انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تئوری توطئه

اومبرتو اکو برگردان عاطفه اولیایی

تصور کنید که مثلا در سال۲۰۰۳ نظریه ی این که بوش، خود برای توجیه حمله به عراق، باعث و بانی سقوط برج های دوقلو بود، برای باز داشتن مردم را از بررسی و اندیشه در باره ی دلیل واقعی حمله به عراق کافی بود. این تفکر ما را به این نتیجه می رساند که این خود بوش بود که شایعه ی دست داشتنش را در حملات ۱۱ سپتامبر می پراکند. ولی ما این قدر ها هم بدگمان و توطئه گر نیستیم!

تصویر ۱[۱] از رونالد مارتینز-‌

ماسیمو پولیدورو ۲ [۲] ، یکی از فعال ترین اعضای CICAP ـ کمیته ی بازرسی ادعا های مافوق طبیعی/شبه علمی ۳[۳] ـ است و کتاب اخیرش «مکاشفات: کتاب اسرار و توطئه ها» که آخرین نوشته ی او از سری وهمیاتی است ۴[۴] در حال حاضربین مردم دست به دست می گردد. به نظر می رسد با انتخاب عنوانی چنین وسوسه انگیز، پولیدرور در پی جذب مشتاقانی واله شنیدن هر نوع رمز و راز است. به گفته ی جان چادویک ۵ [۵] ، که موفق به کد شکنی « خطِ ب ۶[۶]»، در نوشتار های یونان باستان شد: عطش هویدا کردن اسرار عمیقا در سرشت انسان نهفته است؛ حتی بی تفاوت ترین انسان ها مشتاق شنیدن اطلاعاتی پوشیده از دیگران هستند.» البته بین کدشکنی نوشته ای محرمانه که در گذشته ی بسیار دور مورد استفاده ی مردم بوده است و باور داشتن به «اسراری» مانند آمریکاییان هرگز روی ماه پیاده نشدند، حمله ی ۱۱ سپتامبر توطئه ی بوش بوده و یا حقیقت داشتن کد داوینچی، تفاوت بسیار است. مخاطبین کتاب پولیدورو دقیقا همین گروه اخیر است. سبک دل انگیز این کتاب ممکن است در ابتدا امید پرده برداری از بسیاری اسرار را به خوانندگان کنجکاو بدهد، ولی در آخر کتاب پولیدورو خود می گوید که توطئه ی قتل کندی، نابودی هیتلر و ازدواج مسیح با مریم مجدلیه اراجیفی بیش نیستند.

جرا حقه و کلک مؤثر است؟ زیرا مدعی است که توضیحاتی در اختیار مردم محروم از اطلاعات مهم می گذارد. پولیدورو در آخرین کتابش، با استناد به کتاب کارل پوپر، فیلسوف علوم که نظریه ی اجتماعی توطئه را مطالعه کرده است، می نویسد که بسیاری از توطئه ها در واقع ابداعات اجتماعی اند. در« جامعه ی باز و دشمنانش» (۱۹۶۲) پوپر می نویسد که البته برخی توطئه ها وجود دارد ولی « موفقیت تعداد بسیار معدودی از توطئه ها خود دلیل روشنی بر ابطال این نظریه است. توطئه گران به ندرت برنامه های خود را به مورد اجرا می گذارند. » پولیدورو همچنین به مطالعات ریچارد هوفستادتر۷ [۷] که نظریه ی توطیه را از دیدگاه روان شناسی بررسی کرده است، اشاره می کند. در مقاله ای منتشره در سال ۱۹۶۴ در مجله ی هارپر، هوفستادتر از واژه ی « بدگمان ۸ [۸]» برای تاکید بر این مطلب استفاده می کند که توطئه گر « از دیدگاهی آُخر زمانی[۹] به سرنوشت توطئه می نگرد ؛ یعنی در باره ی مرگ و زندگی در سطح جهانی، درکل نظام سیاسی و تمامی ارزش های انسانی می اندیشد. هوفستادتر ادامه می دهد: « توطئه گر همواره در حال دفاع از سنگر های تمدن است و در نفطه عطف می زید.» البته هوفستادتر واژه ی « بدگمان » را نه به معنای بیماری بلکه به عنودان آرایه ای ادبی به کار می برد. بیمار دچار به پارانویا گمان می کند که دیگران بر علیه شخص وی توطئه می کنند، در حالی که کسی که دچار پارانویای اجتماعی است می پندارد نیرو هایی پنهانی کمر به ایذا و آزار طبقه ی اجتماعی وی، مال و مذهبش بسته اند. به نظر من این مورد متاخر خطرناک تر است زیرا آن شخص می پندارد که ملیون ها نفر دیگر نیز دچار همان فلاکت او شده اند، این امر، بدگمانی وی را معتبر کرده و از دید وی قادر به توضیح بسیاری از اتفاقات جاری و گذشته ی تاریخ است. از جنبه ی نظری، فکر این که دنیا مملو از توطئه گر است، ممکن است باعث نگرانیمان نباشد: مثلا بدا به حال کسانی که فکر کنند آمریکایی ها هرگز به ماه نرفته اند؛ اما چنین سوء اطلاعاتی عواقبی جدی دارد. بر اساس یافته های دنیل ژالی و کارن دوگلاس ۱۰ [۱۰] که در مقاله ای که در مجله ی بریتانیایی روان شناسی چاپ شده است، احتمال درگیری در روند سیاسی از جانب معتقدین به نظریه ی توطئه کمتر از کسانی است که از مردود بودن این نظریه آگاهی دارند. ارتباط من با کسی که معتقد به کنترل دنیا از جانب اشراقیون و یا بیلدبرگ ها ۱۱[۱۱] و یا سایر گروه های مخفی است، عملا باعث نگرانی و انفعال من می شود. هر نظریه ی توطئه باعث آشفتگی روح و ذهن مردم شده و آنان را ازخطر های واقعی غافل می کند. به گفته ی چامسکی بزرگترین سود را از تئوری توطئه همان فرد و یا نهادی می برد که قرار است مورد هجومش قرار گیرد. تصور کنید که مثلا در سال۲۰۰۳ نظریه ی این که بوش، خود برای توجیه حمله به عراق، باعث و بانی سقوط برج های دوقلو بود، برای باز داشتن مردم را از بررسی و اندیشه در باره ی دلیل واقعی حمله به عراق کافی بود. این تفکر ما را به این نتیجه می رساند که این خود بوش بود که شایعه ی دست داشتنش را در حملات ۱۱ سپتامبر می پراکند. ولی ما این قدر ها هم بدگمان و توطئه گر نیستیم! ۱۲ [۱۲]

۲۰۱۴

[۱] ۱ – http://www.livemint.com/Opinion/5lhODHqqZHUCqwOZcw2liL/Umberto-Eco–A-theory-of-conspiracies.html Ronald Martinez/Getty Images/AFP

[۲] ۲ ـ Massimo Polidoro

[۳] ۳ ـ http://en.wikipedia.org/wiki/CICAP

[۴] ۴ ـ http://en.wikipedia.org/wiki/Cock_and_Bull

[۵] ۵ـ John Chadwick

[۶] ۶ ـ Linear B

[۷] ۷ ـ Richard Hofstadter

[۸] ۸ ـ paranoid

[۹] ۹ ـ apocalyptic terms

[۱۰] ۱۰ ـ the British Journal of Psychology/Daniel Jolley و Karen Douglas

[۱۱] ۱۱ ـ Buildberg نام گروهی است که سالیانه کنفرانسی غیررسمی و به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطه‌ای از جهان بر‌گزار می‌کند. اعضای گروه بیلدربرگ تماماً انتصابی هستند و تعداد ایشان به حدود ۱۳۰ نفر می‌رسد. تمامی اعضا از قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینه‌های سیاست،اقتصاد و رسانه هستند. بسیاری از پادشاهان و اعضای خاندان‌های سلطنتی کشورهای غربی از اعضای دائم گروه بیلدربرگ هستند.

[۱۲] ۱۲ ـ Translated from the Italian by Alastair McEwen.

برگردان به انگلیسی: آلیستر مک اون

 

برای ازائه ی نظرات:

otherviews@livemint.com Follow Mint Opinion on Twitter at https://twitter.com/Mint_Opinion