فرهنگ شهر، دارای تجارب شهروندی متنوعی است و یکی از این تجارب، قدم زدن در خیابان های شهر است که احتمالا ناشی از حضوری بدون مقصد در خیابان باشد. حضوری که خود همان خیابان یا راه رفتن در پیاده روهایش، مقصد اصلی ان است. اگرچه بازار، خود مقصدی برای مبادله خلق می کند، اما خیابانهای شلوغ شهر از سالها پیش، به همراه جمعیت مردم افزایش پیدا کرده و تبدیل به عرصه ای عمومی از تعامل نمادین مردم شده است. تعامل نمادینی که بیشتر بصری بوده و کمتر از تعامل ارتباطی بهره می برد، اما با این حال، تجربه ای از شهروندی است که در وضعیت فعلی یکی از تجارب مشهود مردم اردبیل به شمار می رود. بیش از جمعیتی که به تئاتر، سینما و حتی بازار می روند، در شهر قدم می زنند و شناختن این موضوع خود مسئله ای مهم برای شهود معنای شهروندی امروز این شهر است.
مرکز شهر جایی برای حضور مردم
نوشتههای مرتبط
چهارراه امام خمینی(ره) تقریبا نقطه ی تقاطع همه ی مردم اردبیل است. همه که نه، اما از همه ی اقشار و گروه های ساکن در اردبیل به این نقطه سرازیر و در آن جا تقسیم می شوند. پیشتر بازار شهر، این وظیفه را در سطح مردم شهرستان داشت و امروز در بخش شهری مردم به همین چهارراه که خیابان هایش پر از مغازه هستند بسنده می کنند. از هر چیزی که در بازار باشد در ان وجود دارد از مواد غذایی، آجیل، لباس و حتی لوازم التحریر. عموماً هم مردم ظروف و یا چیزی مثل گاو صندوق را به ندرت خرید می کنند اما اغلب به قصد تهیه ی مواد غذایی یا نیازهای روزمره به وکیل، پزشک و حتی تعمیرگر کفش به چهارراه امام خمینی(ره) می آیند و از همان جا تقسیم می شوند به بازار و مراکز خدمات. به این صورت تقاطع چهارراه امام خمینی(ره) مرکز اصلی شهر اردبیل می باشد.
اینجا، مدت ها قلب مدارس شهر نیز بوده، فضایی که جوانان شهر به قصد دیدن همدیگر و قرار گذاشتن در آن گرد می آمدند. عمدتاً همه مردم آن جا همدیگر را ملاقات کرده و یواش یواش به سمت قرارهای عمیق تر در کافه ها و مراکز تفریح می روند. تقریبا از پیش چنین رسمی بوده و امروزه ماشین ها بسیاری از قرارهای ملاقات را به نقاطی حاشیه ای تر اختصاص می دهند و همان طور ملاقات های طولانی شان به حاشیه های شهر می پردازد که امروزه به ساخته شدن کافه و رستوران در حاشیه شهر انجامیده است. اما چهارراه، از گذشته مرکز ملاقات عمومی مردم شهر بوده و برای پرداختن به این موضوع، بسیاری از افراد از نقاط مختلف شهر به صورت پیاده به ان نقطه سرازیر شده و پس از ملاقات هم به صورت دو یا سه نفری در مسیرهای میان عالی قاپو، شریعتی، بازار و بالیغلوچایی در جریان هستند. اما به خاطر اهمیت میدان شریعتی، بیشتر ملاقات ها در مسیر میان چهارراه امام و میدان شریعتی رخ می دهد. قرار های چهارراه- شریعتی یک رسم قدیمی میان جوانان امروز و جوانان قدیمی برای گشت و قدم زدن بوده و به نوعی دیدن این نوع تجربه می تواند معرف بخشی از فرهنگ مردم شهر اردبیل باشد.
نمی توان گفت این منطقه در داخل شهر است و معرف فرهنگ داخل شهر است. بسیاری از مردم حاضر در آن، هر روز از گوشه و کنار شهر در آن حاضر می شوند و به این ترتیب این مسیر، یعنی چهارراه – شریعتی، بازنمودی از فرهنگ قومی، طبقاتی و فکری شهر اردبیل است. مردم فردی و دو یا سه نفری، به آن جا آمده و پیاده روی می کنند و این واقعیت که این مسیر، مانند بازاری بوده و قلب تجاری شهر است را به بازی می گیرند تا همدیگر را ملاقات کرده و در این نقطه سرگردان شوند و مدت ها مسیر را رفت و برگشت نمایند تا بالاخره در مسیرهای فرعی افتاده و پس از دقائقی ایستادن در یک نقطه، با خداحافظی از هم، در رگهای شهر پخش شوند. آری این نقطه همچون سیاهرگ شهر، مردم خسته از زندگی روزمره را پررنگ و با فشار فرا می خواند و پس از جابجا شدن در رگ های مرکزی شهر و تصفیه ی روحیه، آن ها را به سوی سلول های شهر می فرستد تا دوباره به بازسازی زندگی روزمره خود بپردازند.
به سوی معنای آن چه مردم در خیابان می پیمایند …
– نوئما یا عینیت متظاهر،
برای معنا کردن، به سبک پدیدارشناسی، باید نخست به نوئما یا ان چیزی که در این میدان به وضوح مشاهده می شود را بیان کرد. باید گفت چه پدیدار هایی در مسیر چهارراه به شریعنی و سپس در مسیر برگشت آن دیده می شود؟ نخستین عینیت، تشخص های فردی است. افراد به صورت منِ عینیت یافته در این مکان حاضر می شوند و حضور خود را اثبات می کنند اما حضوری در جمع و نه حضور فردی. هر فردی از این موضع که در جمع حاضر است و مورد دید جمع است، نمود می یابد. در میدان های قدیمی که شاهان برای همآورد تشکیل می دادند، مردم جمع می شدند و گروهی در درون میدان به جنگاوری و قدرت نمایی می پرداختند و مردم خاصه آنان که اهالی مرکزی قدرت بودند، به دیدن این صحنه ها می پرداختند(نظیر صحنه هایی که در کشتی باستانی و نمایش تعزیه دیده می شود). اما در فضای شهری، کسی تماشا نمی کند و خود مردم در میدان حاضر شده و بدون این که کار خاصی انجام دهند،فقط راه می روند و همدیگر را می بینند. آن چه به برخورد و رزم می پردازد، چشم های مردم است که قبلا بیشتر با مفهوم چشم چرانی توصیف می شد یا همان چیزی که با اصطلاح نگاه خیره بیان می شود. اما مردم در این خصوص، نگاه خیره ای ندارند و نگاه خیره ی ان ها بیشار متوجه فضا است تا همدیگر. مردم این خیابان بیشتر متوجه حضور خود هستند تا دیگری. آن ها دیگری را در کنار خود میبینند و همراه خود، اگرچه از روبرو، ولی چنان که همگی احساس هماورد بودن دارند و در سطح شهر قدم می زنند. در مسیر چهارراه- شریعتی، هر فردی می گوید کسی که روبروی من است، مثل خود من است، با شباهتها و تمایزهایش.
به این صورت از خلال این فرم همآوردی یا جمع بودن، فرم های دیگری بیرون می ریزد که به تفکیک آدم ها می پردازد. نخستین فرم جنسیت است که در معنای زیبا شناسانه ی ان، در صحنه حاضر شده و به تفکیک زن و مرد می پردازد و حضور و همراهی زن و مرد را در فضای عمومی شهر به عرصه می آورد. زنان، جنسیت خود را در معرض دید گذاشته و آرایش می کنند و به خود میرسند و مردان نیز چنین، خود را می آرایند اما هر یک به نسبت ان چه که صنعت آرایش برایشان تأمین کره است، به این امر می پردازند. در خلال همین موضوع نیز طبقات به گونه های متفاوت و در حد وفور می توانند به خود رسیده و خود را متمایز کنند. طبیعی است زنان طبقات بالاتر، رفته رفته وضع خوبی داشته و رفاه و توانایی اقتصادی موجب افزایش زیبایی قابل مشاهده ایشان می شود. در مردان نیز این طور است و دست کمی از زنان ندارند، چه این که تمایز اقتصادی در آنان شاید به ساخته شدن زوایای پنهان بیشتری بیانجامد.
از سویی خود حرکت و فضا هم فرم های این صحنه هستند. حرکت، به صورت فردی و گروهی صورت می گیرد و روابط دوستانه و یا قومیتی را نمایان می کند. مردم با سرعت های کم و زیاد می روند و هیچ انسجام و نظمی در رفت و آمد ایشان وجود ندارد. آن سان که این رفت و آمد در زندگی روزمره شهری بیشتر به یک نظم شهری شبیه است. هر روز در این فضا، جریان انسانی برقرار بوده و مردم جمع می شوند برای رفت و آمد و گاه انجام کاری در خلال این رفت و آمد و همآورد شهری. فضا، ساخته ی وضع اقتصادی شهر است و به شکل گرفتن مردم در چنین مکانی می انجامد. اصلا چرا باید این مسیر بهترین باشد؟ به خاطر وجود قدیمی ترین ساختمان بانک، سینما و فرمانداری؟ این مکان از فضاهای مدرنی است که در شهر ساخته شده و بعد از دوران قاجاریه و با ویرانی قلعه ی مشهور اردبیل موسوم به “نارین قلعه” شکل گرفته و میدانی که به مجسمه شاه مشهور بوده و ورودی شهر از سوی تبریز (جنوب غربی) بود. بعد از انقلاب اسلامی، این میدان توسط آقای بیدار به عنوان شریعتی نامیده شده و به قلب تحول شهری اردبیل در هویت انقلابی آن تبدیل شده است. از این رو این فضا، دروازه ی ورود مردم شهر به مدرنیسم بوده و به خلق همآورد عمومی آنان طی استفاده از ابزارهای مدرن فردیتی مانند لباسهای تولید انبوه، دگرگونی در ظاهر، نوع حضور در شهر و … می انجامد. چهارراه امام و پیرامون آن نیز در بیست سال اخیر شاهد ظهور چند پاساژ و تجربه ی روزافزون قیمت زمین های آن بوده است.
– گذار به شهود معناهای فردی:
بیان معنی از طریق فهم درونی تجربه ی زیسته میسر است. تجربه ی عمومی مردم از حضور در این مکان چیست؟ راه رفتن چگونه صورت میگیرد و آن حضور اجتماعی در فضای داخل شهر از کجا نشأت میگیرد؟ راه رفتن خود فعلی در خلال تجربه ی روزمره ی زندگی میان تمام طبقات و فرصت های مبادله ای (عینی) و فرهنگی زندگی است. میان همه ی مردمی که حضور دارند، یک ایده ی مشترک و به تعداد افراد، ایده های فردی وجود دارد. حضور در این فضا، به اشتراک گذاشتن تجربه های فردی و در کنار دیگر مردم قرار گرفتن است. آن جمله ی عمومی از همآوردی در فضای عمومی موجب می شود، تجاربی فردی رخ داده، انسان ها را در این نقطه حاضر کند. به این نکات در قالب کنشگران شهری از زبان خودشان می توان اشاره نمود:
« خوب دلمان تنگ می شود و می گوئیم برویم خیابان قدمی بزنیم سر حال بیاییم … تنها همین خیابان است دیگر کجا برویم؟ البته گاهی می رویم سفر و بیرو ن از شهر، خیابانهای دیگر هم میرویم … اینجا خوب دم دست است و دوستان را هم میبینیم » « همه هستند، من هم هستم، من معمولا میام بازار و دیدن چیزهایی که تازه آمده ولی سعی می کنم مرتب و شیک باشم و مثل افرادی که توی شهر دارای احترام هستند اینجا بیایم » « دیدن همه برای من مهم است ولی قرار نیست بگویم به خاطر دخترها می آیم اما خوب این یک نیاز عادی برای همه ی انسان ها است … ولی به خدا زمانی مدرسه مان این طرف بود، اگر نبود شاید عادت هم نمی کردیم » « من از جای دوری می آیم اینجا، خانه ی ما که حاشیه شهر است ولی گاهی می آییم اینجا قدم بزنیم، برویم قهوه خانه … جای دیگه که مثلا گاهی پارک هم میرویم… محله های دیگر نمی شود قدم زد … همیشه که نمی آئیم » « اینجا همه می آیند برای قدم زدن، به علاوه اینجا فقط قدم زدن نیست که، ما از این مسیر گذر می کنیم و آن سو کاری داریم، اینجا خودش هست که وسط شهرقرار گرفته، ولی جالب است » « عادت کرده ایم به اینجا، الان جاهای خوبی هم توی شهر هست ولی به مغازه های اینجا، به دیدن دوستها در اینجا عاده کرده ام … تازه از این جا به همه جا هم مسیر هست، تاکسی همیشه هست، ولی این روزها کمی سخته» « من معمولاَ برای خرید می آیم این جا، همه که قصد قدم زدن ندارند الان خود شما هم تقریبا کار دیگری دارید … درسته اینجا بازار نیست ولی همه چیز هست، کمی گران تر هست ولی جنس هایش هم خوب هستند »
این خیابان مرکزی شهر، فضای مرسوم و موجود در شهر برای حضور همگانی است و آن ها بیشتر به این منطقه به صورت حد وسط شهر و نقطه ای که مردم هم چون گردابی با رفتن در ان خود را فرو رفته در داخل شهر می فهمند. شاید به این دلیل است که نهادهای شهروندی همچون تئاتر و سینما آن ماهیت و مفهوم مرکزی خود را از دست داده اند و آمدن به خیابان، تجربه ی ناز از فضای شهری را به انسان ها به دست می دهد. حضور در جایی که مردم همدیگر را به عنوان اعضای شهری، ببینند و در عین این اشتراک، تمایزهای همدیکر را هم مورد نظر قرار دهند. توجه مردم به تجربه شان از فضا، می تواند این نکته را عمیق تر بیان کند:
«وقتی می آیم اینجا، کمی دلم باز میشه به خصوص با دیدن دوستان و رفقا» «اینجا هر روز یک صحنه ی تازه دارد و یک اتفاق تازه است، برای من تکراری نمی شود» «می آیم بازار و توی بازار گشتن به آدم ذوق و صفا میده» «من هم می آیم خوب مردم هم هستند، ولی آن طور که شما فکر می کنید، نه» «من اکثراَ وقتی قصد خرید داریم اینجا هستم ولی معمولا یک بهانه ای برای خرید و حضور در اینجا هست» «عصرها دیگر اینجا هم قدم نزدیم که آدم از دلتنگی میمیرد، می آیم، روزنامه ها را میبینم، به دوست هایم سر میزنم» «با وکیل کار دارم، اینجا است، به دکتر می خواهم بروم، اینجا است، وسایل بخرم این جا است» «من کمتر میایم اینجا، بیشتر ورزش می کنم ولی گاهی راهم می افتد اینجا و برایم جالب است» «همه چرا میآیند؟ چرا از آن ها نمی پرسید؟ من بچه که بودم هم با والدینم اینجا می آمدیم میرفتیم بازار» «درست است، اینجا مغازه زیاد هست ولی ما که نگاه نمی کنیم، اکثر مغازه ها را همه می شناسن»
این التفات مردم به مکان و در واقع مکان مندی حضور خود است. آن ها از این فضا به صورت کلی درکی دارند که به حضور هر روزه شان تداوم می بخشد. کارکردهای این فضا، گره بودن آن در مرکز شهر و عادت مردم به آن در جریان افعال روزمره و تربیت شان و همچنین کهن الگویی که این مکان از خود به صورت تقویت احساس شهروندی در ذهن مردم دارد، فضایی است که آن ها را برای حضور در خود فرا می خواند و مردم در اینجا حاضر می شوند. مردم از همه ی نقاط می آیند و به مراکز کاری و اداری می روند و یا با دوستان و خویشاوندان قرار گذاشته اند. برخی فقط به قصد خواندن فضا، به خصوص خواندن متن انسانی فضا و یا به شدت برای خواندن خود در جریان زندگی روزمره می آیند.
تمایزها در این نقطه برجسته است. مردم از منتهی الیه فردیت خود می آیند و فردیت ها در طبقات، قشرها و قومیت های مختلف نهفته است. شهر از چهار سو به شهرستان ها و روستاهایی ارتباط دارد که موجب حاشیه نشینی شده و به شکل گرفتن لایه های قومیتی در این حاشیه ها انجامیده است. مردم اردبیل، اکثرا طبقات متوسطی هستند که چنین تجربه هایی برای آن ها روح نابی از شهروندی ایجاد می کند. کم بودن سرمایه فرهنگی موجب شده است در این مکان، تنها سینمای موجود از سالهای گذشته با خاطر ارث بسته باشد. تنها یک کتابفروشی رسمی وجود دارد و البته سه کتابفروشی دانشگاهی و مدرسه ای حضور دارند. البته گاه دستفروشی هم به فروختن کتابهای ممنوعه و ریسوگراف می پردازد. مابقی، مدرسه، بانک، فروشگاه های کفش و لباس، عطاری و مواد غذایی اند که در کنار هم چیده شده اند. دفترهای وکالتی، پزشکی و مهندسی هم مانند همه ی نقاط شهر و در این مکان بیشتر حضور دارند. چند پاساژ در دو سوی این مسیر قرار گرفته و جمعیت داخلی همان ها هم خود گویای علت حضور بیشتر مردم در این مکان است.
نتیجه گیری: تجربه ی ناب شهروندی
خیابان امام خمینی مابین میدان شریعتی و چهارراه امام خمینی مشهور به چهار راه، مسیری است که مردم اردبیل آن را با عنوان چهارراه-شریعتی می شناسند و افرادی خاص در آن به پیاده روی می پردازند. زمان حضور افراد در این مکان متفاوت است و افرادی که روزانه حضور داشته باشند، چندان زیاد نیست. اما گاه حضور دانشجویان، جوانان و … طی چندین سال و در زمان های خاصی، در این نقطه تبدیل به کلیشه ای می شود که هر چند سال یک بار رنگی عوض می کند. “چهارراه- شریعتی” محل آورد تمایزها، فرهنگ ها و سلایق مختلف فرهنگی و اقتصادی است و مردم با جنبه های احساسی و زیبا شناختی در آن جا حضور می یابند و نسبت به ساختن وجهه ی شهروندی شهر اردبیل اقدام می کنند. گفت و گوهای مردم در گوشی و میان فردی بوده، تعامل بصری میان جنسیت ها نیز اغلب مشهود می باشد. اکثر جوانان و حتی میان سالان به صورت فرد در این مکان حاضر می شوند و با پیوندهای دوستانه در جریان هستند، حتی زن و شوهر نیز چنین قدم می زنند و به صورت گروه های دوستی گذر می کنند. زن و شوهرهای جوانی که تجلی خاطره های نامزدی و یا روابط دوستانه ی خود را در این مکان باز می یابند، مردان مسنی که یاد روزگاران جوانی و جوانانی که یاد عادت های کودکی بازارگردی هستند. پیاده روی به این خیابان چندان اهمیت می دهد که گرانترین نقطه ی تجاری شهر است. آری اینجا قلب شهر و مهمترین نقطه ی شهر برای حضور روزمره است و می توان گفت با این گونه حضور در میان مردم، تجربه ای ناب از شهروندی را برای مردم حاضر شکل می گیرد.