انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بستر هرزه نگاری: تاملاتی در ذهنیت معاصر (۲)

هانس بوتلیر ترجمه ی آرمان شهرکی

توضیح مترجم: نویسنده در این مقاله در جستجوی تحلیل بستر فرهنگی بزه های جنسی است. و از این رهگذر به تحلیل تکامل رابطه جنسی و مفهومروابط جنسی وآلیته میپردازد. تکاملی که طی آن روابط جنسی وآلیته، استحاله ای شگرف را شاهد بوده است. از رابطه ای در قالب پدرسالاریِ متعیّن اما مصونیت زا برای زنان، بسوی رابطه ای که بنا به تعبیر نگارنده ی مقاله هسته ی مرکزی اش عبارت است از نوعی ذهنیت (mentality) جنسی و به تعبیر گیدنز نوعی محرمیت. هسته ای که سببساز نوعی آزادی عمل و خودمختاری برای زنان است؛روابط جنسی را از محدودیتهایی همچون زادوولد و تسلط مردانه رها ساخته و آن را به کنشی هرروزه و توی چشم بدل کرده است؛ و عشق را از عشقی شهوتزا (passionate love) به عشقی رمانتیک و در آخرین مرحله آنچنانکه گیدنز نام نهاده به عشقی ممزوج (confluent love). عشقی که اگر چه طی آن جریانی سیال از خود – هویتی و خود – پنداره (self-image) بر مبنای نوعی تعریفی جنسی از خویشتن و شریک، بطور مستمر جریان دارد؛ اما بتدریج زمینه را برای جامعه ای سرشار از جدایی و طلاق فراهم میآورد. نویسنده تحول از اُبژه یروابط جنسی به سوژه های خودمختار جنسی را مسبب وضعیتی پارادوکسیال و شیزوفرنیک میبیند که پورنوگرافی و بزه های جنسیِ اشمئزازآوری همچون بزه کودک جنسانه در زهدانش پرورش می یابند. در این متن از نظرگاههای تاریخی و تبارشناسانه ی فوکو و گیدنز و مفاهیم مربوط به نظامهای فکری آنان همچون «سیاست تن»، « سیاست زیست»، سیاست هویت» و «سکسوآلیته ی شکلپذیر» (plastic sexuality)، بخوبی در تحلیلی کارکردی جهت تبیین پدیده ای آسیبزا همچون وقاحتنگاری و بزه های جنسی مربوط به کودکان استفاده شده است. روایت تیره وتارِ هانس بوتالیر از مرکزیت یافتن “خویشتن” در مراودات اجتماعی، خواننده را بشدت نگران و تصویر و تصور او را از آیندهروابط جنسی وآلیته و روابط دو جنس با گونه ای ابهام عجین شده با خوف همراه میسازد. دیدگاه بوتالیر نسبت بهروابط جنسی محافظه کارانه بوده و کماکان فروید را به سبب کشبدن ماشه ی انقلاب جنسی در دهه ی ۶۰ و ۷۰ میلادی متهم میکند؛ فرویدی که اگرچه چندشکلیهای رانه ی جنسی را نابهنجار یا منحرف نام نهاده اما از سویی دیگر همین انحرافات را “عادی” میدانسته؛ آنها را مطرح و به حوزه ای عمومی وارد کرده است؛ آنجا که در عصر مدرن دیگر نه انحراف که گونه ای ابراز خود یا خود-بیانگری قلمداد میشوند. بوتالیر سه مناقشه ی رودرروی هرزه نگاری که در مفاهیمی همچون “عرف”، “شان انسانی” و “حفاظت”، قالب بندی میشوند را شکست خورده میداند؛ اما امیدوارانه براین نکته تاکید میکند که هرزه نگاری در ورود به اقلیم کودکان با موانع جدی روبروست. قسمت دوم ترجمه فارسی را در ذیل میخوانیم.

گسترش بنیادین در ذهنیّت جنسی ما درون بستری از روابط که هرچه بیشتر برابر شده و در تقابل با استانداردهای بالای محقق شده برای شریکها [ منظور استانداردهایی است که در بستر روابط سنتی میان زن و مرد برای آنها وضع شده و از برتری مردان جانبداری میکند. م] قرار میگیرند؛ رخ میدهد. حال، گشودگی بیشتری وجود دارد؛ گونه های بیشتری از شهوت و تمایل جنسی، بی بندوباری بیشتری. در چنین اوضاع و احوالی، اشکال نابهنجار (perverse)روابط جنسی تلویحا به معنای گونه ها (varieties) خواهند بود. چنین گسترشی، تدریجا رخ داد. بعنوان مثال، فروید، نابهنجاریها را همچون حالت (condition) ی عادی (normal) از انسان درنظر میگیرد (او از نابهنجاریِ چندشکلیِ {polymorphous} رانه {drive} ی جنسی سخن میگوید). چندین دهه بعد،روابط جنسی شناسانی همچون هاولوک الیس {Havelock Ellis} از واژه ی انحراف (deviancy) بجای نابهنجار سخن گفتند؛ واژه ای که در بدو امر برای جنبش همجنسخواهی حائز اهمیت بود. اما این مجادله بطور مشخص در دوره ی انقلاب جنسی دهه ی ۱۹۶۰ از تب و تاب افتاد.

آنچه که جفری ویکس (Jeffrey Weeks) (1986) از آن با عنوان “زوال نابهنجاری” یاد کرد؛ از سوی گیدنز چونان پیآمد خود –ابرازی (self-expression) مدرن اِدراک شد. “جایگزنی نابهنجاری با تکثر، بخشی از یک مجموعه ی پردامنه از تغییراتِ تشکیل دهنده ی مدرنیته ی رو به گسترش است” (صفحه ۳۴ [منظور صفحه مربوط به کتاب گیدنز است با عنوان تحول محرمیت،روابط جنسی وآلیته، عشق و اروتیسم].م). در بطن چنین فرایندی از زوال نابهنجاری بود که هرزه نگاری در دهه ی ۱۹۷۰ رُخ نمود؛ تصدیقی شادباشانه از تکثر جنسی. تولید هرزه نگاری سوار بر امواج انقلاب جنسیِ دهه ی ۱۹۷۰ در همه جا شایع شد. رهاییِ ناگهانی از رسوم، انکشاف چندشکلی بودنِ (pluriformity) جنسی و مهر تاییدی بر هسته ی جنسی هویت مدرن.

اگرچه توسعه ی صنعت هرزه نگاری در بدو امر با اعتراض همراه شد؛ اما از خویش جانسختی نشان داد. هرزه نگاری همه جا در دسترس است؛ در تمامی گونه هایش. آن هنگام که پشت رایانه نشسته ایم؛ تنها سه کلیکِ موس با هرزه نگاری بی پرده (hard-core)فاصله داریم؛روابط جنسی آوایی (audio sex) هر لحظه از روز از طریق تلفن در دسترس است؛ اشکال ملایم ترِ پورن (porn) در تلویزیون عادی شده است؛ غیر از این، همواره در این گوشه کنارها، کلوبی ویدئویی هست. با نگاهی به گذشته، سرعت عادی شدنروابط جنسی علنی (public sex) نفسگیر به نظر میرسد. اولین نمایش بدن عریان زن- فیل بلوم (Phil Bloom) [متولد ۱۹۴۵ و اولین هنرپیشه ای که به تاریخ ۱۹۶۷ کاملا عریان بر صفحه تلویزون ظاهر شد. م]- در تلویزیون آلمان و به سال ۱۹۶۸ بود. اگرچه پس از این نمایش بسیاری از بینندگان حق اشتراک خویش را لغو نمودند اما این رخداد بصورت سلسله وار و در بسیاری از برنامه های دیگر تکرار شد.

نخستین پاتک سیاسی زده شد؛ و در ابتدا علیه هرزه نگاری بی پرده در سینما. وزارت دادگستری هلند، فان آت (Van Agt)، به نبردی علیه پیشرفت صنعت هرزه نگاری در ارتباط با فیلم دیپ ثرات (Deep Throat) پیوست. پیشنهاد وزیر این بود که با محدود نمودن اکران فیلم منحصرا در سینماهایی با ۴۹ صندلی، روند گسترش آن را متوقف سازد. دست هرزه نگاری تنها در اماکن عمومی با اندازه محدود باز گذاشته شد؛ نوعی از اماکن که درآن مصرف کنندگان قهّار معتاد بهروابط جنسی ِ دیداری میتوانند “صحنه های” مطلوب خویش را ببینند. طرح پیشنهادی وزیر در زمان خویش با استقبال شگرفی روبرو شد. سینمای ۴۹ صندلی او، با نگاهی به گذشته، جان کندن دردناک عصر احتیاط جنسی است.

دو عامل مشخص را میتوان برای نشر وسیع هرزه نگاری برشمرد: انقلاب فنّاوری و بازار آزاد. یک مثال از درهم تنیدگی شدیدروابط جنسی ، بازار و فنّاوری، شکست معروف سیستم دوهزار ویدئویی فیلیپ (Philip’s Video 2000 system) در دهه ی ۱۹۸۰ است. بنابرعقیده ی متخصصین، این سیستم به لحاظ تکنیکی برای همه رایانه ها عالی بود. اما در بازار ویدئو نبرد را باخت چراکه نوارهای ویدئوییِ پورنوگرافیک بسختی برای این سیستم موجود بودند. در کتابها از آن بعنوان یک رسوایی بازاریابی یاد شد؛ بدین معنا که مدیریت فیلیپس نپذیرفت تا با تمسک به هرزه نگاری به اتاقهای نشیمن افراد نقب بزند.

میثاق میان بازار آزاد و فنّآوری، هرزه نگاری را به موضوعی هرروزه بدل ساخته است. دیگر نیازی نیست که در جستجوی آن بیرون بروید؛ دیگر نیازی تیست که برای داشتن آن به هر کاری دست زده یا پولی خرج کنید. هر اتاق نشیمنی، حتی در بهترین خانوارها به یک سینمای هرزه نگارانه ی مینیاتوری بدل شده است. به عقیده ی من، دستری آزاد به مواد هرزه نگارانه در دهه ی ۱۹۹۰، تغییری ضروری در برجستگی هرزه نگاری بنا میکند. بویژه این امر مسلم که هرزه نگاری در تلویزیون تجاری عرضه میشود؛ جایگاه هرروزه اش را تصدیق میکند. حال، هرزه نگاری یک کالای مصرفی است همچون سریالهای آبکی، فیلمهای مستند، مسابقات تلویزیونی، مسابقات ورزشی، فیلمهای خشن یا هر نوع دیگری از سرگرمی.

در بحث از هرزه نگاری همواره سه مباحثه مطرح بوده و نقش ایفاء نموده است: عُرف (propriety)، شان انسانی (dignity)، و حفاظت (protection). بر طبق عرف، رانه ی جنسی، یک موضوع محرمانه بوده و به نمایش(view) عمومی تعلق ندارد. نتیجتا، در دهه ی ۱۹۲۰، هایوود بطور دقیق تعیین نمود که مدت زمان نمایش یک بوسه چقدر باشد.روابط جنسی سرشار از شرمندگی و گناه بود؛ لذتروابط جنسی ، شدیدا خصوصی (private) و امری پنهانی تلقی میشد. بحث ار عرف، با رهیافتی که آن را ریاکارانه میدانست؛ رد شد. با آغاز انقلاب جنسی، احساس میشد که هرزه نگاری، گونه ای رهاسازی شهوت است. بدن عریان زن بر صفحه ی تلویزون، بر طرد قاطع مناقشه ی عرف دلالت داشت.روابط جنسی علنی، با جستجوی آزادی مترادف شد. هرزه نگاری، به شکلی از آزادی عقیده بدل شد.

مناقشه بر سر عنصر دوم یعنی شان انسانی، قویا به نظرگاهی مذهبی نسبت به زندگی کهروابط جنسی را بیش و پیش از همه با زادوولد تداعی میکند؛ مرتبط است. بر طبق این نظر، شهوت، یک نیاز زیست شناختی-حیوانی است که در واقع، شان انسانی را رو به محاق میبرد. شهوت به کار تولید مثل گونه ها میآید؛ و بر طبق آموزه ی کلیسا، از آن بیشتر بعنوان ابزاری جهت تحکیم روابط زناشویی بهره برده میشود. اگرچه چنین مناقشه ای هنوز به گوش میرسد؛ با بحث بر سر گسترشِ “کلیت فرد” (the whole individual) توسط خویشتن باطل شده است. همراه با عُرفی شدن جامعه و ارایه ی قرصهای ضدبارداری، این چشم انداز محدود ازروابط جنسی کنار نهاده شده است. فرد انسانی محوری میشود و آزادی فرد بمنظور بهره بردن از شهوت، یک هدف برتر قلمداد میگردد.

مناقشه ی سوم- حفاظت- توسط جنبش زنان و بعنوان واکنشی به انقلاب جنسی دهه ی ۱۹۶۰ و ۷۰ پیش کشیده میشود. هرزه نگاری، بنابر یکی از مباحثات فمینیستی رقیب و مهمش، زنان را بدل به اهدافی سهل الوصول میسازد [گروه فمینیستی اکراینیِ فمن {femen}اخیرا مدافع چنین نظرگاهی شده و بدن را نه عرصه ای برای هرزه نگاری بلکه ابزاری جهت مبارزه ی سیاسی قلمداد مینمایند که البته با مخالفتهایی از سوی محافظه کارانی روبرو شده اند که آنان را به ترویج ناخواسته ی هرزه نگاری متهم میکنند. م]. دیگر چندان نمیشنویم که فمینیستها با حمایتگری از احساسات خامدستانه، آرمانگرایانه، و انسان دوستانه، آنچنان موضع سرسختانه ای علیه هرگونه محدودیت بر سر شهوت زنانه اتخاذ نمایند. بجای طالب حفاظت شدن؛ ترجیح میدهند تا از آزادسازی و خودمختاری دفاع کنند. اگر خود- تملکگریِ (self-possessed) زنان، طالب هرزه نگاری است- چه بعنوان تولید کننده یا مصرف کننده- اینکه آنها کاملا محق به انجام آن باشند؛ یک مناقشه ی تلویحی است.

اما وقتی نوبت به کودکان میرسد؛ دور هرزه نگاری خط کشیده میشود. اگرچه طی انقلاب جنسی تا حدودی از این خط و مرز عبور شد اما حتی جهان پورن نیز بر این آموزه صریح که کودکان قربانیان هرزه نگاری هستند؛ ثابت قدم میباشد. با غروری به زحمت پنهان شده؛ تجار پورن در تلویزون مدعی شدند که آنها به محدودیتهای خویش واقفند. در همان حال، این تجارت سر به صنعت تجاری میلیاردی گذاشت. در یک بازه ی زمانی سی ساله، صنعت پورن از “یک ریزه سرگرمی خوب “، فیلمهای جنسی آموزشی و تابوشکن، به پدیده ای افسارگسیخته و همه جایی بدل گشت.

منبع:

European Journal on Criminal Policy and Researc, 8: 441-457, 2000.

ای میل نویسنده:
arm.shahraki@gmail.com