مرتضیخان مشفق کاظمی در سال ۱۲۸۱ در خانوادهای از طبقهی مستوفیان سنتی به دنیا آمد. چهارساله بود که انقلاب مشروطه رخ داد و خانوادهاش از بخشی از درآمدها و تیولشان محروم شده و زندگیشان دچار تلاطم شد. او را از کودکی برای تحصیل به مدارس جدید فرستادند و دوره متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان برد و سپس به وساطت برادران نفیسی به کلوب تازه تاسیس ایران جوان پیوست.(مشفق کاظمی، ۱۳۳۸، ۱۱۹)
جمعیت ایران جوان را گروهی از جوانان فارغ التحصیل فرنگ که بعدها از مشهورترین رجال عصر شدند، در سال ۱۳۰۰ تاسیس کرده بودند و افرادی چون علی سهیلی، محسن رئیس، اسماعیل مرآت، علی اکبر سیاسی، حسن نفیسی و… در آن حضور داشتند.اعضای ایران جوان مهمترین هدف خود را تغییر «هویت اخلاقی» جامعه با استفاده از« افکار جوان» میدانستندو برای رسیدن به این هدف غرب را به عنوان الگو انتخاب کرده و « راهی که دیگران رفتهاند» را پیشنهاد میکردند.(بیات،۱۳۷۴، ۱۸) علی اکبر سیاسی مدیر این کلوب، جامعه ایران را به سبب پیرایههایی که به اسلام بستهاند، تهاجم اقوام بیگانه و سلطنت مطلقه دچار «مریضی اخلاقی» میدید و عوارضی چون « تنبلی، صوفیمسلکی، گدامنشی، دورویی و بی اعتنایی به نوامیس دینی و اخلاقی» را نشانههای این بیماری میدانست و برای درمانش، خواهان یک انقلاب در نظام آموزشی و تربیتی کشور بود. (همان، ۲۰)
نوشتههای مرتبط
مشفق کاظمی هم زمان با عضویت در ایران جوان و در حالی که ۱۸ سال بیشتر نداشت، « تهران مخوف» را نوشت. این اثر که به درستی نخستین «رمان اجتماعی» فارسی نامیده شده، داستانی است واقعگرا که البته تاثیر ادبیات رمانتیک اروپا هم در آن قابل مشاهده است و نویسنده برای برقراری ارتباط با مخاطب به شیوه روایی قصههای قدیم ایرانی پایبند بوده و در پیشبرد داستان از عنصر تصادف نیز استفاده کرده.
«تهران مخوف» رمانی است درباره بیماریهای اخلاقی و فرهنگی جامعه ایران در آن روزگار و تصویری است از فساد و آزمندی فراداستان و جهل و گدامسلکی و ستم پذیری فرودستان. مشفق کاظمی داستان را از محله فقیرنشین چاله میدان تهران شروع میکند، جایی که جواد، کارگر جویای کار، از تنگدستی حاضر به کار خلاف هم هست و با فرخ روبهرو میشود که از او برای ربودن دختر عمهاش مهین، که از کودکی عاشق فرخ است، کمک میخواهد. فرخ جوانی است از طبقهی بالای جامعه که از قضای روزگار به فقر دچار شده و به همین سبب ف.السلطنه پدر مهین که دولتمردیست فاسد، با ازدواج او و مهین مخالف است و میخواهد مهین را به عقد شاهزادهای عیاش به نام سیاوش میرزا درآورد تا با کمک پدر سیاوشمیرزا به وکالت مجلس برسد.
فرخ، قهرمان مشفق کاظمی در تهران مخوف، جوانی است عاشق پیشه با مرام فتوتی که در برابر تقدیر و نظم مسلط جامعه ایستادگی میکند. مهین دیگر قهرمان داستان نیز اگرچه چون فرخ ابتکار عمل را در دست ندارد اما با مادرش که زنیست بیسواد و کاملا مطیع امر شوهر تفاوتی بنیادین دارد تا بدانجا که واکنش پدر را بر میانگیزد: « از چه وقت شما زنهای ناقصالعقل حق رای و نظر پیدا کرده اید و غیر ممکن میگویید؟ کی به شما اجازه داده این حرفها را بزنید؟»
مهمترین تفاوت ساختاری تهران مخوف با بسیاری دیگر از نمونههای ادبیات اجتماعی آن دوره مثل «یکی بود و یکی نبود» جمال زاده در وجود همین قهرمان تغییر طلب است. این دگرگونی طلبی و مبارزهجویی که گفتمان مسلط جلد نخست است و در جلد دوم(یادگار یک شب) که در دورانی نوشته شده که کاظمی در حلقه دوم برلین برای تئوریزه کردن دیکتاتوری مصلح میکوشید به حاشیه رانده میشود، با نگاه ایران جوان همپوشانی کاملی دارد :
علیاکبر سیاسی درباره مریضی اخلاقی عصر مینوشت: « آقایان عوض جستجوی علل این امراض و نمودن راه علاج غالبا به نوحه سرایی قناعت کرده، گاهی هم در ذیل شماره این بدبختیها جامعه را به باد فحش و ناسزا گرفته و برای او مرگ نزدیکی را پیشبینی کردهاند.» (بیات، ۱۳۷۴، ۱۹)
تفاوت نسلی و برتری افکار نسل نو که در تفاوت مهین و مادر جلوهگر است نیز با اندیشههای به وجود آورندهی ایران جوان سازگار است.
در طول داستان تهران مخوف با افراد و جاهای گوناگونی در تهران آن روز روبه رو می شویم. از چاله میدان و دروازه دولت تا کلوبی اشرافی در چهارراه کنت خیابان لاله زار و دهکده اوین(بله، دهکده. دهکدهای با خانه های کاهگلی در کنار آب روان و نه خیابانی شلوغ و پرترافیک چون امروز) اما گروهی که بیشترین برخورد را با آنها داریم کارمندان دولت هستند. گروه اجتماعی نوپدید که نماد فساد رخنه کرده در دولت مشروطه بودند؛ گروهی که بی تحول اخلاقی آنها هر تحول سیاسی، از آنجا که روبنایی است، محکوم به شکست است؛ همچنین مسئله زنان و نیز ازدواج از پیش ترتیب یافته مبادلهای و ممنوعیت اجتماعی عشق رمانتیک به عنوان مسائل اجتماعی جدی مورد توجه نویسنده بوده.
در میان اپیزودهای فرعی داستان، بدون شک درخشانترین اپیزود تهران مخوف، داستان روسپیخانه ناهید در محله مریض است. از سال ۱۲۹۰ خورشیدی، حکمران تهران، سهام الدوله دستور داده بود روسپیان به خارج از شهر منتقل شوند و کم کم هستهی مرکزی قلعه محله قجرها شکل میگرفت. نامه گروهی از این روسپیان به سهام الدوله و پاسخ او به آنها با عنوان «خانمهای عمومی تهران» نشان از برخورد دو گفتمان متفاوت در ایران آن عصر در اینباره است؛ از یک سو روسپیان در نامه(که یقیناً توسط دیگران برای آنها نوشته شده ) به او تذکر میدهند مطابق اصل ۹ قانون اساسی مسکن افراد از تعرض مصون است و مطابق اصل ۱۴ هیچ کس را نمی توان به اقامت در محلی مجبور نمود و خواهان آن هستند که سهام الدوله « چنانچه هر کس مدعی است در حاشیه عریضه به محکمهای که صلاحیت محاکمه داشته باشد یا به کمیسری ارجاع» دهد یا صراحتا مرقوم کند که روسپیان از «ایرانی بودن و افراد بشر خارج» هستند و در مقابل حاکم تهران پاسخ میدهد مطابق اصل اول مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه است و مطابق اصل دوم در هیچ عصری از اعصار مواد قانونی نباید مخالفتی با اسلام داشته باشد. (جلیل وند،۱۳۵۱، ۳۳۳) مشفق کاظمی در تهران مخوف اما روسپیگری را نه به دیده یک حق یا یک جرم بلکه به عنوان یک آسیب و مریضی اجتماعی مورد بررسی قرار میدهد. دقت واقعگرایانه او در تصویر زندگی گذشته زنانی که به روسپیگری کشیده شدهاند و نقش جامعه در این سرنوشت، حتی امروز هم با نتایج پیماشی درباره روسپیگری همخوانی دارد و قابل ستایش است.(۱) از سویی نویسنده در پرداختن به روسپیگری نقش مشتری و واسطه را به درستی بررسی کرده و روسپی را به عنوان شاخص عرضه در بازار روسپیگری دیده نه مجرم اصلی(یا تنها مجرم).این اپیزود با وجود اینکه بعدها پرداختن به مسائل روسپیها به یک کلیشه در ادبیات داستانی دوره پهلوی تبدیل شد و حتی گروهی به کنایه از جریان «ادبیات فاحشه خانهای» سخن گفتند، همچنان از دید اجتماعی از درخشانترین نمونههای پرداختن به این مسئله در ادبیات داستانی ایران است.
مشفق کاظمی، نخست داستان را در روزنامه ستاره ایران به صورت پاورقی منتشر کرد؛ ستاره ایران به مدیریت میرزا حسین خان صبا(کمال السلطان) و نخست به سردبیری علی دشتی و سپس به سردبیری مایل تویسرکانی منتشر میشد و از روزنامههای اکثریت(طرفدار سردارسپه) و گرایشش بر علیه خاندان قاجار و وضع موجود بود مثلا در زمان دعوای جمهوری ستون ثابتی با عنوان «ضجه ولایات بر علیه قاجاریه» در این روزنامه منتشر میشد که به تبلیغ بر علیه حکومت قاجار میپرداخت.(منوچهری، ۱۳۸۸، ۳۴۷) داستان مشفق کاظمی در اعتراض به جامعه عصر و فساد و بیاخلاقی شاهزادگان قاجار با خط روزنامه هماهنگ بود و برای روزنامهای مانند ستاره ایران این فرصت غنیمت شمرده میشد. داستانهایی مانند تهران مخوف که از نظر سبکی پیشرو و از نظر فرهنگی و اجتماعی بر خلاف عرف هستند معمولا ریسک بالایی از نظر مالی دارند اما ستاره ایران روزنامهای نبود که فروش برایش اهمیت بالایی داشته باشد.از میان اسناد مکاتبات مطبوعات با دولت در سال ۱۳۰۳ که مدیران روزنامههای گوناگون تنها خواهان رفع توقیف و سانسور بودند، میبینیم ابوالقاسم اعتصام زاده (که روزنامه را از ورثه صبا اجاره کرده بود) نامهای به سردارسپه نوشته و از او درخواست کرده « مدد خرجی به طور مستمری ماهیانه، یا یک دفعه به ستاره ایران مرحمت کنند.» (فرهمند، ۱۳۸۱، ۴۳۸)
انتشار تهران مخوف به پایان نرسیده بود که مشفق کاظمی راهی برلین شد و در آنجا به روزنامهنگاری و داستان نویسی پرداخت.در این دوره بود که مشفق کاظمی به یکی از نظریهپردازان استبداد منور تبدیل شد…
پینوشت:
۱- به عنوان نمونه رجوع کنید به : آشوری، محمد؛ وروایی، اکبر، خانواده و روسپیان خیابانی، فصلنامه حقوق، دوره چهلم، بهار ۱۳۸۹، ش۱
منابع:
۱- بیات، کاوه، تجدد اخلاقی: تجربه ایران جوان، فصلنامه گفتگو، زمستان ۱۳۷۴، ش ۱۰
۲- جلیلوند، علیاکبر، مکاتبه خانمهای عمومی و حکمران پایتخت، وحید، خرداد ۱۳۵۱، ش۱۰۲
۳- فرهمند، جلال، اسناد رکن چهارم: اسناد مطبوعات ایران، تاریخ معاصر ایران، پاییز ۱۳۸۱، ش ۲۳
۴- مشفق کاظمی، مرتضی، روزگار و اندیشهها، ابن سینا، ۱۳۳۸
۵- منوچهری، علی، کشاکش رضاخان و مطبوعات در دوره نخست نخصتوزیری، پیام بهارستان، بهار ۱۳۸۸، دوره دوم، ش ۳