برده و برده داری در ایران (قسمت هجدهم) :
«کارکردهای» غلامان، در دربار و ساختار سیاسی و نظامیِ سلسله های ایرانی پس از اسلام
وانگهی غلامان و کنیزان «هندی و حبشی» ، نیز در زمان ایلخانیان (قرن هفتم هجری) ، همچنان مورد استقبال بودند . از رشیدالدین فضل الله ، (از بزرگ مالکانِ دوران غازان خان ) ، نامه ای موجود است که در آن از حاکم بصره می خواهد ، تا به عنوان نماینده ی او ، برای ملکش «دویست غلام و دویست کنیزک هندی و حبشی و انواع دیگر غلامان سیاه بخرد و به تبریز بفرستد ( ۱۱۹) . و همینجا بگوییم به طور کلی سیاست مغولها مغایر با بکار گرفتن غلامها در سپاهی و ساختار نظامی بود. نه چنگیزخان و نه هولاکوخان ، (و تشکیل سلسله ایلخانیان در ایران ) و حکومت غازان خان ، به دلیل تعصب خونی و نیز عدم اعتماد به غیر مغول ، تا جای ممکن از غلامان (برده ها) در قلمرو نظامی و سپاهیگری استفاده نکردند. یا اگر بنا به ضرورت ناگزیر به استفاده از آنان شدند ، موقعیتهای حساس و کلیدی را برای خود نگاه میداشتند. اما این بدین معنا نبود که در بین مغولها ، بر علیه قدرت حاکم ، عارضه عصیان از سوی هم قبیله ای ها وجود نداشته است ؛ همان عصیان هایی که باعث شده بود تا سامانیان و غزنویان و سلجوقیان و یا بعد تر شاه عباس صفوی ، از بین غلامان برای خود سپاهی نیرومند تشکیل دهند.
باری ، غازان خان در اقدامی که نشان دهنده تعصب نژادی وی نسبت به «مغول»هاست ، به خرید «برده های مغولی» اقدام کرد . همانهایی که در جنگها به اسارت گرفته شده بودند؛ رشید الدین فضل الله در جامع التواریخ در این باره می نویسد : غازان خان «فرمود که چگونه شاید که چون اقوام مغول بیشتر از نسل امرای بزرگ اند که در زمان چنگیز خان کوچ داده اند … ایشان را به بندگی به تاژیکان فروشند یا بیشتر به گدایی می افتند. رعایت حقوق آن جماعت و محافظت ناموس را دفع این معانی لازم است؛ چه بدین واسطه ، صلابت و هیبت لشکر مغول که به عیوق رسیده بود می شکند و در نظر تاژیک حقیر می شوند » ( ۱۲۰).
جایگاه غلامان در عهد صفویه ، همواره بر یک روال نبوده است . در عهد شاه اسماعیل و همچنین شاه تهماسب ، غلامان، از دایره قدرت ، یا قبیله های قزلباش کاملا بیرون بودند و امکانی برای ورود به سپاه و یا دیوان سالاری نداشتند ؛ به بیانی ، این شاهانِ متقدم (اسماعیل و تهماسب) ، بر خلاف فی المثل توصیه های نظام الملک ، چارچوب نظامی و سیاسیِ خود را بر خود قزلباشان مبتنی کرده بودند . هر چند در دوران شاه اسماعیل ، ستیزهای بین قبیله ای بسیار نامحسوس بود اما در سراسر دوران سلطنت شاه تهماسب ، جنگهای بین قبیله ای از یک سو و نیز ستیز و تهدیدِ حکومت مرکزی ، باعث میشد تا حاکمیت و اقتدار شاه تهماسب، ضعیف و ناتوان جلوه کند. اما در دوره متأخر ، یعنی با روی کار آمدن شاه عباس اول ، «غلامان» از نژادها و قومیت های مختلف ، چه در عرصه نظامی و سپاهیگری و چه در عرصه دیوانی و درباری ، به جایگاه ویژه ای دست یافتند و از آنجا که هیچ رابطه ای قومی با قزلباشان (ایلات ترکمنی استاجلو، شاملو ، تکلو، روملو، بهارلو، ذوالقدر ، خنسلو، افشار و قاجار) نداشتند، برای شاه عباس ، به خدمتگذارانی وفادار تبدیل شدند. و وی نیز آنها را مقام و موقعیت می داد. و اما بخش دیگری از این غلامان را شاه عباس به صورت اخته شده ، در مقام خواجه سرا در حرمسرای خویش، مأمور نگهبانی از همسران و معشوقه های خود کرده بود و بعضی دیگر از همین گروه را به عنوان لـله به خدمت گرفته بود تا مسئول تربیتی و پرورشی فرزندان پسر خود و همچنین اطفال ذکور نزدیکان خویش باشند . و البته ناگفته نماند که آنچه این پسران نوجوان و جوان، به دستور شاه عباس ، از ایام طفولیت می آموختند ، کمترین ارتباطی با آمادگی شان برای جانشینی شاه نداشت ( ۱۲۱) . و بالاخره ، پس از مرگ شاه عباس ، با دوران سقوط و اضمحلال تدریجی صفویه مواجه می شویم ؛ در عهد شاه صفی اول ، همین گروه از خواجه های اخته شده (یعنی همان لـله های دوران طفولیت شاهزاده ها ) مناصب حساس و مهمی را به دست آوردند. برجسته ترین آنها «خواجه محبتِ» خزانه دار بود ، که ریشسفید حرم و مسئول همه خواجگان سیاه شناخته میشد ( ۱۲۲ ). سخن از دوران روز افزونیِ قدرت گیری خواجه سراهاست که رابطه ای معکوس با ساختار سیاسی داشت . و بالاخره در زمان شاه سلیمان و همچنین شاه سلطان حسین، خواجه سراها با همکاری بانوان با نفوذ حرمسراها ، قدرت سیاسی را به طور کامل اندرونی کرده و به «سایه » راندند. وانگهی در زمان سلطنت شاه سلطان حسین، کار این گروه از غلامان، به جایی رسیده بود که احمد آقا، یوزباشیِ غلامان خاصه، میتوانست بدون نگرانی و واهمهای از مجازات، به وزیر اعظم دشنام و ناسزا گوید. ( ۱۲۳ ) . بنابراین می توان گفت ، در دوران پایانی عهد صفویه ، سرنوشت کشور در دست غلامانِ حرمسراها و یا بهتر است بگوییم بانوان اندرونیِ حرمسراها و خواجه سراهای معتمد آنها بود : صاحب قدرت هایی در سایه که ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی را به نابودی کشانده بودند ؛ و علاوه بر همه اینها، می باید به این دوران پریشانی سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و نظامی ، «فساد دربار» را هم اضافه کرد. فسادی که زبان زد سفرا و سفرنامه نویس ها بوده است.
به هر حال ، در ایران تا قبل از مشروطه ، برده داری و حضور برده ها از نژاد و رنگهای متفاوت امری رایج بود . ظاهراً ، پس از تحولات سیاسی و اجتماعی روسیه ورود برده های سفید از روسیه به ایران ، به طور کامل قطع گردید . در حول و حوش همان ایام ، ایران نیز ، البته با تأخیر ، همراه با بسیاری از تحولات مدرن در کشورهای همجوار، قدم به عرصه تحولات اجتماعی و سیاسی گذارد و بالاخره با عبور از انقلاب مشروطه ، ایرانیان توانستند با موقعیتها ، تعابیر و تفاسیر جدیدی از جهان بینی و نحوه زندگی آشنا شوند ؛ در این ساحت جدید ، دیگر به هیچ رو، برای «برده داری» و حضور «غلامها»ی خانگی و یا درباری جایی وجود نداشت . زمانه ، زمانه ی مدرنی بود که اگر جریان مترقیِ ایرانی (اعم از روحانی و غیر روحانی) خواهان پیوستن به آن بودند ، می بایست خود را از «بند» عادتهای تاریخیِ ماقبل مدرن خود میرهاندند…؛ بالاخره ایران نیز در سال ۱۳۰۷، عملا توانست قانون منع برده داری را از مجلس شورای ملی بگذراند. حمایت از قانونی که توسط گروههای مترقی ، در سالهای نخست حکومت رضا شاه، به تصویب رسید.
منابع :
۱۱۹. راوندی ، مرتضی ؛ تاریخ اجتماعی ایران ، امیرکبیر ، ۱۳۶۷ ، جلد چهارم، بخش دوم ، ص۹۳۸ .
۱۲۰. رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ. ج ۲. ص ۱۴۸۱، از بشرا دلریش ؛ جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران، نشر هزار ، ۱۳۹۲؛ ص ۳۳۱ ، ۳۳۲.
۱۲۱. روحی ، زهره ، اصفهان عصر صفوی ، سبک زندگی و ساختار قدرت؛ امیرکبیر، ۱۳۹۷.
۱۲۲. کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی ، ۱۳۶۳، ص ۷۵.
۱۲۳. مینورسکی ، سازمان اداری حکومت صفوی ؛ یا تحقیقات و حواشی استاد مینورسکی بر تذکره الملوک ، ترجمه مسعود رجب نیا، با حواشی و فهارس و مقدمه و امعان نظر محمد دبیر سیاقی ، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۸، همان، ص ۱۰۷.
اصفهان ، تیر ماه ۱۳۹۸
این یادداشت در ۱۸ شماره به پایان رسید.