انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخچه‌ی نمایش مذهبی

مجید رضوانی برگردان مریم قره‌سو

بلافاصله پس از مرگ امام حسین(ع)، هرساله به یادبود تمامی رویدادهای فاجعه بار، برای ایشان بزرگداشت گرفتند و سوگواری کردند. اما مردم مجبور بودند که این مراسم را به طور مخفیانه برگزار کنند چرا که تاج خلیفگی هنوز بر سر خاندان امیه بود؛ خاندانی که خون حسین را بر زمین ریخته بود و دشمن سرسختِ امام علی(ع) و خاندان ایشان بود و می‌توانستند اجرای علنیِ مراسم یادبود و سوگواری برای امام حسینرا به عنوان حرکتی ضد قدرت تلقی کنند.

در طی این مراسمِ یادبود که در خفا انجام می‌شد، یکی از شرکت کننده‌ها خطاب به حاضرین، داستان حسین(ع) را با اشک و آه برای دیگران روایت می‌کرد. خاستگاه مویه‌وارهایی که بعدها روضه‌خوانان (مدیحه گویانِ خاندان حضرت محمد(ص)) می‌خواندند را می‌توان به همین روایات نسبت داد.

در قرن هفتم، روزنگاری‌هایِ مسلمانان، درباره‌یِ مراسمِ سوگ حسین(ع) چنین گفته‌اند:

البارونی (Al-Berouni / قرن دهم) یکی از دقیق‌ترین تاریخ‌دانانِ مسلمان، در نوشته‌ی خود به نام ءاطهار الباجی (Athar – Al – Bagie)2، در ذیل عنوان محرم می‌نویسد، دهمین روز این ماه عاشورا نام دارد و گفته می‌شود که این روز، روزی است که پیامبر فرموده‌اند: «انسان‌ها بشتابید و در انجام کار نیک از یکدیگر پیشی بگیرید». این روزِ مقدس، بزرگ و باشکوه شمارده می‌شود، چون همان روزی است که حضرت آدم مورد رحمت خداوند قرار گرفت و انسان‌ها او را بسیار تکریم کردند. اما از طرفی نیز روز دهم محرم مصادف است با شهادت حسین ابن علی. در این روز با او و خاندانش چنان کردند که با گناهکارترین خلق چنین رفتار نشده بود. آنان را با نیزه و تشنگی شکنجه کردند، آنان را سوزاندند، سرهایشان را بریدند و اندام‌شان را زیر پایِ اسبان لگد مال کردند. در حالی که خاندان بنی‌امیه (Omaiades) در این روز بسیار سرخوش بودند و جشن‌ها می‌گرفتند. اما آنان که خاطره‌ی علی(ع) را عزیز می‌داشتند، در این جشن‌ها شرکت نمی‌کردند.»

در قرن هفتم، عباسیان که نوادگان محمد(ص) بودند به جای امویان سلطنت را به دست گرفتند و به شیعیان اجازه دادند در سوگ حضرت علی و امام حسین اشک بریزند و سوگواری کنند؛ همچنین به آنها اجازه دادند به زیارتِ مزار این بزرگان بروند و دسته‌هایی را تشکیل بدهند که در آن، حضرت علی و خاندان ایشان معرفی می‌شدند. می‌توانیم این حرکت‌ها را یکی از سرچشمه‌هایِ نمایش مذهبی به شمار بیاوریم. بدین معنا که این گونه تظاهرات، در ابتدا تنها به برگزاری سوگواری‌های مرسوم می‌مانست، اما در ادامه‌یِ شکل‌گیری دسته‌های عزاداری به بازسازی شخصیت‌های مختلف مذهبی تغییر ماهیت داد. دوباره در قرن نهم، خلیفه‌ی بغداد، متوکل (۸۴۷ – ۸۶۱) سنت‌ پیشینیان خود را برانداخت و با شیعیان با ستم‌کاری بسیار برخورد کرد و حتی مزار امام حسین را ویران کرد. ابن الاءسیر (Ibn-Al-Acir) نوشته است که در سال ۸۳۶ ـ ۸۵۰، متوکل دستور داد مزار امام حسین را ویران کرده و جریان آب را به گونه‌ای هدایت کنند که مردم نتوانند برای زیارت به آنجا بروند؛ چرا که متوکل از خاندان امام علی بیزار بود. متوکل در دربار خود، رقصنده‌ی لوده‌ای به نامِ عبدا… (Abada) داشت که برای خشنود کردن اربابش کوسنی را به شکم می‌بسته و در مقابل خلیفه می‌رقصید و آوازهایی می‌خواند که در آنها نام علی(ع) را می‌آورد. بر اساس متن، این مسخره‌بازی‌ها نوعی تقلید مضحک از نقش‌های زنانه‌ای بود که توسط مردان اجرا می‌شد. در زمان خلفای عباسی، اجرای نقش‌های خنده‌آور در دسته‌هایِ عزاداریِ شیعیان، نه تنها در کربلا که در بغداد نیز بسیار رایج بود.۳

در قرن نهم، خلافت به دست سلاطین شیعه بوعیدی (Bouidis/ 845) می‌افتد و شیعیان باردیگر مراسم خود را در بغداد بازسازی می‌کنند و به آن نوعی هویتِ نمایشی و اجرایی می‌بخشند. بنا به گفته‌هایِ هلال الصابی (Hilal – As-Sabi) در سال‌های ۹۵۲ تا ۹۶۳، سلطان معزالدوله (Moiz-ed-Dooulé) از خاندان بوعید (Bouid)، دستور داد که در روز سوگواری، تمام مغازه‌ها بسته شوند و بازار به کل تعطیل شده و همگان تنها به سوگواری و عزاداری بپردازند. زنان گیسوان خود را باز و پریشان می‌کردند جامه‌هایِ سیاه را بر تن می‌دریدند و در حالی که در خیابان‌های بغداد راه می‌رفتند به نشانه‌ی عزاداری بر سرو و روی خود می زدند. دیگر تاریخ‌نگاران نیز از رفتارهایِ مشابهی گزارش داده‌اند. برای مثال ابنِ اسیر۴ روایت می‌کند که ساکنان بغداد روز عاشورا و تمام ده روز نخست محرم را عزاداری می‌کردند و تمامی مغازه‌های شهر را تعطیل می‌کردند. در قرن دهم و یازدهم، سنیان نیز مانند شیعیان دسته‌هایی را ترتیب دادند. در این برنامه‌ها شخصیت‌هایی با نقش‌های دراماتیک حضور داشتند که دشمنان علی و خاندان ایشان را نشان می‌دادند.

هلال الصابی۵، با جزئیات بسیار شرح می‌دهد که در بین ۹۸۹ـ۹۹۳، شیعیان بغداد در کرخه، مغازه‌های خود را می‌آراستند، طاق ضربی‌ برپا می‌کردند، پارچه‌هایِ فاخر و گرانبهایی را می‌آویختند و این روز را جشن می‌گرفتند. آنها معتقد بودند که روز دهم محرم، روزی است که پیامبر(ص) نیرویِ روحانی را به علی(ع) واگذار کرده‌است و مردم این مناسبت را با برپا کردن آتش، و قربانی کردن شتر جشن می‌گرفتند. چند روز بعد از این، سنیان جشن دیگری را به یادبودِ روزی که پیامبر با ابوبکر در غار پنهان شدند برگزار می‌کردند و همانطور که شیعیان به زیارت مزار حسین(ع) می‌رفتند، سنیان نیز مزار مصیب الزبیر (Mossaib – Az- Zobeir) را زیارت می‌کردند. در نزد دیگر مسلمانان نیز، روایاتی مشابه به این می‌توانیم پیدا کنیم.

داده‌هایی تاریخی‌ای که پیش‌تر به آن اشاره کردیم، ثابت می‌کنند که در قرن هفتم، عزاداری‌هایی برای امام حسین(ع) برگزار می‌شده، و در قرن هشتم و نهم دسته‌های عزاداری با حضور شخصیت‌هایی در نقش‌های مبدل و مشخص مانند امام حسین(ع)، امام علی(ع) و غیره تشکیل می‌شده است. در واقع این اتفاق گام بزرگی به سوی شکل‌گیری و اجرای نمایش‌هایِ مذهبی بود.

همانطور که پیش‌تر درباره‌ی رقص‌های مذهبی اشاره کردیم، به نظر می‌آید که تمامی این کارها، بازسازیِ برخی جشن‌های پیشا اسلامی بوده‌است، که درباره‌ی این موضوع می‌توانیم به گفته‌های گوبینو استناد کنیم که معتقد است ایرانیان، جشن‌هایِ غیرمذهبیِ آدونیس را به مراسمِ مذهبی شیعه مبدل کردند و ب.د. اردمانز(B.D. Eerdmans) در اینباره از آیین سامیِ آدونیس تموز (Adonis Tamouz) صحبت می‌کند. اردمانز از وجود یک آیین در نزدِ تمدن مزوپوتامی ⃰ می‌گوید و معتقد است که این آیین، ریشه‌ی اصلیِ مراسمی است که امروزه در بزرگداشتِ یاد امام حسین برگزار می‌شود. این موضوعی است که بعدها به آن خواهیم پرداخت و البته باید اشاره کنم که ربطی به تموز ندارد.

همانطور که پیش‌تر به آن اشاره کردیم، در قرن هفتم، در نخستین سال‌ها پس از شهادت امام حسین(ع)، شیعیان در خفا به دور هم جمع می‌شدند و یکی از آنها رشته‌ی سخن را به دست می‌گرفت و برای مخاطبان خود از اندوه خانه‌ی امام علی و شهادت امام حسین در صحرای کربلا می‌گفت. کم کم، این کار تخصصی شد و تبدیل به حرفه‌ای به نام روضه خوانی شد که تا به امروز این حرفه هنوز وجود دارد. تا حدود ۸۰ یا ۹۰ سال پیش روضه‌خوان در مسجدها و خانه‌ها خطبه‌های خود را از روی دفترچه می‌خوانند، و اگر اتفاقاً کسی پیدا می‌شد که می‌توانست خطبه‌ها را از حفظ بخواند، مخاطبان او را بی‌سواد می‌دیدند و به او اطمینان نمی‌کردند. امروزه روضه‌خوان‌ها خطبه را بدون مراجعه به نوشته می‌خوانند، اما در سنت قدیمی‌ِ هنرمندانِ نمایش مذهبی، نقش‌ افراد از روی متنِ نوشته شده بازخوانی می‌کردند.

بعدها، روضه‌خوان‌ها نه تنها سنت بلندخوانیِ متون، بلکه شیوه‌یِ دکلمه کردن شعرها و روایت‌گری را نیز به هنرپیشگان نمایش‌های مذهبی یاد می‌دهند. این امر بار دیگر ثابت می‌کند که در بسیاری جهات هنرپیشگان نمایش مذهبی، هنر خود را از روضه خوانان برگرفته‌اند. چرا که به روشنی پیداست، رفتارهایِ آنها شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارد.

در ابتدای اجرا، روضه خوان بالای منبر می‌رود و خطبه‌ی نخستین خود را برای آماده کردن مخاطبین می‌خواند. درحالی که در گذشته، روضه‌خوان به تنهایی صحبت می‌کرده؛ بعدها نقش دیگری به نام شاگرد روضه‌خوان، یا پامنبری خوان، به عنوان کمک و سوال و جواب با روضه خوان، به این مجموعه اضافه شد. بعضی وقتها روایت اینگونه پیش می‌رفت که روضه خوان از شخصیتی از قهرمانان کربلا سخن می‌گفت و دستیار او مرثیه‌ای را در وصف این شخص می‌خواند.

بعدها، متخصصین‌ دیگری نیز در زمینه‌یِ دکلمه کردن پیدا شدند که نوحه‌خوان نام داشتند (اشک ریختن، این هنرمندان هنوز هم در دوران ما وجود دارند). معمولاً تعداد این افراد دو یا سه نفر بود و به ندرت از این تعداد بیشتر می‌شدند. نوحه‌خوانان در میان مردم و در مسجدها یا اماکن دیگر، نوحه می‌خواندند و نقش قهرمانان مختلف را به خود می‌گرفتند. این نوع اجراهای دونفره، دربرگیرنده‌یِ ژست‌ها و حالت‌های مختلفی در صورت بود که می‌توانیم آنها را از همین جا آغاز شکل گیری وجه نمایشی بدانیم.

آنان ظاهر و جامه‌ی خود را تغییر نمی‌دادند و با لباس معمولی خود نقش را بازی می‌کردند. کم کم تعداد افراد بازیگر زیاد می‌شد و فضای داخلی مسجد اجازه‌ی اجرای آزادانه‌ای به آنها نمی‌داد و به همین دلیل آنها اجراهای خود را به خارج از فضای داخلی و به حیاط مسجد بردند. بعدها مکان مشخصی به نام تکیه، برای این افراد در نظر گرفته شد.

در نوشته‌هایِ کوتوف (Kotoff) و اولیاروس (Olearius)، می‌توانیم توصیفاتی را درباره‌ی مکان برگزاری این گروه‌های مذهبی پیدا کنیم.

اگر نطفه‌ی اصلی نمایش مذهبی در روضه خوانی شکل گرفته باشد، بخش بزرگی از رشد کردن آن وام‌دارِ «دسته» به معنای صفوف عزاداران مذهبی‌ای است که در قرن ۸ وجود داشته است. در این عصر، در تمام دسته‌ها افرادی بودند که با تغییر ظاهر و جامه‌های خود، نقشِ شخصیت‌‌ها و قهرمانان مختلف را بازی می‌کردند. این تغییر دادن لباس بر اساسِ نقش‌هایی مانند شرکت گنندگان، سینه زنان، زنجیر زنان و غیره، ریشه‌ در نمایش مذهبی دارد. همچنین در این گروه‌هایِ مذهبی، نقش‌های مختلفی مانند نقش امام با پیکری خونریز و سوار بر اسب، یا حضرت ابالفضل با دستانی بریده بوده‌اند که به همراه دسته در شهر می‌گشتند و تنها در مقابل مسجدها می‌ایستادند و نقش بازی می‌کردند.

در واقع از درآمیختنِ سنت روضه‌خوانی از یک سو در داخل حیاط مسجد، و دسته‌های مذهبی در خارج از مسجد با حضور نقش‌هایی با لباس مبدل از سوی دیگر است که نمایش مذهبی شکل می‌گیرد. باید اشاره کنیم که در این نمایش، هر دو المان یعنی سنت روضه خوانی و دسته‌های مذهبی، هویتِ اصلی و نخستین خود را حفظ کرده‌اند. مثلاً در ابتدای اجرا، روضه خوان بالای منبر می‌رود و خطبه‌ی خود را مانند گذشته می‌خواند و پس از آن دسته در بین صحنه‌ها و به عنوان یک بخش مستقل شکل می‌گیرد. البته هنوز هم بدون اشاره به نمایش مذهبی تعزیه، دسته‌ی عزادارن شهر را با تمامی شرکت کنندگان خود طی می‌کند.

تا سال ۱۹۰۹، دولت از نمایش‌های مذهبی حمایت می‌کرد. به همین منظور مکانی به نام تکیه، با جایگاهی مشخص به نام سکو ساخته شد، و دولت برای حمایت از این گونه نمایش، مخارج بسیار بالایی را پرداخت می‌کرد. اما امروزه (سال ۱۹۶۲.م.) این نوع نمایش از حمایت‌های مستقیم و یارانه‌ی دولتی محروم شد و بخش خصوصی نیز نتوانسته است هزینه‌های آن را تامین کند.

برخی از روحانیون همیشه با اجرای این دست نمایش‌ها مخالف بودند، چرا که اعتقاد داشتند، انسان‌های میرا، نمی‌توانند نقش مقدسین را ایفا کنند. اما از آنجا که ایرانیان عشق بسیاری به نمایش داشتند و به سبب آن مخافت‌ها نتوانستند مستقیماً با آنها مقابله کنند. برای ایرانیان، شرکت در این مراسم با نوعی حس رآزآلودگی و شایستگی همراه است، آنان بازیگر را «خادم امام حسین» می دانند، و این در حالی است که بازیگرانِ نمایش‌های کفرآمیز «خادمانِ شیطان» نامیده می‌شوند. من یک تلگرافچی را می‌شناسم که ساکن روستایی به نام تاج (Tach) است و تمامی درآمد ماهیانه‌ی خود را صرف برنامه‌ریزی و برگزاری تعزیه می‌کند و خود نیز در تعزیه‌ها نقش بازی می‌کند. در بعضی مناطق این گونه نمایش‌ها دو یا سه بار در سال اجرا می‌شود، اما در روستای تاج به لطف این کارمند و تلگرافچی، نمایش‌هایی با همین مضامین هر ماه برگزار می‌شد. متاسفانه در زمان حاضر، افراد کمی پیدا می‌شوند که اینچنین عاشق اجرای نمایش‌ تعزیه باشند. در واقع برای مردم، شرکت در تعزیه موقعیتی بود که بتوانند خود را از تنش‌ها، رها کنند. با زدن بر سرو صورت، که نوعی تنبیه جسمانی در مقابل خطاهایی که مرتکب شده‌ایم به شمار می‌آید، شرکت در این مراسم نوعی پاکسازیِ سالیانه‌ی روح به شمار می‌آید. بعلاوه، شرکت در این امر گروهی، میل به بازیگری را که در درون هر یک از ما زندگی می‌کند، راضی می‌کند. امامی که برای دفاع از جهان در مقابل بی عدالتی یزید، قربانی شدن در راه هدف را برمی‌گزیند قهرمان وطن دوستی‌است که هر انسانی دوست دارد که با او مقایسه شود. در اینجا، ابولفضل العباس و امام حسین، تنها از اهالی کوفه نیستند، آنان قهرمانانِ با اصالت شیعیانی هستند که در مقابل استبداد سنیان آن زمان ایستادگی کردند. شرکت در مراسم محرم، برای هریک از شرکت کنندگان، موقعیتی برای همذات پنداری با قهرمانان روایت است، و راهی و لحظه‌ای برای رهایی از دغدغه‌هایِ حیات و جبر روزگار است. این اشک‌ها و این ریاضت‌هایی که میلیون‌ها انسان، در یک روز مشخص، و بنا بر یک موقعیتِ واحد و در گذر قرن‌ها بر خود روا می‌دارند، نوعی پاسخ به یک نیاز انسانی و جسمانی نیز هست. فقیر و غنی، بدون هیچ تفاوتی در طبقه‌ی اجتماعی خود همگی جامه‌ی سیاه بر تن می‌کنند و در طی چهل روز با پای برهنه از ناامیدی مشترکی حرف می‌زنند، و این روزها موقعیتی است برای همبستگی و برادری‌ای که به این جمعیت کثیر، نوعی وحدتِ و نیروی بسیار قابل توجه می‌بخشد. چه چیز دیگری می‌تواند جایگزین آن شود؟ و اگر مفری برای برون ریزی این نیروی خفته نباشد چه بر سر آن خواهد آمد؟

دولت ایران (منظور دوران شاهنشاهی است. م) درصدد یافتن چیزی برای جایگزین کردن آن با تعزیه است، و در شهرهای بزرگ، دسته‌های کارناوال مانند را پشتیبانی می‌کند؛ اما این امر به دلیل داشتن هویتِ ساختگی آن در این جایگاه با شکست مواجه خواهد شد.

اسمیرنف (Smirnoff) که در سال ۱۹۱۶، شاهد اجرای این نمایش بوده و از فراموش شدن آن در آینده‌ی نزدیک بسیار ابراز تاسف می‌کند:

«درست است که مخارج همان ده روز نخست محرم به هزاران تومن می‌رسد، اما از دست دادن و فراموش کردن سنتی که از ده قرن‌ پیش تا به امروز حفظ شده است نیز بسیار قابل تاسف است. برای تماشاگران نمایش‌های رازآلود پارسیان، کمتر از نمایش‌های اُبرآمرگاو (Oberamergau) و باویر (Bavière)6 نیست، که مخاطبین آن از آمریکا و اروپا برای دیدن آن می‌آیند. بسیار حسرت بار است، چون تا آن روزی که برای رفتن به ایران راه‌آهنی ساخته شود، دیگر سرزمین پارس این نمایشِ اعجاب آورِ کمیاب را از دست داده است.»۷

دیرتر، مونتت (Montet) نیز از نمایش پارسی صحبت کرده و می‌گوید: «بدون تردید، نمایش پارسی هنوز به اوج خود نرسیده است، و تغییرات بسیاری را می‌توان در آن ایجاد کرد و بسیاری از عناصر را می‌توان به تعالی رساند؛ و با این حال برای ما اثری بسیار قابل توجه است، که اهمیت آن از مرزهای کلام عبور می‌کند».۸

تاریخ کربلا باعث پیدایش یک فرهنگ بخصوص، نوعی نمایش مذهبی، موسیقی منحصر به این مراسم، ادبیاتِ مشخص، شعرهایِ مخصوص این موقعیت و حرکاتِ موزون بسیار شد. اما در ایران، این اجراها، دیگر باب میل افراد نیستند. متاسفانه تمامی این فرهنگ به زودی در فراموشی غرق خواهد شد؛ نمایشی که گوبینو آن را تا به این حد مورد ستایش قرار داده است که می‌گوید: «چه بسیار گفته‌های نغز که در طی دویست سال درباره‌ی تعزیه خواهیم سرود». افسوس که به زودی نه نمایشی خواهد ماند و نه سروده‌یِ نغزی.

 

پانویس‌ها

⃰ مزوپوتامی یا میان رودان / بین النهرین، نام منطقه ای است که میان دو رود دجله و فرات واقع شده و در گذشته بخشی از سرزمین کهن ایران باستان به شمار می‌آمده است. این منطقه مهد کهن ترین تمدن‌های جهان به شمار می‌آید.

Rezvani, Medjid, Le théâtre et la danse en Iran, 1962, Edition d’qujourdhui, p. 96 – ۱۰۲.
Chronologie Orientalischer Völker von Alberuni herg. V. ed. Sachou.
Ibn- Al-Acir, Ed. Caire, 1290 – ۱۸۷۳, T. III, p.19.
Ibn- Al-Acir, Ed. Caire, 1290 – ۱۸۷۳, T. VIII, p. 200 – ۲۰۱.
Hilal Al Sabi, The eclips of the Abassid Califat, Oxford, 1921.
شهری واقع در بایرن در کشور آلمان که به زبان باواریا صحبت می‌کنند.
Smirnoff, Persia, otcherk religuii, persii, Tiflis 1916, p. 91- 97.
Montet, Le théâtre en Perse, Genève 1888, p. 15.

⃰ ⃰ با تشکر از آقای علی مغازه‌ای به خاطر ویراستاری و بازخوانیِ متن، و با تشکر از آقای بن سمیره انور عبد السلام، برای کنترل نوشتار اسامی عربی از نگارش فرانسه به فارسی.