انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

به یاد دکتر محمدامین قانعی‌راد ذهن زیبای جامعه شناسی ایران

زایش و بالندگی نهاد علم و دانش در هر جامعه منوط به وجود و حضور سرمایه‌های انسانی، فکری و معنوی است که در آن رشد و پرورش می‌یابند، شکوفا می‌شوند و در مسیر حرکت خود، به رویش جوانه‌های تازه در این درخت یاری می‌رسانند. به همین دلیل، می‌توان گفت هر گونه رشد و نمو یا به ثمر نشستن درخت علم و دانش، مدیون وجود و حضور این سرمایه‌های گران‌قدر است. جامعه‌شناسی ایران نیز در عمر کم و بیش کوتاه خود، از طریق چنین سرمایه‌هایی توانسته است از نهالی ضعیف و کوچک به درختی بزرگ، تنومند و پر بار تبدیل شود.

دکتر محمدامین قانعی‌راد، یکی از سرمایه‌هایگران‌بها و بسیار گران‌قدرجامعه‌شناسی ایران بود که در طول سال‌های فعالیت علمی خویش، با شور و اشتیاقی بی‌حد و البته به مدد هوش و ذکاوت شخصی و نگرش علمی و دقیق خود تلاش‌های بسیاری در جهت توسعه و تعالی این رشته انجام داد.او جامعه‌شناسی با ذهنی زیبا و روشن، و دارای منش و شخصیت علمیِمنحصربه‌فرد بود که تأثیراتی عمیق و ماندگار بر جامعه‌شناسی ایران به‌طور خاص و بر نهاد علم و دانشگاه به‌طور عمومی بر جا گذاشت؛ تأثیراتی که بی‌شک مخصوص او و تکرارناپذیر است.

ذهن زیبای استاد قانعی‌راد در بسیاری از مسائل و واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی ورود داشت و سخن‌ها و یادگارهای بسیار برای دانشگاهیان و علاقه‌مندان جامعه‌شناسی به جا گذاشته است. اما من،به‌عنوان یکی از دانشجویان و دنبال‌کنندگان فعالیت‌های علمی ایشان، در این یادداشت کوتاه تلاش می‌کنم که تنها سه وجه از فعالیت‌ها و دستاوردهای علمی وی را پررنگ و مطرح سازم.

دریچه اول: شیفتگی نسبت به جامعه‌شناسی

دکتر قانعی‌راد، برخلاف بسیاری از تحصیل‌کردگان و دانش‌آموختگان رشته جامعه‌شناسی که از سر اجبار یا از روی ناچاری و یا به اقتضای دست سرنوشت به عرصه جامعه‌شناسی وارد شده و با کمترین انگیزه و علاقه علمی،صرفاً از روی عادت و تکرار به تدریس و تحقیق در این رشته مشغول گشته‌اند،به‌واقع عاشق و شیفته جامعه‌شناسی بود.به نظر می‌رسید ذهن پرسشگر و روح ناآرامش او را به جامعه‌شناسی کشانده بود تا پاسخ پرسش‌ها و نگرانی‌هایذهنی‌اش را در این علم بیابد. قانعی‌راد به معنی واقعی کلمه شیفته جامعه‌شناسی بود و راه‌حل بسیاری از مسائل و آسیب‌های جامعه کنونی ایران را در فعالیت‌های تحقیقی اصیل و کاربست نتایج آن‌ها در سیاست‌گذاری‌هایاجتماعی می‌دانست. او معلمی به‌شدت تیزهوش و برجسته بود، و چنان از نظریه‌هایجامعه‌شناختی سخن می‌گفتکه دانشجویانش خواه ناخواه عاشقِ نگاه و رویکرد جامعه‌شناسانه و جذابش می‌شدند.
شاید این جملات بسیار کلیشه‌ای و فاقد معنا به نظر برسند، اما همه کسانی که تجربه حضور در کلاس‌های درس او را داشته‌اند، احتمالاً با من هم‌داستان خواهند بود که دکتر قانعی‌راد، ذهنیتی بسیار جامع و درکی عمیق و همه‌جانبهاز جامعه‌شناسیبه‌ویژهنظریه‌ها داشت. متأسفانه در حال حاضر درس نظریه‌هایجامعه‌شناسی یکی از دشوارترین و ثقیل‌ترین دروس در برنامه درسی این رشته به شمار می‌رود،چراکه بسیاری از اساتید نظریه‌هایجامعه‌شناسی را به‌مثابهگزاره‌هاییبه‌شدت انتزاعی، نامفهوم و ثقیل و فاقد معنا برای دانشجویان نقل می‌کنند و دانشجویان، گیج و سرگردان، تنها به سر تکان دادن و یا با بهت به استاد نگریستناکتفامی‌نمایند. اما دکتر قانعی‌راد که پیش از این بارها و بارها نظریه‌ها را کاویده و آنها را از مناظر گوناگون فلسفی،هستی‌شناختی،روش‌شناختی و … درک و هضم نموده بود؛ به شیوه منحصربه‌فردو مخصوص خود به بیان و ارائه این نظریه‌ها می‌پرداخت. قانعی‌راد، برای بیان هر نظریه جامعه‌شناختی، ضمن اشاره به مبانی فلسفی و ریشه‌های اجتماعی ظهور آن نظریه، ارتباط و پیوند میان نظریه‌های پیشین و نظریه‌های پسین را نیز مورد توجه قرار می‌داد. و بدین ترتیب، از منطق دیالکتیکی هگل آغاز می‌نمود، سپس به کنش‌های چهارگانه وبرمی‌رسید، از چهارچوبآجیل پارسونز عبور می‌کرد، در ادامه به هابرماس و نظریه کنش ارتباطی‌اش واردمی‌شد، و درنهایت، همه اینها را به ابعاد چهارگانه نهادی مدرنیته در نظریه گیدنز پیوند می‌داد.
قانعی‌راد، شیفته جامعه‌شناسی بود، اما جامعه‌شناسی زنده و پویا و انتقادی؛ و از این منظر بسیار به آرا و اندیشه‌های دوتوکویل، دانشمند فرانسوی قرن نوزدهم، نظر داشت. جلسات متعددی از کلاس درس خود را به بسط و تبیین آراء وی اختصاص می‌داد، در کلاس درس قدم می‌زد و در حالی که با صدای خاص، رسا و مستحکم خود بخش‌هایی از کتاب‌های دوتوکویل را برایمانمی‌خواند، از انتقادات وی به انقلاب فرانسه و نگاه خیره‌اش نسبت به آمریکا، سرزمین موعود دموکراسی و آزادی، می‌گفت. وچه باک، شاید او در آن لحظات به جامعه ایرانی و انقلاب ایران هم نظر داشت و مسئله دموکراسی پیش و پس از انقلاب ۵۷.
دریچه دوم: دل‌مشغولی به جامعه و حوزه عمومی
از اواسط دوره قاجاریه و پیش از وقوع انقلاب مشروطه، از همان روزهایی که پای نخستین ایرانیان به فرنگستان باز شد و آشنایی با تمدن جدید غربی از طریق کتب و نوشته‌های غربیان برای ایرانیان فراهم آمد،«مسئله ایران» به دغدغه اصلی نخبگان و روشنفکران ایرانی تبدیل گشت و آنان را به تفکر و تأمل در باب ریشه‌های عقب‌ماندگی و انحطاط جامعه ایران درسده‌های اخیر از یک‌سو و چاره‌ اندیشی جهت برون‌رفت از این بحران عمیق و ریشه‌دار ازسوی دیگر واداشت.
دکتر قانعی‌راد را می‌تواناز همین گروه نخبگان و روشنفکران به شمار آورد کهبه‌راستی در پی دستیابی به درک و فهمی جامع و شناختیعمیق و راهگشا از جامعه ایران بود. او مفاهیم و نظریه‌های مختلف دربابآسیب‌های اجتماعی،کجروی، فقدان همبستگی، تضعیف هویت ملی و … را فراتر از یک واژه، یک نام و یا مفهوم انتزاعی می‌دید. وی به‌درستی به این مسئله واقفبود که ورای این مفاهیم و نظریه‌ها، مشکلات و دشواری‌های گوناگونی در زندگی اقشار و طبقات گوناگون جامعه، نمود و حضوری عینی و واقعی دارد، و به رنج و درد توده‌های مردم منجر شده است.درواقع، او به مشکلات و نارسایی‌های جامعه ایران با دیدی واقع‌گرایانه نظر داشت، و در عین حال، درد و رنج مردم عادی برایش معنای واقعی و البته تراژیکداشت.
راهکار قانعی‌راد در این زمینه، نخست مراجعه به علم به‌عنوان مرجع اصلی پاسخگویی به سؤالات و نیازهای فکری بشر و نیز تقویت نقش نهادها و کارگزاران علمی در فرآیندهای اجتماعی گوناگون -به‌ویژه در زمینه سیاست‌گذاری‌های اجتماعی-سیاسی کشور- بود. ثانیاً او به تبعیت از منطق گفتگویی هابرماس، تقویت جامعه مدنی و بهبود سازوکارهای گفتگو، مطالبه و درخواست و در یک کلام تقویت جهانِ زیست در برابر نظام اجتماعی را در این زمینه مفید می‌پنداشت. به باوراو،اگرچهنظاماجتماعیهموارهتلاشداردکهبهمصادره یا تحمیلمنطق خاص خود بر جهان زیست بپردازد، اما جهان زیست،به‌مثابه جهانِ زندگی روزمره مردم،می‌تواند و باید دارای توان مقاومت و ایستادگی در برابر هژمونی نظام اجتماعی باشد. بدین منظور، لازم است که جهان زیست از طرق گوناگون و به دست کنشگران اجتماعی و فرهنگی تقویت گردد. بر همین اساس، دکتر قانعی‌راد از همه راهکارها و فرصت‌های موجود در جهت تقویت جهان زیست کمک می‌گرفت: از شرکت در فرآیندهای دموکراتیک و سیاسی گرفته تا تقویت بخش‌های نهادی و اجتماعی جامعه‌شناسی، یعنی حضور فعال در انجمن جامعه‌شناسی ایران و تلاش در جهت ایجاد شبکه‌های ارتباطی قوی میان دانشجویان و اساتید جامعه‌شناسی، به‌مثابه کنشگران اثرگذار جامعه مدنی، که می‌توانند نیازها و مطالبات جامعه خفتهایران را به شیوه‌ای منطقی و علمی دنبال نمایند. به عبارت دقیق‌تر، دکترقانعی‌رادفراتر از فعالیت‌های تحقیقاتی و آکادمیک خود، کوشید انجمن جامعه‌شناسی ایران را به یک نیروی فعال، قوی و مؤثر در عرصه عمومی تبدیل نماید که می‌تواند آنچه را در جامعه رخ داده و در آینده رخ خواهد داد، ببیند، درک و به خوبی تحلیل کند، و از طریق مشارکت و ابراز نظر در سیاست‌گذاری‌ها و فعالیت‌های اجتماعی در جهت حل مسائل و مشکلات جامعه ایران گام بردارد.درنتیجه این رویکرد ویژه، انجمن جامعه‌شناسی ایران در طی سال‌های ریاست او جانی تازه گرفت و یکی از شکوفاترین و پررونق‌تریندوره‌های فعالیت خود را شاهد بود.
دکتر قانعی‌راد جامعه‌شناسی مردم‌گرا و مردم‌دوست بود که به‌شدت نسبت به مسائل واقعی و روزمره مردم احساس مسئولیت می‌نمود.او، به‌مثابه یک نظریه‌پرداز اجتماعی، به اتفاقات و حوادث جامعه بسیار حساس و درشکار نشانه‌های اجتماعی خبره بود. او وقایع و اتفاقات پیش‌ پا افتاده جامعه را نه مسائلی خُرد و بی‌اهمیت، بلکه به ‌سان نشانه‌های از تحولات و دگرگونی‌هایی عمیق و کلان‌تر در سطح جامعه در نظر می‌گرفت که نیازمند توجه و مداقه جامعه شناسان و نظریه‌پردازان اجتماعی هستند. از همین رو، اتفاقات مضحک و خنده‌آوربرنامه‌های زنده تلویزیونی، گرایش ناگهانی جوانان نسبت به یکخواننده نوظهور و اعتراضی نسل جوان، حضور میلیونی مردم در مراسم تدفین یک خواننده پاپ، و درنهایت، چالش‌های سیاسی و نحوه فعالیت‌های کنشگران اجتماعی به دغدغه‌های ذهنی و موضوع پژوهش‌هایوی تبدیل می‌گشت و به‌تبع آن، نوشتن مقالات جدید یا برگزاری سمینارها و جلسات گفتگو پیرامون مسائل فوق را در برنامه کاری خود قرار می‌داد.
دریچه سوم:دل‌نگرانی برای دانشگاه
یکی از مهم‌ترین و محوری‌ترین مسائل و دغدغه‌های فکری که در طی سال‌های فعالیت علمی قانعی‌رادهرگز از ذهن وی خارج نگردید، مسئله جایگاه و نقش دانش در نظام اجتماعی ایران و وضعیت نهاد علم و دانشگاه در آن بود. شاید این مسئله در ابتدای امر وابستهبه جایگاه شغلی و علمی وی به‌عنوان عضو هیئت‌علمی در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بوده باشد، اما بعداً و به‌واسطه نقش او در انجمنجامعه‌شناسی ایران رنگ و بوی دیگری گرفت.
دکتر قانعی‌راد با نگاهی تیزبین و در عین حال نگران همواره تحولات و دگرگونی‌های نهادهای وابسته به دانش در ایران را دنبال می‌کرد و مشکلات و نارسایی‌های موجود در نهاد علم را بیان داشت. به‌طور خاص، درک و دریافت عامه مردم نسبت به دانش و دانشگاه، فاصله گرفتن دانشگاه از وظایف و کارکردهای اصلی خود، یعنی تولید و توسعه علم و حل مسائل کشور، و تبدیل شدن دانش و دانشگاه به یک نماد منزلتی یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های در این زمینه به حساب می‌آمد که در مقالات متعددی ازجملهقانعی‌راد و طباطبایی(۱۳۹۴)،قانعی‌راد و مرشدی (۱۳۹۰)، وقانعی‌رادوخسروخاور(۱۳۸۵) به آن پرداخت.
قانعی‌راد بخش دیگری از مشکلات فعلی نظام دانش در ایران را ناشی از «گسست الگوهای فردی و جمعی تولیددانش»، پایین بودن روابط اجتماعی میان دانشجویان، اساتید و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به‌مثابه کارگزاران عرصه دانش، و «چالش فقدان شکل‌گیری اجتماعات علمی پایدار در نظام دانشگاهی کشور» می‌دانست که این موضوع را در مقالات و طرح‌های پژوهشی خود مورد بررسی و مداقه قرار داد (ر.ک. به: قانعی‌راد،۱۳۸۵الف؛قانعی‌راد،۱۳۸۵ب؛قانعی‌راد،طلوع و خسروخاور، ۱۳۸۷).
دکتر قانعی‌رادبه منظور ایفای نقشکامل‌تر و مؤثرتر در این زمینه، تلاش نمود تا علاوه بر انجام پروژه‌های تحقیقی و پژوهشی معمول،قدم‌هایی عملی و کاربردی نیز در این مسیر بردارد و بدین منظور، به فعالیت و عضویت در انجمن جامعه‌شناسی (از سال ۱۳۸۴) پرداخت و همچنین در دوره‌های هفتم و هشتم (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵) ریاست این انجمن را بر عهده گرفت. در این زمان، به‌تدریجتغییرات مثبتی را در برنامه‌های کاری انجمن جامعه‌شناسی شاهد بودیم که موجب گردید این انجمن به یک نهاد اجتماعی مؤثر و شاخص در سطح دانشگاه‌های ایران تبدیل گردد. دکترقانعی‌راد تلاش بسیاری در جهت تقویت شبکه‌های اجتماعی میان جامعه شناسان در سراسر کشور و افزایش سطح تعاملات میان اساتید و دانشجویان جامعه‌شناسی انجام داد. افزایش کمیتعداد کارگروه‌های تخصصی،فعال‌سازی و بهبود کیفی اینکارگروه‌ها،برگزاری همایش‌ها و جلسات متعدد سخنرانی در باب مسائل روز و مشکلات اجتماعی، و از همه مهم‌ترراه‌اندازی و فعال نمودن دفاتر استانی انجمن از مهم‌ترین و برجسته‌ترین فعالیت‌های قانعی‌راددر این عرصه به شمار می‌روند.
اکنون دکتر محمدامینقانعی‌راد، استاد برجستهجامعه‌شناسی ایران، از میان ما رفته است و حضور جسمانی و مادی در جهان ما ندارد، اما نگاه جامعه‌شناسانه و مسئله‌محور، افکار و تأملات جذاب وکم‌نظیر، و منش و رفتار علمی وی در میان دانشجویان و همکاران و خوانندگان آثارش زنده و پابرجاست. و به‌راستی که همین حضور معنوی و فکری بهترین و ماندگارترین میراثی است که ممکن است از یک فرد به یادگار بماند.
منابع:
• قانعی‌راد، محمدامین. ۱۳۸۵ الف. نقشتعاملاتدانشجویانواساتیددرتکوینسرمایهاجتماعیدانشگاهی. مجله جامعه‌شناسی ایران، ۷ (۱): صص ۳-۲۹.

• قانعی‌راد، محمدامین. ۱۳۸۵ ب.وضعیتاجتماععلمیدررشتهعلوماجتماعی. نامه علوماجتماعی، دوره جدید، شماره پیاپی ۲۷، صص ۲۷-۵۶.

• قانعی‌راد، محمدامین، وفرهادخسروخاور. ۱۳۸۵. نگاهیبهعواملفرهنگیافزایشوروددخترانبه دانشگاه‌ها.زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، ۴ (۴): صص ۱۱۵-۱۳۸.

• قانعی‌راد، محمدامین،طلوع، ابوالقاسم، و خسروخاور، فرهاد. ۱۳۸۷. عوامل،انگیزش‌هاوچالش‌هایتولیددانشدربیننخبگانعلمی.سیاست علم و فناوری، ۱ (۲): صص ۷۱-۸۵.

• قانعی‌راد، محمدامین، و ابوالفضل مرشدی. ۱۳۹۰.پیمایشفهمعمومیازعلموفناوری: مطالعهموردیشهروندانتهرانی. سیاست علم و فناوری، ۳ (۳): صص ۹۳-۱۱۰.

• قانعی‌راد، محمدامین، و سیده مرجان طباطبایی. ۱۳۹۴. نگرش های عامه به علم و فناوری در بین شهروندان تهرانی.سیاست علم و فناوری، ۷ (۱): صص ۸۳-۹۳.

• تجربیات شخصی نگارنده از کلاس درس «نظریه‌های جامعه‌شناسی» دکتر قانعی راد، دوره کارشناسی‌ارشد، رشته پژوهش علوم اجتماعی، دانشگاه الزهراء تهران، ترم اول سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۵.

۱- عنوان مقاله ونیز اصطلاح «ذهن زیبا» از کتابی به همین نام نوشته سیلویا ناسار و فیلمی با نام مشابه به کارگردانی ران هاوارد (ساخته سال ۲۰۰۱) اقتباس شده است که به زندگی جان نش، ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد، می‌پردازد.
۲- برگرفته از تجربه شخصی نگارنده از کلاس درس «نظریه‌هایجامعه‌شناسی» دکتر قانعی‌راد، دوره کارشناسی‌ارشد، رشته پژوهش علوم اجتماعی، دانشگاه الزهراء تهران، ترم اول سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۵.

ارتباط با نویسنده: fesfahany@gmail.com