ابوعبدالله حاکم نیشابوری،۱۳۷۵، تاریخ نیشابور ترجمه محمد خلیفه نیشابوری، تصحیح: دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران: ، نشر آگه.
منبعی برای بررسی تاریخی شهر نیشابور: تاریخ نیشابور
بررسی های باستان شناختی و حفاری در محوطه های دوران تاریخی به روش باستان شناختی و نه لزوما با بازگشت به داده های نوشتاری انجام می شود. اما در مرحله طرح پرسشهای باستان شناختی و سپس در مرحله تحلیل داده های حاصل از کاوش های باستان شناختی بازگشت به داده های نوشتاری در دوره تاریخی اجتناب ناپذیر می نماید. متونی که امکان بازسازی فضای قرون گذشته را به ویژه با توجه به عاملیت و فردیت انسانی فراهم می سازند.
داده های نوشتاری معنادهی به داده های مادی تاریخی را امکان پذیر می کنند. آثاری که ممکن در زمینه پیش از تاریخی بدون معنا بمانند. متون نوشتاری و کتیبه ها در دوره تاریخی به مثابه سخنان باقی مانده ازعاملان انسانی دوره های گذشته عمل می کنند سخنانی که در هر حال می باید با دیده شک همواره مورد استناد قرار گیرند چرا که عامل انسانی بر اساس پیشینه طبقاتی و راهکارهای اجتماعی خود دست به سخن و نوشتن می زند، پیشینه ای که ممکن است لزوما پیشینه کلیت جامعه نباشد اما به هر روی به روایت قسمتی از جامعه معاصر خود می پردازد.
کتاب تاریخ نیشابور از جمله چنین متونی است. تاریخ نیشابور در قرن چهارم و توسط ابوعبدالله حاکم نیشابوری به رشته تحریر در آمده است، کتابی که به حدود و نقشه نوشتاری نیشابور می پرداخته و بیش از دو هزار و پانصد تن از بزرگان نیشابور را معرفی و دلایل معروفیت آنها را نه به شیوه تذکره که به صورت خلاصه ذکر کرده است. کتاب یاد شده در قرن هفتم توسط محمد خلیفه نیشابوری بازنویسی و قسمتهای عربی آن به فارسی ترجمه شده است. خلیفه نیشابوری قسمتهایی از تاریخ نیشابور معاصر خود یعنی حدود سه قرن پس از متن اصلی کتاب را نیز به کتاب حاکم اضافه کرده است.
حاکم از ناقلان حدیث و فلاسفه معتبر زمان خود و همچنین از سیاستمداران مورد وثوق دربار سامانی بوده و از این رو به نظر می رسد امکانات و اشراف لازم برای نگارش چنین کتابی را در دست داشته است. به گفته مصحح کتاب دکتر شفیعی کدکنی، تاریخ نیشابور به دفترچه تلفنی قدیمی می ماند از قرن چهار نیشابور. در فصل نخست کتاب ربعها و ولایات نیشابور با حدود تقریبی آن نسبت به شمال و جنوب مطرح می شود. به لحاظ باستان شناختی تاریخی کتاب تاریخ نیشابور طرح پرسشهای کاربردی و بنیادین در زمینه شهر نیشابور و روستاهای اطراف آن را امکان پذیر می کند. به طور کلی کتاب دو چشم انداز کلی از شهر نیشابور در دو قسمت از تاریخ، قرن چهارم و هفتم ارائه می کند. این اطلاعات دورنمایی کلی از شهری در دوره اسلامی می دهد که با توجه به ارائه اطلاعات در مورد حدود سه هزار نفر از ساکنان آن، عاملبت فردی را نیز می توان در آن دخیل کرد. افرادی که نام و نام خانوادگیشان نشان از گستره ای دارند که به تعلق داشته اند، به ویژه نامهایی که دلالت بر مکان دارند. بررسی نامها امکان شناخت ارتباط منطقه ای را صورت مستدل به پژوهشگران را می دهد. حاکم شرح کوتاهی در مورد برخی نامها نوشته است. شرحی که امکان بازسازی فضای شهری به لحاظ فردیت عاملانه را ممکن می سازد. همچنین است ارائه اطلاعاتی از هر دو نویسنده در مورد مکانهای قبور عاملان انسانی. قبوری که می توانند با دسته بندی شاخصهای طبقات اقتصادی اجتماعی و نمود ان را در مکان قبر مشخص کنند به طور مثال بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط خلیفه به نظر می رسد عارفان در حدود قرن هفت هجری در نزدیکی شادیاخ همان مکانی که شیخ عطار در آن مدفون است، به خاک می سپرده اند.
خلیفه مترجم کتاب از سه زلزله ویرانگر در نیشابور نام می برد، یکی در قرن ششم و دو دیگری ظاهرا در قرن هفتم، که به اختصار از میزان خرابیهای هر یک یاد می کند. بر اساس کتاب گویی این زلزله ها ویرانگرتر از حمله مغول بوده اند. فرضی که تا پایان کتاب همچنان در ذهن می ماند همین نکته است که این زلزله ها چه میزان تخریب در پی داشته و داده های مادی آنها را در کجای شهر قدیم نیشابور می توان جست.
تاریخ نیشابور به ویژه اگر به منزله روایتی بینامتنی از حدود سه قرن فرایند تاریخی در نظر گرفته شود، می تواند به عنوان منبعی جهت ارائه پرسشهای باستان شناختی و باستان شناسی تاریخی در مورد نیشابور قرون چهار تا هفت هجری یعنی دوره اوج شکوفایی این شهر مورد استفاده قرار گیرد. تاریخ نیشابور به لحاظ باستان شناختی منبع قابل توجهی است، چرا که خود فی نفسه به داده های مادی و معماری شهر توجه داشته است و به گونه ای سنتی منابع زیست محیطی و چشم انداز زیستی شهر را معرفی می کند. منابعی که در تحلیل داده های باستان شناختی دوره اسلامی می تواند مثمر ثمر باشد، از این رو مطالعه کتاب تاریخ نیشابور را به همه باستان شناسان و به ویزه باستان شناسان دوره اسلامی پیشنهاد می کنم.