انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ فرهنگی بدن در ایران مدرن

مقدمه و طرح مسئله

تحولات تاریخ معاصر ایران بر حوزه های بسیاری از جمله شکل گیری فرهنگ و سیاست بدن(body politics)، موثر بوده اند. زیرا به نظر می رسد تا پیش از این دوره، بدن، پوشش و آرایش بازنمای هویت هایی اعم از قومی، مذهبی، سنی و… است و مجموعه نشانه ها(signs) و معناهایی (meanings)که در این شرایط توسط بدن ها بازنمایی (representation)می شود، قابلیت خوانش(decode) معنایی را در کل جامعه دارد. اما مجموعه تحولاتی که با پیدایش تجربه ی مدرنیته(modernity) در ایران آغاز می شود، پس از گذر از حوادث تاریخی (مانند انقلاب مشروطه، اقدامات اصلاحی پهلوی اول، اقدامات توسعه ای پهلوی دوم، حکومت جمهوری اسلامی و غیره)،بر تنوع، تکثر و نحوه ی بازنمایی بدن ها تاثیر زیادی گذاشته و به همین دلیل خوانش های گوناگونی از آن را ایجاد کرده است. به عبارتی اگر قبل از دوران آغاز تجربه ی مدرنیته، جامعه با بدن هایی مواجه می شد که مواردی مانند نوع مذهب، قومیت، زبان از روی مجموعه ی عناصر بازنمایی شده در آن را درک می کرد، اکنون علاوه بر این موارد با بدن هایی مواجه است که در قالب واژگان و مفاهیمی مانند ورزشکار، مذهبی، غیرمذهبی، مدل، جراحی زیبایی شده و … در سیستم زبانی ما شناخته می شوند. بدین ترتیب درک اشکال امروزی بازنمایی بدن ها، در گرو فهم همه جانبه ی سیاست های تاریخی است که در این مدت پشت سر گذاشته شده است.

با توجه به ضرورت یادشده، شناخت فرهنگی فرایندهایی که تحت تاثیر تحولات تاریخی، با گسترش مدرنیته بر سیاست بدن موثر بوده و به همین دلیل بر چگونگی بازنمایی بدن کنشگران تاثیر گذاشته، مورد نظر این پژوهش است. بنابراین بررسی وقایع با اهمیت تاریخی- که برخی از آن ها در بالا گفته شد- به معنای مروری بر مفاهیم این حوزه نه به لحاظ سیاسی، بلکه با رویکردی فرهنگی است و در مفهوم کلی «تاریخ فرهنگی بدن در ایران مدرن» بیان می شود.

در این بررسی از اسناد رسانه ای متفاوتی استفاده می شود. این اسناد شامل عکس، کاریکاتور، فیلم، فیلم مستند، روزنامه ها، نشریه ها، زندگی نامه ها، سفرنامه ها، روایت های شفاهی مطلعین و غیره در بازه ی زمانی مورد نظراست. کنشگران مورد نظر این بررسی، در قالب نقش هایی مانند آرایشگران، جراحان زیبایی، قهرمانان ورزشی، ورزشکاران، طراحان لباس، خیاطان، پزشکان زیبایی، پزشکان و متخصصان تغذیه، مدل ها و مانکن ها و … شناخته می شوند. نهادهایی مانند فدرسیوان های ورزشی، موسسه های طراحی و تولید لباس، کلینیک های زیبایی و … نیز از دسته نهادهای مورد بررسی در این پروژه هستند.

این نوشته ی کوتاه در حقیقت مقدمه ای برای بیان مطالب و نتیجه های به دست آمده ی این پروژه است و به زودی یافته های آن از همین طریق و غیره منتشر خواهد شد.

مدرنیته و ایران مدرن

در باره ی ردیابی تاریخی مدرنیته و نحوه ی ورود آن به ایران، بسیاری براین قول مشترک اند که شروع این فرایند به مشروطه بازمی گردد. اما بدیهی است چنین واقعه ای یک شبه پدید نمی آید. عده ای معتقدند ریشه های فکری آن را باید در اوایل حکومت قاجار و شکست تاریخی سپاه ایران از روسیه به رهبری عباس میرزای قاجاری جست وجو کرد. اما عده ای نیز ریشه های پیدایی تفکر مدرن را تا زمان صفویان هم عقب می برند و تاریخ شروع مدرنیته ی ایرانی را به طور مشخص واقعه ی شکست شاه اسماعیل صفوی در جنگ چالدران می دانند. (طباطبایی؛ ۸۱ ۳۰:۱۳) به هر حال نقطه ی آغاز را هر زمانی که فرض کنیم به نظر می رسد این دوره که «از نظر تأثیرات بعدی در تغییر نگرش ایرانیان نسبت به تحولات دنیای جدید قابل تأمل است.»(مرادی: ۳:۱۳۸۱) به طوری که «مسئله ی محوری اندیشمندان و روشن فکران در سه نسل متعدد از زمان آشنایی با غرب تا شهریور ۱۳۲۰،«عقب ماندگی» ایران نسبت به وضعیت غرب قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم بود.»(آزاد ارمکی؛ ۲۷:۱۳۸۰) به این ترتیب هر قرائتی که از تقابل ایران و غرب وجود داشته باشد، «داستان مدرنیته در ایران بیان امید و اضطرابی است که زیستن در جهان معاصر، در ما پدید آورده است.»(میرسپاسی : ۱۳۸۹ : ۱۳) زیرا با شروع آن بازاندیشی در دوره ی گذشته ی ما آغاز می شود و خود آغازی است برای شروع زیستن در جهانی که با مشخصه های جهان قبلی متفاوت و متنوع است.

وقایع مهم و تاثیر گذار

دوره ی قاجار

پس از شکست تاریخی سپاه ایران در جنگ با روس، عباس میرزای جوان بر آن می شود که در علت شکست بررسی و تعمق کند. دیدن تجهیزات پیشرفته ی سپاه روس، نقطه ی آغاز این تفکر است. تفکری که با مرگ زودهنگام عباس میرزا به پایان نمی رسد. بلکه در میان خاندان سلطنتی به ویژه شاهان قاجاری ادامه پیدا می کند. مثلا فتحعلی شاه به انگیزه ی جبران شکست از سپاه روس، به فرانسویان متوسل می شود. از این رو «…اولین گروه از مستشاران نظامی که فرانسوی ها بودند به دعوت دولت ایران وارد کشور شدند.» (صلاح : ۱۳۸۴ :۶۳)در همین دوره به تقلید از غربی ها، آموزش نیروی انسانی اهمیت یافته و اولین گروه از ایرانیان برای اعزام به دانشگاه های اروپایی انتخاب می شوند. البته سفرهای شاهان قاجار به بهانه ها و علت های مختلف به اروپا منشا دیگری برای تغییر عقیده در افراد است. البته در مقابل نیز، سایر غربی ها و‌ نمایندگان مقیم ایران به مستندکردن و نوشتن خاطره ها و سفرهای خود از ایران پرداختند که بیش ازپیش باعث مقایسه ی فرهنگ میان ایران و اروپا شد و این تفکر را تقویت کرد که ایرانی ها در مقابل اروپایی ها عقب مانده هستند.

بدین ترتیب، اولین جرقه ی وجود تفاوت های فرهنگی میان ایران و اروپا به شکل گسترده تری درذهن ها زده می شود و بدن به عنوان محملی مناسب و ضروری برای بازنمایی این تفاوت ها انتخاب می شود. به طور مثال«میرزاصالح در خاطرات خود می نویسد:مدتی بعد از ورود به انگلستان ریش را تراشیده و لباس انگریزی دربرکرده و ملاحظه ی عادت و قاعده نکرده … هم چنین به لباس ایران بودن را نیز از عقل دور دانستم …صلاح وقت این است که ملبس به لباس انگریز شوم.»(همان ،۶۶) دراین دوره تغییرلباس و آرایش زنان ایرانی به ویژه درباریان بعد از تغییرات در لباس مردان درباری شکل می گیرد و زنان به پیروی از سیاست تغییرلباس مردان از پوشش و استفاده از لباس های سنتی خود دست می کشند.

جنبش مشروطه

زمانی که تحصیل کرده ها از اروپا بازمی گردند عده ای از آنان به هواداران و یا نظریه پردازان حکومت مشروطه تبدیل شده اند و می خواهند با ایجاد قانون و مجلس قانون گذاری و دموکراتیزاسیون از استبداد حاکم بکاهند. این خواسته ها به جنبش مشروطه منتهی می شود. اما نمی توان علت وقوع آن را منحصرا به بعد غرب گرایی و یا پیروی از غرب و یا در شکل افراطی تر آن،غرب زدگی خلاصه کرد. باید گفت«حقیقت این است که هم شرایط بومی و هم اوضاع و احوال جهانی در شکل بخشیدن به {این} جنبش موثر بودند »(میرسپاسی: ۱۳۸۹ :۱۱۶) و مشروطه ی ایرانی شکلی پیچیده و درهم شده از گرایش های غربی و مذهبی و سنتی و بومی است. بنابراین آن چه تحت تاثیر گسترش اندیشه ی مشروطه دربدن ها به ویژه بدن زنان بازنمایی می شود اشکالی ترکیبی از پوشش و حجاب سنتی و مذهبی در کنار انواع پوشش های غربی است. مثلا بدون آن که حجاب زن ایرانی کنارگذاشته شود، زنان به ویژه زنان دربار به پیروی از مدهای اروپایی لباس می پوشند و آرایش می کنند و دست به استفاده از ترکیبی در این میان می زنند.

۲-پهلوی ها

رضا شاه پهلوی

در این دوره بدن از مهم ترین رسانه ها برای انتقال مفاهیم و پیام های نوین ازسوی قدرت حاکم در برابر سنت بود. به طوری که شاید بتوان گفت هیچ یک از شاهان ایرانی به اندازه ی رضا شاه خواستار حاکمیت بر بدن برای بازنمایی سیاست های خود نبوده اند. به تعبیری می توان واقعه ی «کشف حجاب» و تمام زمینه سازی های اجرای آن مانند «قانون متحدالشکل نمودن البسه ی اتباع ایران در داخله ی مملکت» را استفاده از بدن در جهت حرکت به سمت تجددی تلقی کرد که رضاشاه سعی داشت آن را پیاده کند. ( منظورالاجداد :۱۳۸۰ :نه) البته باید این را هم افزود که مجموعه سیاست های اعمال شده باعث شد، اگر تا آن زمان ظاهرآرایی در حد و حدودی مشخص وجود داشت و به شکل سنتی یا محدود انجام می شد، از این زمان به بعد دیگر بخشی از درآمد خانواده ها به طور مرتب صرف خرید پوشاک وملزومات بدنی شده و حتی مردان هم سعی می کردند مطابق سبک های ظاهرآرایی روز غربی، لباس بپوشند و در اجتماع ظاهر شوند.(متین : همان :۲۴۱)از این زمان به بعد دیگر لباس تنها به کارکردهای سنتی و دیرینه ی خود اعم از حفظ بدن درمقابل سرما وگرما و… منحصر نشد و تدریجا جا برای بیان هویت های تازه و سبک های متنوع زندگی از طریق بدن بازشد.

محمدرضاشاه پهلوی

مدرنیزاسیون محمدرضاشاه پهلوی، با اتکا بر درآمد روزافزون نفتی دهه ۵۰ شتاب فراوانی به خود گرفت. رسانه های در دسترس وی رادیو و تلویزیون بود و در آن زمان تلاش های زیادی از جانب فرح پهلوی ( به ویژه در دوران ولیعهدی اش) در زمینه های هنری – فرهنگی با رویکردهای مختلفی انجام شد که بازتولید بدن های تاریخی در قالب زنان درباری شاهان گذشته و برپایی نمایشگاه و انتشار کتاب در این زمینه نمونه ای از آن محسوب می شود. رسانه های مکتوب نیز در این میان وارد عمل شدند و با توجه به گرایش مصرفی اقتصاد ایران به معرفی یا ایجاد الگوهای مختلفی رفتند. رواج فیلم سازی و خلق چهره های بازیگری و الگودهی آنان به مردم از جمله ی این تلاش هاست. این نشریه ها با عناوینی مانند زن روز به آفرینش الگوهایی پرداختند که کمتر به زن یا مرد سنتی ایرانی شبیه بود و گرایش های قومی، مذهبی، زبانی و … را نادیده می گرفت. علاوه بر آن سعی بر این بود که برهنگی بدن عادی سازی شود. به همین دلیل در این دوره با پدیده ای روبرو می شویم که به ادعای بسیاری نقش عمده ای را در پذیرش و مقبولیت حکومت اسلامی و سقوط شاهنشاهی پهلوی از سوی مردم بازی کرد. زیرا ورود حکومت به عرصه ی بدن با سیاست هایی که گفته شد ،باعث ایجاد دید منفی به شاه، خانواده و درباریانش در زدودن اعتقادات و باورهای دینی ایرانیان به ویژه اسلام و کمرنگ شدن آن در عرصه های عمومی و خصوصی زندگی مردم شد.

۳-اوایل انقلاب اسلامی

با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷بدن موضوع مهمی برای خط کشی های متداول آن روزمیان «خود و دیگری» شد. با توجه به ویژگی هایی که حکومت جمهوری اسلامی برای«اسلامی بودن و اسلامی شدن»تعریف می کرد، مفاهیم«انقلابی بودن»و«ضدانقلابی بودن»،بیش از پیش خود را در قالب بدن نمایان می ساخت.در همین دوران نوع و طرز پوشش و آرایش بیان گر ویژگی های فکری، گروهی و تعلقات حزبی افراد تلقی شده، جامعه شاهد تنوع وسیعی از نوع پوشش و آرایش افراد تحت نفوذ یا گسترش فعالیت گروه های مختلف سیاسی درگیر انقلاب مانند توده ای ها، میلیشاها، کمونیست ها، انقلابیون و … است.

۴- جمهوری اسلامی

دوره ی اول

گذشت سال های ابتدایی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ ۸ساله میان ایران و عراق، گفتمان دیگری را بر بدن حاکم کرد که در قالب کمی در شکل آمارهایی در باره ی تعداد رزمندگان، کشته ها، اسرا و زخمی های دو طرف درگیرجنگ منتشر می شد و در قالب کیفی نیز با اشکال خاصی از پوشش همراه بود که مرزبندی خود و دیگری را معنا یا تقویت و تشدید می کرد. در بعد اقتصادی، به سبب فشار مالی جنگ، مردم به صرفه جویی در مصرف تشویق می شدند و اقتصاد شکلی کوپنی داشت. بنابراین نشانه های مصرف (Consumption)و نمایشی و بصری شدن (Virtualization)کالاها کمتر دیده شده است و به این ترتیب تنوع زیادی در اشکال بدنی نسبت به دوره های قبلی و بعدی وجود ندارد. البته باید از تدوین و تصویب تبصره ی ماده ی ۶۲۸ قانون مجازات اسلامی (زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا از ۵۰ هزار ریال تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد)نیزسخن گفت که طی آن پوشش مورد انتظار حکومت برای زنان«حجاب اسلامی»درنظر گرفته شد و برای عدم رعایت آن مجازات هم تعیین گردید.البته این ماده بعدها مورد بازنگری قرارگرفت،اما به همین دلیل از این سال ها به بعد دیگر بانوان با حجاب اسلامی در مکان های عمومی تردد می کنند. البته مقاومت ها و انتقادهایی از سوی زنان و مردان جامعه ی ایران در گوشه و کنار نیز ابراز می شد.

دوره ی دوم

دوره ی بعدی به سبب خرابی های به جا مانده از جنگ ۸ ساله دوران سازندگی نامیده شد و سیاست های توسعه ای بیشتر در قالب عملیات عمرانی و کالبدی به احداث یا تثبیت زیرساخت های صنعتی بزرگ مانند کارخانه های برق، سدها ،نیروگاه ها، راه های ارتباطی، تجهیزات رسانه ای و… پرداخت. این دوره به دلیل نفوذ اندیشه های نئولیبرال اقتصادی و بازگشت اقتصاد مصرفی، برخلاف دوره ی قبلی به زندگی اقشار مختلف مردم رنگ و بوی مصرفی بخشید و زمینه های پیدایش طبقه ی متوسط را ایجاد کرد. به همین سبب با بازگشت مجدد مدگرایی، عرصه ی بدن محمل مناسبی برای بیان ارزش های تازه تاسیس جامعه شد. به طور مثال جراحی های زیبایی در شکل هایی مانند عمل بینی در شکل گسترده ای وارد ایران شد. البته هم چنان گفتمان مقاومتی دربرابر ارزش های تازه تاسیس جامعه مانند کم رنگ تر شدن مسئله ی حجاب حکومتی در قالب گشت های ارشاد از سوی نهادهایی مانند کمیته های انقلاب اسلامی یا سپاه پاسداران نیز فعالیت می کرد. باید گفت وضعیت اقتصادی به گونه ای سوق داده شد که بسیاری از فدراسیون های ورزشی تقویت یا تاسیس شدند.

دوره ی سوم

در دوره ی سوم که رویکرد دولت به اصلاحات متمرکز بود، عملیات عمرانی ادامه یافت، اما همزمان زیرساخت های مخابراتی احداث و تقویت شد. بنابراین مرزهای جامعه به سوی درگاه های اطلاعاتی و ارتباطاتی مانند ماهواره و اینترنت بازترشد. نسل جوانی که متولدین اواخر دهه ی ۵۰ و اوایل ۶۰ بودند در این دوره وارد عرصه های اجتماعی شدند و با توجه به این گشایش، جامعه به سویی رفت که گفتمان های حاکم بر بدن، هرچه بیشتر از حوزه ی قدرت و سیاست خارج شده و در اختیار انتخاب های فردی قرار گرفتند. زیرا رسانه های جدید به ویژه اینترنت با ایجاد فضای تعاملی (interactive) راهی برای بیان خواسته ها و شنیدن نیازهای نسل جوان شد و توانست نقش الگودهی برای بازتولید بدن ها بازی کند. رواج مدهای روز یا شکل های متفاوت و متنوع وسایل مادی و غیرمادی از جمله تبعات این نوع فردگرایی (individualism)شد. همچنین به خاطر رواج جراحی های زیبایی به ویژه در میان نسل جوان رکوردی جدید به صورت کمی، کیفی و تکنولوژیکی در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان ثبت شد. علاوه بر آن، موفقیت های ورزشی مانند صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۱۹۹۸، موفقیت های پی در پی والیبالیست ها و کشتی گیران ملی پوش و … و برگزاری مسابقاتی مانند قویترین مردان ایران با الگوبرداری از نمونه های خارجی، شاهدی دیگر به نگاه متفاوت به مفهوم بدن است. ورود و انجام ورزش هایی مانند یوگا، آیروبیک، پارکور و غیره که در سیطره ی فدراسیون خاصی نبود و طی مراحل آن نیاز به اعتباربخشی از ارگان یا نهاد ویژه ای نداشت، میان عموم مردم رواج روزافزون یافت و باشگاه های بدن سازی، بیلیارد، اسنوکر و … به شدت افزایش یافتند.

دوره ی چهارم

مناظره های انتخاباتی منتهی به چهارمین دوره ی حاکمیت جمهوری اسلامی نشان می دهد که یکی از بهترین ابزارهای انتخاباتی در این دوره، اطمینان بخشی کاندیداها به مردم در زمینه ی برچیدن گشت های ارشاد و یا به طور کلی کاهش دخالت دولت در عرصه ی بدن است. همین مسئله نشان می دهد بدن هنوز هم حوزه ای پرمناقشه میان دولت و مردم است. در این دوره دامنه ی جراحی های زیبایی از اندام های محدود مانند بینی به سایر اندام های بدن کشیده شد و داروها و ابزارهای آرایشی و بهداشتی متفاوتی برای امور لاغری، چاقی، جوانی و شاداب نگهداشتن پوست و … از طریق مرزهای کشور وارد شد. همزمان شبکه های ماهواره ای تبلیغات وسیعی را برای استفاده از این ابزار و داروها شروع کردند و به فرهنگ مصرفی ما دامن زدند. گفتمان پزشکی که تحت تاثیر حوادث پس از جنگ و کمبود نیروی متخصص و لزوم آموزش پزشک، گسترش یافته بود، به مسئله ی سلامت و کالایی شدن سلامت دامن زد و همزمان برنامه های زیادی در رادیو و تلویزیون برای آگاهی بخشی مردم نسبت به اموری مانند سلامت، تغذیه و بیماری درست شد. با پیشرفت علم پزشکی و گسترش آموزش آن در ایران دوره ی جوانی در مقابل پیری و حتی مرگ طولانی تر شد و مسئله ی پیری و پیرشدن بدن با اتکا به ابزارها، متدها و تکنولوژی های پزشکی به تعویق افتاد.

نتیجه گیری

با این توصیف ها و با نگرش ورود اندیشه ی مدرنیزاسیون و تجربه ی آن، دیده می شود که بدن در هر شرایطی با مختصات این تجربه تولید و بازتولید شده است. از الزامات این تجربه ایجاد گفتمان های مختلف علاوه بر گفتمان سیاسی بر بدن است که در مورد مدرنیته ی ایرانی می توان به زیبایی، سلامت، تربیت بدنی، مد و … اشاره کرد. در چنین شرایطی بدیهی است با بدن هایی مواجه باشیم که حاصل درآمیختگی تجربیات گوناگون است. جامعه ی ما از دیرباز با مفاهیم سنتی و مذهبی عجین بوده و ایرانی ها مردمانی مذهبی بوده اند، بنابراین به تعهدات مذهبی ازجمله احکام پوشش و آرایش بدن به ویژه بدن زنانه پای بندی داشته اند. از سوی دیگر حاکمیت گفتمان های متعدد که ذکر آن رفت بدن را به موضوع پرمناقشه ای تبدیل کرده اند که گویی برای ورود به این عرصه ی جهانی، تغییر بدن در جهت هم رنگی با آن اصلی تردیدناپذیر است. به این ترتیب از بازتولید این گفتمان ها بر بدن عرصه های نابی برای مطالعه و پژوهش در جهت شناخت علمی پدید آمده است.

منابع:

آزادارمکی،تقی؛ مدرنیته ایرانی ،روشن­فکران و پارادایم فکری عقب­ماندگی در ایران، نشر دفتر مطالعاتی – انتشاراتی اجماع، چاپ اول، تهران،۱۳۸۰.

صلاح،مهدی؛کشف حجاب، زمینه­ها، پیامدها و واکنش­ها، موسسه مطالعات و پژوهش­های سیاسی،چاپ اول،تهران، ۱۳۸۴.

طباطبایی،سیدجواد؛تأملی درباره ایران. جلد اوّل: دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران ،نشر نگاه معاصر، چاپ دوّم ،تهران،۱۳۸۱.

الگار،حامد؛پوشاک در ایران زمین،‌( از سری مقالات دانشنامه ایرانیکا)،‌گروه مؤلفان، ترجمه پیمان متین، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۳.

مرادی،علیرضا؛ مدرنیته و موانع معرفت شناختی دیدگاههای طرفدار توسعه در ایران،مقاله‌های همایش چالشها و چشم‌اندازهای توسعه ایران، مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی، تهران،۱۳۸۱.

منظورالاجداد،سیدمحمدحسین؛سیاست و لباس (گزیده اسناد متحدالشکل شدن البسه ۱۳۰۷- ۱۳۱۸)،سازمان اسناد ملی ایران،تهران،۱۳۸۰.

میرسپاسی،علی؛تاملی در مدرنیته­ی ایرانی،ترجمه جلال توکلیان،نشر طرح نو ، چاپ سوم، تهران،۱۳۸۹.