از همین ایام است که به تدریج فرآیند «واگذاری بدن به دولت» ، به دلالتی «عدالت خواهانه» تبدیل میگردد و پروژه ای می شود که بنیان وجودی اش بر پیشرفت فرهنگی و زدودن بدبختی ها و بیماری هاست . و در پی این تحول می توان دید که در میدان قدرتی که بوروکراسی جدید ایستاده است، روزنامه ها ، نشریات و رسانه ای تازه تأسیس همچون رادیو ، به منزله حامیان و مدافعان عملکرد دولت جدید قرار گرفته اند . از اینرو گزارش از روند پیشرفت آن (در قلمرو روزمره) ، حکم مسئولیتی فرهنگی و اجتماعی به شمار میآید و در روزنامه های شهر ـ چه آنهایی که از سوی قدرت ، حمایت مالی می شدند ، و چه آنهایی که خصوصی بودند ، ـ منعکس می شود :
«بالاخره در سایه مساعی خستگی ناپذیر و فداکاری های حضرت آقای دبیر اعظم، حکومت جدی اصفهان و کفیل محترم فعال بلدیه ، روز سه شنبه در ساعت ۵ بعد از ظهر پس از چندین سال انتظار، جشن افتتاح مریض خانه ملی در عمارت مریض خانه ملی با حضور آقایان علمای عظام ، روسای دوایر دولتی ، اعضای انجمن بلدیه ، اعیان و محترمین اصفهان رسماً به عمل آمده و این آرزوی دیرینه ملت اصفهان تا درجه ای از صورت حرف و خیال، در وادی عمل قدم گذاشت ، پس از آن که مدعوین کلاً حضور یافتند حکومت جلیله ، همان طوری که نشسته بودند ، نطق مختصری نمودند …» ( ۲۷ )
روزنامه اخگر، گزارشهای بسیار مفید و جالبی از ساخت و شکل گیری دیگر بیمارستانهای شهر اصفهان و تقاضای زایشگاه و شیرخوارگاه دارد؛ که آقای مهدی رجایی همگی آنها را همراه با دیگر گزارشات روزنامه اخگر، به صورت کتابی با ارزش گردآوری کرده اند. و از قضا یکی از گزارشات مهم این روزنامه نیز در رابطه با زایشگاه و شیرخوارگاه است : « شهر اصفهان نیازمند شیرخوارگاه و زایشگاه است ؛ اصفهان شهر بزرگ و پر جمعیتی است. از این گونه بچه ها [سر راهی] ، اگر نگوییم همه هفته، کمینه همه ماهه یکی در کنار خیابانها و روی سکوی مسجدها یافت میشود. باید برای نگهداری آنها فکری کرد و بودجه و اعتبار صحیحی در نظر گرفت. تشکیل زایشگاه و تأسیس شیرخوارگاه به عقیده من [ نویسنده و گزارشگر روزنامه اخگر] از ایجاد هر خیابانی لازم تر و از آسفالت کردن و به سر و صورت ظاهری شهر ور رفته به مراتب مهم تر است». ( ۲۸).
و چنانچه به طور ضمنی قابل مشاهده است، همه این مطالبات، تنها از اینرو میتوانند به صورت امری ضروری در قلمرو عمومی به شمار آیند ، ـ و نویسنده روزنامه اخگر هم بر اساس آن، تقاضایش را حق مسلم مردم شهر بداند ـ زیرا دولت جدید، پیشاپیش، در ساختار مدیریتش، «کالبد»ها و یا «بدن»های مردم را به خود واگذار کرده است. در اینجا اشتباه است اگر اهالی شهر اصفهان در آن ایام را به عنوان «شهروند» ، با تعریف مدرنِ مبتنی بر حقوق شهروندی، شناسایی کنیم؛ چرا که چنانچه در ساختار بروکراسی دولت جدید دیدیم، از حقوق اجتماعی و سیاسی بیبهره بودند و مهمتر اینکه خودِ آنان (گروه کثیری از مردم)، با چنین حقوقی مطلقاً آشنایی نداشتند تا بر همان اساس «خود»، آنرا تقاضا کنند و یا همچون امروز این حقوق را بخشی از جامعه مدنی خود تلقی کنند. چنانچه در فضاهای مجازی «با آن زندگی میکنیم». به هر حال آنچه باعث میشود تا در آن ایام، تقاضای زایشگاه و شیرخوارگاه برای نوزادان سرِ راهی، به عنوان مطالبه ای معقول جلوه کند، «نظمِ» برآمده از «کنترل و نظارتِ» دولت جدید ، در شیوه زندگی روزمره است؛ که از قضا، از جنس و سنخیت همان نظمی است که در اجباری کردن «خدمت نظام وظیفه» دیده میشود. زیرا دستاورد هر دو ، برای دولت جدید، ایجاد فرهنگ سازیِ یکسان و عادتواره های یگانه در تولید و باز تولید ساختارهای اجتماعی و فرهنگی خویش است. همان چیزی که از دید برخی از متفکران اگر «فرضاً» به دقت و تمامیت عملی گردد، و امکانی برای شکل گرفتن آن باشد، (که عملی شدنش بسیار بعید به نظر میرسد) ، می تواند به دولت های جدید و نظامِ متعلق به آن، قدرت ساختاریِ منفعل کننده ی ذهن و تفکر در جامعه را بدهد ؛ حال آنکه چنین رخدادی بعید به نظر می رسد ، زیرا به لحاظ اگزیستانسیالیستی ، از آنجا که انسان در جوامع جدید ، همواره فراتر از وضعیت فعلی اش است، این وضعیت بدین معناست که انسانِ همواره در موقعیتِ طرح شونده اش ، نقاد وضع موجودش نیز است .
ادامه دارد …
منابع :
روزنامه اخگر سال دوم، ش ۴۳۵ ، ۱۰ مهر ۱۳۰۹ ؛ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص ۵۴۰.
روزنامه اخگر ، سال سیزدهم ، ش ۱۵۷۸، ۵ آذر ۱۳۱۹ ؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص ۵۹۲ .
نویسنده و پژوهشگر علوم انسانی و اجتماعی
پست قبلی
پست بعدی