دی ماه ۱۳۸۳ زلزله مهیبی شهر بم را تخریب کرد. این زلزله به کشته شدن ده ها هزار انسان و بیخانمان شدن بیش از صد هزار نفر از مردم منجر شد و به این ترتیب یکی از فاجعهبارترین حوادث طبیعی دهه های اخیر رقم خورد. زلزله بم به یکی از مهم ترین اخبار سطح جهان تبدیل شد. بی شک توسعه ارتباطات، فضای بازتر ایران و شناخته شدن بم به عنوان یک میراث تاریخی در سطح جهان عوامل مهمی در این امر به شمار می رفتند .این زلزله برای ایران چندان استثنایی نبود. کشور ایران هر دهه شاهد یک زلزله به شدت مخرب و فاجعه بار است و متاسفانه در آینده نیز بازهم باید شاهد چنین فاجعههایی باشیم. در کنار بعد غمبار زلزله و با گذشت ۵ سال از وقوع آن فرصت خوبی است تا با مرور گذشته به تجربیات و درسهایی که آموخته ایم نگاهی بیاندازیم. هر کس از منظری میتواند به این حادثه نگاه کند. برای من که در روز حادثه به عنوان خبرنگاری جوان و بی تجربه از یک روزنامه محلی به بم رفته بودم ، درس های زیادی داشت. اولین تجربه در حوزه رسانه بود زمانی که امکانات ناچیز خود و دوستانم را در مطبوعات محلی(همراه با بیمهری مطلق مدیران آن رسانهها) با سایرین مقایسه کردم و در بعدی کلانتر زمانی نحوه حضور و انعکاس اخبار را توسط نمایندگان رسانههای بین المللی را با نمایندگان رسانه های داخلی و رسانه ملی میدیدیم نکتههای ریز و درشت بسیاری به چشم میخورد. اولین عکس های زلزله را عکاس ایرانی یک خبرگزاری خارجی منتشر کرد و بسیاری از خبرنگاران خارجی با توشه ای سبک اما پرفایده به کار مشغول بودند درحالی که ایرانیان در به در تلفن، فاکس و اینترنتی که آن روزها بسیار سخت بدست میآمد، بودند و چادری که ارشاد به نمایندگان رسانه ها چند روز بعد داد.توشه خبرنگاران خارجی تشکیل شده بود از لب تاپی و دستگاه ارتباط ماهوارهای ، دوربین عکاسی وفیلمبرداری ، آنها به جای حضور درمیان مسئولان به میان مردم میرفتند و آنچه برایشان مهم بود، وضعیت زلزله زدگان و مشاهده آنچه اتفاق افتاده بود. در حالیکه رسانه ملی تجهیزات زیادی را به همراه نیروهای فراوان از مرکز گسیل داشت و پی در پی قولهایی را منتشر میکرد و مطالبات را بالا میبرد تا پس از مدتی که امکان تحقق وعدهها میسر نبود ، مردم بیاعتمادتر شوند.
عکاسان بسیاری به بم آمدند . فاجعه، سوژه های نابی را به آنها داد تا از دریچه دوربین و با زبان تصویر ، فاجعه را برای جهان به نمایش بگذارند پس از آن چند نمایشگاه هم برگزار شد. بعد هم همه چیز رو به فراموشی رفت . چندی پیش یکی از دوستان عکاس را دیدم میگفت: نمی دانم عکس های بم را چه کنم چرا که هیچ نهاد و مرکزی وجود ندارد تا این عکس در اختیارش قرار بگیرد ونگهداری شود.به او گفتم: نه ثبت عکس ها بلکه هیچ همتی برای ثبت تجربیات سایرین هم وجود ندارد.
نوشتههای مرتبط
دومین تجربه در مدیریت بحران بود. یک گروه امدادگر اروپایی که روز بعد از زلزله به بم آمده بودند زمانی که از هواپیما پیاده میشدند لباسهای امداد به تن داشتند و اطلاعات اولیه مناسبی از حادثه با خود همراه تا به آنها کمک کند ارزیابی مناسبی از فاجعه داشته باشند. این مساله در میان بسیاری از گروه های امدادی دیگر خارجی هم صدق میکرد :سازماندهی شده، منظم و با تقسیم کار مشخص. این ویژگی به آنها این امکان را میداد تا عملیات امداد را با سرعت و کیفیت بالایی انجام دهند در حالی که بسیاری از افرادی که به بم آمده بودند مردمی عادی بودند که هیچ اطلاعاتی برای کاری که می خواستند انجام دهند نداشتند و صرفا” عاطفه و احساس قابل تحسین آنها را از سراسر کشور به بم کشانده بود و خود احتیاج به غذا، خودرو ، امکانات بهداشتی و اسکان داشتند و کندی بسیاری در نظام کمک رسانی ایجاد میکردند.
اما بحث اصلی خاطرهگویی و یادی از گذشته نیست. از این دست اتفاقات بسیار افتاده است و بازهم میافتد نکته مهم در مواجه ما با حوادث بعدی است . اگر خدای ناکرده همین فردا زلزله ای در گوشه ای از این آب و خاک رخ دهد چقدر آمادهتر شده ایم؟ چه درس هایی از زلزله های قبل آموخته ایم و آنها را چگونه بکار بسته ایم؟ مساله اصلی اینجاست که فرصت و برنامهای برای مستند سازی این تجربیات فراهم نشده و نیست. رسانه های ما بعد از گذشت چند ماه از حادثه به مروز آن را به فراموشی سپردند و جز معدودی یادی از آن نکردند همانگونه که کسی الان از وضع بسیاری از مناطق بحران زده ، دچار خشکسالی شده و زلزله زده کشور خبری دقیق در دست ندارد.تنها سالگردها تلنگری میشود که آن هم به مرور کمرنگ و کمرنگ تر خواهد شد.در حالیکه بسیاری از مسائل و مشکلات این مناطق در سالهای بعد مشخص میشود
به عنوان نمونه تاکنون بیشترین همت دولتمردان در بم به بحث ساخت و ساز معطوف شده است و نزدیک به ۷۰درصد واحدهای شهر از الگویی غیربومی تبعیت کرده اند که صرفا” ضدزلزله است.اما کسی به تغییرات اجتماعی ، هویتی و زندگی مردم آنجا نگاهی نکرده است. تغییراتی که در طول زمان در حال رخ دادن است.فرزندان و کودکان زمان زلزله اکنون نیازهای متفاوتی یافته اند، معلولان و مصدومان ، زنان، کارمندان و کارگران هم به همین صورت، مسائل آنها چه میشود. تقلیل زلزله به دادن خوراک و پوشاک و سوگواری کردن بر مردگان چه دردی را از اجتماع امروز بم دوا میکند. آسیب ها و تهدیدهای فعلی آنجا چیست؟ اینها مسائلی اند که نباید فراموش شوند در پایان فقط دو سئوال از مسئولان امر دارم.
۱- در روزهای آغازین زلزله و پس از ناکارآمدیهای که در بحث مدیریت بحران پیش آمد و بخشی نگری، تداخل وظایف و حضور احساسی به جای عقلانی و دهها عامل ریز و درشت دیگر نمایان شد صحبتهای خیلی جدی مبنی بر تشکیل سازمان مدیریت بحران یا لزوم نظام مند کردن مدیریت بحران در کشور به میان آمد اما هنوز خبری نیست و مشخص نیست اگر اتفاقی بیافتد وزارت کشور ، شهرداری ، هلال احمر ، نیروهای نظامی و دهها سازمان موازی و غیرموازی کشور چگونه میخواهند وارد منطقه بحرانرده(که الزاما” زلزله نیست) شوند و مدیریت این داستان بر عهده کیست؟
۲- زمانی که زلزله بم اتفاق افتاد ، گستردگی حادثه ، فضای باز سیاسی حاکم بر ایران و ارتباط مناسب و پذیرفته شده دولت موجب شد تا طیف وسیعی از سازمان های غیردولتی بینالمللی به ایران آمده و در بم حاضر شوند.اما امروز چه؟ آیا راضی هستیم آنها به ایران بیایند یا باز آنها را جاسوس ، نفوذی و عوامل بیگانه میخوانیم؟
وبلاگ علی نقوی