انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تأثیر فرهنگی توسعه بر کالبد انسان در ایران

به لحاظ تاریخی به نظر می‌رسد مفهوم توسعه در ایران ارتباط نزدیک با مدرنیزاسیونی دارد که حدود ۲۰۰ سال پیش از زمان شاهان قاجاری شروع شده است. طی این فرآیند ایران از شکل سنتی خارج می‌شود و به تدریج با ورود به دنیایی تجربه نشده شکل دیگری از حیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و غیره را تجربه می‌کند. روندی که تاکنون ادامه داشته و در سه شکل بنیادین مدرنیزاسیون یعنی ایدئولوژیک، اقتصادی و سیاسی (فکوهی، ۱۳۸۱ :۳۰۵ ) بازتولید شده به گونه‌ای که ایران کنونی در سه مفهوم بالا با ۲۰۰ سال پیش به شدت متفاوت است. زیرا بیش از هرچیز رشد تکنولوژیکی و پزشکی شدن، مصرف‌گرایی و شهری شدن و رسانه‌ای شدن در یک شبکه‌ی پیچیده و درهم تنیده باعث شده تا شکل و محتوایی کاملن متفاوت از توسعه در ایران شکل بگیرد که علت این تفاوت بیش از هرچیز در زمینه‌ ی فرهنگی آن نهفته است. چرا که کشور ما از دیرباز دارای مختصاتی فرهنگی بوده که آنچه به نام مدرن شدن و توسعه بر آن رفته است باعث شده تا در ویژگی‌های فرهنگی ما به گونه‌‌ای متفاوت بازتولید شود. در اینجا و بدون آنکه بخواهیم بر زمینه‌های فرهنگی ایران تأکید کنیم، بر آن هستیم تا بر تأثیر فرهنگی توسعه بر بخش جدایی‌ناپذیر موجود انسانی یعنی بدن و کالبد او در ایران نظری داشته باشیم.

ابعاد فرهنگی توسعه در ایران

با هر رویکردی که به مسئله‌ی توسعه نگاه کنیم، حذف عاملیت و هدف آن یعنی موجود انسانی غیرممکن است، زیرا توسعه در نهایت به افزایش رفاه نسبی انسان منجر می‌شود و بیراهه است اگر بخواهیم بدون درنظر گرفتن این بخش لاینفک به مسئله‌ی توسعه بپردازیم. اما از آنجا که انسان در یک بافت پیچیده از ویژگی‌های فردی، اجتماعی، روانی، شخصیتی و غیره یعنی در یک کلمه« فرهنگ » زندگی می‌کند، بنابراین دست پیداکردن به مفاهیم مر تبط با توسعه مانند رفاه، توسعه‌ی پایدار و غیره باید با محوریت انسان همراه شود. به همین دلیل ، انسان و جنبه‌‌های زندگی او در مبانی جدید توسعه در نظر گرفته شد و کارشناسان به این نتیجه رسیدند که محتوای اصلی توسعه باید تأمین نیازهای اساسی، بهبود بخشیدن به شرایط زندگی افراد و جامعه باشد. (زیاری، ۱۳۷۹: ۹۴) به این ترتیب توسعه انسان‌محور بیش از هرچیز به دنبال فرهنگ و تأثیرات ابعاد فرهنگی بر توسعه است. بنابراین جای پرسش اینجاست که ابعاد فرهنگی توسعه در ایران کدام است؟ به عبارت دیگر برای تمرکز بر موضوع بحث این نوشتار پرسش را اینگونه بازگو می‌کنیم که کدام ابعاد فرهنگی توسعه بر کالبد انسان در ایران مؤثر بوده است؟

در ابتدا باید گفت که پاسخ به این پرسش بیش از هرچیز در تاریخ مدرنیته در ایران نهفته است. بدون افتادن در گیرودار اثبات منشأ زمانی مدرنیته در ایران همان‌طور که بسیاری بر این عقیده‌اند، اگر شکست تاریخی ایران از سپاه روس در زمان عباس میرزای قاجاری و تحولات پس از آن را شروع مدرنیته در ایران فرض کنیم، می‌توانیم بگوییم مدرنیته از دربار قاجاری‌ها شروع شد (صلاح : ۱۳۸۴ :۶۳) و خود را بیش از هرچیز در شکل کالبدی افراد نشان داد. از سوی دیگر در طول سال‌های اخیر سیستم اقتصادی ایران از یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامپروری به اقتصاد تولیدی تغییر کرده که تبعات چنین تغییری در مصرف‌گرا شدن جامعه‌ی ایران خود را نشان داده است. در همین حین به موازات تبدیل اراضی کشاورزی به شهرهای محل سکونت در حال حاضر ایران بیش از هرچیز یک جامعه‌ی شهری محسوب می‌شود بون آنکه روند تدریجی شهری شدن را طی کند و الزامات آن را به دست آورد. در این میان باید از رشد تکنولوژیکی در ایران نیز سخن گفت که روند پرشتابی به مدرنیته بخشیده است و جامعه را به استفاده از تکنولوژی به ویژه در شکل ارتباطی و رسانه‌ای عادت داده است. حال جای این پرسش است که ابعاد فرهنگی گفته شده چه تأثیری بر کالبد انسانی داشته اند؟ پاسخ این پرسش را به شکلی جداگانه بررسی می‌کنیم:

رویدادهای تاریخی

بدن به عنوان واسطه و میانجی ساختارهای اجتماعی و عرصه‌ی روزمره، بیش از سایر حوزه‌ها تغییر و دگرگونی اجتماعی را همزمان با ورود مدرنیته تجربه کرد( ذکایی و امن‌پور؛ ۱۳۹۱ : ۴۱۱) و خود را بیش از هرچیز در شکل لباس افراد نشان داد. بنابراین در اینجاست که باید از گفتمانی حرف زد که همپای توسعه‌ در تن و بدن ایرانی‌هاخود را به گونه‌ای بازنمایی کرد که به تدریج آنان از پوشش سنتی، قومی، منطقه‌ای و محلی خارج شده و به سبک اروپایی‌ها لباس برتن کرده‌اند.‌(صلاح : ۱۳۸۴ :۶۳‌ تا ۶۶) این گفتمان که به معنی ارائه‌ی کاربست‌های ایده‌آل غربی نوین در شکل اندام بدنی بود با جانشینی ایده‌آل‌هایی مانند تناسب، تقارن، پوست تمیز، جوانی و چهره‌ای که بتواند احساسات جنسی اشخاص را برانگیزد، اندام لاغر، باریک و بلند به ویژه در مورد زنان، آنان را تشویق می‌کرد تا از لوازم آرایش نوین که در کارخانه‌های صنعتی تولید می‌شدند به جای حنا و سفیدآب و وسمه و غیره استفاده کنند و این مسئله همزمان با با آماده شدن زمینه‌های حضور اجتماعی زنان در میدان‌های اشتغال و تحصیل اتفاق افتاد که برای اولین بار اندام و چهره‌ی زنانه را به عنوان عامل هویت‌بخش و هویت‌ساز برای آنان تعریف می‌کرد.( ذکایی و امن‌پور؛ همان: ۴۱۱ و ۴۱۲)

در این بین حوادثی مانند کشف حجاب نیز وجود دارند که نه به مثابه گفتمان مقاومت مردم ایران به خاطر آموزه‌های مذهبی و (که در جای خودش درست است)، بلکه بیشتر به خاطر آنکه چنین برخوردی از حکومت بیش از هرچیز نشان از راه‌یابی تفکر مدرنیته داشت و قدرت می‌دانست که باید این روند را بر کالبد انسان‌ها نیز نهادینه کند، قابل تحلیل است. شکل مقابل چنین گفتمانی نیز مسئله‌ی حجاب قانونی در زمان جمهوری اسلامی است که مجلس شورای اسلامی در ماده¬ی ۶۲۸ قانون مجازات اسلامی به تصویب رساندتخل، به گونه‌ای که تخلف از آن مجازات دارد. با نفوذ این گفتمان دینی تصویری آرمانی از بدن بازنمایی شد که بیش از هرچیز ساده و بی‌پیرایه بود و در میان قشر دینی نخبه‌گرا به شدت تقویت می‌شد. به این ترتیب استفاده از هرگونه آرایش و زیورآلات برای مقابله با ظاهرآرایی منع می‌شد و با محدودیت‌های شدید اخلاقی و قانونی همراه بود. ( ذکایی و امن‌پور؛ همان: ۴۱۲) بنابراین در کنار الزامات توسعه که در ایران تبلیغ، ترویج و ارائه می‌شود حضور گفتمانی به نام مذهب وجود دارد که در مقابل هرآنچه مخالف آموزه‌های مذهبی در این باره است، به شدت مقاومت می‌کند و در دوره‌هایی نیز از جانب حکومت تقویت می‌شود.

از دیگر اقدامات حکومتی در طول تاریخ مدرن ایران، منع خشونت و تنبیه‌های بدنی همچون ختنه‌کردن به شیوه‌ای غیرپزشکی، قمه زدن، تیغ کشیدن، قفل آجین کردن و غیره بوده است. ( ذکایی و امن‌پور: همان) در کنار این اقدامات منع خشونت‌های بدنی علیه دانش‌آموزان در مدارس نوین به عنوان نسل آینده‌ساز و مورد تعلیم و تربیت مورد تأکید بوده است. چنانچه قبل از آن به فلک بستن کودکان در مدارس امری عادی و بدیهی انگاشته می‌شد. چنین اقداماتی بیش از هرچیز به توسعه‌ی قوانین مدنی منجر شد که طی آن مجازات‌هایی برای خاطیان در نظر گرفته می‌شده است.

با توجه به آنچه گفته شد، رویدادهای تاریخی توسعه نسبت به بدن منجر به پیدایش دو مسئله در نسبت به اقدامات حکومتی و دولتی شده‌اند، یک مسئله تقویت متون و مواد قانون مدنی در ارتباط با خشونت و تنبیه بدن و از آن بالاتر به رسمیت شناختن مالکیت بدن و دیگری از دست رفتن تدریجی هویت لباس‌های محلی و قومی و سنتی به نفع پوشش غیرایرانی است.

شهری شدن و مصرف‌گرا شدن

ارواندآبرامیان در مقدمه‌ی تاریخ ایران نوین می‌نویسد:«ایران با خیش چوبی و گاوآهن وارد قرن بیستم شد و با صنعت نورد فولاد، یکی از بارزترین نرخ‌های تصادفات رانندگی در جهان و در عین بهت و ناباوری خیلی‌ها، برنامه‌ی هسته‌ای آن را پشت سر نهاد.»( آبرامیان؛ ۱۳۹۰ :مقدمه) واقعیت این است که بدون در نظرگرفتن پارامتر تأثیرگزاری مانند فرهنگ و نقش مهم آن در بازتولید متفاوت فرهنگی در بسیاری از زمینه‌های توسعه، بر بهت و ناباوری‌های زیادتری هم در سایر زمینه‌ها و مصداق‌های آن افزوده می‌شود، بدون آنکه لزومن بتوانیم پاسخ روشن و صریحی بر این ابهام‌ها بیابیم. به عبارت دیگر نقش فرهنگ را در آنچه ما در مفاهیمی مانند توسعه، تأخر فرهنگی، عقب‌ماندگی فرهنگی و غیره بیان می‌کنیم، نمی‌شود کتمان کرد. اگرچه درنظر گرفتن آن در تحلیل‌های علمی و آکادمیک یک پدیده‌ی متأخر محسوب می‌شود. یکی از این زمینه‌های توسعه، شهری شدن هرچه بیشتر ایران است که با مفهوم دیگری به نام مصرف‌گرایی عجین شده است. در ادامه کوشش شده تا تحلیلی کوتاه بر نقش فرهنگی شهر و مصرف‌گرایی در توسعه‌ی ایران به شکل همزمان داشته باشیم.

روند توسعه در ایران به شهری شدن هرچه بیشتر جامعه انجامیده است. اما این شهرها در معنای توسعه و تکوین شهر صنعتی در مفهوم غربی نیستند و در حال حاضر ما بیشتر با شهرهای صنعتی – خدماتی مواجهیم که سهم خدمات بر صنعت در آن برتری دارد. این امر نشأت گرفته از نوع فرهنگ ایرانی است و خود در فرهنگ شهری تأثیر مشخص درازمدتی گذاشته که مهم‌ترین آن اهمیت یافتن نقش بازار است ( فکوهی؛ ۱۳۸۳: ۳۷۷ و ۳۷۸) و جامعه به تبع آن با افزایش حجم مبادلات مالی مواجه شده است، بدون آنکه لزومن کالایی تولید شود. زیرا در سال‌های اخیر به دلیل وابستگی اقتصاد ایران به نفت و افزایش بهای آن در بازارهای جهانی همزمان با از دست رفتن پرشتاب و هرچه بیشتر اقتصاد مبتنی بر تولید کشاورزی و دامپروری در ۵ دهه‌ی اخیر، افزایش ثروت بدون همراهی با توسعه و رشد اقتصادی و توزیع نابرابر آن، به تشکیل اقشار اجتماعی‌ای منجر شده که هیچ‌یک درک درستی از موقعیت جدید خویش نداشتند.(فکوهی؛ ۱۳۷۹ :۱۶۹)به این ترتیب اقتصاد مصرفی شهری جایگزین گونه‌ی قبلی شده، رشد و گسترش یافته است. بنابراین در تبیین ویژگی‌های جامعه‌ی کنونی ما باید از دو مقوله‌ی اساسی شهری شدن و مصرف‌گرا شدن در کنار سایر ویژگی‌ها سخن گفت.
همان‌طور که اشاره شد، مصرف در دوران جدید به مثابه پدیده‌ای مبتنی بر خواست و نه صرفن بر نیاز نگریسته می‌شود، بنابراین از مهم¬ترین ویژگی¬های جامعه¬ی مصرفی، اهمیت یافتن مصرف به جای تولید است. زیرا مصرف متضمن از بین رفتن نقش محوری‌ای است که پیش از این کار تولیدی در زندگی مردم، حس هویت آن‌ها و اینکه چه کسی هستند، را داشت. از سوی دیگر داستان نقش اجتماعی و فرهنگی مصرف در چیزی نهفته است که «رشد مصرف انبوه» نامیده می‌شود و این در حالی است که ساختار یک حس هویت را می‌توان به مثابه روندی دید که از اقلام مصرفی مثل پوشاک، پای‌پوش، موسیقی عامه‌پسند و یا باشگاه‌های فوتبال به عنوان ابزار خود استفاده می‌کند. به عبارتی این الگوی مصرف را می‌توان به مثابه مفهومی دید که با آن کسی که عضو و یا خارج از یک گروه خاص است، تعریف می‌شود. (باکاک؛۱۳۸۱ :۴و۵و۱۶و۴۱)
در این میان گفته شد که سال‌های اخیر در قبال تغییر سیستم اقتصاد کشاورزی بر سیستم‌های دیگر و جایگزینی اقتصاد صنعتی و تولیدی و خدماتی با تولید روزافزون کالا و همزمان اقتصاد تولیدی و مصرفی در دنیا و افزایش حجم مبادلات کالایی با سراسر جهان، جامعه‌ی ما از آنچه مصرف‌گرایی می‌نامند، بی‌بهره نمانده و افزون بر این آمار بالای جمعیت جوان ما به مصرف‌گرایی هرچه بیشتر دامن زده است. لذا در حال حاضر یکی از تبعات توسعه که با آن روبرو شده‌ایم، الزام به مصرف کالاهاست. بنابراین تغییر شالوده¬ی اجتماعی هویت از حوزه¬ی تولید به حوزه¬ی مصرف با بصری شدن نمادهای منزلت و هویت(آزادارمکی وچاوشیان؛۱۳۸۱ :۵۷) روبرو شده و در این میان بدن یکی از رسانه‌های مهم برای ابراز هویت است. بنابراین بدن در سال‌های اخیر اهمیت روزافزونی یافته است تا همزمان هم مصرف کالاها را نشان دهد و هم خود به مثابه یک کالا در روند مصرف قرار گیرد. در فرهنگ مصرفی افراد از محیط‌های شخصی خرید سنتی بیرون می‌آیند و خود را (که بیش از هرچیز یک بدن تلقی می‌کنند) در فضاهای غیرشخصی بزرگ خرید در میان عرضه‌ی کالاها گم می‌کنند و هرچه بیشتر گم می‌شوند، بیشتر لذت می‌برند.( سعیدی؛۱۳۸۶ : ۳۱) از سوی دیگر شهرهای حال حاضر فضایی برای بریدن و رها شدن از پیوندهای سنتی مانند خویشاوندی فراهم کرده‌اند، بدون آنکه لزومن وجود چنین پیوندهایی توسط افراد نفی شوند. به این معنی که پدیده‌ی گمنامی در شهر یک پدیده‌ی دو سویه است، از یک طرف با دست زدن به این پدیده افراد خود را از قید تعلقات خارج می‌کنند و از سوی دیگر با اتکا بر بدن هویت‌های دیگری را از خود بروز می‌دهند. به این ترتیب مسئله مهم این می‌شود که حالا دیگر اغلب بدنی که ما آماده می‌کنیم، برای خودمان نیست، بلکه برای شخص یا اشخاص دیگر است. بدن ما متعلق به جهان اجتماعی، اشخاص دیگر و غریبه‌هاست، پس ما وظایفی را برای بدنمان انجام می‌دهیم تا آماده‌ی نمایش در دنیای اجتماعی شود.(سعیدی؛ همان : ۳۶)

نمایشی شدن و گرایش به استفاده از نمادهای جدید منزلت به جای ابراز هویت‌های قدیمی‌تر و سنتی باعث شده تا از کمرنگ شدن استفاده از لباس‌های بومی و سنتی به نفع گونه‌های شهری و البته غیرایرانی و غربی پوشاک و پوشش سخن گفته شود که بیش از هرچیز در کالبد ایرانی‌ها به چشم می‌خورد. در کنار آن یک‌شکل شدن لباس‌ها به تبعیت از سبک پوشش شهرهای توسعه یافته از جمله تهران پدیده‌ی فراگیری است که جامعه‌ی شهری ما را درنوریده است.

رشد تکنولوژیکی همراه با پزشکی شدن

رشد تکنولو‌ژی در ایران در سال‌های اخیر روند پرشتابی را درپیش گرفته است. این روند به علت دموکراتیزه شدن بازار و سپردن آن به دست واردکنندگان مردمی تکنولوژی، ایران را به میدانی برای مصرف هرچه بیشتر جدیدترین ابزارهای فناورانه‌ی دنیا تبدیل کرده است. از سوی دیگر همزمان با گسترش گفتمان آموزش نیروی انسانی به مثابه یک امر ضروری در توسعه(فکوهی؛ ۱۳۷۹ :۱۹) در دانشگاه‌ها ما با نسلی از دانش‌آموختگان مواجه شده‌ایم که خواهان استفاده از آموخته‌های خود در بازارهای کار هستند. در میان این نسلِ «درس‌خوانده»، پزشکان و جراحان زیبایی در صدر استفاده از دانش و تکنولوژی روز برای سیطره‌ی هرچه بیشتر بر بدن یافت می‌شوند. این قشرخواسته یا ناخواسته در تولید گفتمانی مشارکت کرده‌اند که بدن را هرچه بیشتر قابل دست‌کاری شدن می‌داند و بدین ترتیب آمارهای روزافزونی از سپردن تن به تیغ جراحان در ایران یافت می‌شود که با هدف زیباشدن و قابلیت همسویی و همپوشانی بیشتر بدن (به مثابه یک واقعیت حقیقی) با تصور بدن (به مثابه یک واقعیت ذهنی)- که بیشتر توسط رسانه‌ها ایجاد می‌شود- در حال انجام به ویژه در میان جوانان است.

پزشکی شدن در معنای یافتن قدرت علمی هرچه بیشتر در سیطره بر بدن به گفتمان دیگری نیز در ارتباط با آن دامن زده و آن تبدیل گفتمان مرگ به بیماری است. این مفهوم به معنی آن است طول عمرهای طبیعی که با گذشت زمان به اتمام می‌رسد با دخالت پزشکی و تغییر ذهنیت از یک وضعیت طبیعی به نام مرگ به وضعیتی غیرطبیعی و در عین حال قابل مدیریت و سلطه به معنی بیماری می‌توان آن را افزایش داد و همزمان چنین توانایی شگرفی به مفهوم دیگر یعنی افزایش عمر جوانی منجر شده است. به تبعیت از این جریان جهانی، جامعه‌ی جوان، مصرفی و شهری ایرانی نیز خود را به امواج این جریان سپرده و افزایش آمارهای استفاده از پدیده‌هایی مانند کرم‌ها و داروهای ماندگاری زیبایی و جوانی پوست، قرص‌های تقویتی و مقوی برای انواع مواد مفید بدنی، لوازم گریم و آرایش جوان کننده و غیره این واقعیت را نشان می‌دهد.
از سویی طبق یک پژوهش(کیوان‌آرا؛ ۱۳۸۶: ۱۲۴) رفتار خوب بهداشتی در مورد بدن هفت قاعده دارد، در این میان، برنامه‌ی کاهش وزن، ورزش روزانه و نخوردن چیزی بین غذاهای روزانه از مواردی است که به نظر می‌رسد از تبعات دنیای توسعه‌یافته باشد. زیرا به هر حال در همه جای دنیا و از جمله ایران توسعه و شهری شدن به کاهش توانایی تحرک منجر شده است. به این معنی که نیاز ایرانی‌ها به کار بدنی در شکل کار سخت کشاورزی کاهش یافته و همزمان با مصرف مواد غذایی مملو از مواد چرب و نشاسته‌ای که مناسب این دوران نیستند، چاقی به مثابه یک پدیده‌ی بیمارگونه‌ی همه‌گیر طرح شده که استفاده از دستگاه‌های تناسب اندام و لاغری به شکل فراگیر در فضاهای عمومی مانند باشگاه‌های ورزشی و پارک‌ها( به مثابه ابزارهای مدرن در فضاهای مدرن و توسعه‌یافته) و خصوصی ( خانه‌های مسکونی و به مثابه ابزارهای مدرن مورد استفاده‌ی خانگی ) همزمان با گسترش استفاده از ابزارهای پزشکی برای زدودن انباشتگی چربی در بدن به شکل لیپوساکشن و غیره از نشانه‌های اهمیت یافتن آن در جامعه است. به این ترتیب دامن زدن به تصور توانایی تغییر بدن تا بی‌نهایت به وسیله‌ی تکنولوژی در شکل پزشکی و غیرپزشکی چیزی است که توسعه در ایران به جا گذاشته است.

رسانه‌ای شدن

در بخش قبلی از مفهومی به نام تصور بدن نام برده و بدون تبیین جایگاه آن در ایران، ارتباطش با پزشکی شدن کالبد انسانی طرح شد. واقعیت این است که پزشکی به تنهایی نمی‌تواند به دست‌کاری‌های زیباکننده‌ی بدن دست بزند، بدون آنکه الگویی از پیش تعیین شده برای معیارهای زیباشدن بدن نداشته باشد. این الگوها را که بیش از هرچیز رسانه‌های عمومی در اختیار اذهان قرار می‌دهند، به طوری که مبنای تغییرات بدن در حوزه‌ی پزشکی زیبایی قرار می‌گیرند. تصور بدن در حقیقت توصیف راه‌هایی است که فرد بدن خود را به لحاظ اجتماعی مفهوم‌سازی کرده و آن را به صورت خودآگاه و ناخودآگاه تجربه می‌کند. (کیوان‌آرا؛ همان : ۹۵)

در جامعه‌ی ما ورود روزنامه به مثابه یک رسانه‌ی عمومی و تاثیرگزار در زمان قاجار و انتشار بی‌وقفه‌ی آن تاکنون توسط افراد، گروه‌ها، احزاب، جریان‌ها و غیره از یک سو و رسانه‌های جدیدتر مانند رادیو، تلویزیون و سپس ماهواره و اینترنت از سوی دیگر و با توجه به توسعه‌ی لازم در زیرساخت‌های فنی که به سرعت گسترش یافتند، حوزه‌ی بدن را از نیازها، تأثیر و تأثرها بی‌نصیب نگذاشته‌اند. به نظر می‌رسد رسانه‌ها با خلق الگوهای متنوع از کالبد و ارائه‌ی معیارهای زیبایی بر تولید پیاپی تصور بدن اهتمام می‌ورزند و کالبدی را با ویژگی‌های تعیین شده به عنوان یک کالبد معیار ترویج می‌کنند تا ضمن در اختیار گرفتن بازارهای خرید پوشاک و لوازم آرایش، به هژمونی خود در این باره دامن بزنند. در توضیح بیشتر باید گفت نقش رسانه‌ها در این باره ایجاد یک فاصله‌ی ذهنی با بدن افراد و تأکید بر پایداری آن بوده است تا فرد ضمن پذیرش تدریجی چنین فاصله‌ای و قبول واقعی بودن آن به رفع و اصلاح قدم بردارد که یکی از راه‌های اصلاح همان ورود به عرصه‌ی پزشکی و تکنولوژی است.

در پایان این روند به ارائه‌ی هویت‌هایی جدید از بدن دامن زده است که دیگر نام و نشانی از هویت‌های سنتی در خود ندارد و به نظر می‌رسد توسعه با توجه به فرهنگ ایرانی باعث رویدادهایی در حوزه‌ی کالبدی ما شده که در زیر به شکل خلاصه بیان می‌شود:

• فردی شدن آرایش بدن به نفع از دست رفتن هویت جمعی لباس های سنتی و بومی و قومی؛

• توانایی نوسازی و تغییر دائم بدن در پزشکی براساس الگوهای رسانه ای؛

• کمرنگ شدن گفتمان دینی حاکم بر بدن؛

• ایجاد گفتمان بدن به مثابه یک رسانه بازنمایی کننده‌ی هویت و موقعیت فردی و اجتماعی افراد.

منابع:

• زیاری، کرامت‌اله؛(۱۳۷۹)؛ سنجش درجه‌ی توسعه‌یافتگی استان‌های ایران؛ نامه‌ علوم اجتماعی، شماره‌ی ۸، صص ۹۱ – ۱۰۴.
• فکوهی، ناصر؛ (۱۳۷۹)؛ از فرهنگ تا توسعه، توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران؛ تهران، نشر فردوس، چاپ اول.
• ———-؛(۱۳۸۱)؛ تاریخ اندیشه و نظریه‌های انسان¬شناسی ؛ تهران، نشر نی، چاپ اول.
• ———-؛(۱۳۸۳)؛ انسان‌شناسی شهری؛ تهران، نشر نی، چاپ دوم.
• سعیدی، علی اصغر؛ (۱۳۸۶)؛ بدن و فرهنگ مصرفی؛ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال دوم، شماره ۱۴، دی و بهمن .
• آزادارمکی،تقی و چاوشیان، حسن؛ (۱۳۸۱)؛بدن به مثابه رسانه هویت؛مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره ۴، صص ۵۷-۷۵.
• باکاک،رابرت؛ (۱۳۸۱)؛ مصرف؛ترجمه احمد توسلی؛ تهران،نشر شیرازه،چاپ اول.
• صلاح،مهدی؛(۱۳۸۴)؛کشف حجاب، زمینه¬ها، پیامدها و واکنش¬ها؛ تهران، نشر موسسه مطالعات و پژوهش¬های سیاسی،چاپ اول.
• آبرامیان، ارواند ؛(۱۳۹۰)؛ تاریخ ایران نوین؛ مترجم: خواجیان، شهریار؛ تهران، نشر ثالث، چاپ اول.
• کیوان‌آرا، محمود؛( ۱۳۸۶)؛ جامعه‌شناسی پزشکی؛ اصفهان، نشر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان؛ چاپ اول.
• ذکایی، محمدسعید و امن‌پور، مریم؛( ۱۳۹۱)درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن؛ تهران، نشر تیسا، چاپ اول.

این مقاله در ویراست دوم کتاب از فرهنگ تا توسعه ۱۳۹۲ منتشر شده است.

ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com