ج. پری برگردان نسیم خواجه زاده
قبیله ی شیعه عرب ، مهم ، تاریخی و مشهور از شمال غربی خوزستان ، جنوب خوزستان و بخشهای همسایه ی عراق است.
نوشتههای مرتبط
بنی لام قبیله ی شیعه عرب ، مهم ، تاریخی و مشهور از شمال غربی خوزستان ، جنوب خوزستان و بخشهای همسایه ی عراق است.محدوده آنها از دامنه کوه به جنوب پشت کوه ، به سمت رود دجله در عماره و از شرق به جنوب کرخه از شوش گسترش داشت. بنی لام سابقا دامداران کوچ رو بودند ، اما اکنون عمدتا یکجا نشین هستند و محدوده ای از غلات (به جز برنج) را می کارند و گوسفند پرورش می دهند. بخشهای کوچ نشین به طور منظم از گذر از مرز استفاده می کنند، برخی در تابستان از جنوب ناحیه عماره و دیگر نواحی شمالی به دامنه ی کوه حرکت می کنند . تعداد کلی شان حدود ۰۰۰/۴۵ نفر تخمین زده می شود و جمعیت آنها در ایران در سال ۱۹۳۴ حدود۷۰۰/۵ فامیل تخمین زده می شود که در سال ۱۹۴۵ به ۱۰/۶۵۰ فامیل افزایش یافتند (Lorimer, Gazetteer II, p. 1084; Field, pp. 195-96; Persia, pp. 378-79) . آنها در چهار تقسیم بندی و ۱۶ بخش سازماندهی شده اند و اغلب شیعه هستند گفته می شود تعدادی از قبیله های دیگر و بخشهای قبیله ای خوزستان( برای مثال از آل کثیر qv ) از بنی لام ریشه می گیرند (Field, pp. 195-96).
سرخاندان آنها یک نفر به نام لام بن حارثه یکی از بزرگان قحطان در حجاز بود . تا کمی بعد در قرن ۴/۱۰ آنها بخشی از قبیله ی طایی بودند اما زمانی که آنها تجزیه شدند ، بنی لام با هجوم به زائرین مسیر بین بصره و مدینه برای خورشان اسمی دست و پا کردند (Field, pp. 195-96) .
یورش به حجاز شمالی در قرن۹/۱۵ در حدود ۹۵۰/۱۵۵۰ آنها را در پایین منطقه دجله –فرات حرکت داد (Oppenheim, II, pp. 320, 324; III, pp. 18-19). بعد از آن در قرن ۱۰/۱۶ آنها به ساحل شرقی دجله مهاجرت کردند و سرزمین بنی ربیعه را گرفتند که مال رییس حاکم استانی (والی)هویزه از طرف صفویه بود . در طول قرنهای ۱۱/۱۷ و ۱۲/۱۸آنها که در معرض یورش تنبیهی از سوی مملوک پاشای بغداد بودند ، در این زمان به عربهای منتفق یا به همسایه های لرشان یا به ارتش ایران در حمله به بغداد و بصره در طول دوره ای که نادر شاه ، بغداد را در ۱۱۷۳/۱۱۴۵ و بصره را در ۱۱۵۶/۱۷۴۳ محاصره کرده بود ، ملحق شدند( (Longrigg, pp. 93-94, 124-26; Lockhart, p. 68 .در طول این آشفتگی دهه ۱۷۵۰ قبل از پایه گذاری حکومت زندیه در جنوب غربی ایران ، آنها به مشعشیان در مقابل آل کثیرها در جنگهای تقریبا متوالی پیوستند (Kasrawī, pp. 142-50).
در قرن ۱۳/۱۹ هم حکومت عثمانی و هم حکومت ایران به طور منظم در تنبیه یاغیان بنی لام و همسایگانشان بدون نتیجه ی محسوسی مداخله کردند ؛ عداوتهای بین و میان قبیله ای مثل یورش به جاده و آمد و شد رودخانه ادامه یافت . در طول جنگ جهانی اول ، بنی لام تحت شیخ غضبان به دعوت ترکها برای جهاد پاسخ داد و نیروهای بریتانیایی را که خط کرخه را در دست داشتند و از خط لوله نفت (Oppenheim, III, pp. 200-04) محافظت می کردند به ستوه آورد . در دهه ۱۹۲۰ زمانی که آنها از عراق برای چرای تابستانی حرکت کردند، ستیزه های مکرر بین والی پشت کوه و بنی لام ، شعله ور شد اما در دهه بعدی سربازان حکومت رضاشاه به طور موثری مقیاس مهاجرت را کاهش دادند و به یکجانشینی شتاب بخشیدند .
بازیابی شده از شیکه اینترنت در تاریخ ۲۶/آذر/۹۱ از سایت: http://www.iranicaonline.org/articles/bani-lam
BANĪ LĀM
a numerous and historically important Shiʿite Arab tribe of northwestern Ḵūzestān, southern Lorestān, and adjacent parts of Iraq.
BANĪ LĀM, a numerous and historically important Shiʿite Arab tribe of northwestern Ḵūzestān, southern Lorestān, and adjacent parts of Iraq. Their range extends from the foothills of the Pošt-e Kūh south to the Tigris at ʿAmāra, and east to the Karḵa south of Šūš. Once nomadic pastoralists, the Banī Lām are now mainly sedentary, growing a range of cereals (except rice) and raising sheep. Nomadic sections used regularly to cross the frontier, some moving south to ʿAmāra district and others north to the foothills in summer. Their total numbers were estimated at 45,000 ca. 1910, and their population in Iran at 5,700 families in 1934, rising to 10,650 in 1945 (Lorimer, Gazetteer II, p. 1084; Field, pp. 195-96; Persia, pp. 378-79). They are organized in four divisions and sixteen sections, and are predominantly Shiʿite. A number of later tribes and tribal sections of Ḵūzestān (e.g., of the Āl-e Kaṯīr, q.v.) are said to be of Lām origin (Field, pp. 195-96).
Their eponym was one Lām b. Ḥāreṯa, a chief of the Qaḥtān in the Hejaz. Until the late 4th/10th century they were part of the Ṭayyeʾ tribe, but when this disintegrated the Banī Lām made a name for themselves raiding the pilgrim route between Basra and Medina. Pushed out of northern Hejaz in the 9th/15th century, they moved to the lower Tigris-Euphrates region about 950/1550 (Oppenheim, II, pp. 320, 324; III, pp. 18-19). Late in the 10th/16th century they migrated to the east bank of the Tigris, taking territory from the Banī Rabīʿa, whose chief was provincial governor (wālī) of Howayza for the Safavids. Subjected to punitive raids by the Mamluk pashas of Baghdad throughout the 11th/17th and 12th/18th centuries, they at times joined with the Montafeq Arabs, or their Lor neighbors, or Iranian armies, in attacks on Baghdad and Basra, as during Nāder Shah’s sieges of Baghdad in 1145/1733 and of Basra in 1156/1743 (Longrigg, pp. 93-94, 124-26; Lockhart, p. 68). During the troubled 1750s, before the establishment of Zand rule in southwestern Iran, they joined with the Mošaʿšaʿīān (q.v.) against the Āl-e Kaṯīr in almost continuous war (Kasrawī, pp. 142-50).
In the 13th/19th century both Ottoman and Iranian governments intervened periodically to chastise the turbulent Banī Lām and their neighbors, without appreciable effect; inter- and intratribal feuding continued, as did raids on road and river traffic. During World War I the Banī Lām under Shaikh Ḡażbān answered the Turks’ call for a jehād and harassed the British forces holding the line of the Karḵa to protect the oil pipeline (Oppenheim, III, pp. 200-04). In the 1920s frequent disputes flared between the wālī of Pošt-e Kūh and the Banī Lām when they moved in from Iraq for the summer grazing, but during the next decade Reżā Shah’s government troops effectively reduced the scale of migration and accelerated sedentarization.
Bibliography:
(Great Britain) Admiralty, Persia, Geographical Handbook Series, Oxford, 1945.
ʿA. ʿAzzāwī, ʿAšāʾer al-ʿErāq, 4 vols., Baghdad, 1947, IV, pp. 174, 177.
EI2 V, pp. 645-46.
H. Field, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939.
A. Kasrawī, Tārīḵ-epānṣad-sāla-ye Ḵūzestān, Tehran, 1330 Š./۱۹۵۱.
L. Lockhart, Nadir Shah, London, 1938.
S. H. Longrigg, Four Centuries of Modern Iraq, Oxford, 1925.
Manūčehr Żarābī, “Ṭawāyef-e Mīānāb,” FIZ 10, 1341 Š./۱۹۶۲, pp. 394-407.
(J. Perry)
Originally Published: December 15, 1988
Last Updated: December 15, 1988
This article is available in print.
Vol. III, Fasc. 7, p. 695