ژاک لووک
Jacque Levesque
نوشتههای مرتبط
استاد ممتاز علوم سیاسی در دانشگاه کبک در مونترال کانادا.
برگردان: شهباز نخعی
جنگ های ویرانگر درعراق و سوریه، هرروز بیشتر قدرت های خارجی را درگیر می کند. جنگی که در موصل درگرفته ایالات متحده را نگران نموده و ناگزیر می سازد که رقابت های منطقه ای به ویژه بین ترکیه، ایران و عربستان سعودی را در نظر گیرد . ازسوی دیگر، بازپس گیری خونین حلب می تواند تحرک دیپلوماتیکی را که درپی مداخله مستقیم روسیه درکنار رژیم سوریه پدید آمده بود ازبین ببرد.
نخستین هدف نظامی روسیه در سوریه، که در سپتامبر ٢٠١۵ آغاز شد، به آسانی به دست آمد. این هدف جلوگیری از شکست نظامی رژیم سوریه بود که در آن زمان از ماه ها پیش بخش هایی از کشور را ازدست می داد (١). همچنین، به کارگیری نیروی هوایی روسیه تعیین منطقه پرواز ممنوع در قلمرو روسیه را برای ایالات متحده ناممکن ساخت. پیشتر درسال ٢٠١٣، دیپلماسی روسیه مداخله احتمالی غرب علیه رژیم بشار اسد را مختل کرد و توانست با کنترل سلاح های شیمیایی جلوی آن را بگیرد (٢).
هدف های اعلام شده توسط آقای ولادیمیر پوتین در سخنرانی سازمان ملل متحد در ٢٨ سپتامبر ٢٠١۵ بلندپروازانه تر از اینها بود. این هدف ها که چالشی در برابر ایالات متحده و متحدان غربی آن بود، می خواست آنها را در موضع دفاعی قراردهد. ولی زمان انتخاب شده تعیین کننده بود زیرا سیل پناهندگان سوری هرچه شدیدتر به سوی اروپا روان شده بود و سوء قصدهای سازماندهی شده از سوریه توسط «سازمان حکومت اسلامی» (داعش) در بیشترین حد بود.
آقای پوتین چنین تبلیغ می کرد که تنها نیروهای رژیم بشار اسد و کردها «شجاعانه با تروریسم مبارزه می کردند» و اقدام روسیه از آنجا که به درخواست دولت سوریه انجام شده بود، به خلاف بمباران های غرب، در چهارچوب حقوق بین الملل قرارداشت. فزون براین، او یادآوری می کرد که ممنوعیت پرواز اجرا شده در لیبی و حمایت از شورشیان نه فقط به حذف رژیم معمر قذافی منجر شده بود، بلکه همه دستگاه حکومتی را نیز ازبین برده و زمینه مساعدی برای رشد داعش فراهم ساخته بود.
او استدلال می کرد که با توجه به اهمیت راهبردی سوریه، اثرات شکست نظامی رژیم آن می توانست دهها برابر بیش از لیبی باشد. او توجه را به ائتلاف بزرگی جلب می کرد که درسال ١٩۴١ اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا و انگلستان را برای رودررویی با قدرت هیتلر به هم پیوند داد و خواستار اتحادی مشابه برای جنگ علیه خطر داعش می شد که می کوشید «بردنیای اسلام سلطه یابد» و تاکید می کرد که اعضای آنچه که «اپوزیسیون میانه روی سوریه» نامیده و توسط غرب حمایت می شود، نیز در ردیف تندروها قراردارد.
به رغم مسئولیت رژیم سوریه در ترازنامه سنگین درگیری، همه این حرف ها می خواست به مخاطبان غربی بگوید که بین دو بد باید آن را که کمتر بد است برگزید. آقای پوتین به غربی ها پیشنهاد می کرد که همراه با او از ایده برقراری یک آتش بس بین همه نیروهای درحال نبرد در سوریه، به استثنای داعش پشتیبانی نموده و به موازات آن با هم بکوشند راه حلی سیاسی بیابند.
رهبران غربی از دیرباز ازاین فکر حمایت می کردند که کناره گیری بشار اسد پیش شرط یافتن راه حل برای درگیری است. خانم آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان نخستین کسی بود که در ٢٣ سپتامبر ٢٠١۵ این فکر را کنار گذاشت و تاکید کرد که «باید با کنشگران متعددی گفتگو کرد و این شامل بشار اسد نیز می شود (٣)». خیلی زود دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا هم با او همراه شد و سرانجام باراک اوباما نیز به آنها پیوست. اما، تا زمان انجام سوء قصدهای ١٣ نوامبر ٢٠١۵ در پاریس زمان لازم بود تا آقای لوران فابیوس، وزیر امورخارجه فرانسه هم از پیش شرط خود دست بردارد: «لازمه حفظ اتحاد سوریه گذار سیاسی است. این به معنای آن نیست که بشار اسد باید پیش از این گذار کنار رود، بلکه به معنای آن است که در این مورد باید برای آینده اطمینان یافت (۴)».
این درحالی بود که از آغاز، در واشنگتن و جاهای دیگر تاکید می شد که نیروهای هوایی روس بیش از آن که نیروهای داعش را بمباران کنند، بدون رعایت احتیاط درمورد غیرنظامیان، به نیروهای دیگر حمله می کردند. نخستین هدف مسکوتقویت موضع رژیم سوریه بود که بیش از داعش توسط نیروهای دیگر مورد تهدید قرارمی گرفت. با این حال می شد پنداشت که هدف ازاین کار این بوده که رژیم سوریه در مذاکرات آینده در وضعیت بهتری قرارگیرد.
روسیه برای اطمینان دادن به شرکای غربی خود و متحدان آنها در ١٨ دسامبر به یک قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل پیوست که توسط ایالات متحده پیشنهاد شده بود و خواهان راه حلی سیاسی و «تشکیل یک دولت گذار با قدرت کامل» بود. بر این پایه ها بود که همکاری دشوار، اگر نه غیر ممکن، بین المللی توانست تحقق یابد و این قطعنامه طبعا با عدم استقبال دولت بشار اسد روبرو شد. روسیه با تاکید بر هماهنگی بین المللی می پذیرفت که کمک نظامی ای که به سوریه می کند برای این که این کشور بتواند کنترل سراسر سوریه را بازپس گیرد، از جمله مناطقی که دردست شورشیان مورد حمایت غرب است، کفایت نمی کند.
ائتلاف بزرگ پیشنهادی مسکو به صورت آرزویی تحقق نیافته باقی ماند. در واقع، می باید از دو ائتلاف صحبت کرد که در چهارچوب «گفتگوهای وین» با هم دیدار کردند و سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه و جان کری وزیرامورخارجه آمریکا در نیمه ماه نوامبر ٢٠١۵ آنها را نمایندگی می کردند. ائتلاف به رهبری روسیه شامل ایران (با نیروهای میدانی و نیروهای حزب الله لبنان) و نیروهای عرا قی است که به ائتلاف دوم نیز تعلق دارند. ائتلاف دوم که بسیار گسترده تر است و حدود ۵٠ حکومت را در بر می گیرد، خیلی ناهمگون تر و حکومت هایی خیلی خودسر درمورد روند کار را شامل می شود . از جمله آنها می توان از ترکیه و عربستان سعودی نام برد.
برای عربستان سعودی، درسوریه و جاهای دیگر، خطر اصلی همچنان ایران است که نیروی قدس آن درکنار نظامیان سوری می جنگد. ترکیه هم نگران سربرآوردن کردستان سوریه است که به طور غیر رسمی استقلال یافته است. ترکیه در ماه اوت ٢٠١۶ درمرزهای جنوبی خود دست به عملیاتی برای جلوگیری از به هم پیوستن مناطق کرد نشین زده است.
با این حال جستجوی یک راه حل سیاسی، نه فقط در عرصه بین المللی، بلکه در سطح منطقه ای نیز پیگیری شد. زیر فشار مشترک مسکو و واشنگتن، همایشی شامل همه طرف های درگیر درنبرد (به استثنای داعش و جبهه النصره وابسته به القاعده) در ژنو توسط یک نماینده ویژه شورای امنیت سازمان ملل برگذار شد. این نماینده ویژه به طور جداگانه بارها با طرف های درگیری نه تنها درباره آتش بس، بلکه شرایط دستیابی گام به گام برای پایان دادن به درگیری گفتگو کرد اما موفقیت بزرگی به دست نیاورد.
همکاری بین واشنگتن و مسکو هم در مقابل بحران ناشی از ساقط شدن یک هواپیمای روسی توسط نیروهای ترکیه در ٢۴ نوامبر ٢٠١۵ دوام آورد و هم در مقابل کوشش بی حاصل رجب طیب اردوغان ، رئیس جمهوری ترکیه، برای یاری طلبیدن از سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو). سپس، در ١۴ مارس ٢٠١۶، دربرابر شگفت زدگی همگانی، آقای پوتین عقب نشینی تدریجی نیروهای روس را اعلام کرد که به شکلی قابل توجه آغاز شد. این پیامی خطاب به بشار اسد بود. به مدد حمایت نظامی روسیه، رئیس جمهوری سوریه توانسته بود کمی از قلمرو ازدست داده را بازپس گیرد، و می خواست ازاین مزیت حداکثر استفاده را نموده و دومین شهر کشور یعنی حلب را به دستاویز تخطی از آتش بسی که در ٢٧ فوریه به زحمت بین نمایندگان ایالات متحده و روسیه برقرارشده بود به طور کامل بازپس گیرد.
آشکارا، مسکو به دشواری متحد سوری خود را کنترل می کرد. بشار اسد به خوبی می داند که سوریه تنها نقطه جای پا سفت کردن روسیه در خاور نزدیک است و می کوشد در آنجا نفوذی قابل ملاحظه به دست آورد. آقای پوتین بدون آن که آشکارا حمایت خود را از متحدش سلب کند، می خواست نشان دهد که تنها اوست که شرایط مداخله روسیه را تعیین می کند. بازپس گیری حلب [درمجموع] کنترل منطقه ای را به رژیم سوریه می دهد که ٧٠ درصد جمعیت کشور در آن سکونت دارند و به بشار اسد امکان می دهد که قاطعانه بر موضع خود درمورد قطع مذاکرات با اپوزیسیون تاکید کند. اما این امر رخ نداد و آتش بس ناپایدار جدیدی برقرار شد. آقای پوتین، با گزینش فاصله گرفتن از بشار اسد، نمی خواست هدف اصلی خود در سوریه را به خطر اندازد. هدف این بود که نشان داده شود که روسیه برای ایالات متحده واروپا شریکی نیرومند، اگرچه کم توان تر از آنها اما از این پس تعیین کننده است؛ و زین پس مسایل بزرگ بین المللی را نمی توان جز با مصالحه و درنظرگرفتن منافع روسیه حل کرد.
همکاری بین روسیه و ایالات متحده بازهم به مدت چند ماه درجریان آتش بسی که مرتب توسط این یا آن طرف از آن تخطی می شد تداوم یافت. درپایان ژوئن ٢٠١۶، اعلام شد که آقای اوباما اجازه عرضه پیشنهادی را به روسیه داده است: انجام عملیات نظامی مشترک نه فقط علیه داعش، بلکه همچنین علیه جبهه النصره، به شرط این که مسکوتوافق سوریه را برای توقف حمله به دیگر تشکل های مقاومت مسلحانه، که توسط عربستان سعودی، شیخ نشین های خلیج فارس و ترکیه (۵) حمایت می شوند جلب کند.
این پیشنهاد، که آقای جان کری نیز آن را پیگیری کرد، مخالفتی شدید در دستگاه مدیریتی آمریکا، به ویژه آقای اشتون کارتر برانگیخت. نظر وزیر دفاع این بود که این پیشنهاد تا حدی زیاد به نفع روسیه و سوریه است. چرا که جبهه النصره که با فاصله زیاد از دیگر گروه ها، مهم ترین نیروی اپوزیسیون است را هدف حمله قرار می دهد و سی گروه دیگر اهمیت چندانی ندارند.
ازسوی دیگر، اشتون کارتر با مشارکت با روسیه در اطلاعات نظامی مخالف بود. او در همه جا مسکو را دشمن اصلی ایالات متحده معرفی می کرد، کاری که آقایان اوباما و کری از آن پرهیز می کردند. بنابر خبرهای درز کرده منتشرشده توسط واشنگتن پست (۶) وزیردفاع، نه چندان نادرست، تاکید می کرد که آقای پوتین در سوریه به ویژه در صدد «شکستن انزوای ناشی از مداخله خود در اوکراین است». در پاسخ به این کار روسیه، پنتاگون از زمان پایان جنگ سرد درپی تقویت بی سابقه «ناتو» بوده و می خواهد در لهستان و جمهوری های بالت نیروی جدیدی شامل چهارهزار تن (٧) مستقر سازد. این اختلاف نظرهای داخلی و ابهام های ناشی ازآن کار واشنگتن را دشوارتر ساخت.
درحالی که نیروهای دولتی به طور مداوم از ۴ سپتامبر شرق حلب را محاصره کرده بودند، آقای پوتین نیز شرایط خود را برای پذیرش پیشنهاد آقای اوباما مطرح می کرد. او خواهان این بود که نیروهای رزمی تحت حمایت واشنگتن که با نیروهای جبهه النصره (که در ژوئیه ٢٠١۶ نام خود را به فتح الشام تغییر داد) همکاری داشتند، برای در امان ماندن از حملات روسیه به طور واقعی صحنه را ترک کنند.
خلاصه، شرکای روسی و آمریکایی متقابلا برای هم شرایطی می گذاشتند که هیچ یک قادر به تامین آنها نبودند. این امر موجب شکنندگی توافق های مقطعی ای شد که آتش بس سپتامبر ٢٠١۶ بر مبنای آنها قرارداشت و نقض آن به وضعیت کنونی انجامید.
اگرنه اکثریت، بسیاری از نیروهای ثالث نمی خواهند یا نمی توانند از النصره که در همه جای مناطق شورشی حضور دارد فاصله بگیرند. اولویت آنها شکست رژیم اسد است. به علاوه، این جبهه می تواند بلافاصله رودرروی آنها قرارگیرد. به رغم همه چیز، ایالات متحده کوشیده آنها را به فاصله گرفتن وا دارد. در ماه اوت ٢٠١۶، بنابر نظر نماینده نیویورک تایمز (٨)، نمایندگان این نیروها از این شکایت داشتند که از میزان انبوه سلاح های عرضه شده ایالات متحده ازطریق عربستان سعودی (که بخشی از آن به دست النصره می رسید یا به آن فروخته می شد) کاسته شده است. آقای کری سرزنش شد که در یک گفتگو اعتراف کرده بود که دوتا از این سازمان ها «گروه های زیر مجموعه» جبهه النصره (٩) بوده اند.
مفهوم و شرایط آتش بس برقرارشده در ١٣ سپتامبر، که آقایان لاوروف و کری درباره آن گفتگو کرده بودند چنان ناپایدار و مبهم بود که هر ۴٨ ساعت یک بار باید درآن تجدیدنظر می شد و متن آنها حتی منتشرهم نشد. در چنین وضعیتی، جای تعجب است که چنین آتش بسی بتواند بیش از چند روز دوام بیاورد . ازاین هم تعجب برانگیزتر، این که این آتش بس براثر حمله آمریکا علیه نیروهای سوریه نقض شد که در ١٧ سپتامبر موجب کشته شدن بیش از ۶٠ تن شد. بدیهی است که بشار اسد زیربار باور کردن این که، به تاکید واشنگتن، این امر ناشی از یک اشتباه بوده نرفت و از آن برای حمله های همه جانبه به مخالفان و سعی در بازپس گیری کامل حلب استفاده کرد. چند ساعت پس از پایان آتش بس، یک محموله انسان دوستانه سازمان ملل درغرب حلب بمباران شد. واشنگتن مسکو و متحد سوری آن را «مسئول مستقیم» این حمله دانست که درجریان آن حدود ٢٠ تن کشته شدند.
روسیه با پشتیبانی بی قیدوشرط از بشار اسد، درحالی که تشدید بمباران ها فاجعه انسانی را وخیم تر می کند، درخطر انزوا قرارگرفته است. مسکو ناگزیر شد در ٨ اکتبر از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کند تا بتواند راه را بر تصویب قطعنامه فرانسه که خواهان توقف درگیری ها بود سد نماید. تنها ونزوئلا در دادن رای منفی به این قطعنامه روسیه را همراهی کرد درحالی که چین رای ممتنع داد. آقای پوتین درصدد است از پایان دوره ریاست جمهوری آقای اوباما بهره برده و متحدان خود را پیش از یافتن یک راه حل سیاسی درموضع قدرت قراردهد. اما، راهی برای ازسرگیری گفتگوها نمی یابد، اعتبار روسیه و آینده روابطش با ایالات متحده و اروپا درگرو این مسئله قرارگرفته است.
١- مقاله « قمار روسیه درسوریه» ، لوموند دیپلماتیک نوامبر ٢٠١۵
http://ir.mondediplo.com/article2412.html
٢- مقاله « روسیه به صحنه بین المللی باز می گردد»، لوموند دیپلماتیک نوامبر ٢٠١٣
http://ir.mondediplo.com/article2047.html
٣-
Agence France-Presse, 24 septembre 2015.
۴-
Entretien dans Le Progrès, Lyon, 5 décembre 2015.
۵-
Josh Rogin, « Barack Obama plans new military alliance with Russia in Syria », The Independent, Londres, 30 juin 2016.
۶-
Gareth Porter, « A new fight over Syria war strategy », Consortiumnews.com, 8 juillet 2016.
٧- مقاله « سناریوی واشنگتن برای یک درگیری بزرگ»، لوموند دیپلماتیک سپتامبر ٢٠١۶
http://ir.mondediplo.com/article2600.html
٨-
Mark Mazzetti, Anne Barnard et Eric Schmitt, « Military success in Syria gives Putin upper hand in US proxy war », The New York Times, 6 août 2016.
٩-
Josh Rogin, « Kerry touts the Russian line on Syrian rebel groups », The Washington Post, 12 juillet 2016.
مطلب ضمیمه
از زمان دخالت هوایی ائتلاف عربی- غربی درماه اوت ٢٠١۴، «سازمان حکومت اسلامی» (داعش) مناطقی را به ویژه به نفع کردهای سوریه و نیروهای دولتی عراق ازدست داد. پس از مداخله روسیه در سپتامبر ٢٠١۵، نیروهای بشار اسد ابتدا دست از عقب نشینی برداشتند و سپس به ویژه در حلب به حمله علیه اپوزیسیون مسلح پرداختند. در سوریه، جستجوی یک نتیجه سیاسی با دشواری تعدد نیروهایی گاه نامتجانس روبرو است: ارتش وفادار به بشار اسد؛ کردها و متحدان عرب آنها؛ گروه های مسلح شورشی ارتش آزاد سوریه که غالبا با جهادگرهای کم و بیش نزدیک به القاعده درهم تنیده شده اند و داعش. داعش در عراق و سوریه پیکارگرانی را که از همه قاره ها می آیند می پذیرد و این درحالی است که دخالت نیروهای خارجی بیش از پیش تشدید شده است. نقشه بالا بر تنوع حمایت های بین المللی نور می تاباند و نه بر اپوزیسیون( بعنوان مثال حمایت ترکیه از کردهای سوریه) . این نقشه در عین حال نشان دهنده تشدید فعالیت نظامی، تناقض حمایت های مشترک (مثل ایران و ایالات متحده در عراق) و ابهام درمواضع بعضی از کشورها(مثل کشورهای خلیج فارس) است. در پشت حمایت کشورهای خلیج از اپوزیسیون سوریه شک حمایت غیر مستفیم ، و حتی مستقیم از جهادگرهای رادیکال و حتی داعش وجود دارد. آنچنان که در یک ایمیل هیلاری کلینتون به تاریخ اوت ٢٠١۴ به آن اشاره شده است.
لوموند دیپلماتیک نوامبر ۲۰۱۶
انسان شناسی و فرهنگ ناشر رسمی مجله لوموند دیپلماتیک در ایران است