درکنار سنت هایی که به رشد ادبیات اجتماعی – فرهنگی بدن کمک شایانی کرده اند، مطالعات فرهنگی جایگاه ویژه ای دارد. این مطالعات که ذیل شناخت هرچه بیش تر فرهنگ مصرف، فرهنگ عامه، مطالعات رسانهای، خرده فرهنگ های شهری، نشانه ها، سبک زندگی، مد و… صورت گرفته، توانسته است بیش از هرجای دیگر به بررسی فرهنگی نظام بدن انسانی بپردازد و سعی در شناخت آن در فرهنگ ها و جوامع مختلف داشته باشد.در این باره می توان گفت آرایش، لباس، زینت آلات، مد و پوشش، ژست های بدنی با تاکید بر جنسیت، طبقه، منزلت، قومیت و… جایگاهی برجسته دارند.
در این سنت دیک هبدیج(Dic Hebdige) با مطالعه ی خرده فرهنگ های پانک بریتانیایی اواسط و اواخر ۱۹۷۰به بررسی اعمال، رفتارها، ابزارآلات و در یک کلام آن چه از این خرده فرهنگ در بدن پانکی ها منعکس می شد، می پردازد.( بنت؛۱۳۸۶ :۱۶۴ ) وی در این بررسی با کمک ره یافت نشانه شناسی رولان بارت، از یک«جنگ چریکی نشانهشناختی» نام می برد که میان جوانان این خرده فرهنگ وجود دارد و در قالب مصرف لباس، موسیقی و… به چالشی علیه نظم نمادین جامعه مبدل شده اند.(محمدپور و بهمنی به نقل از هبدیج؛۱۳۸۹ :۴۹ و۵۰)او به جای تاکید بر سیاست های طبقاتی بر سبک و سیاق زندگی در دنیای مصرفی تاکید میکند.یعنی سبکی و سیاقی که جوانان(آلامدها)با به کارگیری آن ایماژهای آراستگی و موی کوتاه – که توسط کارفرمایان و والدینشان تاکید می شد- را وارونه جلوه دهند و تحریف کنند این سبک و سیاق نوین آشکارا با دنیای معمولی یعنی فرهنگ مصرفی قرابت داشت و در عین حال نافهمیدنی بود.(استوری؛۱۳۸۶ : ۲۸۰و۲۸۱ )
نوشتههای مرتبط
آنجلا مک رابی (Angela McRobbie) از کسانی است که در راه یابی مفهوم جنسیت به حیطه ی مطالعات فرهنگی سهم بسزایی دارد.او باتاثیرپذیری از نظریات آلتوسر و گرامشی مانند ترویج ایدئولوژی حاکم با تحلیل نشانه شناختی به بازتولید نوعی هژمونی در میان دختران جوان می پردازد و طی رمز گشایی محتویات مجله ی جکی (۱۹۹۱)(Jakie)– مجله ی ویژه دختران نوجوان- چهار کد را مورد خوانش قرار می دهد که در میان آن ها «رمزمدوزیبایی» رمزی است که به مخاطبان مجله می آموزد چگونه لباس بپوشند و با این کار به نیازهای ایدئولوژی های حاکم یعنی حیطه ی مصرف گرایی زنان پاسخ دهند.( استریناتی؛ ۱۳۸۰ : ۲۶۹)
مطالعه ی دیگر او دراین رابطه مطالعه بر رقص است.قبل از تشریح دیدگاه وی در این موضوع باید گفت آنتونی سیگر معتقد است موسیقی و رقص به زمان، مکان، بدن و قسمت های مختلف آن، هنرهای انسانی، تجربه ی شخصی، هویت اجتماعی، روابط تولیدی و موقعیت های اجتماعی، معنا می دهند و از آن ها معنا می گیرند و در واقع به جزلاینفکی از فرایندهای اجتماعی انسان تبدیل شده اند.(سیگر؛۸۵و۱۳۸۴ :۱۷۷) با این توضیح رابی، رقص را نوعی هنر، نوعی ورزش، شکلی آئینی از میل جنسی و در عین حال یک رفتار اجتماعی می داند و تصریح می کند این فعالیت نوعی مراوده یا سخن گفتن از طریق بدن است.(استوری به نقل از رابی؛ ۱۳۸۶: ۲۸۴)رقص به زنان کمک می کند تا فرهنگ خصوصی زنانگی را که در محدوده ی حفاظت شده ی داخل خانه شکل گرفته، بسط دهند و از آن به عنوان شیوه ای برای القاکردن ویژگی های زنانه از طریق نزاکت و متانت استفاده کنند.(همان)اندکی دقت در این بررسی نشان می دهد آن چه رقص را بیش از پیش برجسته میکندهمان تاکیدی است که بر بدن به ویژه بدن زنانه به مثابه بستر و جایگاه خود دارد.
در سنت پساساختارگرای مطالعات فرهنگی باید از رولان بارت(۱۹۱۵-۱۹۸۰)سخن گفت.او از یک سو در دست نوشته هایش از بدن خود و رابطه ی ویژه ی خویش با آن سخن می گوید. مثلا در کتاب «رولان بارت نوشته ی رولان بارت» ذیل عنوان «تن متکثر» از وجود چندین تن ازجمله تن گوارشی، تهوع آور، میگرنی درخود نام می برد و در ادامه می نویسد:«من تاحد دل باختگی مسحور تن اجتماعی شده ام، تن اسطوره شناسانه، تن تصنعی(تن آداب و سنن ژاپنی)،تن خودفروخته (تن هنرپیشه) …»(بارت؛ ۱۳۸۸ :۷۸)واز دیگر سو به طور مبسوط تری با نگرش تمایزی ملهم از فردیناندو سوسور میان «لانگ»( lounge) و«پارول»(parol)، به مد چونان نظام نمادین می نگرد.(گیرو؛ ۱۳۸۳ :۱۵۵)اگرچه کتاب نظام مد (System de la Mode) (1965)وی برخلاف نامش به مد و پوشاک مربوط نیست- بلکه به بحث درباره زبان می پردازد- اما درآن می نویسد زبان پوشاک و نظام های دیگر مانند یک زبان عمل میکند.زبان پوشاک به دو قسمت نظام و گفتار (زنجیره) تقسیم می شود و یک مجموعه ی لباس در تن هرکس معادل با ادای جمله خاصی است که به وسیله ی او به منظوری خاص گفتهشده باشد. این مجموعه مفهومی در تناسب اجزایش با یکدیگر به مانند زبان، نوع خاصی از گفته را پدید میآورد و معنا یا سبک خاصی را بر میانگیزد.
ازدیگر نظریه پردازان موثر در این حوزه میکائیل باختین(۱۹۸۴)روسی است. او با توجه به مفاهیمی مانندخنده، کارناوالی شدن و… به توجه بیش از پیش به مسئله ی بدن کمک کرد.از نظراو خنده به مثابه تاکیدی بر جنبه های مادی زندگی و ابعاد جسمانی انسان، توجه به بدن و نیازهای جسمی اوست که در واقع عناصری از کارناوالی شدن هستند.کارناوال ها اشکال فرهنگی اند که در فرصت های زمانی محدود می توانند باعث به چالش کشیدن فرهنگ رسمی و نظم نمادین حاکم توسط عامه ی مردم شوند و خنده عنصری است که می تواند این چالش را در بین سلطه ی ایدئولوژیک حاکم ایجادکند.( محمدپور وبهمنی ؛ ۱۳۸۹ :۵۲ و۵۳)در این لحظات است که فرد از طریق لباس مبدل وماسک کالبدخودرا معاوضه می کند و احیا می شود.درهمین حین هم آگاهی از وحدت و اجتماع نفسانی، مادی وکالبدی فرد حاصل می شود.
این یادداشت بخشی از متن پایاننامهی کارشناسی ارشد نویسنده با عنوان «بدن به مثابه یک نظام دلالتگر»با اندکی تغییرات است. بنابراین منابع در پایاننامه آمده است.
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com