تاشر ۱۳۰۱-۱۳۹۳
محمود آقاجانزاده کاشیچی در سال ۱۳۰۱ در مشهد متولد شد. پدرش کاشیساز هنرمندی بود که ساختههایش در صحن رضوی آستانقدس به کار رفته است. او کتابفروشی گوتنبرگ را در سال ۱۳۲۴ در زادگاهش تأسیس کرد. در آنجا علاوه بر کتاب، نشریات روز را هم عرضه میکرد. به فراخور علائق سیاسیاش، نشریات حزب توده ایران جای خاصی داشتند، اما خود میگفت که صرفنظر از گرایش سیاسیِ مطبوعات، همه روزنامهها و مجلههای مطرح وقت را در کتابفروشی خود گرد میآورد و توزیع میکرد. کاشیچی بهتدریج پا به عرصه چاپ و نشر کتاب گذاشت. با کتابهایی از حسن شهید نورایی و ملکالشعرا بهار کار را آغاز کرد.
نوشتههای مرتبط
در سال ۱۳۳۰ به دنبال یافتن محیطی فراختر برای فعالیت، روانه تهران شد. از آن پس تا واپسین سالهای عمر، همزمان در تهران و مشهد به فعالیت خود ادامه داد. در تهران، ابتدا با همکاری چند نفر از همفکرانش (از جمله ابوتراب جلی) نشریه طنزی به نام شیطان منتشر کرد که گرایش چپ داشت و علیه شاه و دربار مطالب گاه موهنی به چاپ میرساند. دفتر این نشریه در جریان کودتای ۲۸ مرداد مورد حمله و غارت قرار گرفت و تعطیل شد. در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲، کاشیچی فعالیت انتشاراتی محدودی نیز داشت که بیشتر شامل جزوات تند سیاسی بود. پس از کودتا، مدتی در خفا زندگی کرد، سپس دستگیر شد و به زندان افتاد.
در ۱۳۳۳ یا ۱۳۳۴ کتابفروشی گوتنبرگ را در خیابان منوچهری تهران به راه انداخت. در آنجا علاوه بر پرداختن به کار نشر، آغاز به سفارش دادن و واردات کتاب از شوروی کرد. بیشتر این کتابها (شامل کتابهای کودکان و نوجوان، ادبیات کلاسیک و معاصر روسی، و کتابهای علمی) از انتشارات پروگرس مسکو و به زبان فارسی بود. همچنین کتابهای «اداره انتشارات ادبیات خاور» (فرهنگستان علوم شوروی) و کتابهای علمی و ادبی شوروی به زبانهای روسی، ارمنی، انگلیسی و عربی هم در کتابفروشی گوتنبرگ عرضه میشد. این کتابها خواستارانی داشت و در نتیجه کتابفروشی گوتنبرگ به محل رفت و آمد آنها مبدل شد. طبیعتاً این، در کنار سوابق و برخی مراودات مدیر گوتنبرگ، حساسیت ساواک را بر میانگیخت. کاشیچی در گفتوگویی با مجله بخارا* اظهار میدارد که هیچگاه ساواک از او نخواست واردات کتاب از شوروی را متوقف کند، اما همواره او را زیر نظر گرفته بودند و بارها برای تفتیش کتابهایی که میفروخت انبارش را زیر و رو کردند. در حالی که هیچ وقت رسماً عضو حزبی نبود، میگفت تعداد دفعاتی را که در طول عمرش به زندان رفته از خاطر برده است.
در اواسط دهه ۱۳۵۰ از خیابان منوچهری به مقابل دانشگاه تهران نقل مکان کرد. در همینجا بود که به همّت او بازارچه کتاب (واقع در ابتدای میدان انقلاب) شکل گرفت. محلی که درگذشته سالن بیلیارد بود و هماکنون از مراکز مهم فروش کتاب در تهران است. او در راهاندازی اولین مرکز پخش کتاب تهران (در دهه ۱۳۳۰) نیز مشارکت داشت که به واسطه بروز اختلاف در میان شرکا فعالیتش ادامه نیافت.
محمود کاشیچی از شمار نسلی از ناشران ایران بود که در کنار فعالیت اقتصادی و معیشتی، برای خود رسالت فرهنگی و اجتماعی (و احیاناً سیاسی) قائل بودند. اهتمام کاشیچی به انتشار آثار ادبی با پیرنگی از شور انقلابی و عدالتطلبانه و مردمخواهانه، یا عرضه کتابهای چاپ شوروی از این روست. این پیشفرض که برای آگاه ساختنِ مردم ناآگاه و خفته در جهل، تنها راه، همهگیر ساختن مطالعه و بردن کتاب به میان تودههاست، او را به این نتیجه رسانده بود که کتاب باید تا حد ممکن ارزان قیمت باشد، حتی «به قیمت یک آدامس». همین فکر، اساس فعالیت انتشاراتی او را تشکیل داد. او سالها رمانهای پرحجم را به صورت جزوات ۳۲ یا ۶۴ صفحهای با کاغذ و جلد کاهی، در تیراژ ۲۰ هزار نسخه و با قیمت بسیار نازل (زمانی ۵ ریال) منتشر میکرد. البته خریداران میتوانستند پس از گردآوردن همه جزوههای یک کتاب، آن را به کتابفروشی گوتنبرگ بسپارند و با پرداخت مبلغ اندکی، کتاب کاملِ صحافی شده را بگیرند. در دورهای حتی این جزوهها شامل فرمهای چاپی دو کتاب مجزا بود که همزمان با هم چاپ و عرضه میشد.
اعتقاد و دلبستگی به تیراژ بالا و قیمت تمامشده کم، روی دیگری نیز دارد و آن تنزل کیفیت تولید کتاب از همه نظر (حروفچینی، چاپ و صحافی، جنس کاغذ و نوع جلد) است. کتابهای انتشارات گوتنبرگ که در ارزان بودن رقیب چندانی نمییافتند، از نظر کیفیت چاپ حرفی برای گفتن نداشتند. با این حال در فهرست انتشارات گوتنبرگ نامهای بسیاری از مشاهیر را میبینیم که در دورهای با محمود کاشیچی همکاری کردهاند: صادق چوبک، احمد شاملو، محمد قاضی، حسینقلی مستعان، نصرت رحمانی و البته ذبیحالله منصوری. انتشارات گوتنبرگ در سالهای نخست پس از انقلاب، دورهای از رونق نشر را تجربه کرد که از جهت بررسی گرایشهای عمومی مردم ایران در آن دوره زمانی جالب است. ترجمههای ذبیحالله منصوری (برخی مربوط به دهه ۳۰ و ۴۰) و رمانهای کلاسیک پرحجم مانند ژوزف بالسامو، کنت مونتکریستو، پارادایانها، بینوایان، جنگ و صلح، غرش طوفان و … این بار خوانندگان پرشماری مییافتند که در غیاب برنامههای متنوع تلویزیون و نشریات سرگرمکننده (و پیش از نزول اجلال اینترنت و ماهواره) به ادبیات داستانی روی آورده بودند. گویا هر چه حجم کتابها بیشتر و مدت زمان لازم برای خواندنشان افزونتر میشد، مشتریان رغبت بیشتری به آنها نشان میدادند. در همین دوره، انتشارات گوتنبرگ حتی رمانهایی را که در دهه ۴۰ در قطع جیبی چاپ کرده بود، با بزرگ کردن صفحات در لیتوگرافی، به قطع وزیری تجدید چاپ کرد که ظاهراً قطع مورد پسند کتابخوانهای آن سالها بود.
نام محمود کاشیچی با چند ابتکار و ماجراجویی در کار نشر نیز همراه است که معروفترین آن فروش «کتاب کیلویی» است. کتابفروشی گوتنبرگ در سال ۱۳۴۰ که طبق معمول، بازار کتاب در رکود شدیدی قرار داشت، با دیدن «ابتکار» یک همکار (برپایی «لاتاری کتاب» در کتابفروشی معرفت) به فکر حراج کتابهایش بر اساس قیمت تمامشده وزنیِ آنها افتاد. فروش کتاب در کتابفروشی گوتنبرگ بیش از یک سال دوام آورد و به رغم لطیفهپردازی رسانهها و طعنهزدنهای همکاران، بسیار موفق جلوه کرد. محمود کاشیچی به عرضه ارزان و فراگیر کتاب اعتقاد داشت و از همین رو در سالهای پس از انقلاب، مشوّق همکاران در حراج کردن کتابهای کُندفروششان بود و خود نیز در این زمینه فعالیتهایی کرد.
محمود کاشیچی پس از قریب هفتاد سال کار کتاب و نشر، در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ در تهران درگذشت.