برهم کنش میان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و تاثیر آن بر گردشگری شمال ایران:مطالعه موردی استان مازندران
چکیده
گردشگری از مهمترین و بزرگترین مجموعه خدماتی جهان است که روز به روز بر اهمیت و ابعاد آن افزوده می شود و جایگاه رفیع تری در اقتصاد جهانی به خود اختصاص می دهد. به همین علت است که امروزه به عنوان “صنعت گردشگری” از آن یاد شده است. بررسی آمار ورود گردشگران خارجی به کشورهایی که اخیرا بیشترین گردشگر را داشته اند موید این نکته است که کشور هایی که دارای آثار تاریخی و جاذبه های زیست محیطی هستند با برنامه ریزی های چشم اندازی خود مقوله گردشگری را بسیار مورد توجه قرار داده و تمهیداتی برای جذب گردشگر اندیشیده اند. این در حالیست که کشور ایران، علیرغم قرار گرفتن در زمره کشورهایی که از لحاظ وجود آثار باستانی و جاذبه ها فرهنگی، ظرفیت های گردشگری و همچنین وجود صنایع دستی به واسطه پیشینه تمدنی و باستانی بسیار غنی بوده، در جذب گردشگر با موانع و دشواری هایی مواجه است. لذا برهم کنش میان مفهوم میرات فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و ارتباط این حوزه موجبات تحکیم و گسترش آن می گردد. این برهم کنش در گردشگری شمال ایران موجب می گردد تا گردشگر در بهره گیری از جاذبه های طبیعی و زیست محیطی منطقه از جاذبه های تاریخی که در ارتباط با مقوله میراث فرهنگی است نیز بهره مند شود.
نوشتههای مرتبط
واژه های کلیدی: میراث فرهنگی، گردشگری شمال کشور، مازندران، جاذبه های زیست محیطی.
درآمد
سه واژه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، از جمله مفاهیمی هستند که عموما به جهت اشتراکات سازمانی، در کنار یکدیگر قرار می گیرند و این در حالی است که درک درستی از مفاهیم چنین واژه هایی در جامعه ای مانند ایران وجود ندارد. در این راستا می توان گفت که صنایع دستی می تواند یکی از شاخه های میراث فرهنگی یک جامعه بشمار آید و ما زمانی می توانیم از گردشگری در کنار این موارد استفاده نماییم، که بخواهیم مفاهیمی فرهنگی و آگاه سازانه ای را از طریق مبحث گردشگری به جامعه برسانیم. کمتر پژوهشگر و محققی وجود دارد که موافق نگاهی صرفا صنعتی به میراث یک جامعه باشد و درآمدزایی را هدف نهایی استفاده از میراث فرهنگی یک کشور بداند.
گردشگری فرهنگی از جمله رویکردهای مهمی است که در کنار بحث گردشگری صرف، به مباحث فرهنگی نیز می پردازد و آگاه سازی فرهنگی را یکی از مهمترین رهیافت های خود قلمداد می کند. در عین حال کشور ایران با برخورداری از میراث فرهنگی غنی، چندان نتوانسته در امر گردشگری فرهنگی موفق عمل کند. نگارندگان در این مقاله سعی بر آن دارند تا با ارتباط دادن گردشگری فرهنگی با گردشگری صرفا تفریحی، به نوعی امر آگاه سازی فرهنگی و در دیدی کلان تر تعاملات فرهنگی یک جامعه را با جامعه ای دیگر تسهیل بخشند. برای این کار “گردشگری ساحلی” در حاشیه دریای مازندران به عنوان نمونه موردی برگزیده شده است و سپس با پرداختن به مفاهیم مهمی چون میراث فرهنگی و صنایع دستی، برهم کنش این مفاهیم را پیشنهاد می دهد. در واقع گردشگری که تنها به قصد استفاده از سواحل دریا وارد یک بوم می شود، با فرهنگ آن منطقه بطور ناخودآگاه آشنا شده و این برنامه ریزی های کلان است که می تواند ذهن گردشگر را درگیر مسائل فرهنگی نماید، از زمانی که وارد اقامتگاه خود شده و در مرحله بعدی بازارهای شمال ایران و در نهایت بازدید از موزه ها و سایت موزه هاست. زمانی گردشگری فرهنگی موفق خواهد بود که شخص گردشگر با درکی درست از بافتار منطقه، سفر تفریحی خود را به پایان برساند.
مفهوم گردشگری در گذر زمان:
گردشگری مفهوم نسبی است که با هر رویکردی می توان از آن کنش گری متفاوتی را انتظار داشت. در واقع اصطلاح توریسم یا گردشگری، برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ میلادی و توسط “جامعه ملل” بکار گرفته شد. هم اکنون گردشگری به شاخه های گوناگونی تقسیم شده است که در تمامی آن ها، درآمدزایی و جنبه اقتصادی آن در وجه نخست توجهات به آن است. با نگاهی دقیق به تاریخچه گردشگری می توان به چگونگی تغییر کاربری آن پی برد. انسان زندگی خود در زمین را با سفر آغاز کرده و مسافرت و سفر در ذات و سرشت انسانی بوده است به ویژه همگام و همزمان با پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و وسائل حمل و نقل پس از جنگ جهانی دوم رونق و گسترش چشمگیری یافته و به شکلی از فراغت همگانی و توده ای تبدیل شد.
مسافرت کردن بعد از انقلاب صنعتی بنا به بروز تحولات استعماری کشورهای اروپایی نمود تازه ای پیدا کرد و تبدیل به گردشگری تفریحی شد که ریشه در عوامل جامعه شناختی داشت. بطور کلی در کشور های توسعه یافته واژه گردشگری از قرن نوزدهم و به ویژه در قرن بیستم که وسایل حمل و نقل سریع جایگزین وسایل قدیمی گردید از معنای فردی به سوی مکتبی جمعی برای سفر تغییر ماهیت داد (پاپلی یزدی و سقایی، ۱۳۹۰:۱۹). در واقع تولد واژه صنعت گردشگری را می توان از قرن نوزدهم دانست (نکوئی صدری، ۱۳۸۸: ۹). واژه صنعت به عنوان پیشوند در کنار واژه گردشگری به این دلیل قرار می گیرد که، در فرایند فعالیت های گردشگری، فعالیت های اقتصادی مختلفی همچون حمل و نقل، ساخت انواع وسایل صید و شکار تا جاده سازی، صنایع دستی و نظیر آنها مورد نیاز واقع می شود. به همین دلیل امروزه اصطلاح صنعت گردشگری در اکثر کشور ها که عموما کشور های پیشرفته و توسعه یافته هستند، به طور رسمی و قانونی مورد استفاده قرار می گیرد. هرچند در بعضی از کشور ها این اصطلاح رایج است اما هنوز جنبه قانونی به خود نگرفته است و فعالیت گردشگری عملا جزء خدمات محسوب می شود(پاپلی یزدی، سقایی، ۱۳۹۰:۱۹). در کشور ایران نیز گردشگری به واقع جزء مجموعه خدماتی محسوب می شود و صنعت تلقی شدن آن مخالفان فراوانی دارد. زیرا اگر این اصطلاح از نظر قانونی پذیرفته شود و به طور مصوب گردشگری صنعت تلقی شود و نه خدمات، این رشته از اعتبارات و وام های صنعتی استفاده خواهد کرد که دارای مزایا بسیاری نسبت به خدمات است. به همین منظور هم اکنون مفهوم گردشگری در دنیا به عنوان مفهومی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شناخته می شود و سیاستمداران کشورهای مختلف سعی می کنند تا با جذب گردشگر چه از لحاظ اقتصادی و چه رویکردها تبلیغاتی، کشور خود را مطرح و در سطح بالایی نشان دهند. مبحث گردشگری تا بدانجا پیش رفت که علاوه بر توجه به مباحث تفریحی به موضوعات تاریک و دلخراش نیز می پردازد تا جاییکه خود به شاخه ای جدا تحت عنوان توریسم سیاه(Dark Tourism) تبدیل شده است(نک Lennon, 2000).
همانطور که ذکر شد گردشگری شامل گونه های مختلفی است که در این گفتار به موضوع گردشگری فرهنگی پرداخته شده است. در واقع گردشگری فرهنگی در کنار بحث درآمد زایی، به مفهوهم آگاه سازیی مردم در خصوص میراث فرهنگی یک کشور می پردازد. شاخه هایی چون صنایع دستی و باستان شناسی، در این خصوص بسیار تاثیر گذار هستند، به عنوان مثال باستان شناسی توریسم خود یکی از شاخه های توریسم فرهنگی به شمار می آید(نک: Mason, 2008). قابل ذکر است که امروزه اصطلاحات گردشگری فرهنگی و گردشگری میراث به جای یکدیگر به کار رفته است و طبق تعریف ارائه شده از کنوانسیون میراث جهانی یونسکو در سال ۱۹۷۲ م میراث به دو دسته فرهنگی و طبیعی تقسیم می شود. نوع اول شامل مقبر ه ها، ابنیه های تاریخی، محوطه های باستانی (شامل تپه ها و سایت موزه ها) و جاذبه های معماری و یادمان های تاریخی می شود و نوع دوم شامل زیست شناسی، زمین شناسی، همچنین گیاهان و حیوانات حفاظت شده و نواحی از زمین که دارای ارزش علمی و زیبا شناختی هستند (Richards, 2000:11). در دیدگاههای توسعه گردشگری، میراث طبیعی با میراث فرهنگی، با وجود تفاوت های موضوعی با یکدیگر بر هم کنش دارند (نکوئی صداریی، ۱۱:۱۳۸۸).
برهم کنش میراث فرهنگی و گردشگری و تاثیر آن بر گردشگری شمال ایران
کشور ایران چه از لحاظ جغرافیا و زیست بوم، بدون در نظر گرفتن پتانسیل های فرهنگی فراوانی که در دل خود دارد، با مدیریت و برنامه ریزی صحیح می تواند به تنهایی درآمد بالایی را در امر گردشگری داشته باشد. اما برخورداری کشور ایران از میراث فرهنگی غنی نیز می تواند گردشگری صرفا اقتصادی را به گردشگری فرهنگی و با محوریت آگاه سازی در این زمینه تبدیل کند. متاسفانه تاکنون به مفهوم میراث فرهنگی در ایران به خوبی پرداخته نشده است. شاید بسیاری از مردم ایران میراث فرهنگی را تنها به ارگان و سازمانی نسبت می دهند و این در حالی است که میراث فرهنگی مفهومی بسیار پیچیده و گسترده دارد. طبق تعریفی که بخش فرهنگی سازمان ملل یونسکو ارائه کرده است میراث فرهنگی به “مجموعه نشان های مادی اعم از هنری یا نمادین که از گذشته به هر فرهنگی و در نتیجه به بشریت رسیده اطلاق می شود …”(۱) در واقع مفهوم میراث شامل بناها، محوطه های باستانی، چشم اندازها و حتی سنت های زنده ای چون مراسم نوروز، رقص ها و عزاداری ها و… می شود. برخی میراث را به عنوان برداشتی مثبت از گذشته قلمداد می کنند(رنفریو، بان، ۱۳۹۰: ۳۵۱) که موجب تسلی خاطر “گروهی” نسبت به گذشته فرهنگی خود هستند. در عین حال زمانیکه بحث گردشگری با مقوله میراث برخورد می کند رویکردی تحت عنوان توسعه فرهنگی را می تواند بوجود آورد. در مبحت توسعه فرهنگی و جهانگردی چیزی که مهم است، این موضوع است که تنها به رابطه مردم و اشیاء و یا انواع فرهنگ ها و آثار باستانی و نظایر آن محدود نیست، بلکه به بسط نوعی رابطه معنوی فرهنگ که شامل آگاهی از روش ها و کردارها و به طور خلاصه هنر و نحوه زندگی و روابط انسانی اقوام مختلف و مسافرت مردم جهت آگاهی از آنچه که در دنیایی امروز می گذرد نقش بسیار مهم و ارزنده ای در بسط توسعه فرهنگی ملل مختلف ایفاء می نماید(رضوانی، ۱۳۷۴: ۵۲). اگر گردشگری به مسئله فرهنگ توجه نماید، این امر می تواند یکی از راه های توسعه فرهنگی و آگاه سازی جوامع در خصوص ارزش های بومی و محلی به شمار آید. در واقع این گردشگری فرهنگی است که فرصت هایی را بوجود می آورد که افراد متعلق به فرهنگ های گوناگون بتوانند یکدیگر را درک کنند و به غنای فرهنگ یکدیگر پی ببرند(وای گی، ۱۳۸۲: ۱۵۷). در زمانی که جهانی شدن رو به افزایش است، حفظ و پایداری چشم انداز های فرهنگی بومی مستلزم معرفی و تبلیغات است، یعنی اینکه جهانی فکر کنیم و منطقه ای و محلی عمل کنیم و در عین احترام به قوانین جهانی، فرهنگ بومی را پاس بداریم. این در حالی است که دستیابی منطقی و مادی، معنوی و عاطفی به توسعه فرهنگی هم یک حق و هم یک امتیاز محسوب می شود. از این رو شناخت دیگر فرهنگ ها و میراث حاصل از آن ها به امری ضروری مبدل شده است (پاپلی یزدی و سقایی، ۱۳۸۵: ۵۶). برگزاری جشن های ملی و قومی، نمایشگاه های بین المللی و… همگی جزو راهکارهایی به شمار می آیند می تواند به اعتبار بخشیدن این ثروت فرهنگی کمک نماید.
حاشیه دریای مازندران یکی از مناطقی است که با مدیریتی درست، می توان تعامل بین میراث فرهنگی و گردشگری فرهنگی را در راستای آگاه سازی و توسعه فرهنگی معرفی نمود. رشته کوه البرز در جنوب این منطقه از یک طرف و ساحل دریای مازندران در شمال آن از طرفی دیگر، چشم انداز طبیعی بسیار زیبایی را فراهم آورده است. زیست بوم شاخص این منطقه که شامل پوشش های جنگلی زیبا و سواحل زیبای دریای مازندران است خود باعث جذب توریسم های تفریحی می شود. از طرفی دیگر این منطقه از فرهنگی بسیار غنی همراه با سنتهای بومی شاخصی برخوردار است که می تواند در جذب توریسم فرهنگی بسیار موثر باشد.
گردشگری فرهنگی شمال ایران با مطالعه موردی منطقه مازندران:
منطقه مازندران چه از لحاظ زیست بوم و چه منظر فرهنگی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این منطقه سالانه گردشگران بسیاری را به خود جلب می کند که متاسفانه ورود گردشگران به این استان و سایر استان های ساحلی بدون برنامه ریزی و توجه به زیرساخت ها و فرهنگ بومی صورت می گیرد(زارع، ۱۳۸۹: ۲۴۳). این در حالیست که منطقه مازندران از پتانسیلهای فرهنگی بسیار بالایی نیز برخوردار است. گردشگرانی که برای تفریح در سواحل دریای مازندران به این منطقه رجوع می کنند معمولا نه در هتل های بزرگ، بلکه در ویلاهای خانگی و یا در اتاقهای منازل بومیان منطقه که برای درآمدزایی ترتیب داده اند، استفاده می کنند. در واقع با دیدی دقیق تر این مکان ها را می توان جزو مهمترین جاهایی است که گردشگر بطور ملموس با فرهنگ بومی منطقه مورد نظر آشنا می شود. برای فرایند گذار از گردشگری تفریحی به گردشگری فرهنگی، باید از تمامی فرصت ها استفاده نمود و با طرح و برنامه ریزی جامع برای گردشگر، محیطی کاملا فرهنگی را فراهم نمود تا گردشگر در مسیر آگاه سازی فرهنگی گام بر دارد. بنابراین شکل گیری گردشگری فرهنگی در منطقه وابسته به پشتیبانی محلی و منطقه ای از گردشگری فرهنگی و ارائه جذابیت های موجود و تدارک فرهنگی در یک چشم انداز فرهنگی همچون شمال ایران است. از این رو شکل گیری و گسترش گردشگری فرهنگی مستلزم آگاهی بخشی ساکنان بومی درباره مضرات و منافع گردشگری فرهنگی بوده است. در واقع اقامتگاه گردشگر، در بسیاری از موارد همان منزلگاه بومیان منطقه مازندران است. معماری خانه، چیدمان داخلی آن و چگونگی برخورد صاحب خانه با گردشگر، همگی اینها می توانند گردشگر را با میراث زنده و سنتهای یک منطقه آشنا سازند. این موضوع از آن جهت که معماری بومی مازندران بسیار زیبا و کاملا مختص منطقه است می تواند بسیار کارساز باشد.
متاسفانه تاکنون در کشور ایران به بحث گردشگری فرهنگی در کنار گردشگری ساحلی چندان پرداخته نشده است و این در حالی است که سواحل دریای مازندران سالیانه گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را به خود جذب می کند. ورود به مبحث آگاه سازی فرهنگی به مقوله گردشگری ساحلی باید با تبیین برنامه های صحیح صورت گیرد و گردشگر را بصورت ناخودآگاه وارد دستاوردهای فرهنگی منطقه نماید. همانطور که در ابتدای این بخش اشاره شد، “خانه های اجاره ای-گردشگری” یکی از معیارهای مهم برای آشنایی گردشگر با میراث فرهنگی یک منطقه است. در پله بعدی بازارهای ساحلی و نمایش صنایع دستی(جلوتر توضیح داده شده) می تواند هم به درآمدزایی این بخش و هم به مبحث تعاملات فرهنگی کمک قابل توجهی را نماید. لازم به ذکر است که بازارهای ساحلی در کشورهایی نظیر ترکیه و فرانسه… که یکی از قطبهای گردشگری به شمار می روند، یکی از مهمترین ویژگی های گردشگری آنان را تشکیل می دهد. اما یکی از ویژگی هایی که کشور ایران را می تواند از بسیاری از کشورها متمایز گرداند، برخوردای آن از محوطه های باستانی بسیاری است که از دل آنان مواد فرهنگی بسیاری بدست آمده است که برای گردشگر، در هر سطح فرهنگی و آگاهی که باشد، جذاب و قابل تامل است. منطقه مازندران نیز از محوطه های باستانی بسیاری برخوردار است نظیر گوهر تپه واقع در بهشر و قلعه کش آمل و… . بازدید از سایت موزه ها، گردشگر را می تواند در یک فرایند فرهنگی روبرو سازد. متاسفانه ایجاد سایت موزه ها در مناطق باستانی در ایران، چندان با استقبال مسئولان روبرو نشده است. از مهمترین سایت موزه ها در منطقه مازندران، می توان به سایت موزه گوهر تپه واقع در بهشهر مازندران اشاره کرد.
برهم کنش میان صنایع دستی و گردشگری و تعاملات با مقوله های فرهنگی
اکثر محققان به تاثیر متقابل میان صنایع دستی و گردشگری اعتقاد دارند زیرا با تجربه و در عمل در یافته اند که صنایع دستی یکی از عوامل بسیار موثر در جذب گردشگر است و متقابلا صنعت گردشگری می تواند به رشد و توسعه و گسترش صنایع دستی، به حفظ اصالت و بهبود کیفیت آن کمک می کند. بر پایه همین اعتقادات و تجربیات بدست آمده، تشکیلات صنایع دستی و گردشگری در بسیاری از کشورها در هم ادغام یا رابطه تنگاتنگ و هماهنگ و منسجم با هم دیده شده است که این اتفاق موجب شده تا در ایران نیز سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ادغام شده و سازمان گسترده تری به نام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را در بر می گیرد. از آن جا که صنایع دستی در بر گیرنده مجموعه ای از مفاهیم و ارزش های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی است به همین دلیل در هر کشور بر حسب اهداف و شرح وظایف خود با تشکیلات و سازمان های متعددی در ارتباط است. از جمله سازمان هایی که در کلیه کشورها رابطه ای تنگاتنگی با صنایع دستی و تاثیر در تحول و تکامل آن دارد موزه هاست (یاوری، ۱۳۸۹: ۷۷-۶۵).
شناخت میراث فرهنگی و ارزشهای موجود در جوامع انسانی برای تداوم فرهنگ جوامع ارزشمند بوده و در درازمدت تفسیرکننده تداوم فرهنگی میباشد. موزهها نقش مهم و اساسی در ایجاد این تداوم فرهنگی داشته و ارزشها را به عنوان میراث برای جوامع انسانی مشخص میکنند. بنابراین موزهها تنها مجموعهای از آثار را در دل خود نهفته نداشتهاند بلکه به انتقال مفاهیم و پیامهای زندگی بشری از نسلی به نسل دیگر پرداختهاند (صفری و دیگران، ۱۳۹۰: ۶۲۲) و به عنوان عاملی برای جلوگیری از انحراف و انحطاط نگاره ها، طرح ها و نقش ها و فرم ها محسوب می شود. اهمیت موزه ها در تکامل بخشیدن به طرح های صنایع دستی در اغلب کشورها بسیار مورد توجه بوده و از این رو ارتباطی میان موزه ها، موسسات آموزشی و دستگاه های اجرائی مسئول صنایع دستی کشور برقرار نشده است (یاوری، ۱۳۸۹: ۷۷-۶۵). البته در کشور ما با وجود موزه های تخصصی صنایع دستی و فرش و هنرهای بومی و سنتی (زاهدی و دیگران،۱۳۸۷و نفیسی،۱۳۸۷) می توان با برنامه ریزی و اقدامات ارزشمند، ارتباط و پیوستگی میان تشکیلات صنایع دستی و موسسات آموزشی را ایجاد نمود.
به طور کلی با برهم کنش میان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی می توان انتظار داشت که هر گردشگری که به منظور استراحت و دیدار از یادمان های تاریخی و جاذبه های گردشگری به طور کلی میراث فرهنگی به کشور دیگر عزیمت می کند. در طی مدت اقامت خود و بر حسب میزان درآمد بدیهی است که به هنگام بازگشت تمایل دارد که رهاورد مناسب (سوغات)، اثری شاخص که نشانگر فرهنگ و هنر کشور مورد بازدید خریداری کند و به همراه خود به کشور مبدا ببرد. بنابراین امروزه به منظور توسعه گردشگری، ضرورت دارد تا تشکیلات مربوط به میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری رابطه بسیار مستحکم و هماهنگی مطلوبی داشته باشد. زیرا بخش مهمی از زمان هر گردشگر به بازدید از جاذبه ها و آثار تاریخی و طبیعی اختصاص می یابد و محل اقامت و اسکان گردشگران می توان معرف میراث و صنایع دستی باشد و هم صنایع دستی به عنوان ره آورد مناسبی تلقی می شود.
جمع بندی
توجه به آگاه سازی جامعه در خصوص میراث فرهنگی یکی از موضوعات مهمی بود که در دهه ۷۰ میلادی درکشورهای اروپایی و آمریکا بسیار بدان پرداخته شد، تا جاییکه در تخصص هایی چون باستان شناسی شاخه ای تحت عنوان” باستان شناسی عمومی” بوجود آمد که یکی از رهیافت های آن گام برداشتن متخصصین در زمینه علایق عموم مردم و ارائه ساده مباحث تخصصی به آنان است(رنفرو، بان، ۱۳۹۰، ۳۴۷). بر مبنای چنین روش هایی است که می توان علاوه بر بهره برداری مادی از مقوله گردشگری، به آگاه سازی جامعه نیز در خصوص میراث فرهنگی پرداخت. با توجه به این مهم می توان ادعا کرد که توریسم ویزای ورود از گذشته به آینده است که با کنجکاوی و لذت های بسیاری همراه است(Dorfman, 1975: 86). در واقع باستان شناسی می تواند با توجه به محیط یک منطقه- نه فقط محیط فیزیکی بلکه محیط انسانی- و با در نظر گرفتن ارزش های فرهنگی سعی در آگاه سازی مردم در کنار بحث گردشگری داشته باشند. یکی از اصول اساسی گردشگری فرهنگی استفاده از میراث فرهنگی نوع بشر و مشارکت در ارتقای آن است و ارتباط علمی و تنگاتنگ این دو با محوریت مفهوم میراث فرهنگی می تواند در کاربردی شدن آن در زندگی مردم بسیار کارساز باشد(نک: افخمی، ۱۳۸۷) و در کنار جنبه صرفا اقتصادی در گردشگری به امور فرهنگی و آگاه بخشی نیز پرداخته می شود. متاسفانه در کشور ایران به مبحث گردشگری فرهنگی کمتر توجه شده است. همانطور که در این مقاله بدان اشاره شد، برهم کنش سه رکن میراث فرهنگی به عنوان کلیت موضوعی، صنایع دستی به عنوان ارتباط دهنده مردم با گوشه از مقوله میراث فرهنگی، و در نهایت گردشگری به عنوان قشری از جامعه، می تواند گامی موثر در این خصوص به شمار آید.
حاشیه دریای کاسپی، خصوصا منطقه مازندران با برخورداری از سواحل زیبا و زیرساخت های مناسب و همچنین میراث فرهنگی غنی، می تواند به عنوان یکی از مناطقی بشمار آید که بر هم کنش موارد ذکر شده را بتوان در آنجا به اجرا گذاشت. در مرحله اول با ورود گردشگر به اقامتگاه خود، نخستین تعامل فرهنگی بوجود می آید. اقامتگاه گردشگران چه از لحاظ معماری و نحوه چیدمان بسیار حائز اهمیت است، همچنین تهیه کارت پستال و بروشور از جاذبه های تاریخی منطقه نیز نقش موثری را برای آشنایی گردشگر با بستر فرهنگی منطقه ای که انتخاب نموده دارد. در مرحله بعدی ایجاد بازارهای ساحلی که می تواند مختص صنایع دستی منطقه مورد نظر باشد، کمک شایانی را در خصوص تعاملات فرهنگی می نماید. همچنین ایجاد نمایشگاه های ساحلی با محوریت سنتهای بومی منطقه چون موسیقی، رقص و خصوصا بازی های محلی، علاوه بر جنبه سرگرمی آشنایی گردشگر با سنتهای بومی منطقه را نیز به همرا دارد و همین امر موجبات احترام گردشگران نسبت به فرهنگ بومی را همراه می آورد و همچنین باعث احیای سنتهای خاموش و رو به مرگ فرهنگ بومی شود(لزر دوستی، ۱۳۸۹، ۲۳۶). یکی از مهمترین نکات که منطقه مازندران نیز از آن برخوردار است، وجود محوطه های باستانی است که می تواند گردشگر را در مواجه با فرایند فرهنگی از گذشته تا کنون قرار دهد. با اتخاذ به چنین رویکردهایی می توان شاهد توسعه پایدار منطقه مازندران باشیم.
منابع
– افخمی، بهروز، ۱۳۸۷، مقدمه ای بر ارتباط باستان شناسی و گردشگری فرهنگی، تهران، پژوهشکده گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
پاپلی یزدی، حسین و مهدی سقایی، ۱۳۹۰، گردشگری (ماهیت و مفاهیم)، چاپ دوم، تهران، انتشارات سمت.
– رضوانی، علی اصغر، ۱۳۷۴، جغرافیا و صنعت توریسم، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور.
– رنفرو،کالین و پل بان، ۱۳۹۰، مفاهیم بنیادی در باستان شناسی، ترجمه پورفرج، اکبر و سمیه عدیلی ، تهران، سمیرا.
– زارع، حبیب الله، ۱۳۸۹، توسعه پایدار منطقه مازندران با رویکرد گردشگری فرهنگی، مجموعه مقالات همایش ملی چشم انداز باستان شناسی شمال کشور در دهه آینده، صص: ۲۴۳- ۲۵۰
– زاهدی، محمد، بهاره حاجیها و مریم خیامباشی،۱۳۸۷، موزه، موزهداری و موزهها، چاپ اول، اصفهان، نشر چهارباغ.
– صفری، مجتبی، نرجس حیدری و رقیه مجتبایی، ۱۳۹۰، نقش موزهها در پژوهشهای باستانشناختی و جایگاه این پژوهشها در گردآوری منابع موزهها، همایش هشتاد سال باستان شناسی ایران، تهران، موزه ملی، صص : ۶۲۱-۶۲۷.
– لزر دوستی، افشین، ۱۳۸۹، نقش میراث فرهنگی در توسعه گردشگری غرب مازندران، مجموعه مقالات همایش ملی چشم انداز باستان شناسی شمال کشور در دهه آینده، صص: ۲۲۹- ۲۴۲
– نفیسی، نوشیندخت،۱۳۸۷، موزهداری، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت.
– نکوئی صدری، بهرام، ۱۳۸۸، مبانی زمین گردشگری با تاکید بر ایران، تهران، انتشارات سمت.
– وای، گی، چاک، ۱۳۸۲، جهانگردی در چشم انداز جامع، ترجمه پارسیان، علی و سید محمد اعرابی، تهران، انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی.
– یاوری، حسین، ۱۳۸۹، شناخت صنایع دستی ایران، تهران، انتشارات مهکامه.
Mason, Peter, 2008, Tourism Impacts, Planning and Management, Burlington, MA: Elsvier Ltd
Dorfman, A & Mattelart, A, 1975, How to Read Donald Duck, New York, International General
Lennon, J& Malcolm, Foley, 2000, Dark Tourism. London: Continuum
Richards, G, 2000, Turism and the word of culture and heritage, Turism Recreation research, Vol, 25, pp. 9-17.
مجتبی صفری (عضو هیئت علمی موسسه آموزش عالی نیما و مدرس گروه جهانگردی دانشگاه مازیار mojtaba.safari83@gmail.com)
آرمان مسعودی (کارشناس باستان شناسی از موسسه آموزش عالی نیما arman@massoudi.net)
Unesco, 25 c/ 4, 1989, P57(Draft medium term plan)