باری ، در جامعه ایران و خصوصا جراحی هایی که به لحاظ عرف درخصوص بدن زنانه (سینه ، باسن ، لب، گونه) ، انجام می گیرد ، برخی از زنان و دختران ، خود را ناگزیر به توجیه عمل خود می دانند : «اغلب زنان ایرانی، انتخاب جراحی را تنها کوششی با هدف دستیابی به رضایت فردی و ارتقای اعتماد به نفس خویش میپندارند. با وجود این ، آنها مقتضیات و شرایط عرفی جامعه را نیز در رفتار خود دخیل میدانند و با گزینش گفتمانهایی از فرهنگ دینی و عمومی جامعه ، بر زیبایی و تناسب تأکید میکنند و رفتار خود را توضیح میدهند » ( ۴۷ ).
اما به موازات آن ، توجیهِ دیگری هم وجود دارد که خود را در پسِ «نافرمانی مدنی» ، به عنوان شکلی از مقاومت در برابر فرهنگ حاکم نشان می دهد : « میل به تمایز و حفظ فردیت و تشخص که از مختصات فرهنگی جامعه معاصر است، قدرت چانه زنی و انتخاب بیشتر به دختران و زنان ایرانی بخشیده است. میل به همنوایی در مصرف ، توجه بدنی در انتخاب جراحی را هم زمان نشانه ای برای تشابه و تفاوت (مقاومت) می سازد » ( ۴۸ ) .
نوشتههای مرتبط
اکنون می باید به طور ضمنی پرسش مهمی را در ذهن خود ایجاد کنیم ، و اصلاً هم مهم این نیست که در همین لحظه به آن پاسخ دهیم ، مهم صرفاً برانگیختگی ذهن است : چرا در فرهنگ غرب ، نیازی به توجیه سازی برای چنین عملکردهای روی آورانه ای وجود ندارد ؛ چرا زنان غربی بی آنکه نیازی به توضیح کار خود ، ـ به هر کسی و یا هر موقعیتی ـ ببینند ، وسیع ترین دستکاری ها را (جراحی های زیبایی) ، را انجام می دهند ، اما زن ایرانی ، حداقل گروهی از آنان، خود را به «توجیه » دستکاری های بدن خویش ناگزیر می داند. شایع ترین نمونه اش ، که خوشبختانه اکنون کمتر بدان متوسل میشوند، جراحی «پلیپی» است که به طرز ریشخندآمیزی، وارد قلمرو زیباسازی شده است!
بنابراین ، پرسش ما در این لحظه ، «بدنِ اجتماعی» زن ایرانی است . بدنی که به نظر می رسد، علارغم میل و خواست طراحی و دستکاری ، هنوز به «استقلال جنسیتی» دست نیافته است . سخن از عدم استقلال زنان، از دیدگاه قلمرو رسمی است که همان هم باعث میشود تا تحتِ سیطره قضاوتِ نگاهِ مردسالارانه باشد؛ به بیانی «قیم اجتماعی و فرهنگی» مردسالار در جامعه..؛
اینکه به لحاظ نگرشهای اگزیستانسیالیستیِ اصالت باور و اشرافی منش (در رابطه با نفی وجود روزمره) ، رویکردهای دستکاری و مهندسیِ بَدن را برآمده از جهان فاقد استعلایِ وجودی بدانیم ، و یا اینگونه دستکاری ها را به «وجود منتشر» و «بازارِ سرمایه داریِ متصل به آن» ارتباط دهیم ، به کلی متفاوت و مستقل از طرح مسئله ی عدم استقلال اجتماعی و فرهنگی بدن زنان در جامعه امروز ایران است. در این لحظه ، مسئله در بُعد و ساحتِ برآمده از هستی اجتماعیِ «تبعیض»ها و تمایزاتِ «دیگربودگی» در جامعه است که مطرح می شود و از اینرو شدیداً نیازمند پرسش گری است ؛ در چنین قلمروی کارگاه «شناخت شناسیِ پیش فهم»های قضاوت برپا می گردد و نشانه ها و نمادهای کدگذاری شده ای را بررسی میکند که در نهایت به «نگرش مردسالارِ حاکم بر جامعه» ختم میگردد و یا از آنجا تولید شده است؛ چه آنجا که زنان در صدد توجیه و توضیح عمل زیبایی چهره و اندام خود هستند و چه آنجا که زنانِ عموماً میان سال، از بزرگیِ شکم خویش شرمنده اند؛ هر دو یکی است : در هر دو ، فرهنگ مردسالارانه ای دیده میشود که در حالیکه از الگوهای تبعیض آمیز سرمایه داری، انرژی مضاعف می گیرد ، «نگاه زنان ـ به ـ خود» را در کف اقتدار خویش دارد.
ادامه دارد…
منابع :
۴۷. ذکایی، محمد سعید و مریم امن پور ؛ درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن در ایران؛ تهران: انتشارات تیسا ، ۱۳۹۱ ص ۴۶ .
۴۸. ذکایی، محمد سعید و مریم امن پور ؛ درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن در ایران؛ تهران: انتشارات تیسا ، ۱۳۹۱ ص ۴۶ ،