بارش سنگین و بیسابقه بارانهای موسمی در ابتدای ژوئیه ۲۰۱۰ سبب جاری شدن سیل در پاکستان شد. سیلی که در طول دو هفته از شمال شرقی تا جنوب غربی این کشور را در برگرفت و در نتیجه آن یکپنجم مساحت پاکستان به زیر آب رفت، ۲۰۰۰ نفر کشته شدند، ۲۱ میلیون نفر خانههای خود را ازدست دادند، زیرساختهای عمومی نظیر سیستم برق رسانی و جادههای ارتباطی، بیمارستانها و مدارس تخریب شدند و خطر گرسنگی، کمبود آب بهداشتی و بیماریهای عفونی همچنان مردم به ویژه کودکان را تهدید میکنند.
” در میان کسانی که به دلیل سیل تحت تاثیر قرار گرفتهاند، کودکان در معرض بیشترین تهدید هستند. حتی بیماریهای معمولی نظیر آبله مرغان و سرخک به سرعت در حال گسترش در میان کودکانی است، که با یکدیگر در کمپها نگه داری میشوند. در بالاترین سطح آنان با اسهال خونی، آب آلوده، مالاریا و بیماریهای پوستی روبهرو هستند” (۲۰۱۰:reuters.com)
سیل پاکستان را متخصصان زیست محیطی در کنار طوفان کاترینا آمریکا(۲۰۰۵)، سونامی آسیای جنوب شرقی(۲۰۰۴) ، زلزله هاییتی(۲۰۱۰) ، آتشسوزی جنگلهای مسکو(۲۰۱۰) و خشکسالی در آمریکا و ژاپن(۲۰۰۹) قرار دهند، در تمامی این موارد فعالیتهای انسانی سبب گسترش و شدت یافتن پیامدهای این رویدادهای اقلیمی و زمین شناختی شدهاند.
حوادث طبیعی نظیر سیل، خشکسالی، زلزله،… که به دلیل پیامدهای مرگبار انسانی خود در بیان عمومی بلایای طبیعی خوانده میشوند، نشانگر بحرانی شدن رابطه میان انسان و طبیعت هستند. رابطهای که انسان و طبیعت را در مقابل یکدیگر قرار میدهد، بحثهای اقلیمی و زیست محیطی امروزه به یکی از گفتمانهای اصلی در حوزههای عمومی نظیر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و علم تبدیل شدهاند. حوادث طبیعی ۱۰ ساله اخیر و به ویژه موضوع تغییرات اقلیمی تمامی جوامع و گروهها را وادار به واکنش در برابر مسئله حفاظت از محیط زیست کردهاند، اما گوناگونی میان استدلالها و راهکارهای گروههای متفاوت نشانگر یک نکته است، نمیتوان برخلاف تصور از جهانشمول بودن طبیعت سخن گفت و رابطه گسست/پیوند میان انسان و طبیعت یکی از موضاعاتی است که به دقت باید مورد بررسی و توجه قرار بگیرد.
بلایای طبیعی/دست خدایان یا ناتوانی انسان
انسان در تمامی دوران تاریخ برای تداوم بقا ناگزیر از برقراری رابطه با محیط طبیعی پیرامون خود بودهاست. شکل این رابطه بنا به مولفههای گوناگون به ویژه توان علمی و تکنولوژیک برای دستکاری و دگرگون ساختن طبیعت در طول تاریخ بسیار تغییر کردهاست.نظریات گوناگونی که ابتدا در حوزه فلسفه و بعدها علوم اجتماعی به تبین اشکال این روابط پرداختهاند طبیعت و انسان را مجموعه به هم پیوسته، منفک از یکدیگر و یا در امتداد هم دانستهاند.
۱ـ دوران کهن/اسطورهها و ادیان
جوامع انسانی در اشکال زیستی نظیر شکار و گردآوری و کشاورزی به چنان سطحی از علم/تکنولوژی دست نیافتهبودند که توان تغییر و دستکاری در طبیعت را داشتهباشند در نتیجه تداوم حیات مستلزم شناخت دقیق تمام ویژگیهای محیط زیستی پیرامون بود و این شناخت دانش کاربردی جوامع را تشکیل میداد. در چنین شرایطی از یکسو اساطیر و روایتهایی مبتنی بر خلق شدن انسان از یک عنصر طبیعی و به ویژه گیاه (اساطیر مربوط به کیومرث و مشی و مشیانه در ایران باستان) بیانگر رابطه مبتنی بر شناخت و احترام گذاشتن به طبیعت و تقدیس آن به عنوان منشا حیات بودند، و از سوی دیگر اساطیر و روایتهای دینی مربوط بلایای طبیعی دلایل برهم خوردن این نظم ازلی وراهکارهای بازگشت به آن را مطرح میکردند.
خشم خدایان به دلیل غرور یا سرپیچی انسان از خواست آنان تا مدتها در اسطورهها، ادیان ابتدایی و حتی ادیان بزرگ به عنوان دلیلی برای بروز بلایای طبیعی مطرح میشد. فرایند خشم طبیعت و برهم خوردن نظم شناختهشده و متعاقب آن بازسازی و برگشت حیات مضمونی است که تقریبا در تمامی اساطیر وجود دارد(یخبندان . فرایندی که گاه با اشکال خشونت آمیز نظیر قربانی کردن برای برگرداندن تعادل همراه بود.
“راگنارگ (Ragnarok) داستانی از اساطیر شمال اروپا است، مربوط به روبهرویی خدایان و غولها در نبرد نهایی که با نابودی جهان به دست خدایان به پایان میرسد. اساطیر پدیدههای طبیعی را توضیح میدهند و جایگاه بلایای طبیعی در ادراک مردم نسبت به جهان را بازگو میکنند. نخستین هشدار وی مربوط به انحطاط جامعه و اخلاق است. زمستانی که سه سال به طول خواهد انجامید در جایی که تابستانی وجود ندارد و به قحطی و درگیریهای بزرگ ختم خواهد شد.”(Svensen ; 2006:18)
اشکال معاصر بررسی رابطه میان انسان و طبیعت در این دوران عمدتا حول محوری اسطورهای حرکت میکند. رویکردی که مردمان این دوران و اشکال بومیان پراکنده شده امروزی را دربهشت آرمانی هماهنگی با طبیعت و در نتیجه آرامش خویشتن در نظر میگیرد، اندیشهای که ریشه آن را در مفهوم وحشی نیک ژان ژاک روسو میتوان یافت. اندیشهای که امروزه به دلیل مشکلات جهان صنعتی و پسا صنعتی به شدت به عنوان جاگزینی آرمانی در بیان عمومی مورد استقبال قرار میگیرد.
“اسطوره خرد بومی ابتدایی تنها بخشی از رویکرد عاشقانه بناشده توسط طرفداران محیط زیست نیست. این مسئله بخشی اساسی از انتقادات رادیکال زیست محیطی نسبت به سیستم صنعتی است. بدون این پیشفرض که جوامع غیر صنعتی در محیط زیستی پایدار زندگی میکردند بدون این که زمینهایبرای صنعتی شدن وحود داشتهباشد”(Milton;1996:109)
اگر چه این تفکر که از سوی انسانشناسان با انتقاد غریبگرایی و تقلیل واقعیت متنوع بیرونی به مولفههای مواجه میشود.مسئله اصلی در این جا است که آیا شیوه زندگی هماهنگ با طبیعت انتخابی اخلاقی بود یا یک ضرورت کاربردی که با نظامی ایدئولوژیک روایت میشد؟
۲) اسطوره علم و تسلط انسان بر طبیعت
تمامی اندیشههای عصر رنسانس و بعد از آن دوران روشنگری هدفی خاص را در اشکالی گوناگون دنبال میکردند: شناخت انسان و مسلط ساختن وی بر تمامی جنبههای حیات. هنر، سیاست، فلسفه، زیست شناسی… از جمله علومی بودند که با این هدف بازتعریف شدند.
“فیلسوفان روشنگر فرانسوی با طرح پروژه دایرهالمعارف برنامه روشنی دارند: گرد اوردن تمام شناخت انسانی درباره طبیعت با هدف مشخص استیلای انسان بر آن و به حداکثر رساندن رفاه و سعادت زمینی برای او.” (فکوهی،۱۰۷:۱۳۸۲)
جریانهای فکری این دوران تغییراتی را در تمامی ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی…. به وجود آوردند و سبب به وجود آمدن الگوهای جدیدی شدند که تنها به پهنه سرزمینی اروپا محدود نماندند و در یک فرایند تاریخی ۵۰۰ساله به الگوهای جهانی تبدیل شدند. آن چه در ارتباط با حوزه محیط زیست به طور عام و بلایای طبیعی به طور خاص مربوط است را در دو فرایند میتوان مورد بررسی قرار داد.
۱ـ حرکت به سمت سرزمینهای جدید/استعمار
شناخت سرزمینهای جدید در سراسر جهان با هدف تکمیل دانش انسان در مورد جهانی که میبایست بر آن سلطه پیدا کند و نیز نیاز به منابع طبیعی برای انباشت ثروت دیدی جدید را نسبت به محیط زیست به وجود آورد. سرزمینهای جدید در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیای شرقی اقلیمی متفاوت را نسبت به سرزمینهایی داشتند که اروپاییان تا آن زمان میشناختند به این ترتیب اندیشه دیگری با مولفههای زیستمحیطی نیز حمایت میشدند، نگاهی به فهرست بلایای طبیعی سرزمینهای اروپایی (به ویژه شمالی) و آمریکای شمالی را در برابر سایر مناطق قرار میدهد.
(Wikipedia.org/wiki/list_of_natural_disasters)
وقایع طبیعی نظیر سیل، زلزله، خشکسالی، گردباد با تلفات انسانی بالا عمدتا در سرزمینهای رخ میدادند که بعدها با نام مستعمره شناخته شدند،در مقابل سرزمینهای غربی انگاره پیشرفت و رفاه را در قالب سرزمینی امن و رویایی با آب وهوایی معتدل و رویایی متبلور میساختند. با اتکا به چنین تقابلی است که در دوره زمانی طولانی نظریات گوناگونی در علوم اجتماعی به وجود آمدند، که تفاوت جوامع و گروههای انسانی را با اتکا به ویژگیهای اقلیمی تبیین میکردند. نظریات نژادگرایانه، تکاملگرایان، استبداد شرقی،….
“تا ۱۹۶۰ رویکردی در انسانشناختی بومشناسی سلطه داشت، مبتنی بر شکلگیری فرهنگ توسط محیط زیست، نه تنها مولفههای زیستمحیطی ویژگیهای فرهنگی را تعیین میکنند، بلکه محیطهای زیستی جدا از واحدهایی نظیر جوامع انسانی و یا جمعیت در فرهنگ عمل میکنند.” (Milton; 1996:41)
۲ـ علم و تکنولوژی/انقلاب صنعتی
تسلط انسان بر طبیعت و بهبود زندگی نیازمند ابزارهایی بود که ناتوانی بیولوژیک انسان را در این زمینه برطرف کنند، در نتیجه بخش عمدهای از علوم جدید به سمت ایجاد ابزارهای قدرتمند برای دستیابی به توان دستکاری در فرایندهای طبیعی حرکت کردند.(بهرهبرداری از معادن، بالابردن میزان محصولات کشاورزی، درمان بیماریهای عفونی و…). به این ترتیب علم اندیشه تسلط انسان بر طبیعت را به طور کامل تحقق بخشید و طبیعت به بستر و پدیدهای منفعل تبدیل شد که میتوان به اشکال گوناگون منابع مورد نیاز برای تامین نیازهای انسانی از آن به دست آورد.(راهسازی، کارخانههای عظیم متکی به سوختهای فسیلی، قطع گسترده درختان جنگلی، تغییر مسیر رودخانهها)
رشد بالای جمعیت به دلیل پیشرفت در سطح درمان و گسترش بهداشت عمومی در دورههای زمانی متفاوت سبب افزایش جمعیت در پهنههای سرزمینی متفاوتی شد. افزایش جمعیت از یکسو به معنا دسترسی به نیروی کار و افزایش مصرف واز سوی دیگر و در نتیجه آن فشار گسترده برای استخراج از منابع طبیعی و تخریب پهنههای طبیعی برای ایجاد پهنهِهای مسکونی و نیز بهرهبرداری از منابع طبیعی نظیر آب، خاک، جنگل و معدن است.
“ما میتوانیم آغاز بحرانهای کنونی محیط زیست به خصوس گرمشدن کره زمین و تغییرات اقلیمی را تا انقلاب صنعتی ردیابی کنیم. از مصرف سوختهای فسیلی تا برق سطح بالایی از دیاکسید کربن تولید شد. گسترش فناوری در حوزه کشاورزی سبب مهاجرت روستاییان به شهرها شد که با تقاضای دایمی برای نیروی کار ارزان مورد نیاز در صنایع همراه بود، به این ترتیب شرایط فاجعهبار کنونی در زمینه بهداشت و آلودگی در سطح شهرهای بزرگ چه توسعهیافته و چه درحالتوسعه آغاز شد. در حالی که افزایش بهداشت عمومی سبب افزایش باروری و کاهش مرگ و میر ودر نتیجه افزایش جمعیت انسانی شد که تاثیرات گستردهای را بر محیط زیست به دنبال دارد”(Moran; 2006:69)
مجموعه فرایندهای گوناگونی که از عصر رنسانس آغاز شد در نیمه قرن بیستم، بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم سبب شکلگیری تقسیمبندیهای سیاسی و اقتصادی در سطح جهان شد که تا حدی قابل تعمیم در سطح محیط زیست و به ویژه بلایای طبیعی است.
۱ـ کشورهای توسعهیافته و ثروتمند: قرار گرفتن در پهنههای سرزمینی مساعد و امن با کمترین میزان بروز بلایای طبیعی نظیز سیل، زلزله، خشکسالی و… در اروپا و آمریکای شمالی سبب شکلگیری نظریاتی شد که تفاوتهای جوامع را براساس ویژگیهای اقلیمی مورد بررسی قرار میدادند، این واقعیت در کنار مولفههای دیگر نظیر سیستمهای دموکراتیک، انباشت بالای ثروت و دسترسی به سطوح بالای علمی و تکنولوژیک سبب شدهبود تا پیامدهای مادی و انسانی معدود وقایع طبیعی نیز به حداقل برسد. این کشورها با انتقال صنایع آلودهکننده به سایر مناطق و حرکت به سمت سیستمهای اقتصادی مبتنی بر خدمات و اطلاعات در زمینه سایر مولفههای زیست محیطی نظیر آلودگیهای مشهود هوا و آب و تخریب گسترده جنگلها توانستهبودند استاندارها را در سطوح قابل ملاحظه ای بهبود ببخشند.
۲ـ کشورهای در حال توسعه: کشورهایی که بعد از استقلال یافتن به سرعت وارد فرایندهای صنعتی کردن شدند. پهنههای سرزمینی نظیرآمریکای جنوبی و به ویژه آسیای جنوب شرقی از نظر دسترسی به منابع طبیعی و نیروی کار ارزان و انبوه بسیار غنی و در عین حال در زمره مناطق پرخطربه دلیل احتمال بالای وقوع سیل، زلزله، گردباد و طوفانهای دریایی بوه و هستند. در چنین پهنههای عمدتا با رشد بالای اقتصادی و افزایش توان علمی به ویژه در حوزه نظامی و اقتصادی روبهرو بودیم که در کنار سیستمهای سیاسی نظامی و یا دایما دگرگون شونده به دلیل کودتا قرار میگرفتند .چنین موقعیتهایی سبب میشد پیامدهای انسانی و مادی بلایای طبیعی بسیار بالا باشد. پیامدهایی که به دلیل اقدامات انسانی شدت مییافتند.
افزایش جمعیت در شهرهای و ساخت و سازهای سریع و بدون توجه به اصول ایمنیسازی سبب تشدید مخاطرات زلزله، سکونت یافتن در پهنههای ساحلی به دلیل صنعت گردشگری طبیعی سبب افزایش تلفات انسانی در صورت وقوع طوفانهای دریایی (سونامی) و تشدید سرعت و قدرت تخریبگری سیل به دلیل نابود جنگلها و تغییر گسترده کاربری اراضی نمونههایی از تاثیرگذاری فعالیتهای انسانی است.
علوم اجتماعی و به ویژه انسانشناسی بومشناسی در این دوران بر روی کشورهای در حالتوسعه و عمدتا دگرگونی در اشکال بومی کشاورزی، دامداری، تامین آب و…. متمرکز است و کمتر به سراغ پهنههای توسعه یافته و شهری می روند.
۳ـ عصر تغییرات اقلیمی/ضرورت بازنگری در رابطه با طبیعت
ورود گفتمانهای زیست محیطی به حوزههای عمومی به دلایل گوناگونی صورت گرفت که مهمترین آنها مطرح شدن بحث گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی بود، فرایندهایی که شیوه نگرش به تغییرات اقلیمی را نیز با تغییرمواجه کردند.
“تغییرات اقلیمی معمولا برای توصیف کردن هر گونه تغییر سیستماتیک و آماری در میانگینهای مربوط به مولفههای آب و هوایی نظیر دما، بارش، باد، فشار و تنوع آنها در یک محدوده زمانی(یک دهه یا بیشتر) مورد استفاده قرار میگیرد. این مسئله را میتوان نشانهای از تغییر در الگوهای آب و هوای جهانی دانست به خصوص در ارتباط با افزایش دما، بارش و طوفان.”( Encyclopedia of climate changes; 2008:210)
بعد از سالهای جنگ جهانی دوم نگرش به مقوله بلایای طبیعی به دو دلیل تغییر کرد:
۱ـ بلایای طبیعی انسان ساز/در هم شکستن اسطوره علم
رویکرد عمومی نسبت به بلایای طبیعی، این وقایع را دارای منشا زمین شناختی یا اقلیمی می داند، اما بعد از بمبارانهای گسترده اروپای غربی . بمباران اتمی ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم، آلودگیهای شیمیایی و میکروبی نظیر فاجعه چرنوبیل شوروی (۱۹۸۶)، ایجاد موج جدیدی از بیماریهای فراگیر در نتیجه اختلالهای ژنتیکی (ایدز) و افزایش احتمال وقوع جنگهای میکروبی از جمله وقایعی بودند که نسبت به بیطرفی و صلحآمیز بودن فعالیت علمی شک و تردیدهای جدی ایجاد کردند، زیرا در این موارد با تخریب گسترده طبیعت و کالبد انسانی به دلیل وقایعی که ریشه در علم و برخی فرایندهایی انجام شده با هدف بالا بردن سطح زندگی انسان انجام شده دارند. اشکال جدید بلایای طبیعی اگر چه گروههای فقیر و شکننده متمرکز در کشورهای فقیر و در حال توسعه در مرحله اول مورد حمله قرار خواهد داد اما در مراحل بعدی و با جهانی شدن پیامدها محدود به این گروهها نخواهد ماند.
۲ـ گرم شدن زمین/تهدید حیات انسانی
گرمایش جهانی بهمعنای افزایش دمای متوسط دمای جهانی در سطح کره زمین و اقیانوسها است که از یکسو به دلیل فعالیتهای انسانی در تولید گازهای گلخانهای ناشی از مصرف سوختهای فسیلی و تخریب گسترده جنگل رخ دادهاست و از سوی دیگر به دلیل تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای آتشفشانی خورشیدی و جابهجایی زمین بر روی مدار حرکت به دور خورشید است. پیامدهای گرم شدن زمین عمدتا در قالب بلایای طبیعی خود را نشان میدهد:
۱ـ بالا آمدن سطح آب دریاها. ۲ـ تغییر در الگوهای بارندگی. ۳ـ توسعه بیابان در مناطق گرمسیری.۴ـ اسیدی شدن اقیانوسها. ۵ـ انقراض گونهها به ویژه در اقیانوسها.
پیامدهای غیر مستقیم گرمایش جهانی به صورت تهدید جمعیت ساکن در پهنههای طبیعی، خطر سیل و خشکسالی، فراگیر شدن بیماریهای عفونی و…. بروز خواهد کرد.
تغییرات اقلیمی بلایای طبیعی را به پدیدههای جهانی تبدیل کردهاست و به صورت نسبی دیگر نمیتوانیم از پهنههای طبیعی امن صحبت کنیم. تمامی کشورها در معرض پیامدهای طبیعی و انسانی تغییرات اقلیمی هستند.
چنین تغییرات گستردهای تمامی ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را با تغییر مواجه کرده و خواهد کرد. جوامع انسانی برای بقا ناگزیر از تغییر هستند.
نکته بسیار مهمی که در ارتباط با گفتمانهای زیست محیطی در علوم اجتماعی باید در نظر گرفت، ضرورت ترکیب رویکرد اخلاقی و فنی در کنار یکدیگراست. تکنولوژی و علم در موادری نظیر سیل میتوانند پیامدهای انسانی را کاهش دهند، اما جلوگیری از تولید بیش از حد گازهای گلخانهای نیازمند تغییر نگرش نسبت به مفاهیمی نظیر خوشبختی و رفاه است که خود را در مفهوم توان مصرف متبلور میکنند. به همین دلیل نیز مفاهیم و رویکردهای جدید در انسان شناسی بومشناسی در عین باقی ماندن در حوزههای پیشین به سمت مباحث سیاسی کلان و خرد و پهنههای شهری حرکت کردهاند.
سیل پاکستان/فاجعه انسانی یا طبیعی
وقوع سیل در کشور پاکستان به دلیل قرار گرفتن در مناطق استوایی و بارشهای سنگین پدیدهای غیرمعمول نیست. دره ایندوس در پاکستان منشا وبستر یکی از تمدنهای کهن جهانی یعنی است.اما آن چه سیل اخیر را به مسئلهای بحث برانگیز تبدیل کرد ریشه داشتن آن در مسئله گرمایش جهانی است.
گرمایش جهانی سبب تغییر جریان هوایی جت استریم (جریان هوایی نزدیک به اتمسفر که جریانهای هوایی موثر بر وضعیت اقلیمی را جابهجا میکند) شدهاست، به این ترتیب موج هوای گرم متمرکز بر روی آفریقا به سمت نیمکره شمالی کشیده شدهاست و گرما سبب بارشهای سنگین و بیسابقه در یک مدت زمان کوتاه در کشور پاکستان شدهاست. برخی آتشسوزی جنگلهای مسکو را نیز به این دلیل میدانند.
پاکستان کشوری است که به یکی از تولید کنندههای بزرگ صنایع سنگین نظیر سیمان در جهان تبدیل شدهاست و صنایعی که عمدتا در دره ایندوس واقع شدهاند و این به معنای تخریب گسترده جنگلها یا همان موانع طبیعی در برابر سیل (جنگل زدایی) ، تولید بسیار بالای گازهای گلخانهای و متمرکز شدن پراکندگی جمعیت در حاشیه این دره است.به این ترتیب سیل پاکستان فجایعی چنین گسترده را به دنبال داشت: تخریب مضاعف پهنههای طبیعی، تلفات انسانی بسیار بالا، نابودی میراث فرهنگی جهانی با به زیر آب رفتن دو شهر تاریخی، ایجاد جریانهای مهاجرتی به سمت کشورهای همسایه و افزایش فعالیت و نفوذ فعالیت گروههای تندرواسلامی به دلیل ناکارآمدی دولت و سازمانهای بین المللیدر ارئه خدمات به مردم آسیبدیده.
منابع مکتوب:
Philander، S. George، ۲۰۰۸،Encyclopedia of Global Warming and Climate Changes ،California، SAGE Publication.
Svensen، Henrik،۲۰۰۶،The End Is Night،London، Reaktion Books.
Milton،Kay،۱۹۹۶ ، ENVIRONMENT AND SOCIETY، New York, Routledge.
Moran،Emilio،۲۰۰۶، People and Nature، New York، Blackwall.
فکوهی، ناصر، ۱۳۸۲، تاریخ اندیشهها و نظریههای انسان شناسی، تهران، نی.
منابع اینترتنی
http://en.wikipedia.org/wiki/2010_Pakistan_floods
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_natural_disasters
http://www.newscientist.com
reuters.com