انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ فرهنگیِ بدن و بدن‌مندی در ایرانِ عصر جدید (۱۰)

مسلماً توجهات متمرکز بر بهداشت و سلامت بدن بسیار هم خوب و قابل تقدیر است ؛ مسئله بر سر تفسیر دولت جدید از قدرت و اختیاراتش است؛ چیزی که باعث می شود خود را قیّم مردم تصور کند و وضعیت های وجودی آنها را، ـ فی المثل در اینجا «بدن» را ـ به عرصه تاخت و تاز خود تبدیل کند. مشکل در انباشت قدرت ، نزد بروکراسی جدید است؛ یعنی فقدانِ فروتنی در راه اندازی شوراهای همگانی و دموکراتیک با قدرت اجرایی، جهت نظارت و کنترل بر بوروکراسی خود ؛ مشکلی که باعث می شد تا دولت جدید ، ماهیتی «قدرت زده»، پیدا کند ؛ و از اینرو در هیئت نابالغی اش درجا بزند و دست آخر ناچار به حمل پارادوکسی غیر قابل اجتناب گردد ؛ به این معنا که اگر رابطه ای که بوروکراسی جدید با بدنِ اهالی شهرها برقرار می کند، مشروط به «واگذاری بدن» آنها ، به عنوان عرصه ی نمادینی از مداخله و سیاست گذاری هایش باشد ، در این حالت، دولت جدید در قلمرو روزمره ، «حق بازنمایی از چیستی بدن» را به انحصار خود درآورده است. و این «تحمیلِ خود محورانه» ، ما را در برابر مسئله مهم دیگری که یادآورِ تکبر آغازینِ مدرنیته است قرار می دهد؛ به طوریکه می توان به وضوح فلسفه ثنویت (دو آلیسم) دکارتی را دید که در پسِ اصرار و پافشاری های «نابالغانه»ی دولت جدید نشسته است و تقاضای به تصرف درآوردن «بدن» را، به منزله «ابژه»ای برای خویش دارد. به بیانی می‌توان دستگاه بوروکراتیکی را دید که بدن و یا بازنمایی های آن را همچون عینیتی برای عملی ساختنِ امکانات «خود محوری»اش می‌خواهد ؛ اینکه «بهداشت بدن» و یا کلیه سیاستگذاری های «سلامتی و درمانی»، تنها زمانی می تواند به نتیجه مطلوب دست یابد ، که «بدن» تمام و کمال ، به «ابژه دولت» تبدیل شده باشد؛ ابژه ای که به عنوانِ متعلقِ به «دولت»، (یا متعلق به «سوبژه»)، در معرض شناخت و همچنین «تشخیص به مراقبت و بهداشت» (بخوانیم کنترل و نظارت) از سوی دولت (سوبژه) باشد…

اکنون با تشخیص و صلاحیتی مواجه ایم که دولت جدید ، آنرا با ابزار ـ استانداردِ جدیدش یعنی «علم» ، مورد معاینه قرار می‌دهد و چنانچه دیدیم در دستورالعمل نظامنامه جدید، از آن با عنوان «معاینه صحی»، یاد می کند ؛ به هر حال بوروکراسی جدید ایران، خواهان پیوند دادن خود با علمی است که به منزله مذهبی نوین ، مومنان بسیار زیادی را گرد خود دارد و در حال اشاعه خود در سراسر دنیای جدید است ؛ اما ناگفته نماند که در بینِ این مؤمنین، صاحبانِ قدرت و نفوذی ، همچون حمایت دولتهای جدید سرمایه داری، وجود دارند و اتفاقاً به همین دلیل می تواند «قدرت زده» باشد. چرا که هر آن ممکن است از سیاستها و برنامه هایی حمایت کند که بر خلاف منافع مردم باشد و جانب دارانه به نفع گروهی قلیل عمل کند ؛ فی المثل جانب «نظام سرمایه داری» را گرفتن! مسلماً در بحث حاضر تمایلی به ادامه و بررسی این مسئله نیست …؛ همین بس که بگوییم عوامل هستی‌ شناسانه ای وجود دارد که باعث می شود ، به خیلی از گزاره هایی که علم را فاقد رنگ و ایدئولوژی می دانند، تردید کنیم …
باری، ابژه سازی بدن ، و همچنین شهر و به طور کلی جامعه مدنی ، وضعیتی بود که دولتِ ایران و بوروکراسی جدیدش، آنرا مطلوب خود می‌دانست و در آن ایام، در کار آماده کردنِ امکانات ساختاری آن بود. اگر در عصر قاجار، «بدنِ رعایا» به «خودی» بی اعتنا به میکروب واگذار شده بود که عاری از هرگونه «حساسیتهای تمدنی» بود و از اینرو توده مردم می‌توانستند بی آنکه متوجه سَبکِ غیر بهداشتیِ زندگی خود شوند و یا بی آنکه ذره ای تو ذوقشان بخورد هم در خزینه های بد بو و آلوده به انواع میکروبها، حمام کنند و هم از خوراک پزی هایی که آشغال و کثافت از سر و روی دکانهایشان بالا می‌رفت با آسودگی خاطر، غذا خریداری کنند و بخورند ، اکنون با قانونِ واگذاری جدیدی که از مرکز (تهران) به شهرداری هایِ شهرها ابلاغ ‌شده است ، لازم بود تا در آداب زندگیِ مردم، تغییراتی بسیار مهم و عمده صورت گیرد. بدین ترتیب در ایران، دورانی آغاز می‌شود که «بدن» ، تبدیل می‌شود به جزئی تفکیک ناپذیر از سیاستها و برنامه ریزی های دولتِ در تکاپوی قدرت همه جانبه …؛
دولت جدید ، به یاری علم و از طریق بدن، نحوه ی خوانش درباره «سلامتی ، بهداشت و بیماری» را به افراد، در محیط زندگی و جهان انتقال داده است . و امروز شاهد موفقیتش هستیم . چرا که به مرور ایام ، پس از گذشت دهه هایی متوالی، تقاضای «میکروب زدایی» و یا «حساسیت نسبت به محیطهای عمومی» (مانند اتوبوس، مترو ، رستورانها ، هتل ها و …)، تبدیل می شود به یکی از ویژگی های مهم هستی شناسانه شهرنشین امروز. ساختار بوروکراسی ، در ادامه ی همان روند مدیریتیِ نخستین سالهای شکل گیری دولت جدید، اکنون (۱۳۹۸) بی نیاز به فرمانها و توبیخ های نخستین، به دلیل موفقیتش در درونی کردن کدهای نحوه ادراکیِ جهان و محیط، که به واسطه بدن به انجام میرساند، به امکان تولیدِ « نحوه درکی خاص» و همچنین «رفتارهای مناسب با آن» ، تحت عنوان «بهداشت» و «سلامتی» ، دست یافته است . لو بروتون ، این مجموعه تولیدی را به عنوان «فنون رسیدگی به بدن ـ در ـ جوامع امروز » شناسایی می کند. چنانچه می گوید:
« … رفتارهای بهداشتیِ خاص جوامع ما نیز بر مجموعه ای نمادین از پاکی و ناپاکی ، از آنچه شایسته است و آنچه ناشایسته است قرار دارد و در شرایط فرهنگی شرطی شده اند. (…) پژوهش جامعه شناختی بدین ترتیب می‌تواند مجموعه فنون رسیدگی به بدن را در بر بگیرد : نظافت بدن در اشکال مختلف آن که به شکلی هم خصوصی (توالت و غیره) و هم عمومی ( آرایش ، مانیکور ، آرایش صورت و غیره) انجام می‌گیرند و تفاوتهای ارزشی که آنها را بنابر گروههای طبقات اجتماعی همراهی می‌کنند» ( ۲۰ ).
ادامه دارد…
منابع :
لو بروتون، داوید ، جامعه شناسی بدن؛ ترجمه ناصر فکوهی ، تهران : نشر ثالث ، ۱۳۹۲ ، ص۸۶، ۸۷ .