من در جریان سال ها همکاری آموزشی ام با دانشگاه علوم پزشکی شهبد بهشتی، از جمله در نخستین دوره ی آموزشی دکترای تخصصی رشته ی اخلاق پزشکی نیز به تدریس درس جامعه شناسی پزشکی پرداخته ام. دیروز به همین مناسبت خوشبختانه مدعو جلسه دفاع از رساله ی دکترای جناب آقای احسان شمسی گوشکی (که البته پیش از این نیز درجه ی دکترای خود را در رشته طب اخذ نموده بودند) و اولین فارغ التحصیل نسل اول این دوره ی آموزشی هستند، نیز بودم که در حضور ریاست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، و در مقابل جمعی از اساتید داور، اساتید پیش کسوت رشته های پزشکی، حقوق و فقه، از رساله ی ارزشمند خود با موفقیت دفاع کردند (چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲). مطالعات در گروه آموزشی اخلاق پزشکی (در دانشکده طب سنتی) خوشبختانه ویژگی میان رشته ای دارد و من شاهد تلاش های پرثمر استاد گرامی، جناب آقای دکتر محمود عباسی استاد راهنمای ایشان که خود استاد رشته حقوق پزشکی هستند بوده ام که برای راه اندازی، تصویب و گسترش رشته های میان رشته ای در زمینه ی حقوق و اخلاق پزشکی و اخیراً حتی جامعه شناسی پزشکی در سطح دکترای تخصصی Ph. D، در ایران متحمل زحمات زیادی شده اند و با راه اندازی نشریات علمی پژوهشی در این حوزه نیز بر غنای ادبیات پژوهشی در این عرصه افزوده اند.
موضوع رساله ی دکتر شمسی گوشکی، در زمره ی یکی از مناقشه برانگیز ترین موضوعات در حوزه ی اخلاق پزشکی چه در ایران و چه در سطح جهان به شمار می رود. ایشان با مطالعات گسترده ای در حوزه ی پزشکی، فقه، حقوق پزشکی و اخلاق پزشکی موضوع تحقیق خود را به بررسی “دستور عدم احیای قلبی، ریوی و مغزی” CPR اختصاص داده بودند به معنای عدم اقدام پزشکان برای بیماران در حال احتضار (با مداخله ی پزشکی مشخص) که به این ترتیب، این چنین “ترک فعل”ی – در اصطلاح حقوقی آن-، می تواند منتهی به مرگ بیمار شود، اما مرگی که می توان گفت چه فرد بیمار (که غالباً بسیار مسن یا مبتلا به بیماری های لاعلاج و توام با ناملایمات و درد است) و چه اطرافیان بیمار، نسبت به آن آمادگی یا رضایت دارند. در جریان گزارش تحقیق ایشان، به این نکته اشاره شد که “با توجه به این که انتخاب بین مرگ یا حیات مطرح نیست و فرد باید بین مرگ و طولانی شدن روند مرگ انتخاب کند، شامل حکم خودکشی نمی شود. بنا به این که استاد راهنمای دوم ایشان جناب آقای دکتر محقق داماد بودند، و از منظر فقهی نیز مطالعه صورت داده بودند، از جمله، نتیجه گرفته بودند که “دستور عدم احیا” به ویژه در فرض رویکرد حداقلی می تواند از منظر فقه شیعه موجه باشد.
نوشتههای مرتبط
بر اساس نظریه استاد محقق داماد اگر چه عدم اقدام به قتل نفس یا خودکشی تکلیف است اما الزام بر حفظ نفس مطلق نیست و حداقل در شرایطی می تواند حق تلقی شود. منابع اسلامی تسلط نسبی انسان بر خود را در مواردی مثل اهدای عضو می پذیرند اما خودکشی چه فعال و چه منفعلانه مردود است. همچنین توضیح داده شد که در پاسخ به سوال در زمینه ی اتانازی که می تواند سه نوع را در بر بگیرد: نوع اول – فعال (مثلا تجویز دارو ی کشنده از طرف پزشک )، نوع دوم- انفعالی (خود داری از ادامه مداوا و زنده نگاهداشتن بیمار محتضر) و نوع سوم- غیر مستقیم ( با در دسترس گذاشتن دارو در حد زیاد که مرگبار است) فتوای آیه الله خامنه ای در باب اتانازی چنین است که: “حفظ محتضر و تاخیر در مرگ او واجب نیست بنابر این قسم دوم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد مثل دو قسم دیگر مجاز نیست”.
دکتر شمسی همچنین اشاره داشتند که منابع اسلامی، تسلط نسبی انسان بر خود را در مواردی مثل اهدای عضو می پذیرند، اما خودکشی چه فعال و چه منفعلانه مردود است. ایشان نتیجه گرفته بودند که احیای قلبی ریوی یک مداخله ی معجزه آسا نیست، بلکه مداخله ای پزشکی است که از قواعد سایر مداخلات پیروی می کند. در مورد لزوم عدم احیای بیمارانی که مبتلا به بیماری کشنده و پیشرونده هستند، و در مراحل نهایی بیماری به سر می برند با شرط قضاوت مساعد بالینی پزشک و رضایت بیمار می توان ادعای یک اجماع جهانی بین متخصصین اخلاق کرد.
شیرین احمدنیا- مدیر گروه جامعه شناسی و انسان شناسی پزشکی در انسان شناسی و فرهنگ و مدیر گروه علمی جامعه شناسی پرشکی وسلامت در انجمن جامعه شناسی ایران است.
متن یادداشت در وبلاگ شیرین احمد نیا http://blog.ahmadnia.net/spip.php?article1901