پیتر برگر جامعه شناس و متاله معاصر (۱۹۲۹-۲۰۱۷) از جمله متفکران موثر در جهان علوم اجتماعی بوده که در ایران عمدتا با کتاب “ساخت اجتماعی واقعیت” شناخته شده است. در فضای علوم اجتماعی ایرانی، پیتر برگر با دو مساله کلیدی پیوندخورده : نظریه جامعه شناختی پدیدار شناختی و مساله دین و سکولاریسم. برگر را با این دو موضوع می شناسیم و کمتر به سایر ابعاد نظریات او توجه شده است. به نظر می رسد در این ایام به مناسبت درگذشت این علامه علوم اجتماعی مدرن، توجهات بیشتری به ذکر او و آثارش و اثرش بر ایران شده است، این نوشتار نیز در همین راستاست.
در مطالعات اجتماعی دین در ایران، نظریات پیتر برگر را بیشتر در حوزه جامعه شناسی دین به کار گرفته شده است. مساله سکولاریسم از یکسو و تلاشی که برگر در کارهای متاخرش برای نشان دادن ماهیت دینی جامعه انسانی و تداوم دین در معنایی فراگیر (نه معنای تقلیل یافته در قالب نهاد دین) داشته دو عامل جذاب برای رواج اندیشه های او در ایران بوده اند. برگر عملا به دلیل تعلق”خامی” که به مسیحیت دارد و خودش را “شهروندی دوگانه” می داند که از یکسو پای در جامعه شناسی دارد و از سوی دیگر یک مسیحی هم هست، تلاش می کند از دین دفاع کند و تمام صورت بندی های مفهومی و نظری او، به تعبیری دفاع از دین، به معنایی خاص است. امر دینی، برای برگر یک امر حیاتی و بنیادین و بستر اصلی تبدیل شدن انسان از امر طبیعی به امر استعلایی و معلق در جهان معنایی خویش ساخته است. به نظر میرسد برگر در کنار متفکری مانند وبر، که در نهایت راهی برای دفاع از دین باز کرده اند، برای جامعه دیندار ما، جذابیت بسیاری دارند. در مقابل آن همه نظریات انتقادی در مطالعه دین، کسانی مثل وبر و برگر پناه گاه بسیار حیاتی برای کسانی هستند که به تعبیر برگر شهروندی دوگانه شان برای شان بسیار حیاتی است و به دنبال دفاع از این سایبان مقدس دین در ایران هستند. به همین دلیل باید برگر و وبر را در سنت جامعه شناسی دین در ایران، در مقابل سنت های چپ عمیقا انتقادی که دین را به اموری غیر دینی تقلیل میدهند، به مثابه رقابت میان نیروهای مذهبی و منتقدان مذهب در مطالعه دین دانست. این رقابت بستر اصلی رواج نظریات کسانی مانند وبر و برگر در مقابل منتقدان چپ بوده است.
نوشتههای مرتبط
اما با وجود گستردگی کاربردها و ارجاعات به سنت نظریات جامعه شناختی دین برگر، هنوز ابهامی در اثر گذاری آراء او بر جامعه شناسی دین در ایران وجود دارد. بعد این همه سال که آرای او در بین الاذهان علوم اجتماعی رواج دارند، هنوز نمی توان یک شاهکار جدی در زبان فارسی و در باب دین در ایران از این منظر و در این سنت نظری یافت، همچنان که در سنت وبری هم به دشواری می توان یک مطالعه اسلام یا زرتشت و سایر ادیان ایرانی یافت. به همین دلیل در فضای مجازی فارسی زبان، عموم کارهای مرتبط به برگر، شرح آرا و نظریات اوست. گویی شرح یک نظریه ساده تر از کاربست دقیق و عمیق آن است. این نکته مساله اصلی این نوشتار است. چرا شرح را بر کاربست حرفه ای ترجیح می دهیم.
در این نوشتار قصد آن را ندارم که به بازگویی آرای این متفکر جامعه شناس بپردازم، بلکه میتوان با نگاهی به رابطه علوم اجتماعی ایرانی و متفکران بزرگ در زمینه مصداقی برگر، به کاری پرداخت که او از آن به عنوان “بازخوانی انتقادی مداوم” یاد میکند و آن را شرط زنده بودن علوم اجتماعی میداند. برگر در کتاب دعوت به جامعه شناسی به مسئولیت های این علوم در جهان انسانی توجه میکند. او در آثارش به یک تفکیک کلیدی اشاره می کند: بازی کردن نقش ( به معنای ایفای نقش اجتماعی) و بازی کردن با نقش (نوعی ایفای تصنعی و گاه ریاکارانه نقش اجتماعی). این تفکیک برای فهم چرایی ناکارآمدی علوم مدرن در ایران به نظر میرسد بسیار مناسب است. چرا علوم جدید، مانند مهندسی، پزشکی و علوم انسانی به مقام نهادی و در قالب یک قشر نتوانسته اند نیازهای جامعه را به خوبی ایفا کنند. بسیاری از مهندسان و سیاستمداران در بازی با نقش کارشناسان خبره، در مساله های مهمی مانند آب، کشور را با سد سازی و سیاست های غلط به بحران کشاندند، بسیاری از متخصصان پزشکی در بازی با نقش سنتی حکیم (مرد دانای نیکو سرشت)، سلامتی را به مهمترین کالای تجاری تبدیل کردند و به استثمار بدن انسان ایرانی پرداختند. بسیاری از متخصصان علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز در شغل مدام مترجمی، به شارحان نظریه تبدیل شدند و به جای ایفای نقش محقق نظریه پرداز، به بازی با این نقش پرداختند وبه کمک ترجمه آن را به شیوه ای موهوم انجام دادند. در نهایت بحرانی شکل گرفته است که بدیهیات مردم در علم و فناوری بر زمین مانده است در بحران های پیش رو جامعه مانند بحران زیست محیطی و آب، یا دست به دامن آسمان و ماورا شوند یا دست به دامن تکنولوژی وارداتی، مردم یا چشم به آسمان دارند یا چشم به دست بیگانگان برای تکنولوژی های جدیدشان. میدانم که درو اقعیت، این مساله پیچیده تر از اینهاست و عوامل مختلفی دخیل هستند. اما در نگاهی به آثار و اثرات پیتر برگر بر جامعه ایران می توان این دوگانه بازی نقش و بازی با نقش را به خوبی دید. ما شارحان خوبی برای برگر بوده ایم، نه پیروان خوبی برای او. نسبت ما با علوم جدید، به جز در افراد خاصی که خلاف جهت شنا کرده اند و شیوه ای راستین در تولید علم داشته اند، در بیشتر موارد بازی با نقش محقق و متخصص علمی حرفه ای بوده است.
نگاهی به اثرات برگر در مطالعات جامعه شناسی دین در ایران و مساله سکولاریسم که بیشتر بر کاربردی توجیه گرانه از نظریات او استوار بوده است، نشان میدهد که باید بار دیگر اصحاب علوم اجتماعی و علوم جدیده را “دعوت به جامعه شناسی” کرد و تا با پذیرش مسئولیت اجتماعی علم و متخصصان علمی، از طریق بازخوانی انتقادی مداوم راهی برای رهایی و سنت پویای تولید علم در ایران فراهم کرد و از بازی کردن با نقش اجتماعی عالم علم جدید به بازی نقش اجتماعی عالم علم جدید حرکت کنیم.
پیتر برگر مانند هر نظریه پرداز بزرگ و متفکر موثر، جسمش از میان ما رفته است. اما او و اندیشه هایش همچنان پایدار و ماندگار خواهند بود. هنوز علوم انسانی ایرانی درس های بسیاری از آثار و نظریات برگر را باید بیاموزد. باید بیشتر و جدی تر قدر این بزرگان را دانست. خدایش بیامرزد.