چارلز ل. ردمن، ترجمۀ زهره دودانگه
همچنانکه افراد بیشتری، در فرایندی به نام شهرگرایی، در شهرها جمع میشوند، دولت با گزینههایی دربارۀ این موضوع روبهرو میشود که چگونه برای توسعۀ شهر برنامهریزی کند. اغلب، این گزینهها به واسطۀ فرایندی که شهر طی آن پیدایش یافته، محدود میشود و همین موضوع چالشهایی را پیشروی برنامهریزان میگذارد.
شهر چیست؟
در طول تاریخ بشر، گردهمآمدن مردم در سکونتگاههای پرجمعیت و سازمانیافتهای که ما آنها را شهر مینامیم، به تازگی رخ داده است. شهرهای نخستین در حدود ۵۰۰۰ سال پیش تأسیس شدند، اما در ۲۰۰ سال گذشته بوده است که با ظهور و گسترش صنعتی سازی و افزایش جمعیت جهانی در یک نرخ نمایی، اندازه و تعداد شهرها به طور قابلتوجهی رشد یافته است. در آغاز این قرن، تقریباً فقط یک نفر از ۱۰ نفر در یک شهر زندگی میکرد؛ اما امروز سهم ساکنان شهری و روستایی تقریباً با یکدیگر برابر است. تا سال ۲۰۲۵ نزدیک به دو سوم جمعیت جهان در نواحی شهری زندگی خواهند کرد.
با توجه به اینکه بیشتر مردم نمایندّ بهترین و بدترین جنبههای شهرنشینی هستند، در مییابیم که آنها در رابطه با شهرها گرایشی دوسویه دارند. از یک سو گوناگونی مردم و فعالیتها، ابداع و خلاقیت را تشویق میکند، که این امر به نوبۀ خود فرصتهایی را میآفریند و پیوسته مردم بیشتری را جذب میکند؛ از سوی دیگر مشکلات ناشی از ازدحام بیش از اندازۀ جمعیت، جرم، فقر و آلودگی ممکن است دشواریهایی به همراه آورد. بنابراین شهرها برای بازتاب امیدها و ترسهای دنیای مدرن آمدهاند.
تعریف یک ناحیۀ شهری، به طوریکه از یک ناحیۀ روستایی قابل تشخیص باشد، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. با وجود آنکه بیشتر آمارگیران میپذیرند که شهرها نواحیِ بزرگ، پرجمعیت و ساخته شده هستند، ولی توافق کمی درباره این موضوع وجود دارد که یک شهر چگونه با استفاده از مقیاسهای عینی تعریف شود. بیشتر کشورها از ترکیبی از معیارها استفاده میکنند: اندازۀ جمعیت متداول، تراکم جمعیت و وسعت ناحیۀ ساختهشده. با این حال کشورهای کمی از واحدهای سنجش یکسانی استفاده میکنند. برای مثال در ایالات متحده، آمارگیران ناحیههایی را شهر تلقی میکنند که حداقل دارای ۲۵۰۰ نفر جمعیت باشند، ولی در بریتانیا این عدد ۱۰۰۰ نفر است. چنین تفاوتی مقایسۀ میان کشورها را سخت میکند.
از منظر اقتصادی، تمام شهرها در تنوع عملکردی مشابه هستند، مانند تولید، خردهفروشی و خدماتی که ارائه میکنند. این عملکردها بنیان اقتصادی یک شهر هستند و ثروت و اشتغال ایجاد میکنند. به نظر میرسد هرچه شهر بزرگتر باشد، عملکردهایش متعددتر و تخصصیتر است. درمقابل شهرهای کوچکتر عملکردهای کمتری دارند که این امر به سبب یک سرشت عمومیتر است. برای مثال در زمینۀ مراقبتهای بهداشتی درمانگاهها در طیف گستردهای از مکانها یافت میشوند، اما بیمارستانهای آموزشی تخصصی تنها در شهرهای بزرگتر استقرار مییابند.
دلایل متعددی برای تمرکز فعالیتهای متنوع در شهرها وجود دارد. مشارکت گستردۀ ساکنان شهری تقاضا برای عملکردهای تخصصیتر را تقویت میکند. دستهبندی یا تجمع فعالیتهای وابسته به یکدیگر، موجب صرفهجویی در زمان و هزینه میشود. همچنین شهرها به واسطۀ شبکهای از حملونقل به سکونتگاههای دیگر مرتبط شدهاند، که این امر مسافرت (رفتوآمد) را برای مردم خارج از شهر، به منظور دسترسی به خدمات و کالاهای عرضهشده در شهر، آسان میکند.
همچنین شهرها میتوانند بر اساس ترکیب اجتماعی خود تعریف شوند. شهرها مشخصاً مکانهایی با جمعیت بزرگ، متراکم و ناهمگون هستند. برخی مردم استدلال میکنند که این کیفیات موجب شیوۀ زندگی شهری مشخص و متمایزی میشود. در گذشته، وقتی شهرها در رابطه با پیرامون خود، مشخصاً دارای حدود و مرز بودند و ارتباطات از امروز بسیار محدودتر بود، این شیوۀ زندگی شهری تنها به خود شهرها منحصر بود. با وجود این، همچنانکه شهرها گسترش یافتند و انبوه ارتباطات ارزشهای شهری را منتشر کرد، شناسایی و معرفی یک شیوۀ زندگی شهری منحصربهفرد به مراتب دشوار شد.
فرایند شهرنشینی
گفته میشود وقتی یک کشور بیشتر شهرنشین میشود که به تعداد شهرهایش افزوده شود، مقیاس جمعیت شهری آن بزرگ شود و سهم جمعیت ساکن در شهر افزایش یابد. درجۀ شهرنشینی در سراسر جهان متفاوت است، اما عموماً نشاندهندۀ میزان ثروت و توانگری کشورهاست. به نظر میرسد کشورهای ثروتمند و صنعتیشده بیشترین سطح شهرنشینی را دارند. برای مثال در هلند ۸۹ درصد جمعیت شهرنشین هستند، در حالیکه در اتیوپی که از فقیرترین کشورهاست، این آمار حدود ۱۳ درصد است. در تاریخ معاصر، درجۀ شهرنشینی در افریقا و آسیا در مقایسه با اروپا و امریکای شمالی نسبتاً پایین بوده است؛ هرچند به دلیل مهاجرت گسترده از نواحی روستایی و رشد طبیعی در جمعیت شهری، جمعیت شهرهای جهان درحالتوسعه به سرعت افزایش یافته است. برای مثال جمعیت قاهره در ۴۰ سال گذشته سه برابر شده و انتظار میرود که بیش از نصف مردم افریقا تا سال ۲۰۲۰ در شهرها زندگی کنند. به همین ترتیب، سهم جمعیت شهری چین از حدود یک پنجم در سال ۱۹۶۰ به حدود نصف در امروز افزایش یافته است.
در قرن حاضر، یکی از قابلتوجهترین ویژگیهای رشد شهری، افزایش سریع تعداد شهرهای بزرگ بوده است. پیش از سال ۱۸۰۰، تعداد شهرهای دارای یک میلیون نفر بسیار اندک بود. با وجود این، از آن پس تعداد این شهرها پیوسته افزایش یافته است. در سال ۱۹۰۰ حداقل ۱۳ شهر با جمعیت بالای یک میلیون نفر وجود داشت و تا سال ۱۹۵۰ این تعداد به ۶۸ شهر افزایش یافت. در سال ۲۰۰۰، حداقل ۲۵۰ شهر با جمعیت بالای یک میلیون نفر وجود داشت که بیشتر آنها در آسیا، به ویژه هندوستان و چین، قرار داشتند.
حتی شهری که دارای چند میلیون نفر جمعیت است، در مقابل شهرهای غولآسایی با جمعیت بیش از ۱۰ میلیون نفر کوچک به نظر میرسد. هم اکنون، بر اساس برآوردهای گوناگون، ممکن است بیش از بیست کلانشهر غولآسا وجود داشته باشد که بیشتر آنها در آسیا هستند: توکیو، بمبئی، شانگهای، کلکته، سئول، پکن، اوزاکا، دهلی، کراچی و مانیل. کلانشهرهای بزرگ دیگر عبارتند از نیویورک، سائوپائولو، مکزیکوسیتی، لسآنجلس، بوینسآیرس، ریو دو ژانیرو، لاگوس، پاریس، مسکو و قاهره. در سالهای آتی، یک رشد انفجاری، شهرهای جهان درحالتوسعه مانند تیانجین (Tianjin) و بوگوتا (Bogotá) را قطعاً به این گروه سوق خواهد داد. انتظار میرود که تا سال ۲۰۲۰، شهرهای متعددی بیش از ۲۰ میلیون نفر جمعیت داشته باشند.
چنین تمرکزهای بزرگی از مردم مشکلات زیستمحیطی عظیمی را نشان میدهد. برای مثال در مکزیکوسیتی یک چهارم جمعیت به آب لولهکشی دسترسی ندارند و یک پنجم مسکنها به سیستم فاضلاب متصل نیستند. شهر به دلیل قرارگیری در دره، به شدت از آلودگی هوای ناشی از وسایل نقلیه موتوری رنج میبرد. مشکلاتی نظیر مسائل مکزیکوسیتی در بیشتر شهرهای بزرگ دیگر جهان درحالتوسعه و همچنین به میزان کمتری در شهرهای بزرگ کشورهای صنعتی وجود دارد.
یک ویژگی دیگر رشد شهرهای غولآسا، پیوستن شهرهای جداگانه به یکدیگر، در قالب یک ناحیه پیوستۀ ساختهشده، است. همچنان که حملونقل پیشرفت میکند، مردم قادر میشوند که مسافتهای طولانیتری را بپیمایند و شهرها به سمت بیرون گسترش مییابند. اگرچه هر شهری که در این ناحیۀ یکپارچه قرار داشته باشد، دولت محلی خود را همچنان دارد، ولی کالبد شهرهای منفرد به صورت یک ناحیۀ پیوسته اصطلاحاً درهممیآمیزد. اصطلاح اَبَرشهر یا مگالوپلیس (واژه یونانی برای شهر بزرگ-megalopolis) برای توصیف ناحیۀ شهری تقریباً بههمپیوستهای ابداع شد که در طول ساحل آتلانتیک در ایالات متحده – از بوستون تا پراویدنس (Providence)، هارتفورد، نیویورک سیتی، نیوآرک، فیلادلفیا و از بالتیمور تا واشنگتن دی سی – در حدود ۸۰۰ کیلومتر (۵۰۰ مایل) درازا دارد. این اصطلاح برای نواحی شهری دیگر که گسترش شهری شهرهای مجزا را به هم پیوند داده است، نیز استفاده میشود؛ مانند رندستاد (Randstadt) در هلند، دره روهر در آلمان و منطقه توکیو- یوکوهاما- کاوازاکی در ژاپن.
موقعیت مکانی شهرها
موقعیت یک شهر اغلب به عملکرد و نقش اولیۀ آن بستگی دارد که معمولاً به مقولههای دفاع، تجارت، منابع، مدیریت یا مذهب منتسب است. نیازهای سوقالجیشی در گذشته بسیار حائز اهمیت بودهاند، به ویژه زمانی که کنترل حرکات در یک ناحیه بسیار ضروری بوده است. برای مثال در افغانستان، کابل در مکانی رشد کرد که این مکان عبورومرور از گذرگاه خیبر را- که یکی از راههای اصلی در میان کوههای هندوکش است-کنترل میکند.
تجارت یک نیروی آرامتر است که موقعیت شهرها را تحتالشعاع قرار میدهد. زمانی که شهرهای تجاری در حال شکوفایی هستند، ارتباطات خوب و راههای حملونقل اموری حیاتی تلقی میشوند. برای مثال سنگاپور تنگۀ ملاکا را- که از راههای اصلی کشتیرانی میان بنادر شرق آسیا و بنادر واقع در غرب است- کنترل میکند. وجود منابع کمیاب یکی دیگر از شاخصهای مهم در تعیین موقعیت شهرهاست. ژوهانسبورگ یکی از شهرهایی است که در مجاورت منابع باارزش توسعه یافته است، یعنی نواحی زرخیز بسیار غنی در افریقای جنوبی. به همین ترتیب، کیرونا و گالیور (Kiruna and Gällivare) در نواحی سرد شمالی سوئد، در قلب ذخایر فراوان معادن آهن قرار دارند.
شهرها به عنوان مراکز مدیریتی تأسیس شدهاند، مانند مادرید در اسپانیا و سانتیاگو در شیلی، که اغلب در یک موقعیت مکانی مرکزی (از نظر فیزیکی) مستقر میشوند تا کموبیش دسترسی یکسانی را به تمام بخشهای کشور فراهم کنند. واشنگتن دی سی، به عنوان نقطۀ میانی ۱۳ ایالت اولیهای که از شمال به جنوب متحد شده بودند، برای پایتخت انتخاب شد.
نهایتاً تعدادی از شهرها از مکانهای مقدس سرچشمه گرفتهاند. مکه به حد بزرگی توسعه یافته، چون محل تولد محمد (ص)، بنیانگذار اسلام بود. میلیونها نفر از سراسر دنیای اسلام، هر سال، برای زیارتی به نام حج در آنجا گرد هم میآیند.
مناظر طبیعی شهری
همانگونه که موقعیت یک شهر نقش و عملکرد اولیۀ یک سکونتگاه را موجب میشود، طرح خیابانها، الگوی کاربری زمین و سبک معماری در آن حاصل رابطۀ متقابل میان مؤلفههای گوناگونی مانند مکان و تاریخ و عملکرد است.
بسیاری از شهرها و یا بخشهایی از شهرها مطابق طرحهای هندسی هستند، که این طرحها نشان از یک تصمیم آگاهانه برای تحمیل کردن یک نظم به منظرۀ طبیعی دارند. متداولترین طرح شبکۀ شطرنجی است که در آن خیابانها با یکدیگر موازی هستند و با زوایای عمود یکدیگر را قطع میکنند. چنین طرحی از زمان یونان باستان وجود داشته است. در قرن شانزدهم شهرهای مستعمراتی اسپانیایی در امریکای جنوبی-بر طبق مقررات طرحریزی- به صورت شبکۀ شطرنجی خیابانبندی شدند. بسیاری از شهرهای ایالات متحده مانند فیلادلفیا و نیویورک به منظور تسهیل فروش زمین، از ابتدا بر طبق شبکۀ شطرنجی خیابانبندی شدند. این الگو منحصر به کشورهای اروپایی و مستعمرات آنها نیست. در قرن پانزدهم، پکن طبق شبکه خیابانهایی که قصر شاهی را محاط کرده بود، طرحریزی شد. طرح سایر شهرها مانند طرحهای پاریس و دهلی نو، ترکیب خیابانهای شعاعی است. طرح خیابانبندی مسکو مجموعهای از دوایر متحدالمرکز است.
طرحهای شهری فراتر از تمرین سادۀ دستورات هندسی هستند؛ هرچند آنها نیز ارزشهای گروهها یا افرادی را بازتاب میدهند که درموقعیت اعمال نفوذ بر مناظر شهری قرار دارند. به نظر برخی، رشد آشفته و بینظم شهری که به دلیل کمبود برنامهریزی در قرن ۱۹ است، عامل بسیاری از بیماریهای اجتماعی است. نهضت شهرهای جدید که در بریتانیا در اوایل دهه ۱۹۰۰ آغاز شد، کوششی بود برای طرحریزی شهرهای جدید با تلفیق بهترین شاخصهای زندگی روستایی و شهری.
برنامهریزان برای الهامهایی میگرفتند، به آینده نیز نگاه کردهاند. دولت برزیل در سال ۱۹۵۶ یک پایتخت جدید در برازیلیا دایر کرد. مکان مذکور عمداً دور از مراکز جمعیتی ساحلی ریو دوژانیرو و سائو پائولو استقرار یافت تا به واسطهاش بر توسعۀ داخلی تأکید شود. در این طرح، شهر به یک هواپیما شباهت دارد که خود تصویری نیرومند از آینده همراه با مسکن و ادارات است و صنعت در نواحی متمایزی مستقر شده است.
سایر شهرها بر اساس شیوۀ کمابیش برنامهریزی نشدهای رشد یافتهاند. چنین مکانهایی که گفته میشود که به صورت ارگانیک توسعه یافتهاند، آرایش تصادفیتری از خیابانها را نمایش میدهند. برای مثال هستۀ شهرهای اروپایی قرون وسطی و بخشهای قدیمی شهرهای اسلامی درجهای از پیچیدگی را نشان میدهند که ناشی از فقدان برنامهریزی است. هرچند این واقعیت به این معنا نیست که این چشماندازهای شهری فاقد نظم هستند. زیرا شهرهایی که با یک فرهنگ مشترک توسعه یافتهاند، دارای شباهتهای زیادی هستند. برای مثال بخشهای قدیمیتر شهرهای اسلامی قاهره، دمشق و فاس همه دارای ویژگیهای کالبدی مشترکی هستند. در مرکز همۀ آنها ارگ، مسجد جامع، قصر و سوق (souk) یا بازار اصلی قرار دارد. شهر به محلات مجزا که به روستا شباهت داشتند، تقسیم شده و تا همین اواخر بیشتر زندگی روزانه افراد در آنجا میگذشت. برای مثال هستۀ باستانی دمشق حدودا به ۷۰ محله تقسیم شده بود. ضمناً آرایش و ابعاد خیابانها و معماری و جهتگیری خانهها با دستورات قرآن مطابقت میکرد.
توسعههای شهری
در شهرهای واقع در اروپا و امریکای شمالی، رکود صنعت سبب شد که برخی از نواحی درون شهری متروک شوند. در بسیاری از موارد این نواحی برای ایجاد مساکن گرانقیمت نوسازی شدهاند؛ به این فرایند اعیانسازی (gentrification) میگویند. داکلند لندن همانند محلههای مرکزی در سیدنی استرالیا و بالتیمور، بروکلیت (یکی از محلات شهر نیویورک)، بوستون و بسیاری از شهرهای قدیمیتر ایالات متحده این نوع از نوسازی را تجربه کردهاند. این فرایند که مردم نسبتاً مرفه را به هسته مرکزی شهر جذب میکند، معکوس جهت مهاجرت به حومه هاست که در شهرهای کشورهای صنعتی رواج دارد.
در مقابل، در شهرهای امریکای مرکزی و جنوبی، ساکنان ثروتمند گرایشی تاریخی به تجمع در مناطق مرکزی دارند و فقرا در نواحی پیرامونیتر زندگی میکنند. این شرایط تا حدودی از قواعد برنامهریزی اسپانیا در قرن شانزدهم سرچشمه میگیرد؛ این قواعد حکم میکرد که مردم استعمارگر در زمینهای نخست مرکز شهر ساکن شوند و مردم بومی در نواحی دورتر، در جوار معادن و مزارع، یعنی جایی که کار میکردند، زندگی کنند. امروزه بسیاری از فقرای شهری در سکونتگاههای غیر بهداشتی حاشیۀ شهرها زندگی میکنند. این الگو حتی در جایی که حومههای شهر به بالای تپهها گسترش یافته سیطره دارد، مثل ریو دوژانیرو؛ این وضعیت، اگر فواید اندکی نیز داشته باشد، بازتابی از مناظر شهری عمیقاً ضعیف است. در شیلی این زاغههای پراکنده قارچ و در برزیل فَوِلاس (favelas) (2) خوانده میشود؛ فَوِلاس در اصل نام گلی است که در دامنۀ تپهها میروید.
در سایر شهرهای جهانِ درحالتوسعه، به مسئلۀ کمبود مسکن به شیوههای گوناگونی پرداخته شده است. برای مثال در بزرگترین شهر آفریقا، قاهره، طبقات اضافی به خانهها و بلوکهای آپارتمانی افزوده شد تا مردم بیشتری در آنها جای داده شوند؛ و صدها هزار فقیر به عنوان مالکان متصرف، در قبرهای گورستان بدنام حاشیۀ شهر، که شهر مردگان (City of the Dead) خوانده میشود، زندگی میکنند. شهرنشینی گرایشی است که در سراسر جهان وعده میدهد که برای دههها ایستادگی خواهد کرد و دوام خواهد آورد. آیا شهرهای آینده خواهند توانست که در برابر فشار ناشی از رشد سریع و اغلب بیبرنامه ایستادگی کنند؟ یا آنکه به واسطۀ مسائلی چون فرسودگی زیرساختها و محیط از میان خواهند رفت؟ همچنانکه جمعیت شهری رشد میکند، شهرهای کنونی برنامهریزی و سیاستگذاری دقیقی نیاز خواهند داشت، اما چالش یاد شده همچنان باقی خواهد بود تا به واسطهشان مدلهایی جدید شهری ابداع شود و به شهرها کمک کند که با آینده سازگار شوند.
تصویر: شهر مردگان، قاهره
چارلز ل.رِدمن (Charles L. Redman ) استاد انسان شناسی و مدیر مرکز مطالعات محیطی دانشگاه ایالت آریزونا است.
این ترجمه در سال ۱۳۹۰ از دایره المعارف اینکارتا (۲۰۰۹) ترجمه شده و امروز با بازنگری دوباره منتشر میشود.
Microsoft ® Encarta ® ۲۰۰۹. © ۱۹۹۳-۲۰۰۸ Microsoft Corporation. All rights reserved.