انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تغییرات سبک زندگی و نقش آن در جدایی زوجین

یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی جدایی است. و جدایی(طلاق) عاطفی را اولین مرحله ی فرایند جدایی می دانند که بیانگر رابطه ی زناشویی رو به زوال است؛ رابطه ی ضعیف در ارتباط عاطفی زن و شوهر می تواند به سردی سایر روابطی یک زوج مانند رابطه ی روحی،جسمی، عاطفی و حتی کلامی آنها منجر شود؛ وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی مهری وکم شدن محبت در خانواده می شود. طلاق عاطفی را اولین مرحله ی فرایند طلاق می دانند و بیانگر رابطه ی زناشویی رو به زوال است که احساس تلخ بیگانگی جایگزینی یگانگی و صمیمیت شده است.

در اطراف ما بسیاری از زن و شوهرهایی هستند که تا پایان عمر مانند یک گروه اجتماعی در کنار هم می مانند، اما جاذبه ی اعتماد طرفین در دره ی عمیق فاصله سقوط کرده است.(عبدالهی:۱۳۹۲)طلاق هم می تواند صورت آشکار و رسمی به خود گیرد که طی آن خانواده فرو می پاشد و هم می تواند صورت پنهان به خود گیرد که در نتیجه ی آن، خانواده تنها ساختار بیرونی اش حفظ می شود ولی در واقع از درون تهی است، در این حالت، زوجین بنا به ضرورت و اجبار با همدیگر زندگی می کنند، ولی روابط عاطفی سازنده و مناسبی ندارند. طلاق رسمی به معنای طلاق عاطفی است، یعنی پیامد طلاق رسمی و قانونی، همیشه طلاق عاطفی است. لکن طلاق عاطفی این گونه نبوده و زوایای پنهان و مستتری دارد که بررسی و شناخت آن نیازمند مطالعات فراوان و دقیق است. رشد کمی و کیفی این پدیده در جامعه ی ایرانی، به یکی از مسائل اجتماعی جدی تبدیل شده به طوری که امروزه دیگر واژه ی طلاق قبح گذشته را ندارد و افراد آن را به عنوان یک انتخاب فردی در نظر می گیرند. در گذشته اگر زنی از خانه شوهر قهر می کرد و به خانه پدری می آمدمورد سرزنش و نکوهش قرار می گرفت،پس زن بایستی راهی را برای ادامه زندگی خود بیابد اما امروزه نه تنها سرزنش نمی شوند بلکه مورد حمایت خانواده هم قرار می گیرند بنابراین فرد هیچ گونه تلاشی برای بهبود و سرو سامان دادن به زندگی خود انجام نمی دهد.

سبک زندگی به شکل دادن حوزه ی فردی و عمومی اعضای جامعه منجر می شود و تمامی عرصه های حیات فکری و زندگی مادی فرد را در دو حوزه ی خصوصی و اجتماعی در بر می گیردسبک های متفاوت زندگی رفتارهای افراد را تغییر داده، افراد پیوسته در اثر آن ازخود تعریفی مجدد ارائه می کنند و حتی آن را تغییر می دهند. در واقع، سبک های زندگی جدید که مولود دوران مدرن هستند و به وسیله ی رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی در سرتاسر جهان تبلیغ می شوند، بیشترباسبکهای سنتی زندگی دچار چالش می شوند. بنابراین سبک زندگی سازه ای مهم در روابط خانوادگی و زناشویی است و از آنجا که جامعه ی ایران جامعه ی در حال گذار از سنت به سمت مدرنیته است و به تبع آن تغییر سبک زندگی در بین اقشار مختلف مشاهده می شود، مسلماً می توان دریافت که این شرایط مشکلات و آسیبهایی در روابط خانوادگی به وجود می آورد.(خواجه نوری ۱۳۸۸)

دراینجا به این جدایی ها و بررسی دلایل برجسته ای که نمود بیشتری دارند، به اختصار می پردازیم.

۱-دیدگاه تاریخی

۲-تضاد سنت و مدرنیته

۳-فشارهای گروهی همسالان

۴-عدم پایبندی به قوانین اخلاقی واعتقادات دینی

۵-عدم برقراری تعادل بین موقعیت اجتماعی وسرعت ارتباطات

دیدگاه تاریخی

دیدگاه تاریخی به گذشته نشان میدهد که در جامعه سنتی و عشیره ای ما،زنان جایگاه مردان را نداشتند آنان در گذشته به لحاظ اقتصادی،اجتماعی وعاطفی به مردان وابستگی شدیدی داشتند.حتی با وجود عدم حق انتخاب همسر برای زنان زندگی های گذشته دوام بیشتری داشته است!پس چرا امروزه با وجود ارتباط های گسترده و عاشقیتهای تازه ، زندگیها دوام گذشته را ندارد؟!

زنان به مدد پیشرفتهای الکترونیکی ، رسانه ای و تغییرات اجتماعی بوجود آمده امروزی و بدلیل انباشتی از سرخوردگیها در ضمیر ناخودآگاه تاریخی خود به نوعی دارند از جامعه مردان انتقام می گیرند.

مردانی که تا به حال آنها را منزوی و درگوشه خانه نگه داشته و حق هرگونه اظهار حقی را از آنان گرفته اند.

درگذشته زنان به دلیل نداشتن شغل،وابستگی اقتصادی به مردان داشتند،همچنین زنی که به هر دلیلی از شوهرش جدا می شد چه در خانواده و چه درمیان محیط اجتماعی مورد سرزنش قرار می گرفت،از طرفی زن سنتی به لحاظ ساختاری و فیزیولوژیکی وابستگی عاطفی به مرد دارد،بطوری که در اثر کم توجهی مرد بسیار سرخورده می شدند و حتی خود را قابل سرزنش می دانستند!بطوری که از پیران گذشته نقل می شود در جامعه عشیره ای هنگامی که مردبه خانه می آمد و سفره پهن می شد،اول پدر خانواده سپس پسران و بعد اگر غذایی باقی می ماند مادر و دختران می خوردند!در چنین جامعه ای دختر بعنوان یک زن از همان کودکی سرخوردگی و حقارت دنیای مردسالارانه را تجربه می کند و ناچار به پذیرش آن می شود.

اما در دنیای امروز درست عکس موارد فوق است.یعنی زنان بدلیل تحصیلات دارای شغل و موقعیت اجتماعی برابرمردان هستند به همین دلیل دیگر مانند گذشته وابستگی اقتصادی به مرد راندارند.

جامعه جدید امروز دیگر نگاه سخت گیرانه و سرزنش کننده را به زن ندارد.امروزه حتی هرچه بیشتر روبه جلو می رویم به کمک تکنولوژی و جایگزینیهای متعدد دیگر جایی برای وابستگی عاطفی به مردان باقی نمانده است.بنابراین امروزه اگر زنان خودرا در اجتماع بالاتر ار مردان نبینند خود را کمتر نیز احساس نمی کنند.

تضاد سنت و مدرنیته

نسل امروز به خصوص دهه شصت به بعد به واسطه جهش تکنولوژی و ارتباطات رسانه های مجازی که دستاورد دنیای مدرن است،از دنیای سنتی دوران خود به این دنیای مدرن پرتاب شدند. این پرتاب شدگی و نپیمودن مراحل لازم برای رسیدن به دنیای مدرن ،عوارضی را بوجود می آورد ازجمله جدایی که مورد بحث ما است.فاصله ای که بین دنیای سنتی و مدرن بوجود می آید باعث ایجاد نوعی تضاد در این نسل می شود بطوری که نه خود را متعلق به دنیای سنتی می داند و نه ملزومات(باید ها و نبایدها)دنیای مدرن را به خوبی می شناسد و فقط به واسطه شبکه های اجتماعی و رسانه های نو پدید با انبوهی از ارتباطات مواجه می شود که مربوط به مدرنیته است.او بخاطر داشتن ریشه های سنتی و همین طور روحیه تابو شکنی و همچنین خواسته پیشرو بودن در انواع ارتباط،دچار سردرگمی و گمراهی شدیدی در دنیای ارتباطاتی مدرن می شود و خود را درآن غرق می سازد.

فشارهای گروهی همسالان

درجامعه ما قوانینی برای ایجاد رابطه میان دختر و پسر وجود دارد(قوانین اخلاقی)وقتی این قوانین تحت تاثیر عوامل مختلف بخصوص فشارهای گروهی دستخوش تغییرات می شود.در این جامعه ضد ارزش تبدیل به ارزش می شود. به صورتی که این روند بیشتر درجامعه امروزی و درمیان همسالان رواج دارد جایی که دور هم جمع می شوند و از روابطشان با جنس مخالف با افتخار یاد می کنند.این موضوع برای کسی که تازه وارد این جمع شده و با اینگونه ارتباط آشنایی ندارد بسیار گران و از طرف جمع مورد نکوهش قرار می گیرد،درنتیجه زیر فشار های گروه نظرش تغییر می یابد.

عدم پایبندی به قوانین اخلاقی واعتقادات دینی

برداشتهای اشتباه،تعمیم دادن جزء به کل به رد کردن مذهب می انجامد.سست شدن پایه های دینی و اعتقادی یکنفر و یا فاصله گرفتن از آنها به واسطه ادعای روشنفکری و هنرمند بودن و ….باعث ایجاد رابطه های می شود که در نگاه اول عادی(به خصوص در گروه­های هنری مابانه) به نظر می رسد اما به مرور زمان باعث شکل گیری روابطی نامشروع می­گردد که منجر به خیانت و دلسردی روابط بین زوجین و در نهایت جدایی آنان می انجامد.اعتقاد به اصول مذهبی و قوانین دینی به لحاظ شکل گیری نوع ارتباط دردنیای امروز و با توجه به عدم محدودیت زمان و مکان در ارتباط میان فردی،بدلیل مشخص بودن چهارچوب نوع روابط از سست شدن پایه های زندگی جلوگیری می کند. و حداقل دستاورد آن این است که اگر باعث استحکام بیشتر بنیان خانواده نشود باعث از بین رفتن آن نیز نخواهد بود.

عدم برقراری تعادل بین موقعیت اجتماعی وسرعت ارتباطات

سرعت تحولات تکنولوژیک بسیار بیشتر از شرایط تغییرات اجتماعی زندگی هنرمندان است به همین دلیل فرصت رسیدن به تعادل را پیدا نمی کند. و اگر شخص هنرمند روال معقول و ساختار اخلاقی و دینی مشخصی را در نظر نداشته باشد در زیر چرخه ای تکنولوژی رسانه ایی خرد خواهد شد.

بنابراین با توجه به تغییرات سبک زندگی و جدایی افراد پیشنهاد می شود:

-تولید و انتقال ارز شها، اعتقادات و تقویت اعتماد اجتماعی که از عناصر مهم سبک زندگی سنتی است، در سطح اجتماعی، از رسانه های مختلف و استفاده از این پتانسیل برای تقویت سرمایه های اجتماعی و فرهنگی زوجین تبلیغ و انتشار شود.

-برای کاهش طلاق عاطفی زوجین و با توجه به انبوهی از مؤلفه های فرهنگی جدید و عصر ارتباطات که سبک زندگی مدرن و انتظارات جدید را برای همسران ایجاد می کند در صورت نبود همسان همسری و تقابل سبک زندگی سنتی با سبک زندگی مدرن طلاق عاطفی یکی از ملموس ترین نتایج آن خواهد بود. از این رو به نظر می رسد، رعایت برخی از ابعاد سبک زندگی مدرن و آموزش پیاده کردن درست آن در محیط خانواده در عصر حاضر طلاق عاطفی بین زوجین را کاهش می دهد.

منابع:

عبدالهی،مجتبی(۱۳۹۲)طلاق عاطفی ،مفاهیم و نمادها،مطالعات خانواده،شماره۲۵۵،ص۱۸

خواجه نوری،بیژن و علی اصغر مقدس(۱۳۸۸)رابطه تصور از بدن و فرایند جهانی شدن،مجله جامعه شناسی کاربردی شماره یک

حاجی زاده میمندی،مسعود و دیگران(۱۳۹۵)بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با طلاق عاطفی،فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده،شماره۷۱