انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیل گفتمان ورزش همگانی در میدان دور دریاچه شورابیل شهر اردبیل

مردم اردبیل در عموم روزها، خاصه روزهای تعطیل در طول مسیر میدان دور دریاچه شورابیل به صورت گروهی به فعالیت “ورزیدن” یا ورزش همگانی می­پردازند. به دنبال فهم گفتمان این کردار، نخست از طریق قوم­نگاری اقدام به مشاهده­ ی میدانی این پدیده نموده و سپس ازطریق دیرینه­ شناسی، این گفتمان مورد تحلیل قرار گرفت. این روش در پی فهمی از یک صورت­بندی گفتمانی بود تا بتواند ذوات یا موضوعاتی که به پیدایش گزاره­­های گفتمانی منتج شده است، را در یابد. در این میدان، مردم بیشتر به صورت بدنی ورزیده، در حال مقاومت و در حال گذراندن فراغت نمود می­­یابند و دست آخر، از طریق پرداختن به نشانه­ های موجود در میدان تحقیق، صورت بندی موضوعات را می­توان شامل پیکره­ گی، روزمرگی و دل تنگی معنا نمود. مردم از این سه طریق در این مکان گرد هم آمده و به صورت اجتماعاتی از سه ابژه­ ی بدن، مرگ و خانه که برساخته ­ی گفتمان زندگی یا سبک­های زندگی به عنوان مفاهیم زندگی شهری مشاهده گردیدند. فضای دور شورابیل، مکانی است برای مشاهده نمادین شوق به زندگی مردم شهری که در آن به صورت نهادینی به فعل­های تکراری زندگی می­­پردازند.

کلمات کلیدی: شورابیل، ورزیدن، قوم نگاری، دیرینه شناسی،کردار

۱-مقدمه:

در جامعه ­ی مدرن آن شکل بیماری گسترده از بین رفته و کنترل عمومی بر بدن­های مردم به لحاظ پزشکی وجود دارد. اما با وجود این، شیوه­ای جدید از نگرانی برای سلامتی با « سبک زندگی » جدید و وجود بیماری­های مزمنی پیش می­آید که در شرایط جدید روبروی انسان قرار گرفته است. لذا امکان ایجاد پارادایم تندرستی نوینی برای حفظ تندرستی و مراقبت­های بهداشتی درمانی در وضع حاضر وجود دارد که بتواند با ایجاد رژیم جدیدی از سلامتی، جای آن گونه­ی خاص زیستی – پزشکی کنترل بیماری را بگیرد [۱]. علی­رغم این که در گذشته بدن به عنوان موضوعی فروگذاری شده و بی­اهمیت تلقی شده و ارزش محسوب نمی­شد، امروزه به دلیل اهمیتی که در خصوص سلامتی بر آن می­رود، اخلاق جدیدی در خصوص آن ایجاد شده و می­توان گفت حفظ سلامتی موجب شده است بدن در جامعه­ی مدرن خود به صورت ارزش دیده شود، تا جایی که امروزه « جسم همان طور که زمانی روح چنین وضعیتی داشت، به تکیه گاه ممتاز عینیت یافتگی تبدیل شده است » [۲]. به این صورت یکی از موضوعات مهمی که پیش می­آید، توجه به سلامتی و کنترل بدن با محوریت اعمال و رفتاری است که مارسل موس آن را تکنیک­های بدنی و عادت­هایی می­داند که مختص هر گروهی از اجتماع می­باشد و امروزه ارزش­های فرهنگی علاوه بر این که ذهن مردم را در نظر دارد، به بدن آن­ها نیز القا می­یابد [۳]. از این رو نمایش انبوهی از حرکات بدنی به عنوان ورزش در سامانه­ی اجتماعی، منجر به ورود آن در سبک­های زندگی عموم مردم شده [۴] و پیرو همین بازنمایی از تماشای ورزش­های قهرمانی، جنبش ورزش همگانی شکل گرفته و با بازآفرینی ارزش­های تربیتی و فرهنگی آن به عنوان یکی از کردارهای اجتماعی غالب در جامعه جای گرفت [۵]. با این حال آن طور هم که فوکو انتظار دارد در جامعه مدرن امتیاز قدرت کنترل بدن تحت تأثیر فضیلت­گرایی اجتماعی با قراردادهایی بیمارستانی در اختیار پزشکی قرار گرفته باشد [۶]، بدن­ها از طریق مرئی­شدن، به نزدیک­ترین دیگری برای افراد تبدیل می­شود و آن­ها سعی می­کنند با نوعی خودمختاری خودشان بدن را به صورت یک دوست در اختیار بگیرند. افراد با گشایش نوعی فضای گفتگو در بدن خود آن را به موضوعی در تصاحب خود در آورده، امکان اجتماعی شدن ناپیدایی ایجاد می­کنند [۷].

روژک از فراغت­های مردمی که به صورت عادت درآمده یاد کرده، آن­ها را بازآفرینی ارزش­های اقتصادی در جامعه می­داند که به صورت روزمره در آمده است. او اظهار می­کند که انسان امروزی آگاهی زیادی از خطرات بدنی داشته ولی با این حال بین فراغت و مصرف در زندگی او تفاوت چشم­گیری وجود ندارد [۸]. اما ابه هر حال این نوع سهیم شدن در فراغت عمومی، لذت ناشی از سهیم شدن در شکل­های فرهنگی موجود هم از جهت ارضاهای نفسانی افراد و هم از جهت قوت قلب پیدا کردن در میان مردم نشأت می­گیرد [۹]. لذا به تبع بوردیو می­توان ارزش­های بدنی را هم­چون عادت واره­هایی از تکنیک­های بدنی دانست که طبقات مختلف از شرایط زندگی خود آفریده و در سطح عمومی جامعه به اشتراک می­گذارند یا به نوعی با آن در جامعه صحبت می­کنند [۱۰]. از این رو با نحوی که مردم در جریان کنترل بدن­شان، از آن هم­چون ابزار تولید نماد و خلق نشانه استفاده می­کنند، آداب و رسوم جدیدی از بهداشت بدن در جوامع امروزی خلق شده و در سطح جامعه اجرا می­شود [۱۱] به صورتی که دیگر در محیط­های عمومی شهری ورزش، فراغت و تندرستی را در هم آمیخته و آن را به عنوان صورتی جدید از شکل­های فرهنگی مردم نمایان می­کند.

۲- ورزش یا مدیریت بدن

ورزش یکی از فعالیت­های فراغتی عمده­ی مردم است. اگرچه گاه گفته می­شود تماشای تلویزیون به صورت مصرف غیرفعال فراغتی با صد و بیست دقیقه در روز بیشترین سهم را در گذراندن فراغت به خود اختصاص می­دهد، اما در بخش فراغتی، فعالیت­های مورد علاقه مردم را به ترتیب در مسافرت، میهمانی و ورزش مشاهده کرده­اند. طی تجارب تحقیقاتی، بین رضایت خاطر از گذراندن اوقات فراغت و سلامتی روانی، ارتباطی مثبت و معنی داری مشاهده گردیده و بین رضایت از گذراندن اوقات فراغت و رضایت زندگی نیز ارتباط معنی­دار وجود دارد. علاوه بر این، در مقایسه­ی دو گروه ورزشکار و غیر ورزشکار در زمینه رضایت فردی در گذران اوقات فراغت، ورزشکاران راضی­ترند و هر قدر ساعات تمرین بیشتر شده، بر میزان رضایت­مندی افراد افزوده شده است. میان بررسی متغیرهایی هم­چون تعداد فرزندان، رفاه کارگران، درآمد ماهیانه به عنوان متتغیرهای پیشگویی رضایت­مندی از اوفات فراغت، بیشترین ضریب همبستگی متعلق به “میزان تمرینات هفتگی” می­باشد. بهبود اوضاع اقتصادی و در نتیجه­ی آن توجه به افزایش اوقات فراغت و زمان اختصاص به ورزش در میان اعضای جامعه، به رضایت از فراغت، رضایت از زندگی، احساس خوب بودن، سلامتی، امیدواری و شادابی مردم می­انجامد [۱۲]. علاوه بر فراغت و رضایت مردم از زندگی، فعالیت­های جسمانی به صورت ورزش، اثرات معناداری در کاهش فاکتورهای منفی سلامت روانی نظیر افسردگی، اضطراب و استرس دارد. گذشته از این، هر چند پرداختن به ورزش می­تواند در مقایسه با شرایط بی­تحرکی نتایج مطبوعی را در بهبود سلامت روانی سال­مندان جامعه داشته باشد، ولی با توجه به تحقیق انجام شده تمامی افراد سال­مند درگیر در سطوح فعالیتی بالا و متوسط فعالیت بدنی می­توانند از نتایج سلامت روانی برخوردار شوند [۱۳]. لذا وجود فعالیت بدنی در اوقات فراغت می تواند خود یک فاکتور موثر در زندگی مردم به خصوص افرادی که سن­شان رو به بالا می­رود باشد. مطالعات این طرز منفی را به چالش می­کشند که کهن­سانی الزاما تجربه­ای منفی توام با مشخصه­ی نقصان ذهنی و بدنی و تجربه ی بیماری و ناتوانی گسترده می­باشد. باور بر این است که پیشرفت­های علم پزشکی در ترکیب با مشارکت فعالانه­ی افراد مسن، در مسائل مربوط به سلامت و سایر موضوعات، می­تواند بر برخی از افراد کمک کند تا بر فشارهای مفروض طبیعی پیشین در خصوص سن، غلبه نموده و تجربه­های کهن­سالی موفقیت­آمیزی را برای آنان تسهیل نماید [۱۴].

گذر عمر توأم با کار و فعالیت شغلی است که تبعاتی چون تنیدگی شغلی به همراه دارد.یکی از نتایج تنیدگی شغلی زیاد ومداوم، فرسودگی شغلی است. تحقیقات نشان می دهد ورزش می­تواند بر کاهش فشار روانی ناشی از فرسودگی شغلی شغل موثر باشد. مطالعه­ی در جهت مقایسه­ی میزان فرسودگی شغلی کارمندان ورزشکار وغیرورزشکار شهر سمنان صورت گرفت و نشان داد کارمندانی که ورزش می­کنند، خستگی عاطفی که اصلی ترین مولفه ی فرسودگی شغلی است، در آن­ها نسبت به همتایان غیر ورزش­کارشان کمتر است [۱۵]. تحقیقات بیان­گر این است که زنان نیز در معرض افسردگی و چاقی ناشی از آن قرار دارند که هر دو این­ها بر مشکلات جسمی و روانی و بهداشتی زنان می­افزاید. نتایج تحقیقی در خصوص تأثیر تمرینات ورزشی بر افسردگی بانوان نشان میدهد که رسیدن بیشترین درصد نمونه­ها به سطح هنجار بعد از انجام تمرینات ورزشی است. همچنین بین سطح افسردگی زنان چاق در دو گروه شاهد و مداخله بعد از تمرینات ورزشی، اختلاف معناداری نشان می دهد در نتیجه می­توان گفت انجام تمرینات ورزشی در کاهش سطح افسردگی زنان سودمند واقع گردیده و تعداد بیمارانی که باید تحت درمان قرار گیرند تا یک نفر از نتیجه و پیامد غیر مطلوب رهایی یابد، ۲ نفر است [۱۶]. تحقیقات در خصوص اختلالات ناشی از چاقی افراد در زندگی روزمره شان، از طریق مقایسه کیفیت زندگی زنان چاق و دارای وزن طبیعی در شهر قزوین نشان می دهد که زنان چاق در مقایسه با زنان با وزن طبیعی درشش بعد از هشت بعد کیفیت زندگی شامل عمل­کرد جسمانی، محدودیت نقش کاری، درد جسمانی، سلامت عمومی، نشاط و عملکرد اجتماعی به طور معنی داری دچار اختلال کیفیت زندگی بودند. در نتیجه می­توان گفت که افراد چاق معمولا سطوح پایین سلامتی جسمی و روانی، بخصوص سطوح پایین احساس خوب بودن جسمی و اجتماعی را تجربه می­کنند[۱۷].

به این صورت است که رفته رفته بهبود عملکرد بدن در مسائلی چون حفظ لاغری و رژیم غذایی نیز دیده شده و در سال­های اخیر، لاغری در ایران به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است. از این رو اقدام برای رعایت رژیم غذایی جهت دست­یابی به تناسب اندام به دغدغه­ای بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است. در حالی که در مورد نسل­های پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده، حتی می­توان ادعا نمود که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک پرده گوشت سلیقه­ی ایرانی را در مورد معیار زیبای اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراد آن چنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ می­شود، نشان می­دهد[۱۸]. در چنین فرهنگی طبیعی به نظر می­رسد زنانی که اقدام به تناسب اندام می­کنند، خود شکوفاتر باشند. تا جایی که آنها از رشد معنوی بالاتری برخوردار بوده و رشد معنوی بالاتری نیز دارند. عادت­های تغذیه­ای زنان به میزان تمایل به تناسب آن­ها موثر است. در این میان فعالیت­های بدنی و ورزشی زنان بر میزان تمایل به تناسب آن­ها موثر است. مسئولیت پذیری زنان بر میزان تمایل به تناسب اندام آن­ها موثر است. به عبارتی زنانی که اقدام به تناسب اندام می­کنند مسئولیت پذیرترند[۱۹]. امروز جوانان پسر و دختر به آن ظواهری از زندگی خود اهمیت داده و بر آن نظارت دارند که تحت کنترل و در حوزه­ی قدرت خود دارند. بدن حامل هویت برای آنان بوده و از طریق کنترل ودست­کاری آن بی­قدرتی خود رادر حوزه­های دیگر جبران می­کنند. بدین­سان جسم و ظاهر آن به یک اصل نمادین در بین جوانان بدل شده است یعنی به تدریج که محیط فعالیت­های اجتماعی از جامعه­ی سنتی فاصله می­گیرد، ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن­های خویش می­شویم به این معنی که در دنیای امروزی مدیریت ظاهر انسان­ها به نوعی تبدیل به رسانه­ای برای هویت­شان شده است [۲۰]. در دنیای مصرفی تلاش­های زیادی از سوی جوانان در باب داشتن ظاهر و بدنی زیبا انجام می­گیرد تا از این طریق هویت متمایزی را که جوانان می­خواهند از خود در اجتماع نشان دهند، حاصل شود. بدین سان جست­و­جو برای داشتن چهره و ظاهری زیبا و اندام کامل بیش از آن که با فرد و هویت آنان مرتبط باشد، با پذیرش هویت از سوی آنان همراه است[۲۱]. برخی محققین معتقدند این امر ناشی از فرایند جهانی شدن و توسط رسانه­ها و ابزارهای ارتباطی آن صورت گرفته و باعث شکل­گیری تغییراتی در سبک زندگی و مدیریت بدن به عنوان یکی از مهم ترین شاخص­های آن شده است؛ چرا که فرد در فرهنگ جدید رسانه­ای به طور مداوم در معرض پیام های گوناگون قرار گرفته­اند. فتحی و آشتیانی معتقدند که جهانی شدن از طریق رسانه­ها با القای فرهنگ و سبک … ترویج مصرف گرایی، تنوع و نوگرایی، جهانی شدن فرهنگ عامه غرب، ترویج فردگرایی و خودآموزی و از هم آموزی و به هم آموزی و دادن بازخوردهای متقابل بر مدیریت بدن مخاطبان خود نقش ایفا می­کنند [۲۲].

۳- دیرینه شناسی کردارهای اجتماعی

همان طور که جامعه شناسان آداب و رسوم جدید کردارها یا ورزیدن های مردم را ناشی از تکنیک­ها یا عادت­های بدنی ناشی از گفتگو یا اعمال مردم بر بدن خود می­دانند، می­توان نمادهای تولید شده این نوع کردارها را همانند نظمی نمادین تلقی کرد که فوکو، به قصد بررسی نظم گفتار، آن را مورد تفسیر قرار می­دهد. از نظر او، مولفین این نوع گفتار، میانجی نگارش متنی هستند که سرچشمه­ی آن، ناشی از معناهای نهفته در گفتار بوده و از راه تجربه­ی زیسته­ی افراد به صورت متنی نهفته شده است [۲۳]. به نظر ویتگنشتاین، اشتغال به عمل، بیرونی­ترین و بنیادی­ترین سطح تعامل انسان­ها با اشیاء و پدیده­های جهان پیرامون، قوام بخش هنجارمندی­ای است که در پی آن می­باشد. در واقع کنش­ها و فعالیت­های بیرونی مبتنی بر فعالیت­های درونی و ذهنی انسان بوده، [بازیهای زبانی یا] فعالیت­های ذهنی و منظومه­ی معرفتی کاربر زبان نیز در پایه­ای ترین سطح بر اثر ورزیدن شکل می­گیرد. رابطه او با اشیا در جهان انعطاف­پذیر و مبتنی بر تعامل مداوم با اشیا بوده، فعالیت ذهنی مبدا عزیمت شکل گرفتن منظومه­ی معرفتی­اش و فعالیت بدنی مبتنی بر فعالیت ذهنی او است. [۲۴]. از این رو ورزیدن انسان یا کردارهای او، دارای اشکالی بیرونی است که ناشی از فهم وی از جهان زیسته­اش و تعامل زبانی او در جامعه نشأت می گیرد. زبان مبتنی بر هستی انسان و شکل بنیادین آن چیزی است که انسان آن را می­گوید، ازاین­رو با در نظر گرفتن زبان بدن انسان در نمادهایی که از وجود خود در اجتماع ورزشی می­آفریند، می­توان به آن چیزی پی برد که در جریان ورزیدن انسان وجود دارد[۲۵]. لذا نظم نمادینی که در اجتماع ورزشی وجود دارد، از خلال گشودگی آن قابل فهم وهمان نیز در منتهی الیه تعامل­های ذهنی انسان و جامعه­ی پیرامون او قرار دارد.

به نظر فوکو، در یک گفتمان، موضوعات، گزاره­ها، و مفاهیمی وجود دارند که به صورت دیرینه­شناختی می­توان آن ها را ناشی از سرچشمه­هایی دانست که به تدریج پیدا شده و با استراتژی­هایی به صورت گزاره­مند در سطح گفتمان در آمده­اند. لذا در سطح گفتمانی که در میدان کردارها یا ورزیدن­های بدنی افراد قابل مشاهده است، آستانه­ای صوری از گزاره­هایی مشهود است که اصول موضوعه و ساختارهای گزاره­ای و تبدیل­های آن­ها را تعریف می­کند. از نظر فوکو، قواعدی موجب شکل­گیری گزاره­­ها با اسلوب­های بیانی خاص شده­اند که ریشه در شکل­گیری موضوعات خاص این احکام داشته اند[۲۶]. دیرینه­شناسی تأکید می­کند که نمی­توان کنش­های کلامی ممکن یا بالفعل فردی را جدا از یک­دیگر مطالعه کرد، اما در عین حال مدعی است که می­توان مجموعه­ها یا سیستم­های چنین احکامی را به صورتی مجزا ار پیش زمینه­ی علمی مطالعه کرد [۲۷]. دیرینه­شناسیِ ورزیدن افراد ریشه در موضوعاتی دارد که از طریق شکل­گیری استراتژیک حکم­ها یا گزاره­هایی بیانی به شکل آداب و رسوم یا تکنیک­های بدنی در یک میدان تحقیق قابل مشاهده­اند. انسان­ها در تعاملات اجتماعی، در قالب یک بستر فرهنگی از دانستنی­ها و معرفت فرهنگی برخوردار هستند. دانستنی­های فرهنگی مخزن دانش و معرفت انسان، تعیین کننده­ی دیدگاه و یا معرفت گزاره­ای وی جهت هدایت وفتار یا کنش اجتماعی وی است. مطالعه چنین فرهنگی که به صورت عینی در یک فضای کنش اجتماعی مشهود است، از راه مردم­نگاری صورت گرفته و از طریق مشاهده­ی محقق در جریان تعاملات روزمره یا داده برداری از میدان کنش­های اجتماعی افراد از نمادهای مورد مشاهده و سیستم معانی مشترکی که در جریان رفتار مردم وجود دارد صورت می­گیرد [۲۸].آن طور هم که هیوم معتقد است، درک و تحلیل نکات مشهود از تصویرهای بیرونی حرکات و حالات ورزشی حاضران نیز از راه پی بردن به تجارب معنایی آنان از راه شهود و مشاهده­ی همدلانه محقق یا پی بردن کنش­گرانه­ی وی از این اعمال میسر می­باشد [۲۹]. و از این رو برآوردن گزاره­های مربوط به تظاهرهای بدنی افراد، در خلال ورزش صبحگاهی و از روش مردم­نگاری تفسیری انجام شده، نخست به توصیف عینی و مشاهده­ی همدلانه­ی ورزش صبحگاهی پرداخته و سپس از طریق دیرینه­شناسی فوکو به تحلیل گفتمان ورزش صبحگاهی پرداخته شده است.

۴- قوم­نگاری گفتمانی اجتماع مردمی:

مردم­نگاری میدانی اطلاعات خود را از از طریق روش­های استاندارد، مانند مشاهده مشارکتی و مصاحبه، در حالتی که محقق با مورد مطالعه زندگی می­کند و در میدان تحقیق درگیر است، می­باشد. در این تحقیق، عمده­ی تمرکز محقق بر توصیف گروه­ها و افراد حاضر در میدانی که به شکل جاده­ای دور دریاچه­ی شورابیل احداث شده و روز به روز بر جنبه­های تفریحی و فراغتی آن افزوده می­شود، متمرکز است. به علاوه، سوال­ها، اطلاعات و مشارکت محقق در طول سال­ها حضور در این میدان نیز به کمک تفسیر و تبیین اطلاعات برآمد. مصاحبه های کوتاه، اشاره­های شخصی و تعامل­های محقق نیز در جهت درک و دریافت اطلاعات وی از فضای بازی کنش­گران کمکی شد تا بتوان با آن­ها همدلی نموده و به احساس­شان در جریان اعمالی که به صورت ورزش انجام می­دهند، دست یافت [۳۰].

مردم نگاری و حضور در میدان ورزشی نشان داد دسته­جات مردم حاضر در این میدان که به صورت ظاهر همچون گروه­های مشارکت کننده در ورزش صبحگاهی دیده می­شوند، ، از سه گروه خارج نیستند. نخست افرادی که به قصد تقویت بدنشان در این میدان آماده شده­اند. دسته دوم افرادی هستند که برای کنترل و حفظ وجودشان به ورزش می­پردازند. گروه آخر، بیشتر از جنبه رفاهی در این مکان حاضر شده و به گذراندن فراغت خود می­پردازند. به سبب این سه شکل نمایان شدن، حضور افراد به صورت­های مختلفی قابل توصیف است.

جدول ۱: طبقه بندی اجتماع همگانی

R

ورزیدگی جسمانی

کنترل بدن

گردش مفرح

۱

تمرینات سبک و هوازی

دوچرخه و پیاده نیمه سنگین

تحرکهای دسته جمعی دوستانه

۲

تمرینات رسمی متمم ورزش

اجتماع ورزشهای هفتگی

پیاده روی انفرادی و غیررسمی

۳

ورزش آماتور و غیرحرفه ای

ترمیم بدن انفرادی یا دونفره

تفریح و تجمعهای دسته جمعی

این سه گروه بیشتر به صورت غیر رسمی و بدون هیچ برنامه­ی مدون شهری در این مکان حاضر می­شوند و همه روزه حضور افراد در این مکان به خصوص در اوقات اولیه و انتهایی روز مشهود هستند. در این تحقیق که بیشتر بر حضور صبحگاهی افراد پرداخته می­شود، حضور عمده مردم در ایام تعطیل به خصوص دو روز آخر هفته با اطلاع رسانی­ها و ویژه برنامه­های شهروندی تشدید می­شود. با این حال، حضور مستمر مردم بیشتر از طریق جدول ۱ قابل جمع بندی بود. توضیح این که در ایام خاص گردش­گری، میهمانی نیز از راه دور حاضر می­شوند که حضورشان در این تجمعها، مشمول گردش­های مفرح می­شود. در عین حال وجود سلائق متفاوت علاوه بر گروه­های ذکر شده نیز به صورت پراکنده خالی از امکان نیست.

۴-۱-سناریوهای بدنی:

در یک ترسیم کلی، نمایشی از دوی نیمه لنگ در میدان مشهود است. مردم در این فضا در حال دویدن آهسته دیده می­شوند و با این حال پیاده­روی و دوهای تند و دوچرخه­سواری هم وجود دارد. اما کلی از حرکت به صورت دویدنی آهسته و لنگیدن دیده می­شود. مردمی که در این فضا ورزش می­کنند، عموما خسته و عرق کرده­اند و صحنه­ی میدان ورزشی همچون فیلم­هایی با قهرمانان خسته به نظر می­آید. بین این قهرمانان خسته، چند نقش مشهود است. نخست باید از قهرمانان بدن­های سرحال که برای تمرین و ممارست بدنی و تقویت جان­شان آمده­اند حرف زد. این­ها برای اجرای تمرینات سبک و سنگین ورزشی خود در این میدان حاضر شده و شامل دو تیپ اصلی می­شوند که بر ورزش سبُک با بدن­های متظاهر و همچنین تکاپوی سنگین و جدی ورزشی دیده قابل تقسیم است. این گروه، به صورت مشهود و مشخصی برای “ورزیدگی” بدن خود در میدان حضور یافته و بر حالت ورزشی بدن­های موجود در میدان رنگ و لعاب می­دهند. لذا این حضور بدن­های افراد را به صورت بدن­هایی ورزیده و زیبا در میدان دور دریاچه می­نماید.

عده­ی دیگری از حاضرین به صورت انسان­هایی عادی ورزش کرده، خسته و له­له زنان به طی مسیر می­پردازند. برخی از آن­ها هلکل­های چاق و درشتی دارند که به توصیه پزشک یا دوستان برای “آب کردن” بدن خود در چنین فضایی حاضر شده­اند. آن­ها سعی در “مقاومت” و کنترل وزن خود دارند تا سنگین­تر از این نشود، به همراه آن­ها اعضای خانواده و دوستانی حضور دارند و به همراهشان/دنبال­شان می­روند/می­دوند. نقش­های دیگری توسط دوچرخه­سوارانی که همچون خرده­فرهنگی می­نمایند اجرا می­شود و به صورت گروهی و گاه انفرادی از مسیر عبور می­کنند، در حالی که آهنگی شاد و مهیج از دستگاه­های دیجیتال­شان برای انرژی گرفتن و ادامه دادن مسیر به گوش می­رسد. افراد تنها و پیاده­ای هم دور از میدان ورزشی، قهرمانان خسته­ی زندگی روزمره هستند که در رکاب تک قهرمانان حاضر در میدان بدن خود را با دویدن و پیاده­روی چرخ می­دهند تا شاید با عرق کردن باری از دوش اندام­شان بردارند. مردان و زنان خوش­پوش و زیبایی هم به سبک طبقات متوسط در میدان حاضر شده و همراه با خودنمایی و با ژست­های شهری، خود را به صورت تکنوکرات­های خسته­ی زندگی روزمره­ی شهری نمایان می­کنند.

نقش­های شاد و مفرحی که با قهقهه­های سنگین و گفت­وگوهای دوستانه هم­راه است، دسته سوم را تشکیل می­دهد. این گروه هم­چون گردش­گرانی به نظر می­آید که در در طی “فراغت” خود حال راه انداختن کارناوالی شهری در این فضا بوده و عمدتاً به صورت گروهی در این میدان حاضر شده و به گردش گروهی می­پردازند. دوچرخه­سواران و افراد پیاده­ای که عمدتا تا پایان مسیر هم نمی­پیمایند به تولید کردن اصوات و علائم شاد و پرنشاط می­پردازند و اگرچه اقلیتی همه روزه دارند، اما در روزها آخر هفته تعدادشان به وفور اضافه می­شود. تکیه­ی این افراد بر تعطیلات و حضورهای دسته جمعی و قرارهای دوستانه بوده و لباس­های متنوعی نیز در تن دارند. حضور این افراد موجب می­شود نظم عمومی به صورت گردابی شکل گرفته و همچون مانعی در مسیر اندام­های متحرک ورزشی قرار گیرند.

 

۴-۲-اسلوبهای تنانگی:

به جز افرادی که به صورت مستمر به ورزش پرداخته اند و در حین ورزش احساس پاسخ به عادات ورزشی و تندرستی و تنفس هوازی دارند، بسیاری از افرادی که به سفارش پزشکان و یا به هم­نوایی از مردم برای رفع بحران­های جسمانی و کنترل اندام شرکت می­کنند، حس و حال خوشایند از فعالیت­های جسمانی نداشته و پاسخ­شان به پیام­های بیرونی و مشاهده فضای بیرونی، رضایت­مند و توام با شادابی نیست. آن­ها از این که مجبور هستند به فعالیت بدنی، در رنجند و ورزش نه همراه با احساس آزادی و رغبت که بیشتر یک فشار جسمانی برای رهایی از سایر رنج­های جسمانی آن­ها است. محقق با دو پیام دعوت به خنده و تعریف ورزش با حاضرین همراه شده و در هنگام دریافت پاسخ پیام اول کمتر از واکنش­های مثبت برخوردار شد و عمده افراد یا خنده کذایی برای برقراری ارتباط با مخاطب ادا نمودند و یا با تأئیدی موقت از محقق تشکر کردند که پس از اندکی خنده­ها دوباره در میان فشارهای جسمانی ناشی از پیاده روی گم می­شد. تعداد کمی از افراد از نشاطی که نشان از آزادی و فراغت ورزشی است بهره­مند بوند. برخی افراد و گروه­ها نیز خود هم­واره در حال تولید خنده و ابراز آزادی جسمانی در محیط و لذت از نشاط جمعی بودند. پاسخ­ها به تعریف حاضرین از ورزش، گویاتر بودند. عمده افراد از ضرورت ورزش و نبود تحرک در زندگی سخن به میان آورده و این فعالیت را اجباری برای رفع نقیصه ناشی از بی­تحرکی در فعالیت روزمره زندگی می­دانستند. چنان­که به نظر می­رسید ورزش همانند قرص دارویی است که آنان استفاده می­کنند و در برابر مشکلات ناشی از چاقی، بی­تحرکی، مکانیسم داخلی بدن و فشارهای جسمی و روحی یک پیوست اساسی برای تداوم زندگی است. تعداد کمی از افراد به نقش ورزش در نشاط و احساس سبکی فیزیکی در زندگی روزمره اشاره داشته و در برخی موارد سخنان نغزی همچون” تحرک جوهر تنفس است”، ” ورزش بیمه بدن است” و ” پیاده روی در طبیعت یک جورایی عبادت است”، ” اینجا نعمتی است که باید قدرش را دانست ” و … نیز ابراز می­داشتند. از این رو به جز موارد کمی که تحرک را یک انرژی و نیرو برای زندگی می­دانند، بقیه، حضورشان را همانند دارو و یا تزریق مجدد سلامتی به زندگی می­دانند و بیش از این که احساس نیاز درونی به ورزش داشته باشند، آن را برای بازگشت به زندگی و استقراض سلامتی مصرف می­کنند. به طور کلی این احساسات را می توان طی گزاره­های “لذت ورزیدگی”، “ترس از زوال” و “نشاط جمعی” بیان نمود.

استراتژی­های پیدایش این قواعد، از تبیین­های استدلالی حضور افراد در این میدان قابل واکاوی است. بیشتر سخن­ها از منطق پزشکی و پیشتر از آن به استخراج فهمی درونی­شده از تندرستی برمی­گردد. عمده افرادی که حضور دارند، با تاکید بر احساسات ناشی از بدن­های نافرم خود، به استدلال پرهیز از بیماری، مواظبت و مراقبت از بیماری، جلوگیری از افزایش بی رویه وزن، از فرم افتادن هیکل و بازگشت به سبکی دوران جوانی یا “جوان شدن” استدلال ویژه­ای دارند که به دلیل پیدایش این احساس در برهه­ی کنونی، میتوان آن­ها را تحت تأثیر استدلال­های پزشکی برای جلوگیری از بیماری دانست. اما استدلال قدیمی­تری هم وجود دارد و آن هم تندرستی و سلامتی است و این استدلال، نه بر اساس ترس از بیماری و درمان آن که طبق سفارشات سنتی برای سالم بودن و راهی برای سلوک زندگی است. این استراتژی، نه بر اساس پزشکی مدرن که استدلالی بومی و قدیمی بوده، کسانی که از قبل با گزاره­های مربوط به این استدلال خوی گرفته­اند، در دوره­های مختلف اقدام به تنانگی و ورزدن بدن از طریق ابداع ورزش­هایی کرده­اند که عمومیت داشته است و اینک از طریق همراه شدن با فرصت­های ورزش همگانی و پیاده­روی سلامتی خود را به صورت پایدار حفظ می­کنند. فراغت، پویایی و نشاط گویای دلایلی کافی برای حضور آزاد افراد از زندگی روزمره و بازسازی گروهی نیروی زندگی می­باشد. استدلال جدیدتری مشابه استدلال پزشکی وجود دارد که به تنهایی استعداد تعقل دارد. بخش اعظمی از جوان­ترها و یا ورزش­کاران آماتور، به دلیل تن­سالاری و زیبایی بدن خود، به ورزش دست می­زنند. عمده­ی جوانانی که با ورزش­هایی چون پرورش اندام و ایروبیک آشنایی دارند، به مشارکت در ورزش پرداخته، برخی نیز از طریق پیاده­روی و ورزش­های صبحگاهی به این عمل دست می­زنند. این استدلال بر اساس زیبایی و همیشه خوب دیده شدن بدن و نوعی شیفتگی به خود جسمانی از طریق معاینه خود در آئینه شکل گرفته است. از این رو می توان سه برنامه رسمی برای حضور مردم در این مکان را مشخص نمود و آن­ها را به این صورت نامید “آمادگی، تندرستی و آئینه”.

۴-۳- سبکهای زندگی:

فوکو در خصوص موضوعات که بخش مهمی از تحلیل گفتمان وی را تشکیل می­دهد، به جنبه­ی پدیدارشناختی و استعلایی از مفاهیم گفتمانی می­پردازد [۳۱]. از این رو آن چه در میدان تحقیق، به صورت نماد اصلی حضور افراد مشهود است را می­توان در نحو ابژکتیو گفتمان مشاهده نموده و از سبک­های حضور در میدان دور دریاچه به ساحت استعلایی زندگی حاضرین و بعد سوبژکتیو یا معنایی این حضور دست یافت. آن چه در این میدان به طور کاملا مشهود حاضر است، وجوهی آشکار از موضوعات گفتمانی در بافت فرهنگی اجتماعی زندگی روزمره مردم اردبیل است [۳۲] که در پس کردارهایی که در اینجا با “ورزیدن” بیشتر مایه می­گیرند، نهفته­اند. نمادها یا نشانه­هایی که عمل ورزیدن در ورزش همگانی در میدان دور دریاچه­ی شورابیل مشهودند، به صورت بدن، مرگ و خانه خود را نشان می­دهند. این نشانه­ها سازنده­ی مفاهیمی چون ورزیدن، مقاومت و فراغت بوده و خود را در پس این معانی به عنوان فاعل پنهان زندگی نشان می­دهند. لذا این فاعل ها از پس آنچه طی قواعدی نحوی از حضور افراد مشهود است، در”ورزیدن بدن”، “مقاومت در برابر مرگ” و “فراغت از خانه” قابل تفهم­اند. آن­چه از این وجوه نمادین نشانه در پس زمینه کردارهای حاضرین مشهود است، در دال این نشانه ها به صورت “زیبایی و قدرت بدن”، “مقاومت در برابر پیری و بیماری” و همچنین “آزادی و شور فراغت از خانه” خود را می­نمایاند. تحقیق مردم نگارانه، از ورای تحلیل گفتمان نیازمند ساختن استعاره­هایی برای فهم و بیان موضوعاتی است که این دال­ها به آن اشاره می­کنند. موضوعات در بطن زندگی روزمره­ی مردم نهفته بوده و بر این وجوه نمادین خود را می­نمایاند. آن چه که موجب اهتزاز بدن، مرگ و خانه(در اوج عدم حضور خود) به عنوان سمبل­های حضور در میدان دور دریاچه شده اند، عبارتند از پیکره­گی، روزمرگی و دلتنگی موجود در زندگی روزمره­ای که مردم شهر اردبیل جریان زندگی خود را در آن یافته­اند.

جدول ۲: معناکاوی نشانه

نماد

دال

مدلول

بدن

زیبایی و قدرت

پیکره­گی

مرگ

پیری و بیماری

روزمرگی

خانه

آزادی و شور

دلتنگی

از این رو سه مفهوم پیکره­گی، روزمرگی و دلتنگی که بیانگر موضوعاتی است که در زندگی روزمره­ی مردم اردبیل جاری بوده و موجب شکل­گیری کردارهایی است که به کنش ورزیدن مردم در دور میدان دریاچه شورابیل می­انجامد. ورزش همگانی که ورزیدن جسمانی مردم را در میدان ورزشی مشهود می­کند، حاکی از صورت بندی موضوعی زندگی روزمره­ی مردم شهری است که خود را در شهر با قواعد خاص آن یافته و در زندگی خود بازآفرینی می کنند. قواعد زندگی شهری، خود را در هر کنشی جمعی از زندگی مردم شهر نشان داده و در ورزش همگانی گفتمانی که برخاسته از قواعد زندگی جاری مردم شهر می­باشد، بیان می­گردد.

اما این سه موضوع که از بافت اجتماعی و فرهنگی برخاسته و به خلق گفتمان ورزش­های همگانی انجامیده است، بیانگر خواست و اراده­ی زندگی روزمره­ی مردم شهرنشینی است که با توجه به شرایطش، زندگی مردم در ان شکل گرفته است. شهری که به صورت تار عنکبوتی و از انباشتن دو فرهنگ اسلامی و مدرن، آن هم به صورت نامفهومی شکل گرفته [۳۳] و در سیر توسعه شهری همانند دیگر شهرهای ایران تن به مهاجرت­های گسترده­ی روستائیان[۳۴]، روزمرگی [۳۵] و خلق حاشیه­نشینی گشته است [۳۶]. همان­گونه که گفته شد، ورزش به عنوان فراغتی مدرن سهمی را در زندگی مردم می­جوید و این همه، می­خواهد پاسخگوی خلاءهایی باشد که کنش­گران برای درک بدن، مرگ و خانه در پی آن­اند.بیانات کلیدی مردم در این میان راه­گشا است. آنها چنین می­گویند: ” عقل سالم در بدن سالم، …هر کس می­خواهد دنیا به رویش بخندد باید خودش اول با تمام وجود به دنیا بخندد “، ” بس که کار کرده­ایم و به خودمان نپرداختیم، دنیایمان تکراری شده، … تا این که دیدم با این وضع بدنم دیگر نمی­توانم به زندگی ادامه بدهم ” و ” آدم در فضای خانه کم می­آورد و از آن بدش می­آید، … گاهی لازم است زندگی را ول کرده بروی بیرون و با بچه­ها و دوست­ها خوش باشی “. به این صورت می­توان سه موضوع پیکره­گی روزمرگی و دلتنگی، را برخاسته از از فضای موجود زیستن یا زندگی روزمره­ی مردم دید. زندگی­ای که در آن این سه عنصر زندگی بازنما شده و شکل­های بودن آن­ها را خلق می­کند. مردم (۱) متوجه بدن خود به عنوان فضای خصوصی شخصی و ساز و کار فیزیولوژیک آن شده­اند؛ (۲) دچار از دست دادن فهم محیطی و درک پیرامون خود در جریان لحظه­ها شده و به صورت روزمره­ای در بستر زمان قرار گرفته­اند. (۳) تکراری شدن ادراک مردم از فضای خانه، و تکراری بودن این درک محیطی شده و دنبال رهایی از تنگی این قفس بروکراتیک شهری هستند. از این رو وجود مردم در انقیاد زندگی قرار گرفته و به صورتی می ­توان گفت انسان دچار ” عرفی شدن” در جریان زندگی شده و به دنبال رهایی از این حالت است. دسته ای به سوی فهم بدن و ورزیدن عضلانی یا نمایشی آن می روند. دسته دیگر، از بس که به آینده می­نگرند، دچار حال نبوده و پس از احساس خطر مرگ دنبال زندگی و حال می­گردند. اما دسته سوم، از بس متوجه حال و زندگی امروزی شده­اند، دنبال رهایی از فضای زندگی و به دست آوردن حضوری برای شور و نشاط می­گردند. این سه موضوع، نشان­دهنده­ی سه سبک متفاوت از زندگی با تکیه بر معناهای درونی یا تجارب زیسته­ی افراد می­باشند.

۵- صورت بندی گفتمانی اجتماعات ورزشی

چگونه می توان گزاره­هایی که به شکل­گیری کردارهای ورزشی در میدان دور دریاچه انجامیده است، را توصیف نمود. این گزاره­ها از طریق بیان روانشناسانه لذت از ورزیدن اندام، ترس از زوال در جریان روزمره­ی زندگی و در نهایت آزادی و نشاط جمعی که بیشتر شامل فراغت روحی زندگی می­باشد، شکل می­گیرند و می­توان صورت­بندی گفتمانی را در چنین بازی­های زبانی مشهود دید. بازی­هایی که از طریق مشاهده­ی عمومی با دیدن ورزیدگی، مقاومت و فراغت مردم قابل درک است. این­ها همان معانی­ای هستند که نخست از مشاهده­ حضور بدن، مرگ و خانه [۳۷] در میدان دور دریاچه شکل می­گیرند. این مشاهده در جریان فرم­هایی از اجتماع ورزیدن­های انسانی شکل می­گیرد. در جریان کردارهای تنانگی و حضور کالبدی سوژه­های گفتمان که از طریق خاستگاه­های نهادی زندگی شهری برای بازگشتن مردم به کالبد جسمانی­شان شکل گرفته­اند، مردم کردارهای مناسکی تحت عنوان ورزش همگانی را می­ورزند. این ورزیدن، نامی است که مختص فعالیت ورزشی عموم مردم در این فضا است، اما شامل سه نمایش تنانه­ی مردم از ورزیدگی فرم بدن، مقاومت برای حفظ آن و فراغت از حضور سنگین روزانه­ی آن در سهم خود از فضای شهری (خانه) می­باشد. همین­ها است که به تلقی هیوم، شامل و انتقال دهنده­ی حس­هایی چون لذت، ترس و آزادی از زندگی شهری به فضای ورزشی می­شود.

خاستگاه این فرصت یا فضای فراغتی ورزش، همان زندگی شهری است که از طریق نهادهای ورزشی، رسانه­ها و میل به آزادی بر می­خیزد. آن­چه که به این کردارها فرم می­دهد، وجود “ابزارها و صنعت تحرک و زیبایی”، “بیماریها و رانه­ی مرگ” و بالاخره “اشتیاق و کودکی انسان­ها” است که موجب شکل­گیری سه برنامه­ی آمادگی، تندرستی و آئینه برای ایجاد گزاره­های مطرح شده می­شوند. این­ها برنامه­ها یا راهبرها از القاء یا فهم سوژه­ها از پیکره­گی، روزمرگی و دلتنگی خود در جریان زندگی روزمره خلق شده و انسان­ها را به سوی فضای شهری­ای که همچون ابژه­ی a [38] در شهر شکل گرفته، و به خلق شبه فانتزی از زندگی روزمره می­انجامد. از این رو ورزش همگانی همان ورزیدن زندگی است که حافظ آن را در عشق ورزیدن که با یک تلقی تفسیری ازآن در شوق به زندگی می­دانست، در فضایی از شهر شکل می­گیرد و این شوق در آن­جا “ورزیده” می­شود. میدان دور دریاچه محل اجتماعات شورانگیز و عاشقانه­ی مردم به زندگی و بازجویی بدن و گفت­وگو با آن یا نمادینه­سازی آن است و این کردار، از قواعد زندگی روزمره برمی­خیزد که بدن را به گونه­های متفاوتی در خدمت زندگی قرار می­دهد. در زندگی شهری، بخشی از بدن­ها، میرا و بخشی نامیرا و ورزیده هستند/بخشی از سوژه ها باروحیه­ و بخشی بی روحیه­اند. به صورتی که می­توان گفت، جان­ها(کالبد و سوژه) در دیالتیک بین مرگ و زندگی­اند؛ اما فضای فانتزیک ورزشی، فرصتی است تا در قالب اجتماعاتی سامان یافته و به صورت بهنجارسازانه­ای به سوی هم نزدیک شوند.

۶- نتیجه: رستاخیز ورزیدگی

حاصل کار این است که بدن در میدان ورزشی حاضر است و آنچه انسان­ها از طریق اعمال و کردارهای بازنماینده خود در بدن، چه به صورت آشنا و چه غریب در این مکان می­نمایند، مشهود هستند. سوژه در نمادهای بدن خود شناخته می­شود و از زندگی و فضای روزمره خود می­گوید. بدن­ها اگرچه در فضای لذت بخش و فانتزیک ورزشی بازگفته­ی سخن­هایی هستند که در جریان گفت­وگوی صاحبان­شان شکل می­گیرد، بیانگر سخن یا گفتمانی است که از اراده­ی به زندگی خبر می­دهد. همین اراده­ی به زندگی است که در شهر حضور داشته و با هضم کالبد و سوژه، به آن فرصت می­دهد که برای بازجستن خود و احیای زندگی، در این فضا حضور یابد. گفت­وگوی بدن­ها، به شکل­گیری سه گزاره روانشناختی، وجودی و رمانتیک می­انجامد و دم از لذت، مرگ و زندان(خانه)ی می­زند که گفتارهای زندگی و وجود یافتن انسان، از بدوی­ترین دوران آن تا پیشرفته­ترین فرم بدنی و فکری­اش هستند. انسان از طریق میلی به زندگی در فضای خودساخته/بیکران دنیا از فرصت شهروندی خود به حضور در میدانی جانبخش برای درنگ و بازگشت به خود خوانده می­شود و در آن خود را می­یابد. او در شهر هبوط کرده و در آن خود را در بدن خود که به تعبیر مرلوپونتی نظرگاه جهان است، به صورت مردابی­ای درمی­یابد [۳۹] و قدرت، زوال و جمود آن را نه در پهنه­ی زندگی عادی و روزمره، که در فضاهایی چون مکان ورزشی شهری می­تواند به اکران بگذارد. فضای ورزشی، محلی است برای رستاخیز “ورزیدن” و حضور اجتماعات گفتارهای زندگی که در فرصت شهری زندگی امکان به­هنجار حضور و بروز را ندارند.

۷- فهرست
[۱] گیدنز، آ.، بردسال، ک.( ۱۳۸۹)، جامعه­شناسی، چاوشیان، نی،تهران، چاپ چهارم، ص ۲۳۱

[۱] بوردیار، ژ. (۱۳۹۰)، جامعه­ی مصرفی: ۲۱۲

[۲]انگلیس، د. (۱۳۹۱)، فرهنگ و زندگی روزمره، : ۷۱

[۴] پوسیلو،ک. (۱۳۸۵)، ورزش رویدادی کاملا اجتماعی، پول در ورزش و …، فریبا قلی­زاده : ۴۳

[۵] انورالخولی،ا. (۱۳۸۳)، ورزش و جامعه، : ۹۱

[۶] میلر، پ. (۱۳۸۸)، سوژه گفتمان و قدرت، سرخوش و جهاندیده : ۱۸۱

[۷] لو بروتون، د. ( ۱۳۹۲)، جامعه­شناسی بدن، فکوهی، ثالث، تهران، ص ۱۲۷

[۸] Rojek, c.shaw, s.m., veal, a.j. (2006) “A Handbook of leisure studies”, polgrave

(برگرفته از فصلنامه­ی مطالعات جوانان، شماره ۱۳، ص ۲۷۰)

[۹] ریچاردز، ب. ( ۱۳۸۸)، روانکاوی فرهنگ عامه، پاینده، ثالث، تهران، چاپ اول، ص ۳۲

[۱۰] روجک، ک. (۱۳۹۰)، مطالعات فرهنگی، علوی، تهران، ص ۱۴۶

[۱۱] محسنی، م.( ۱۳۸۸) جامعه شناسی پزشکی، طهوری، تهران، چاپ اول، ص ۳۵۵

[۱۲] تندنویس، ف. (۱۳۸۱)، جایگاه ورزش در اوقات فراغت مردم ایران، پژوهش در علوم ورزشی، شماره ۴ ، ص۱۳۰ الی ۱۳۱

[۱۳] پورآذر، م. ، شیخ، م. ، صحبتی ها، م.، محمدنیا، س. (۱۳۹۲)، مقایسه ی سلامت روانی در مردان سالمند در سطوح متفاوت فعالیت ورزش هفتگی، پژوهش در علوم توانبخشی، سال نهم، شماره ۵، ص ۸۵۸

[۱۴]پترسن، آ. (۱۳۸۹)، کند و کاوهای فرهنگی اجتماعی بدن، ابراهیمی، الماس دانش، تهران، ص ۱۳۳

[۱۵] سلطانیان، م. ع.، امین‌بیدختی، ع.۱. (۱۳۸۸)، بررسی نقش ورزش بر فرسودگی شغلی کارمندان، کومش، سال دهم، شماره ۴

[۱۶]. قربانی، ا.، ضیایی، ا.، صادقی، ط.، آصف زاده، س (۱۳۹۱)، مقایسه­ی کیفیت زندگی زنان چاق با زنان دارای وزن طبیعی، مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دوره پنجاه و پنج , شماره ۳

[۱۷] جلالی­نیا، ف.، ورعی، و.، رسول­زاده، ن.، کاظم­نژاد، ا. (۱۳۸۹)، تاثیر تمرینات ورزشی بر افسردگی زنان چاق، دانشکده­ی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره پنجم، شماره ۱۸

[۱۸] میرزایی، سید محمد، جبیب الله زنجانی، سحر قربانعلی­پور، ۱۳۹۲، عوامل موثر بر گرایش زنان بر مدیریت بدن مطالعه­ی موردی اضافه وزن و چاقی در کرج، مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره ۴، ص ۱۱۱

[۱۹] همان، ۱۱۲

[۲۰] ضیاپور، آ. ، باقریان جلودار، م. ( ۱۳۹۲)، عوامل اجتماعی موثر بر مدیریت بدن در میان جوانان گیلان غرب، سال دوم، شماره ۵ ، ص ۱۰۴

[۲۱] فتحی، س.، آشتیانی، آ. ۱۳۹۲، اندام­های مشابه در جهان مشابه بررسی نقش جهانی­شدن در مدیریت بدن، مطالعات توسعه­ی اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره ۳ ، ص ۸۸

[۲۳] رودی، ف.( ۱۳۸۹)، روایت فلسفی روایت از باستان تا پست مدرن، : ۱۹۱

[۲۴] دباغ،س. ( ۱۳۹۳)، زبان و تصویر جهان مقولاتی در فلسفه ویتگنشتاین، ۶۱

[۲۵] کلارک، ت. (۱۳۹۲)، مارتین هایدگر، مرکز، چاپ دوم ۱۲۰

[۲۶] کلانتری، ع. (۱۳۹۱)، گفتمان از سه منظر زبان شناختی فلسفی و جامعه شناختی، تهران، جامعه شناسان، ص ۱۰۹

[۲۷] دریفوس، ه.، رابینیو، پ. (۱۳۹۲)، میشل فوکو فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک، بشیریه، نشر نی، چاپ ۹، تهران، ص ۱۳۷

[۲۸] ایمان، م. ت. (۱۳۸۷)، مبانی پارادایمی روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ص ۳۰۷

[۲۹] هنفلینگ، ل. (۱۳۸۳)، فلسفه و زبان روزمره، رافع، گام نو، تهران، چاپ ۱، ص ۱۷۴

[۳۰] ایمان، ۳۱۸ و ۳۲۱

[۳۱] درایفوس و رابینیو، ۱۴۲

[۳۲] ساسانی، ف. (۱۳۸۹)، معناکاوی به سوی نشانه شناسی اجتماعی، نشر علم، تهران، چاپ ۱، ص ۱۹۷

[۳۳] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۳)، میراث کهن الگویی شهر اسلامی اردبیل، انسان شناسی و فرهنگ

[۳۴] توسلی، (۱۳۸۷)، جامعه شناسی شهری، پیام نور، تهران، چاپ ششم، ص

[۳۵] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۴)، پدیدارشناسی خانه: نقد رمان چراغها را من خاموش میکنم، انسان شناسی و فرهنگ

[۳۶] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۴)، جامعه شناسی حاشیه نشینی، قوم نگاری تفسیری منطقه آرازعلی اردبیل، انسان شناسی و فرهنگ

[۳۷] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۳)، شهرخانه، انسان شناسی و فرهنگ

[۳۸] استعاره ی ژاک لکان از لذت

[۳۹] کمبل، ج. (۱۳۸۸)، قدرت اسطوره، مخبر، مرکز، تهران، چاپ ۵، ص ۱۹۹

فایل پیوست:

۳۰۲۳۳-۳۵۰