برده و برده داری در ایران (قسمت شانزدهم) : «کارکردهای» غلامان، در دربار و ساختار سیاسی و نظامیِ سلسله های ایرانی پس از اسلام
اما با ضعف و از هم پاشیدگی خلافت عربی که میشود آنرا (چنانچه گفته شد) نتیجه ی نزاع مداوم و فرسایشیِ برخاسته از شورشهای مختلف در سرزمینهای تابع دانست ، به دولت های محلی، این امکان داده شد تا به استقلال و تشکیل حکومت برای خود دست یابند. بدین ترتیب از ابتدای قرن سوم هجری (نهم میلادی) تا پایان قرن چهار هجری (ده میلادی) ، همه دولتهای فئودالِ محلی در سراسر سرزمین ایران ، به استقلال سیاسی دست یافتند و حکومتهایی به نام سلسله (خاندان) خود ، به ثبت رساندند : طاهریان، صفاریان ، سامانیان ، آل زیار ، و …، که با تأسیس حکومت آل بویه در غرب ایران ، زنجیره ای از حکومت های ملوک الطوایفی به طور کامل در گرداگرد ایران با قومیت های مختلف به ظهور رسیدند . اما آنچه در اینجا لازم به ذکر است ، ضرورت وجودی بَرده ها یا همان «غلام» ها ، در ساختار نظامی است . به عنوان مثال در مورد صفاریان می توان گفت یعقوب لیث صفاری، جدا از برده هایی که تحت عنوان غنیمت جنگی بین سپاهیان تقسیم می کرد ، از خرید غلامان (بردگان) و تربیت آنان جهت امور نظامی و نیز جاسوسی کوتاهی نمی کرد (۱۰۴ ). بنابراین واگذاری امر «جاسوسی» به غلامان، نه فقط در میان صفاریان ، بلکه حتی بعدتر در دربارِ پدر و پسر غزنوی (محمود و مسعود)، کاربردی فراوان داشت و جالب اینکه همگان نیز از آن باخبر بودند (۱۰۵). حتی در خصوص کشتن و به قتل رساندن افراد صاحب مقام ، سلاطین از غلامان مورد اعتماد خود استفاده می کردند. غلامانی که گاه در دربار امرای دیگر ، حکم جاسوسان را داشتند و همواره آماده برای اجرای فرمان قتل (۱۰۶).
وانگهی ضمن کارکرد «جاسوسی» و «قتل» غلامان در دربارها ، استفاده از آنها جهت امور نظامی و سپاهی گری ، احتمالا امری بود که سامانیان، بنیانگزارش بودند. سامانیان با تکیه بر «غلامانِ» کار آزموده ی نظامی ای که خود تربیت می کردند، در واقع تضمین کننده ی یکپارچگی و متمرکز نگه داشتن قلمرو حکمرانی خود بودند و بدین طریق هم مانعِ از هم گسیختگی کشور می شدند و هم قدرت در دست خود داشتند . باری پرورش سلحشوریِ «غلامان» در ساختار سیاسی سامانیان ، ظاهراً از آیین خاصی برخوردار بوده است ؛ که نظام الملک، وزیر آلب ارسلان و ملک شاه سلجوقی ، در اثر خود یعنی «سیاست نامه» از آن یاد کرده است :
«هنوز در عهد سامانیان این قاعده بر جا همی بوده است . بتدریج بر اندازه خدمت و هنر و شایستگی ، غلامان را درجه می افزودندی ، چنانکه غلامی خریدندی و یکسال او را پیاده خدمت فرمودندی و در رکاب با قبای زندنیجی شدی و این غلامان را فرمان نبودی که پنهان و آشکارا درین یکسال بر اسب نشستی و اگر معلوم شدی مالش دادندی و چون یکسال خدمت کردندی وثاق باشی با حاجب بگفتی و حاجب معلوم کردی آنگه او را اسبی ترکی بدادندی بازقاش در کام گرفته و لگام و دوال ساده و چون یکسال با اسب و تازیانه خدمت کردی دیگر سال او را قراجوری دادندی تا بر میان بستی و سال پنجم زینی بهتر و لگام بکوکب و قبای دارای و دبوسی که در حلقه آویختی و سال ششم جامه عنوان و سال هفتم خیمه یکسری و شانزده میخی دادندی و سه غلام خود را در خیل او کردندی و او را وثاق باشی لقب کردندی و کلاهی نمد سیاه سیم کشیده و قبای کنجه در او پوشیده و هر سال جاه و تجمل و خیل و مرتبت او می افزودندی تا خیل باشی شدی. پس حاجب شدی اگر شایستگی و هنر او همه جا معلوم شدی و کار بزرگ از دست او برآمدی » ( ۱۰۷ ) .
بنابراین ، فردی که هنگام «خریداری» اش ، به منزله غلام (برده) بوده ، با گذراندن مراحل تکاملِ تربیتی و پرورشی خود ، پس از هفت سال ، به مقامی دست می یابد که خود نیز «صاحبِ» غلام میشود. دقت شود ، به لحاظ ماهیت وجودی ، او «آزاده» نمی شود، بلکه با حفظ موقعیتِ «غلام بودگی» ، تبدیل به غلامی شایسته در «رده سپاهیگریِ» ساختار نظامیِ سامانیان میگردد. این «رده»، برای غلامان جایگاه خاصی است که نشان از شایستگیِ موقعیت منزلتی دارد ؛ به مثابه نوعی «آکادمی» در ساختار سیاسی ـ نظامیِ سامانیان؛ که پیشاپیش جایی برایش در نظر گرفته شده بود . بعد از هفت سال ، پس از گذراندن مراحل مختلف ، آنکه از این آکادمی فارغ التحصیل می شد، «غلام سپاهی گری ممتاز» در ساختار نظامی سامانیان بود.
باری ، سلسله هایی همچون سامانیان ، سلجوقیان و غزنویان و … ، با اتکاء به جمعیت قابل توجهی از «غلامان سپاهیگر»ی که برای خود فراهم کرده بودند ، قدرت سیاسی خویش را از حمله «فئودالهای بزرگ هم قبیله »ای خود در امان داشته بودند . این سیاستی بود که در ایام ملوک الطوایفی و سازمان اجتماعی و سیاسیِ حکومت های مبتنی بر قبیله گرایی ، بسیاری از سلاطین و امرا ناگزیر به استفاده از آن بودند. به عنوان مثال آل بویه ، غلامان لازم برای ساختار نظامیِ خود را در خردسالی خریداری می کردند و آنها را به تدریج مطابق با سلحشوریهای مورد نیاز تربیت میکردند. و نظام الملک ، با توجه به شناختی که از کاراییِ سیاستهای سامانیان در «تعدیل قوا» و «مهار قبایلِ مدعی قدرت» (مرکز گریز)، داشته ، استفاده از «غلامان» را در ساختار نظامی و سیاسی به آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی توصیه می کرد . در واقع نتیجه مطلوب از این روش ، را حتی می توان چند قرن بعدتر یعنی در عهد صفویه ، توسط شاه عباس اول هم دید . وی با استفاده از سپاه عظیمی از غلامان با نژادها و قومیت های مختلفی که برای خود گردآوری کرده بود، توانست از ساختار قدرتش، به طور کامل قزلباش زدایی کند ( ۱۰۸) ؛
نوشتههای مرتبط
منابع :
۱۰۴. ابن اثیر ، ج ۷ ، ص ۵۰۳ ـ ۵۰۲ ، از بشرا دلریش؛ جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران، نشر هزار ، ۱۳۹۲ ، ص ۵۴
۱۰۵. تاریخ بیهقی ص ۱۲۱ ـ ۱۲۲ و ۱۳۷ ؛ از بشرا دلریش ، جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران، نشر هزار ، ۱۳۹۲، ص ۲۲۱
۱۰۶. تاریخ بیهقی ص ۱۲۱ ـ ۱۲۲ و ۱۳۷ ؛ از بشرا دلریش ، جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران، نشر هزار ، ۱۳۹۲، ص ۲۲۳
۱۰۷. نظام الملک ، سیاست نامه، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰ ؛ از بشرا دلریش ، جایگاه سیاسی غلامان در نتریح ایران ، بشرا دلریش ؛ نشر هزار، ۱۳۹۲، ص ۱۷۷، ۱۷۸.
۱۰۸. روحی زهره ، اصفهان عصر صفوی، سبک زندگی و ساختار قدرت، امیرکبیر، ۱۳۹۷
ادامه دارد …