انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیلی بر فیلم سوختن

تحلیل فیلم “سوختن” ” را باید با نگاهی اجمالی به سابقه کارگردان آن، لی چانگ دونگ، آغاز کرد. درابتدا یک معلم ساده و رمان‌نویس بود که به فیلم ساختن روی آورد. اگرچه متخصص نبودنش در کارگردانی مانند سایر کارگردانان کره‌ای است اما در مجموع نسبت به سایر آن‌ها سبک متفاوتی دارد. او از هیجان موردعلاقه‌ی سایر کارگردانان هم‌رده اش فاصله گرفته و مضامین موردنظرش را در بطن زندگی روزمره شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایش پی می‌گیرد. زندگی روزمره‌ای که حتی خود ما همیشه درگیر آن هستیم. اما در این زندگی روزمره چیزهایی نهفته است که لی به درستی آن‌هارا پیداکرده و با دیدی نقادانه و سبکی روزمره‌گون به نمایش می‌گذارد. او همیشه به قسمتی از ماجرا توجه دارد که حامل معنایی درونی تر و پنهان تر است. حتی وقتی شخصیت اصلی یکی از فیلم هایش به نام “شاعر”، درگیر تجاوز و قتل می‌شود، تاکید لی بر زندگی درونی و روحی شخصیت فیلم است، نه جنایتی که رخ داده.

همین تاکید لی درفیلم‌هایش سبک روایت خاصی را برایش موجب شده است. تقریبا در تمامی فیلم‌های لی مخاطب احساس می‌کند در حال خواندن کتابی است که راوی آن اول شخص است. گویی شخصیت اصلی فیلم درحال روایت است، این درحالی است که هیچ کجا صدای درونی شخصیت اول فیلم درحال تعریف داستان زندگی‌اش را نمی‌شنویم. این سبک روایت، موفقیت لی در وارد کردن مخاطبش به دنیای درون شخصیت اصلی فیلم‌هایش را نشان می‌دهد. همین سبک روایت نیز، “سوختن” را به عنوان یک اقتباس ادبی از داستان کوتاه “سوختن انبار کاه” نوشته‌ی هاروکی موراکامی، به یک فیلم شاهکار تبدیل کرده‌است. به جرئت می‌توان گفت، هیچ کارگردانی غیر از لی نمی‌توانست در ساختن فیلمی که از داستان‌های موراکامی اقتباس شده، موفق باشد. سبک خاص لی در این‌جا به کمکش آمده است: زندگی روزمره، توجه به درونیات، روایت مرموز اول شخص، اتفاقی مهم در پشت سادگی زندگی.

اما به خود فیلم سوختن برگردیم. روایت “جونگ‌سو”، پسر روستایی جوانی که پدرش به دلیل درگیری با ماموران شهرداری در زندان به سر می‌برد و مادرش در کودکی اورا ترک کرده. حال در سئول، پایتخت کره جنوبی با یکی از دوستان دوران کودکی اش، دختری به نام” هائه می” آشنا می‌شود. با ورود هائه می به زندگی جونگ‌سو معمای مرموزی سراسر زندگی جونگ‌سو را درگیر می‌کند و او وارد نوعی رابطه‌ی عاشقانه مثلثی با هائه‌می و دوست جدیدش، پسری پولدار به نام “پن”، می‌‌شود. این رابطه‌ی مثلثی حتی در میزانسن و نحوه قرار‌گیری سه شخصیت در صحنه نیز، با ساختار مثلثی مورد تاکید قرار گرفته است.

فیلم سوختن، با یک سکانس اصلی آغاز می‌شود. میزانسنی هوشمندانه که شخصیت اول فیلم را پشت درهای یک انبار پنهان کرده و دودی از پشت در بیرون می‌آید، سوختن. در‌این جا سیگار جونگ سو است که می‌سوزد اما حکایت از سوختن بسیاری چیزها در روند داستان فیلم دارد و لی‌چانگ دونگ اینگونه مارا وارد داستان خود می‌کند.

فیلم، فیلم پیچیده‌ای است اما یک مضمون و کلیت واحد می‌توان برای آن گفت: بازگشت به خود و کشف معنای زندگی. فیلم معمایی و رازآلود است، چیزی پنهان است که مخاطب را به دنبال خود می‌کشد. موسیقی، فضای فیلم، شخصیت‌ها، حالت چهره همه و همه، احساسی مبهم به مخاطب می‌دهد و اورا در داستان نگه می‌دارد. ما می‌دانیم اتفاقی درحال رخ دادن است.

فیلم برای حل معما، گذاره‌هایی به مخاطب می‌دهد که مخاطب باید به دنبال ربط دادن و کشف معنای آن باشد: روزمرگی، مدرنیته، عشق، گذشته، هویت.

شخصیت اصلی فیلم، جونگ سو، بر لبه‌ی یک مرز ایستاده است. مرزی که شکافی بین دنیای درون و بیرون ایجاد کرده. این شخصیت در مرز این دودنیا، دو معنای زندگی، سردرگم، مات و مبهوت مانده است. بین عشق و ثروت. به‌گونه‌ای نمادین نیز فیلم در دهکده‌ای نزدیک مرز دو کره که زادگاه اصلی جونگ‌سو‌است روایت می‌شود.

لازم است برای نگاهی منظم تر به فیلم، دوجنبه از محتوای آن به طور جداگانه مطرح شود:

۱-محتوای اجتماعی-سیاسی (بیرونی) : لی‌چانگ‌دونگ تقریبا در تمامی فیلم‌هایش عامدانه مفاهیم اجتماعی و سیاسی زیادی را مطرح می‌کند. مسائل اجتماعی که زندگی روزمره مردم را درخود غرق کرده است. در فیلم سوختن نیز مانند سایر فیلم‌های لی، ردپای سرمایه‌داری و نقد آن دیده می‌شود. در این فیلم رشد سرمایه‌داری شاید عامل اصلی آشفتگی درونی جونگ‌سو و خشم او باشد. اختلاف طبقاتی، ظاهری ترین نشانه‌ای است که در فیلم گذاشته شده. جونگ‌سو سرشار از نفرت و خشم است، نفرت و خشم نسبت به پن، پسر پولداری که حتی مشخص نیست از چه راهی کسب درآمد می‌کند. پن، سرمایه‌داری است که سرگرمی‌اش آتش زدن انبار کشاورزان ساده است و این را اخلاق طبیعت و یک امر عادی می‌داند. سوزاندن انبار نیز کاملا منسک‌گونه انجام می‌شود. لی‌چانگ‌دونگ نیز آن را همینطور منسک‌گونه به تصویر می‌کشد. گویا سوزاندن انبارها نوعی منسک قربانی کردن است، شاید قربانی برای سرمایه‌داری که برپایه سرگرمی پیش می‌رود.

جونگ‌سو، زاده‌ی روستای کوچک “پاجو” است. شهری در نزدیکی مرز کره شمالی که در آن می‌توان صدای پروپاگاندای کره‌شمالی را از طریق بلندگوهایشان شنید. میانه‌ی فیلم جونگ‌سو مجبور می‌شود به پاجو بازگردد و به همین دلیل تقریبا نصف فیلم در پاجو روایت می‌شود. انتخاب پاجو توسط لی، قطعا هوشمندانه است. پاجو دهکده‌ای است که در آن درگیری‌های زیادی بین زمینداران و کشاورزان با ماموران دولتی بر سر زمین‌هایشان اتفاق افتاده است. پدر جونگ‌سو نیز به دلیل مقاومت دربرابر ماموران شهرداری به زندان افتاده است. گویا درون پدر جونگ‌سو که ما فقط در سکانس دادگاه اورا می‌بینیم، نیز مانند خود او، خشمی نسبت به سرمایه‌داری وجود دارد که ناشی از حس محرومیت، تحقیر و نفرت از سرمایه‌داران به واسطه اختلاف طبقاتی است. این نفرت به گونه‌ای نمادین نیز در فیلم نشان داده می‌شود. به طور مثال در یک سکانس میزانسن به گونه‌ای چیده شده است که تلویزیون در حال نشان دادن چهره‌ی ترامپ ( به عنوان نماد سرمایه‌داری) است و در عمق صحنه، جونگ‌سو را درحال ادرار می‌بینیم.
جونگ‌سو نیز درست مانند پدرش با خشم زندگی می‌کند و زمانی که معمای خودرا حل می‌کند، مانند پدرش خشمش را بیرون می‌ریزد. او سراغ پسرپولدار داستان می‌رود و اورا می‌سوزاند. همانطور که پن، گلخانه‌ها را، عشق‌را و آدم‌هارا می‌سوزاند.

۲-محتوای درون شخصیت اصلی فیلم: جونگ‌سو یک شخصیت سردرگم، خشمگین و آشفته است که درونش آرام نیست. چیزی در درون جونگ‌سو می‌سوزد. شاید معمای اصلی فیلم همین باشد: چه چیز درون جونگ‌سو درحال سوختن است؟ دودی که آثار آن بر چهره‌ی جونگ سو‌ است در اثر سوختن چه چیز یا چه کسانی است؟

“یوآه این”، بازیگر نقش جونگ‌سو، بهترین انتخاب لی‌چانگ‌دونگ برای این شخصیت بوده است. چهره‌ی جونگ‌سو در سراسر فیلم بر بار معماگون داستان می‌افزاید. یوآه‌این به شکل ماهرانه‌ای توانسته حالات درونی جونگ سو، آشفتگی و درهم‌ریختگی اورا در چهره‌اش به مخاطب نشان دهد. بازی یو آه‌این همراه با کارگردانی ماهرانه لی این فیلم را در نزدیک شدن به دنیای هاروکی موراکامی موفق کرده است. اگر مخاطب فیلم “موراکامی‌خوان” باشد، به راحتی می‌تواند در ذهن خود شخصیت جونگ‌سو را بر شخصیت‌های اول داستان‌های موراکامی انطباق دهد.

نه تنها جونگ‌سو، هائه‌می نیز درحال سوختن است. هائه‌می در یک مراسم، داستان یک منسک آفریقایی را تعریف می‌کند. می‌گوید آن‌ها هانگر(گرسنه) هستند که دور آتش می‌چرخند و رقص آیینی انجام می‌دهند و کم‌کم از یک هانگر کوچک که گرسنگی جمعی دارند به هانگر بزرگ که گرسنگی برای معنای زندگی دارند تبدیل می‌شوند. جونگ‌سو و هائه‌می آدم‌های فقیری هستند که در طی داستان فیلم از یک هانگر کوچک به هانگر بزرگ تغییر می‌کنند. آن‌ها نیز دور آتشی که درونشان در اثر سوختن چیزی برپا شده رقصی آیینی انجام می‌دهند. آن‌ها برای رسیدن به معنای زندگی‌شان می‌سوزند. جونگ‌سو برای کشف معنای زندگی‌اش، برای کشف هویت خود، سفری را در روند داستان آغاز می‌کند. نقطه اصلی این سفر، بازگشت به گذشته‌اش است. بازگشت به مکانی که به آن تعلق دارد، درآن به دنیا آمده و بزرگ شده است. بازگشت به پاجو. همانطور که هائه‌می برای کشف معنای زندگی‌اش به آفریقا (سرزمین سرچشمه انسان) سفر می‌کند.

آتش زندگی جونگ‌سو از کودکی‌اش و هنگام ترک شدن توسط مادرش شعله‌ور شده. بعد از ترک مادرش، لباس‌های مادرش را آتش زده و این اولین منسک سوزاندن در زندگی او بوده. در این‌جا عشق، زندگی و گذشته به هم درمی‌آمیزند. هائه‌می و مادر جونگ‌سو هردو نماد عشق زنانه در زندگی جونگ سو هستند. شاید بتوان گفت هائه‌می ریشه در تخیلات سرچشمه گرفته از تنهایی جونگ‌سو بعد از ترک توسط مادرش دارد. او شخصیتی بوده که در کودکی کنار جونگ‌سو حضور داشته و عشق کودکانه‌ای به او داشته. بعد از ناپدید شدن هائه‌می، هیچ چیز نمی‌تواند اثبات کند که هائه‌می وجود داشته. هائه‌می نیز سوزانده می‌شود، به شکلی نمادین. او خود وقتی درخواستش برای ناپدید شدن را مطرح می‌کند غروبی را با رنگ قرمز و نارنجی وصف می‌کند، رنگ آتش. و بعد می‌خواهد مثل دود ناپدید شود. هائه‌می که پانتومیم کار می‌کند در سکانسی یک پرتقال فرضی را متصور می‌شود و شروع به خوردن فرضی آن می‌کند. به جونگ سو می‌گوید: نیازی نیست سعی کنی یک پرتقال را تصور کنی، فقط کافیه فراموش کنی که پرتقالی وجود ندارد.
شاید فقط کافی‌است که مخاطب و جونگ‌سو فراموش کنند که هائه‌می وجود ندارد.

درزندگی جونگ‌سو چندچیز آتش گرفته است: زندگی مادی(گلخانه‌ها) ، مادرش، هائه‌می. به عبارت دیگر هردو دنیایی که جونگ‌سو بر مرز بین آن‌ها ایستاده است، یعنی عشق و ثروت، آتش گرفته‌اند و جونگ‌سو نیز درحال سوختن است.

هردو محتوای ذکر شده، درهم‌آمیختگی زیادی دارند و بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. دنیای فیلم سوختن تلفیقی ماهرانه از هردوبعد زندگی یک شخصیت یعنی جونگ سو است. شخصیتی که می‌تواند هر یک از مخاطبین فیلم باشد و روایت‌گر زندگی انسان امروزی در دنیای مدرن یا پسامدرنی که توسط انبوهی از نماد‌های سرمایه‌داری احاطه شده است. احاطه‌ای که انسان را از معنای زندگی‌اش به عنوان انسان محروم کرده و گذشته‌اش را نابود ساخته است. “سوختن” فیلم گمگشتگی انسان امروز است.