این فیلم همچون یک متن چندگانه است، که از راه نشانه ها می توان به آن نزدیک شد و آن را تجربه نمود. زیرا چندگانگی معنا را محقق می سازد و با نوعی گذر از دال( متن: گدان) به مدلولها( رنگ ها، نورها، گیاهان، صداها، لباس های افراد، رفت و آمدها و غیره) متقارن است. که به بررسی اهمیت مفاهیم، تفاوتها، نمادها یا نشانه های معنا شناختی بخشی از فرهنگ بلوچ می پردازد.
معرفی فیلم : به گزارش آوینی فیلم گدان توسط رهام تربیت به نگارش درآمده که تهیه کننده و کارگردان آن حسین ریگی است. لوکیشن های اصلی فیلم، پارک پرواز، بوستان ولایت و نقاط مختلف تهران بوده اند. مراحل پیش تولید فیلم در شهریور ۹۲ آغاز شده و مدت زمان فیلم ۹۰ دقیقه میباشد.( ویکی پدیا)
کلید واژه ها : استان، سیستان و بلوچستان، تهران، مردم، فرهنگ، بلوچ، گدان
نوشتههای مرتبط
پرسش : اهمیت نشانه شناختی گدان در چیست؟
این فیلم همچون یک متن چندگانه است، که از راه نشانه ها می توان به آن نزدیک شد و آن را تجربه نمود. زیرا چندگانگی معنا را محقق می سازد و با نوعی گذر از دال( متن: گدان) به مدلولها( رنگ ها، نورها، گیاهان، صداها، لباس های افراد، رفت و آمدها و غیره) متقارن است. که به بررسی اهمیت مفاهیم، تفاوتها، نمادها یا نشانه های معنا شناختی بخشی از فرهنگ بلوچ میپردازد. زیرا فضایی را برای گفتمان میان فرهنگ ها ایجاد می کند و روایت های زندگی نیز خلق می شود. دو رویکرد اصلی فیلم، اتیک(دیدگاه بیرونی از نظر تهرانی ها نسبت به فرهنگ بلوچ) و امیک( دیدگاه درونی از نظر قوم بلوچ نسبت به فرهنگ خود) می باشد. که به طور کلی باید به آن توجه نمود. نوعی گسست میان فضاها وجود دارد، و مفهوم فاصله را برای ما تداعی می کند. اسامی گوناگون(پارک ها، افراد و غیره) دلالت بر سیستم های نمادین اجتماعی دارد، و تیپی از کنشهای افراد را به وجود می آورد. علاوه بر آن گدان فقط نماد و نشانه نیست بلکه نقش مهم همبستگی را در میان افراد به تصویر می کشد، زیرا شخصیت ها در پی حوادثی دوباره گرد هم جمع می شوند و درباره ی مشکلات خود چاره اندیشی می کنند. حاجی(ریش سفید) از احترام ویژه ای برخوردار است که افراد گروه را از تردید ها می رهاند و با اعتقاد و یقین به خدا زندگی را معنادار می یابد و گفتگوی چند نسل را با توجه به تجربیات خود به اجماع می رساند. البته نه به این معنا که نظر خود را بر دیگران تحمیل کند، بلکه همه را به همفکری سوق می دهد. با توجه به مکتب ساختارگرایی می توان اذعان نمود که فیلم، معنای آشکار را رد می کند و به جای آن در پی جدا کردن برخی ژرف ساخت های درونی آن که در سطح به چشم نمی خورند( وفاداری،صداقت و غیره) برمی آید. یعنی متن را با ارزش ظاهری آن در نظر نمی گیرد، بلکه آن را با چیزی از نوعی کاملا متفاوت ( پیوند میان زندگی و طبیعت) جایگزین می کند. اگر محتوای خاص متن قابل جایگزین کردن باشد، پس به تعبیری می توان گفت که محتوای روایت همان ساختار آن است. گدان، درباره ی خودش از طریق صنایع دستی، کلوچه ها، پوشاک محلی و غیره) صحبت می کند. موضوع آن مناسبات درونی و شیوه های مفهوم سازی خودش است. در واقع نظامی از نشانه ها وجود دارد که زندگی را به مثابه ی معنا با توجه به تفاوت ها استخراج می کند. روایت در فیلم همواره بیان رخدادهای مهم( برپا کردن گدان، انتقال معانی و مقوله های فرهنگ) است، و فاصله ی میان این رخدادها را مخاطب در ذهن خود( فاصله ی میان گم شدن بزرگ: پسر آقای معلم ، دسترسی به نامه ها و برگزاری نمایشگاه فرهنگی) می آفریند و رمزگانی خاص (پیدا شدن
موبایل آقای سالاری و آشتی نمودن مورسوار با همسرش) این رخدادها را در فیلم به یکدیگر پیوند می زند
به طور کلی فیلم در چند سکانس تدوین شده است: سکانس اول، گم شدن موبایل آقای سالاری و رسیدن مسافران(گروه فرهنگی استان سیستان و بلوچستان) به تهران، سکانس دوم اسکان مسافران در پارک، پیداشدن موبایل اقای سالاری ،گم شدن بزرگ و درگیری پلیس و سکانس سوم، برپاکردن گدان، پیدا شدن بزرگ و همکاری پلیس را در بر می گیرد. در واقع باعناصر متضاد از روایت های فیلم، روایت اصلی آن وحدت و همبستگی افراد در کنار گدان القاگر نوستالژی های درون طبیعت می باشد که در فرایند مستمر کاویدن، تحقق می یابد. به عبارت دیگر فیلم در هر لحظه آفرینش جهان و نه معرفی آن است، یعنی گونه ای مکاشفه ی همبستگی و تضادها(فردگرایی، جمع گرایی و غیره) در فضای شهر تعین می یابد. بنابراین هویت ها نسبت به یکدیگر تمایز می یابند. عنصر زمان، در روایت فیلم صورتی نمادین به گدان بخشیده است، زیرا خاطرات، تجربیات و برگزاری آن را بازنمایی می کند. استفاده از بعضی عناصر فرهنگی(عناصرمادی: گدان، صنایع دستی، کلوچه های محلی سیستانی) و عناصر غیر مادی(رفتار افراد با یکدیگر و رفتار با جامعه ی خارج) و ترکیب فرهنگی یعنی مجموعه ی عناصر فوق که در گفتمان مشترک وحدت و همبستگی، کارکردشان در یک جهت و به یک منظور می باشد. بنابراین حوزه ی فرهنگی استان سیستان و بلوچستان با توجه به مقولات فوق معرفی می شود. همچنین با خرده فرهنگ در تفاوت ظهور و مختصات فرهنگی، تجلی می یابد، زیرا افراد را می توان با توجه به گفتار، رفتار، لباس و غیره از یکدیگر متمایز ساخت. علاوه بر آن استفاده از بعضی دیالوگ های میان اشخاص در فیلم به گویش سیستانی و زبان بلوچی، همجواری فرهنگ های مختلف را در اقلیمی مشخص بیان می نماید، که مرزهای گوناگون را از میان بر می دارد. گم شدن بزرگ، به عنوان حلقه ی ارتباطی دیگر در جهت افزایش نزدیکی و صمیمیت افراد عمل می نماید. تفنگ، نماد بازی های کودکانه به مثابه ی نوستالژی در فیلم به تخیلی واحد شکل می بخشد، برای اینکه به ما بگوید: وابستگی و رهایی ازالزامات طبیعی زندگی در سیستم کنش های اجتماعی است و تیپی از هنجارهای اجتماعی را نیز به همراه دارد. با توجه به نظر کریستین متز فیلم، با رشته نما (بیان گدان از خلال ابزارها در تمامیت خود) مرتبط است، و سکانس در حکم لحظه ای از طرح فیلم( طرح گدان در روز) همراه با واقعیت های اجتماعی به صورت عریان می باشد. که با درون مایه های فیلم( انتقال، گفتمان و پرسمان فرهنگ) ارتباط دارد. و به یاری تدوین نماها در گستره ی رمزگذاری شده ای که دال یعنی گدان به مدلول یعنی افراد و غیره مرتبط می شود. در گستره ی دلالت های معنایی می تواند نمایشگر نسبت های علت و معلولی،گذر زمانی(تاخیر در برگزاری نمایشگاه)، دگرگونی مکانی(سفر از استان سیستان و بلوچستان به تهران) باشد. همچنین در فیلم هر چیز یا هر شخص را که می بینیم، در خود مطرح نمی شوند بلکه دارای دلالت های معنا شناسیک (گدان، زبان، لباس ها، صنایع دستی و غیره) هستند. زیرا از طریق بازتولید ارزش های فرهنگی به پرسندگی پاسخ می دهد. رنگ ها نیز هویت خاص می یابند و نمایان گر نوعی اطلاق زیبایی و کارکرد ها می باشد. همه ی عناصر درون مجموعه ای منسجم به هم ارتباط می یابند.
البته گدان، شیوه ی معیشت خاص افراد را با توجه به نظریه ی ماتریالیسم فرهنگی ماروین هریس القا می نماید، یعنی شناخت جوامع انسانی پیش از هر چیز باید از خلال محصولات مادی آنها(صنایع دستی، گدان و غیره) و شرایط مادی که در آن زندگی می کنند، انجام گیرد. زیرا ارتباط متقابلی میان اقلیم و زندگی مردم هر جامعه وجود دارد. به عنوان مثال بز در اقلیم سیستان و بلوچستان نقش حائز اهمیتی را در زندگی مردم ایفا می کند، و سیاه چادر نیز از موی بز تهیه میشود. بنابراین ساختار گدان یعنی فرم (رنگ و خود سیاه چادر) نسبت به محتوا (عملکرد عناصر درونی) معنا می یابد. البته بر اقتصاد مردم نیز موثر بوده است.کارکرد زیبایی شناسیک فیلم یعنی ترکیب رنگ ها و طرح ها در لباس ها، صنایع دستی وشیرینی های محلی در گدان مهمترین کارکرد آن در کنار محتوای اصلی فیلم یعنی گفتمان گروه فرهنگی برای ارائه و شناخت فرهنگ بلوچ در گستره ی وسیع جامعه( تهران) است، برای اینکه جهان دیداری مخاطب با اصوات و افق های تازه آشنا می شود. بنابراین کلیشه ها را به عقب میراند. و عنصر تعیین کننده ی حرکت، ما را به مجموعه ای هدایت شده و هدفمند در فیلم سوق می دهد، که نوعی انتقال بصری از حرکت های درونی(داخل گدان) به حرکت های بیرونی(زندگی افراد در بیرون گدان) تعین یافته است، و نگاه مخاطب را درگیر فضاهای گوناگون( گدان، پارک، مترو و غیره) می کند. شلوغی و عدم سکوت، همواره آزاردهنده است. افراد به شیوه های متفاوت با فضای شهر ارتباط برقرار می کنند و نوع جهان بینی آنها میزان تحمل را تعریف و ایجاد می کند.
نتیجه :
به طور کلی با توجه به نسبیت گرایی فرهنگی می توان فیلم گدان را مورد بررسی، تحلیل و نقد قرار داد، زیرا رویکرد انسان شناسی به مکانیسم های تفاوت ها در عرصه ی فرهنگ از طریق مطالعات تطبیقی می پردازد. که دیدگاه انتقادی در ما نسبت به مسائل مختلف شکل می گیرد. گدان قبل از هر چیز نماد هویت یک فرهنگ است که در آن باورها، ارزش ها، هنجارها و اعتقادات تکوین می یابد. به همه چیز نظم می بخشد، زیرا دیالکتیک پویا روابط را شکل می دهد. فریادی خاموش را سر بر می آورد، زیرا انسان های اسیر را می رهاند. و به مثابه ی یک فراخوان عمل می کند و همه ی افراد جامعه را گرد هم می خواند. اهمیت نشانه شناختی آن در خودش است که با تمام عناصر درونی آن معنا و کارکرد می یابد. گدان، به تنهایی، حرکت را القا می کند و تداعی گر زندگی کوچ نشینی است، که همواره حامل آن بوده است. با توجه به نظر مارتین هایدگر در کتاب هستی و زمان می توان اذعان نمود: گدان، همه را دعوت به بازگشت می نماید. و به طبیعت ارجاع می دهد، تا قادر به دیدن و شنیدن شوند. برای اینکه هستی، سرشار از نماد و نشانه در گذر زمان است. در واقع گدان، هیچ گاه به عقب باز نمی گردد، بلکه نوعی حرکت رو به آینده را با توجه به احیاء ارزشها و هنجارهای فرهنگی دارد. بنابراین مردم، راوی فیلم هستند. انتظار مخاطب همواره در تعلیق معنا گرفتار است، یعنی گذر از لایه های تو در تو را در حوزه ی فرهنگ می توان تجربه نمود. به نظر می رسد که مهمترین پیام گدان، همبستگی و تقسیم کار میان افراد باشد، و جمع گرایی مفهوم عینی می یابد. در اینجا فردگرایی معنا ندارد، زیرا انجام امور بر مبنای هدف جمعی تحقق یافته است. در شرایط کنونی تاثیر جهانی شدن بر همه ی ارکان زندگی کاملا محرز است، گدان سعی در حفظ موقعیت خود در رقابت گسترده دارد. و تضادها شیوه های مجهز شدن آن را متفاوت می کند. حوزه ی تابوها (درگیری پلیس و برپایی گدان به شکل غیر قانونی) در هر جامعه اشکالی از تضاد را به وجود می آورد. به این ترتیب نوع واکنش ها در ارتباط مستقیم با سیستمهای بیولوژی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نسبت به واقعیت های اجتماعی کارکرد و معنا می یابد.
منابع :
۱ – احمدی، بابک (چاپ اول ۱۳۷۱ و چاپ نهم ۱۳۸۸)، از نشانه های تصویری تا متن( به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری)، تهران، نشر مرکز
۲ – ایگلتون، تری(چاپ اول ۱۳۸۶ و چاپ پنجم ۱۳۸۸)، پیشدرآمدی بر نظریه ی ادبی، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز(ویراست دوم)
۳ – بودریار، بارت، بلانشو، لیوتار،واتیمو،دلوز، نگری، هارت، کریستوا، فوکو، دریدا( چاپ اول ۱۳۷۴ و چاپ ششم ۱۳۸۹)، سرگشتگی نشانه ها(نمونه هایی از نقد پسامدرن)، گزینش و ویرایش: مانی حقیقی، تهران، نشر مرکز
۴ – روح الامینی، محمود(چاپ نهم ۱۳۸۸ و چاپ دهم ۱۳۹۰)، زمینه ی فرهنگ شناسی (تالیفی در انسان شناسی فرهنگی و مردم شناسی)، تهران، انتشارات عطار
۵ – فکوهی، ناصر(چاپ ششم ۱۳۸۸)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی
فیلم گدان در دوازدهمین نشست خانوادگی انجمن فرهنگی سیستانی و بلوچستانیهای مقیم مرکز در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۹۳ رونمایی شد.
ایمیل نویسنده: t.kuchekzaee@gmail.com