از میدان مسابقه دورند یکدیگر را مضروب نمی‌سازند و در عوض گروه مورد علاقه خود را بر حسب پیروزی یا شکست با فریادهای حاکی از شادی یا اندوه یاری می‌کنند و حتی اطفال نیز وارد معرکه می‌شوند(همان: ۲۴۳).

«آدام اولئاروس» در سفرنامه خود از جشن عمومی که داروغه قزوین برای هیات آلمانی ترتیب داده یاد می کند که جنگ انداختن حیوانات یکی از برنامه های ویژه این نمایش عمومی بوده است: « بعد از این نمایش، دو قوچ قوی با شاخ های پیچیده بزرگ را به هم انداختند که با شدت هرچه تمام تر به روی هم می پریدند و به یکدیگر کله و شاخ می زدند. سپس دو پرنده بزرگ و رنگارنگ را که بزرگ تر از طوطی و هرکدام در قفسی مخصوص زندانی بودند به صحنه آوردند و آنها را با یکدیگر درگیر کردند…» (آدام اولئاروس،۱۳۸۵: ۱۵۷)

«شاردن» و «تاورنیه» نمایش جنگ حیوانات را در خلال باردادن سفیران از سوی شاه و مراسم تقدیم هدایای ایشان به شاه گزارش نموده اند. «تاورنیه» ذکر می کند که شاه پس از انجام بازی قبق اندازی بر جایگاه خود نشسته به تماشای جنگ فیلان و شیران و گاوان و قوچان پرداخته است(تاورنیه،۱۳۸۹: ۲۳۹). «شاردن» هم ضمن توصیف میدان نقش جهان که چگونه برای مراسم تماشای تقدیم هدایای سفیران آماده شده است به موضوع جنگ انداختن حیوانات اشاره کرده است. مورد متفاوت در گزارش شاردن جنگ انداختن شیربا گاو بستهشده است که احتمالا صحنه خونین تری بوده است: « دیری نگذشت کشتی‌گیران، جنگندگان با جانوران وحشی و شمشیربازان به میدان درآوردند… سبب این که رها نمی‌کنند تا گاو نر با شیر بجنگد و از خود دفاع کند این است که شیر نشان پادشاهان ایران است و اخترگران و پیشگویان و خرافه‏پردازان می‌گویند که اگر شیر در حمله نخست گاو را نکشد نامبارک و بد شگون است» (شاردن ج۲ ،۱۳۷۲ :۶۴۲).

گرگ بازی

گرگ بازی را اکثرا مشاهده گران تفریح محبوب مردم ایران برشمرده اند. اینکه گرگی درنده را در میان جمعیتی رها کنند تا با فریادهاو فرارهای خود حیوان را گیج کنند و خود از چنگ او بگریزند وهیجان داشته باشند. «جوزف باربارو» از جمله ونیزیان نویسنده سفرنامه که در ابتدای صفویه در ایران حضور داشته است هم این بازی را ذکر کرده است و آن را تفریح هر جمعه مردم دانسته است: «… در آنجا سه سوار دیدم و بیش از دو برابر این عده پیاده … چند گرگ که به پاهایشان ریسمان بسته بودند به میدان آوردند و آنها را یکایک رها کردند تا به میدان بروند … پس از خسته کردن یک گرگ، گرگ دیگر را رها می‌کردند. هر روز آدینه این بازی برقرار است»(جوزفا باربارو،۱۳۴۹ :۶۴).

دلاواله گرگ بازی را با جزییات بیشتری شرح داده و علت برگزاری آن را تغییر روحیه عمومی از سوی شاه عباس دانسته که پیش از آن فراخوان عمومی برای جنگ را اعلام کرده و مردم می دانستند که آن سال جنگی در پیش است. وی این بازی را سراسر شور و هیجان معرفی کرده و به تکرار گاه و بیگاه آن به عنوان یک تفریح مورد استقبال هم اشاره کرده است: «غروب روزی که جار زده بودند، شاه برای اینکه روحیه عمومی را شاد کند و فکر جنگ را از خاطرها بزداید در میدان عمومی دستور بازی خاصی را داد … در وسط میدان گرگ زنده‌ای را می‌آوردند و میان مردم رها می‌کنند. مردم از اطراف دنبال گرگ می‌روند و با داد و فریاد آن حیوان وحشی را چنان خشمگین و بیمناک می‌کنند که به هر طرف حمله می‌برد و به سوی اشخاص می‌پرد. آنگاه مردمی که گرگ به طرف ایشان رفته است از پیش او می‌گریزند و دسته دیگری آن حیوان را دنبال می‌کنند ولی هرگز به او دست نمی‌زنند و تنها کارشان فریاد کردن و ترساندن گرگ است و حیوان نمی‌تواند به کسی آسیب برساند. اگر اتفاقا کسی را هم پنجه بزند یا به دندان بگیرد به سبب ازدحام مردم زود او را رها می‌کند. این بازی به خودی خود چیز مهمی نیست ولی داد و فریاد چند هزار نفر و حرکاتی که در اطراف گرگ وحشی می‌کنند باعث خنده و تفریح می‌شود … گرگ بازی به کرات انجام می‌گیرد و شب‌هایی که سفیری بار نمی‌یابد و یا هدیه‌ای تقدیم نمی‌شود و یا اتفاقاتی از این قبیل در میان نیست یا گرگ بازی و یا چوگان بازی انجام می‌شود تا موجبات سرگرمی عامه فراهم آمده باشد»(دلاواله،۱۳۹۱: ۲۴۰).

«اولئاروس» نیز از گرگ بازی روایت خود را دارد: « همراه با صدای طبل و فریاد و بانگ شادی، ۸ گرگ نیرومند را وارد میدان کردند. به گردن آنها ریسمانی بلند بسته بودند و یکی پس از دیگری را در میان جمعیت رها کردند و دوباره باز آوردند. مردی که لباس مخصوصی پوشیده بود و روبندی کلفت که بین دو لایه آن پنبه زیادی گذاشته بودند بر صورت داشت، به سوی یکی از گرگ ها رفت و پس از آن که گرگ به صورتش پرید او را میان بازوی خود گرفت و سپس از خویش دور کرد»(آدام اولئاروس،۱۳۸۵: ۱۵۷)

نمایش های خیابانی

شمشیربازی، بندبازی، شعبده بازی، نمایش های آکروبات و معرکه گیری های پهلوانان معمولا یک پای ثابت گردهمایی های خیابانی و با استقبال شاه و مردم همراه بوده اند. «آدام اولئاروس» می نویسد: «روز دوم ژوئیه برای اینکه به سفرا بد نگذرد داروغه قزوین ترتیب برگزاری نمایش را داد… بخشی از میدان را آب پاشی کرده بودند تا از بلند شدن گردوخاک جلوگیری شود. مردم شهر به صورت دایره ای وسیع کنار هم نشسته بودند. … ابتدا چند نفر بازیگر پیش آمدند و همانطور که در آلمان نیز رسم است شروع به پریدن و جهیدن کردند. سپس چندنمایشگر که سه زوج معلق باز به دنبال آنها بودند آغاز به دادن نمایش و بازی کردند. این ها لخت بودند و فقط عورتشان پوشیده بود. شلوارهای کوتاه و تنگ و چسبان چرمی به تن داشتند که به آن روغن مالیده بودند»(آدام اولئاروس،۱۳۸۵: ۱۵۷).

«شاردن» نیز از این دسته از تفریحات چنین می نویسد: «در گوشه میدان چند قوچ و گاو نر را گردش می‌دادند تا برای جنگیدن آماده شوند. در این گوشه میدان جوانانی که هنرشان جنگیدن با جانوران بود، عده‌ای کشتی‌گیر و گروهی شمشیر باز خود را مهیا کرده بودند تا به محض اینکه اجازه یابند هنر خویش بنمایند… پس اینکه مراسم گذراندن هدایا از نظر شاه انجام پذیرفت تنبورها و شیپورها و بعضی از ادوات موسیقی به صدا درآمد و این نشان آغاز شدن بازی‌ها و نبردها بود…» (شاردن ج۲ ،۱۳۷۲، ۶۴۲)

بازی و ورزش

پیشتر اشاره شد که برگزاری بازی عمومی به ویژه چوگان و قبق اندازی از مقبول ترین تفریحاتی بوده که البته شرکت در آن مختص طبقه درباری و خود شاه بوده است زیرا تنها سوارکاران مهار و آموزش دیده می توانستند مهارت بازی های این چنینی را کسب کنند اما از آنجا که در میدان عمومی و وسیعی برگزار می شده همواره با حضور مردم برای تماشا همراه بوده است.

شاه عباس به چوگان بازی عشق و علاقه فراوان داشت و هرگاه از کار جنگ و سفر فراغتی می یافت یا می خواست مهمانان بیگانه خود را سرگرم سازد به چوگان بازی مشغول می شد. چون کار چوگان بازی مستلزم خوب اداره کردن اسب و تمرین حرکات گوناگون بود، از این ورزش برای تربیت سواران چالک و بی باک استفاده بسیار می شد و شاید به همین سبب نیز چوگان بازی را تشویق می کرد چنانکه غالبا بی آن که خود در بازی شرکت کند، در میدان بزرگ شهر به تماشا می نشست و اجازه می داد که مردم نیز از زن و مرد برای تماشا حاضر شوند(فلسفی ج۱، ۱۳۹۱: ۳۹۶). «جلال الدین منجم» در وقایع سال ۱۰۱۶ ه.ق. می نویسد: «…در روز عید قربان در میدان سبز ساری چوگان بازی نمودند و مازندرانیان چوگان را بسیار خوب باختند»(منجم یزدی،۱۳۶۶ :۳۳۵ ).

در این گونه بازی ها مردم شهر پس از پایان بازی برای گردش و تفریح به باغ های سلطنتی که به روی مردم باز بود می رفتند. در سفرنامه«فیگوئرا» می خوانیم:«مردم از زن و مرد پس از انکه در میدان چوگان بازی سواران را تماشا کردندبریا گردش به باغ شاه می روند. در این باغ به امر شاه به روی همه باز است و باغبان ها دستور دارند که از همه مردم پذیرایی کنند مشروط بدان که کسی به درختان و گل ها دست نزند. سواران هم همین که از چوگان بازی فارغ شدند پیاده به باغ شاه می روندو به شراب خواری مشغول می شوند»(فیگوئرا، ۱۳۶۳: ۱۳۳)

«شاردن» در زمان شاه سلیمان صفوی می نویسد: «نمایش‌های بعد متنوع‌تر و طبیعی‌تر و جالب‌تر بود. این نمایش‌ها با هنر نمایی ۳۰۰ سوار که از چهار گوشه میدان ظاهر شدند آغاز گردید. این سواران جوان که همه فرزندان درباریان و همگی بلند بالا ورزیده و خوش اندام و خوش پوش بودند و هر یک دارای چند اسب بود، مدت یک ساعت به چوگان بازی پرداختند… پس از پایان یافتن بازی چوگان، نمایش زوبین اندازی شروع شد…. همه این ورزش‌ها و عملیات در خور آفرین که مایه نشاط و تفریح خاطر ایرانیان است، یک ساعت بعد از ظهر پس از رفتن سفیران به پایان رسید. (شاردن ج۲، ۱۳۷۲: ۶۴۳). «تاورنیه» نیز که در این مقطع زمانی در اصفهان حضور داشته، شرکت شاه سلیمان در این بازی را گزارش کرده است: «پس از آنکه شاه چوگان بازی را … آغاز کرد و برای زدن فنجانی بر سر یک دکل بزرگ که در میان میدان کار گذاشته بودند کمان کشید، رفت و بر مسندی که در بالای سر در عالی‌قاپو تعبیه کرده‌اند نشست»( تاورنیه، ۱۳۸۹: ۲۳۹).

شاه عباس در شهرهایی که برای چوگان بازی و بازی های دیگر محل مناسبی آماده نبود، میدان هایی می ساخت. چنانکه در سال ۱۰۰۱ ه.ق. پس از گرفتن گیلان از خان احمد گیلانی دستور داد باغ «پیش قلعه» لاهیجان را هموار و به میدان بزرگی تبدیل کردند و در آنجا میله قپق برپا ساختند تا برای چوگان بازی و قپق اندازی آماده باشد(فومنی،۱۳۱۴: ۹۵). در قپق اندازی سواران تیرانداز باید در حال تاخت هدف را از فراز میله بندی که که قبق یا قپق خوانده می شد به زیر بیندازند.

به نقش شاه عباس و شاهان پس از او در برگزاری چنین نمایش های خیابانی مکرر اشاره شده است و واضح است که بسیاری از این برنامه ها کاملا هدفمند برپا می شده اند. البته در این که مردم عادی به صورت خودجوش نیز بسیاری تفریحات مشابه اما در مقیاس کوچک تر را در میان محلات و کوچه پس کوچه های هر شهر و شهرستانی داشته اند تردیدی نیست اما مساله استفاه از این علایق شخصی و کوچک و تبدیل آنها به آیین های شاد و مفرح و پرتشریفاتی است که مردم کوچه و بازار را در یک مکان گرد هم می آورده و با تزریق شادی و هیجان آنان را با دولت همراه می ساخته و از محمل این گردهمایی هایی که با حضور داوطلبانه مردم شکل می گرفته اهداف انسجام بخشی و ایجاد وحدت در جامعه را تحقق می بخشیده اند بی آنکه به ظاهر اجباری در کار باشد و رخدادی خاص محسوس گردد.

منابع:

– اولئاروس،آدام، سفرنامه آدام اولئاروس، ترجمه احمد بهپور، تهران، ابتکار نو: ۱۳۸۵

– باربارو، جوزفه و دیگران، سفرنامه های ونیزیان در ایران، ترجمه دکتر منوچهر امیری، تهران، انتشارات خوارزمی: ۱۳۴۹

– تاورنیه، ژان باپتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر:۱۳۸۹

– شاردن، ژان، سفرنامه شوالیه شاردن،ترجمه اقبال یغمایی،تهران، انتشارات توس:۱۳۷۲

– شرلی، سررابرت، سفرنامه برادران شرلی، ترجمه آوانس به کوشش، به کوشش علی دهباشی، تهران، انتشارات نگاه:۱۳۶۲

– فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، انتشارات نگاه: ۱۳۹۱

– عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان، رشت:۱۳۱۴

– فیگوئرا، دن گارسیا دسیلوا، سفرنامه فیگوئرا، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشرنو:۱۳۶۳

– ملاجلال الدین منجم، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف الله وحیدنیا،تهران، انتشارات وحید: ۱۳۶۷