انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ فرهنگیِ بدن و بدن‌مندی در ایرانِ عصر جدید : (۲۲)

اما اشتباه است اگر تصور کنیم که غرض از این توضیحات و افشاگری ها ، آشتی دادنِ ذهنیتها با وضعیت طبیعیِ رو به پیریِ پوست است . چنانچه همان متخصص می نویسد :
« در حال حاضر به لطف درک بهتر از بافت شناسی و فیزیولوژی پوست ، پیشرفتهای زیادی درباره چگونگی حفظ زیبایی و افزایش طول عمر پوست شده است، به طوری که دیگر کشیدن پوست از طریق جراحی، تنها راه چاره برای حفظ زیبایی آن به شمار نمی آید. کرمهایی که با چروک زودرس و پیری پوست مقابله می کنند ، روشهای درمانی ای که ملایم تر هستند، مانند درمان با لیزر و … همگی، این امکان را به ما می دهند که سالها ، درخشش پوست خود را به خوبی حفظ کنیم و مراجعه به جراح پلاستیک را به بعد از صد سالگی موکول کنیم !» ( ۴۳ ) .
بنابراین ، کلیه مطالبی از این دست ، پاسخی هستند به نیاز و تقاضای داشتنِ «پوستی زیبا» در قلمرو روزمره ؛ نیازی کاملا جدی به پوستی صاف و فارغ از چین و چروک در ایام پیری ؛ اما آنچه در این عرصه ی نیازمندی ، نگران کننده می نماید ، بکارگیریِ واژه «درمان» است. چنانچه گفته می شود : «روش های درمانیِ ملایمتر ، همچون درمان با لیزر» ( ۴۴ ) ؛ به نظر می رسد ، در چنین افقی ، «پوست چروک» در پیری ، نشانه ی بیماری است . بیاییم وارونه به قضایا نگاه کنیم؛ آیا نوزاد و یا کودک چند ماهه ای که هنوز دندان درنیاورده و یا در مراحل بعد ، هنوز توانایی هضم بسیاری از غذاها را ندارد ، بیمار است !؟ چه عاملی باعث می شود تا اینها را به عنوان مراحل رشد کودک تلقی کنیم ! ؟ از نگاه هستی شناسی ، درد مفاصل ـ در ـ دوران پیری ، بیماری نیست ؛ بلکه نشانه ی تحلیل رفتگیِ غضروف مفصلی است، و در «افراد سالمند»، امری است «طبیعی» ؛ بنابراین تنها زمانی می‌تواند به مثابه بیماری تلقی شود که فرد هنوز به مرحله پیری نرسیده باشد. حال آنکه امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی علم پزشکی و تجهیزات و توانمندی های پیشرفته پیراپزشکی، که منجر به طولانی شدن عمر و بالا رفتن سن پیری شده است ، اغلب «دردهای» استخوانی و مفصلی «در ـ پیری» ، به مجموعه «بیماری» ها پیوسته است. چنانچه برای آن «روشهایی درمانی » جستجو می‌شود و البته در اکثر مواقع متخصصان ، به جای جراحی ، توصیه می کنند تا سالمندان به نرمش هایی خاص همچون آب درمانی روی آورند. روشی که به تجربه دیده شده است ، به راحت حرکت کردن استخوانهای زانو و یا کمر در سالمندان کمک می کند ؛ و هر جامعه متمدنی، تلاش می کند تا رسیدگی به چگونگی زندگی سالمندان را در وظایف خود قرار دهد.
باری، به لحاظ هستی شناسی ، مشکل نگرش «فرسودگی اندامها ، به منزله بیماری ـ در ـ افراد سالمند » ، از جایی آغاز می شود که خود را به قلمروِ به اصطلاح «زیبایی» تسری می دهد و به چین و چروک پوست صورت هم از این افق می نگرد ؛ که خوب می دانیم پوست چروکیده سالمندان صرفا نمایانگر گذر عمر است و هیچگونه آسیب و دردی برای آنان به وجود نمی آورد . حال آنکه چنانچه دیدیم ، به جهت همین تسری است که می تواند از واژه «درمان» و امثالهم استفاده کند. در همین لحظه متخصصانی وارد قلمرو روزمره می گردند که حرفه شان ، درمان پیری بدن و چهره ، به لحاظ زیباشناختی است : «پوست چروک»ی که اکنون به منزله «بیماری» درک می شود و در امتداد چنین تأویل و نحوه درکی ، بدنِ پیر ، به مثابه بدنی بیمار و یا معیوب به نظر می رسد . آیا می توان گفت ، در این افق با فرهنگی مواجه ایم که در آن «زیبایی و جوانی» ، تداعی کننده ی «جذابیت و سلامتی» است !؟ و آیا این همان لحظه ای نیست که فوکو به کشف این مسئله مهم می‌رسد که بدن قبل از آنکه امری زیست شناسانه باشد ، امری است فرهنگی !؟
اکنون این پرسش مطرح می گردد که در صورتی که فرهنگی نتواند پیری و نشانه های آنرا تاب آورد، آیا این به معنای جامعه ای نیست که در برخی از سطوح فرهنگی اش ، گروهی اعتماد به نفس شان به خطر افتاده است !؟ به نظر می رسد، زمانی که چین و چروک پیری تحمل ناپذیر می‌شود، بازنماییِ فرهنگی از تفسیر و تأویل بدن ، دچار مشکل شده است ؛ با الهام از برخی از اگزیستانسیالیستها (در این لحظه نیچه و همچنین هایدگر)، می توان گفت این مشکلِ ادراکی و تصویری از بدن مندی، پیش از هر چیز گریبان «وجود منتشر» را می‌گیرد. وجودی که قادر به خلق و آفریدن معنا «برای خود ـ در ـ جهان» نیست :
« … و زرتشت برای آنکس که در مقام آفرینندگی ، علی رغم تمامی رنجها و تنهایی هایش ثابت قدم است ، پیام خاصی دارد که معنای باطنی آن را فقط آن کس که در چنین راهی گام نهاده قادر به شنیدن است: ” ای منزوی ، تو در طریق یک آفریننده قدم بر می داری : تو از هفت شیطان نفس برای خود خدایی خواهی ساخت” و منزوی فردی است که از ارزشهای گله ای بیرون زده است … » ( ۴۵ ) .
باری، زمانی که چین و چروک پیری و یا بزرگیِ بینی و طاسی سر و …، در بین گروهی تحمل ناپذیر و همراه با فی المثل تقاضاهایی عجیب و غریبِ تصاویر بوردایی و مانکنی فی المثل لاغریِ مانکن نما (باربی) به دغدغه جدیِ روزمره تبدیل گردد ، هر آن ممکن است بخشهایی از جامعه دچار تشویش شود. به نظر می‌رسد از پیِ این آشفتگی است که کلیه فعالیتهای «روی آورانه»ی معطوف به «بدن زیبا» ـ که از قضا در حال حاضر ، همگی شان هم پُر تقاضا هستند ـ در قلمرو روزمره به مثابه شغل و کسب و کاری جدی و مهم، ظاهر می‌گردد. اکنون با خرده فرهنگها و بازارِ عرضه و تقاضای گسترده ای مواجه ایم که مشروعیت خود را از ناحیه ی فقدان معنای «وجود» ( existence) می‌گیرد. فقدان معنایی که برآمد و نتیجه ی «آزادیِ متافیزیکی» (کانتی) در جهان مدرن است. جهانی فاقد ارزشهای استعلایی و یا برشونده ( trancendental ) ؛ اما در این لحظه واقعیتی خود را بر ما نمایان می‌کند: همه کس که قادر به بیرون زدن از ارزشهای گله نیست …؛ و این همان لحظه ای است که ایدئولوژی ها و از جمله بازار های زیباییِ سرمایه داریِ بسیار پیچیده ای که بسیار جذاب است، وارد میدان می‌شود و جهانی فریبنده ، با ارزشهایی شیئی واره (بخوانیم بت واره) و کالا محور می‌آفریند . بدین ترتیب « احساسِ ـ نیاز ـ به زیبایی»، را به منزله «کالایی خاص» می آفریند که هدفمندانه در جهت انتقالِ «بدن» به حوزه استعماریِ بازارهایش است ؛ بازاری پر رونق و جهانی شده همراه با تولید و نیز کثرتی از تقاضاهای متنوع ؛ مصرف کنندگانی در سراسر جهان که همگی به متقاضیانی برای طیفی از «زیبا گردان»ها تبدیل شده اند !

ادامه دارد …

منابع :
فخریان ، خشایار ؛ پوست من زیبا بمان . ـ تهران ، اندیشه عالم، ۱۳۸۲، ص ۵۸ .
فخریان ، خشایار ؛ پوست من زیبا بمان . ـ تهران ، اندیشه عالم، ۱۳۸۲، ص ۵۸، تأکید از من است .
روحی ، زهره ، لحظه گردی ها ، بازشناسی و تأملی در فلسفه اگزیستانسیالیستی ؛ انتشارات هودین ، ۱۳۸۴، ص ۲۵ .