انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

برای درک کارل مارکس ( ابتدایی اما ضروری)

( ابتدایی اما ضروری)

برگردان  عاطفه اولیایی

یکم:  ارزش افزوده ـ ایزابل گارو[۱]

به نظر ایرابل گارو، کتاب سرمایه مارکس «وحشتناک ترین موشکی بود  که بر فرق بورژوازی فرود آمد.» در این فشرده  وی در باره روند تولید ارزش افزوده می نویسد.

با عاریه گرفتن از میادین مختلف علمی همچو اقتصاد، جامعه شناسی، فلسفه و سیاست، و در ادامه راه آدام اسمیت [ (۱۷۹۰ ـ  ۱۷۲۹) : اقتصاد و فلسفه  اسکاتلند]،  دیوید ریکاردو ( ۱۷۷۲ـ ۱۷۲۳) اقتصاد دان انگلیسی،  جان استوارت میلز ( ۱۸۷۳ ـ ۱۸۰۶) فیلسوف و اقنصاد دان انگلیسی، مارکس، در کتاب سرمایه،  به نقد اقتصاد سرمایه داری می پردازد.  این مطالعه در باره ساختار اقتصادی جامعه سرمایه جنبه ای عملی نیر برای مارکس  دارد. فرای تفسیر دنیا ، هدف مارکس تغییر آن توسط انقلابی اجتماعی و رادیکال است. شاهد  تلاقی پژوهش  علمی و کنشگری که ویژگی این کتاب ناکامل است ( فقط جلد اول سرمایه توسط  شخص مارکس در سال ۱۸۶۷ منتشر شد)، همانا  درگیر شدن مارکس در  انجمن بین المللی کارگران ( ۱۸۷۳ـ ۱۸۶۴) است.

انگلس نشر جلد های دوم ( ۱۸۸۵)  و سوم ( ۱۸۹۴)  و کارل کائوتسکی انتشار  جلد چهارم  (۱۹۰۵ و ۱۹۱۰)‌ سرمایه را بر عهده گرفتند.

متن[۲]

«  در کارخانه و کارگاه،  کارگر از ابزار استفاده می کند و در کارخانه برای تولید، خود،  در اختیار ماشین  قرار می گیرد. در مورد اول، ابزار از حرکت  کارگر تبعیت می کند و در مورد دوم، این کارگر است که تابع حرکت ابزار کار  می شود.   در کارگاه  کارگران عضو مکانیسمی زنده  هستند در حالی که در کارخانجات،  این مکانیسم مستقل از کارگران است. آن ها به عنوان زائده های زنده، بخشی  از مکانیسم مرده می گردند.»  « عادت  رنج آور کار دشوار و بی انتهای تکرار روندی مکانیکی،  کار سیزیف است.  بارسنگین کار، مانند سنگ سیزیف، پیاپی بر دوش کارگر خسته  می افتد.» «کار با ماشین،‌با تهاجم  شدید به سیستم عصبی ، کار پیچیده عضلات را مختل کرده و  آزادی عمل را از  بدن و ذهن سلب می کند.   حتی کاهش کار به شکنجه تبدیل می شود، چنانچه  ماشین جای کارگر را نگیرد، تمام  کالاهای تولید  شده در این نظام کاررا تهی از محتوی  می سازد.    سرمایه داری، تا آنجایی که فقط فرآیند کار نباشد، بلکه در عین حال فرآیند ارزش گذاری بر سرمایه نیز باشد، دارای یک  ویژگی مشخص است:  این کارگر نیست که از شرایط کار استفاده کند، بلکه برعکس ،  شرایط کاری است  کاری  است که از کارگر استفاده می کند؛  فقط با ماشین آلات است که این  روند معکوس شدن،  تبدیل به   این در طول فرایند کار است که ابزار  کار، به علت  خودکار شدن،‌واقعیتی فنی  و ملوس گشته  و  رو در روی  کارگر قرار می گیرد. سرمایه   به عنوان کارمرده  بر کارگر  مسلط شده و  نیروی حیات وی را می مکد.»

دوم: فلسفه برای مارکس[۳]    ـ برونوپینچار

به گفته برونو پینچا ر «هیچ تصادفی نیست که  واژه های «دیالکتیک» و «ماتریالیسم تاریخی» و یا «*»[۴]

برایتان تقریبا حکم  افسون هایی  جادویی داشته اند.» و « دلیل  تأثیر شدید مارکس درآن است که فلسفه را هوشی نیرومند می داند.»  پینچار معتقد است که  جادوی «سرمایه»  هنوز کارایی دارد.  ولی پرسش در این است که چگونه کنابی که در پی ابهام زدایی از واقعیت نگاشته شده  است، ‌خود تبدیل به اسطوره ای می شود؟   سرمایه به هیچ وجه کتاب درس اقتصاد نیست.  به علاوه،  اقتصاد دانان هم دوره مارکس به درستی ابراز کرده بوند که  مارکس  این « آرمان گرای متعصب» خود اولین کسی بود که به خوانندگانش هشدار داد که  به همراه معادلات ارزش اصافه،‌  به  بحث های فلسفی در بار گوهر ماتریالیسم، منطق و تاریخ خواهند نشست.   مگر نه آن که کارکس  در دومین پیشگفتار نشر آلمانی سرمایه، به هگل  ادای احترام نکرده بود؟

متون

«[۵] روش  دیالکتیک من نه تنها اساسا با متد هگلی متفاوت است، بلکه  دقیقا عکس آن است.    ایده ،  نامی است که هگل  به حرکت فکر داده است. وی ایده را  خالق  واقعیت دانست که  خود،‌ به غیر از شکل ظاهری[۶] ایده نیست.  برای من ، بر عکس، حرکت فکر به غیر از بازتاب حرکت واقعیت که به مغز انسان منتقل و  در آن جای گرفته باشد نیست. حدود سی سال پیش از نظریه دیالکتیک هگل که بسیار مد روز بود،‌ انتقاد کردم. هگل  به لطف سوء تفاهم، دیالکتیک را با عرفان مغشوش می کند.  دیالکتیک هگل بر سرش راه می رفت و برای معقول شدن  آن کافی است که آن را  بر پایش بایستانیم.   شکل عرفانی دیالکتیک در ألمان طرفدار زیادی دارد زیرا که به نظر می رسد به ستایش  باشندگان می پردازد.  و وجه عقلاتی  دیالکتیک،  فاجعه ای برای طبقه  قدرتمند و نظریه پردازان آن است. دلیل این امر آن است  که  مفهوم پوزیتیویستی پاشندگان، به خودی خود،‌ در علم به نفی نهایی شان و ویرانی لازم آن ها نهفته است و به این  دلیل هر شکلی از وجود، بیش از یک پیکر بندی گذرا نیست،  و نمی تواند مورد تسلط قرار گیرد. در واقع  گوهر آنان از جنس نقد و انقلاب است.‌[۷]»

سوم: فتیشیسم کالا [۸] ـ فلورین نیکودِم

فتیشیسم کالا چیست و چه را پنهان می کند؟  چه رابطه ای بین کارل مارکس و رابینسن کروزوئه وجود دارد؟ از ابتدای  پیشگفتار بر نقد بر اقتصاد سیاسی ۱۸۵۷، مارکس  اسطوره «رابینسونی»[۹] را به نقد کشید و بازسازی نظریه  طبیعی بودن  روابط اقتصادی را رد  کرد، زیرا که چنین نظریه ای روابط تاریخی و اجتماعی و سرچشمه ارزش کالا ها را پنهان می کند. به نظر مارکس، ریکاردو و آدام اسمیت،  ازکنار ویژگی های  ارزش کالا  دراقتصاد سرمایه داری که نتیجه روندی تاریخی ـ اجتماعی است، می گذرند.

مارکس  به زمان پریشی تحلیل ریکاردو اشاره دارد که   کار یک صیاد و یا شکارچی را  با ارزش مبادله ای زمان  مشخصی از کار محاسبه می کند. به نظر مارکس ، ریکارو از ورای  معیار های  اقتصاد ابتدایی،    ارزش های جامعه بورژوازی را تفسیر می کند. به زبان دیگر، مارکس به انتقاد از اقتصاد کلاسیک که عاجز از درک ویژگی های خاص پول و سرمایه   است،  می پردازد. ارزش[۱۰] از ویژگی های  اجتماعی تولید برخاسته و روابط اجتماعی بین افراد را مشخص می کند.

متون[۱۱]

از آنجا که  دید اقتصاد سیاسی،  رابینسونی است ، ابتدا به رابینسون در جزیره اش بپردازیم. زندگی وی  در ابتدا هر اندازه  ساده باشد، باید برخی نیاز های  وی را برآور و بدین منظور یک سری کارها لازم است،  مانند ساختن ابزار، اسباب خانه، اهلی کردن لاما ها،‌صید و شکار و غیره …  علیرغم  تنوع  این فعالیت ها، همه  توسط  یک شخص یعنی رابینسون انجام می شوند  یعنی اشکال مختلف کار انسان است.  زمان بندی کار ها با توجه به ارجحیت و ضرورت آن ها  برای رابینسون صورت می گیرد.  اهمیت کم و بیش هر فعالیت بستگی به دشواری  احراز تبحردر انجام آن برای نیل به کارآیی   مورد نظر دارد.   تجربه،  این امر را به وی آموخته است و رابیینسون ما که موفق به نجات یک ساعت، اسناد حسابداری،  قلم و دوات شده است در صدد تنظیم و ثبت  حساب و کتاب  خود، همانند یک  انگلیسی ناب است.  موجودی وی عبارت است از  ابزار مورد استفاده و تحت مالکیت اش،  فعالیت های  مختلف و لازم برای بازتولید  و بالاخره زمان کاری که به طور متوسط برای تولید تعدادی مشخص  از این کالاهای متفاوت  لازم است.  …   و  این فهرست حاوی تمام معیار های معمولی  تعیین ارزش است.

چهارم: کار سلامتی است[۱۲]  ژان کِتیه

چگونه  کار توانایی خوشبخت کردن جامعه را از دست داد؟‌  « شکار در صبح، صید بعد از ظهر، عصر دامپروری و  نقد  پس از شام.  به دلخواه خود و بدون آن که هرگز تبدیل به صیاد، شکارچی، دامپرور و یامنقد شوم. » ایدئولوژی آلمانی ۱۸۴۵

آیا مارکس  رؤیای جامعه ای را در سر داشت که در آن کار مانند تفریح باشد؟ آیا چنین رؤیایی از آن جامعه ای فرسوده از فعالیت بدنی نیست؟ خستگی، فرسودگی، روز های بی پایان… نتیجه بررسی  یک روز کاری، فصل  بی تظیر  یک روز کاری   از کتاب سرمایه است.

متون[۱۳]

سرمایه دارنیروی کار را به ارزش بازار روز خریده است.  بنا بر این طی مدت کار روزانه ،ارزش مصرفی نیروی کار  از آن اوست، یعنی طی این مدت  می تواند کارگر را به میل خود به کار وادارد. اما یک روز کاری  چیست؟  به هر حال  کمتر از  یک  روز زندگی طبیعی است. چقدر کمتر؟  در این مورد  تصمیم با سرمایه دار است: محدوده ی روز کاری تا به نا کجا آباد  و لامکان[۱۴]  است! به عنوان سرمایه دارد، وی، خود  بیش از تجسم سرمایه نیست. روان وی روان سرمایه است.  اما  انگیره حیات سرمایه منحصر به  ایجاد ارزش افزوده، و با  توسل به میزان ثابتی از سرمایه، ایجاد  بالاترین حجم ممکن فراکار[۱۵] است.  سرمایه ،کار مرده ای است که برای حیات ، همچو خون آشام از کار زنده تغذیه می کند، و هر چه بیشتر این خون را بمکد، عمری طولانی تر خواهد داشت.  مدت زمان کار کارگر معادل مدت زمانی است که سرمایه دار نیروی کاری را که خریده است، مصرف می کند و اگر کارگر از این مدت برای خود استفاده کند، آن را از سرمایه دار دزدیده است.  بنا بر این   سرمایه دار بر اساس قانون مبادله کالا عمل می کند و مانند هر خریدار دیگری، در پی اخذ بیشترین ارزش مصرفی از کالایی است که خریده است.

[۱]Https://Www.Franceculture.Fr/Emissions/Les-Chemins-De-La-Philosophie/Le-Capital-De-Karl-Marx-14-La-Fabrique-De-La-Plus-Value

[۲] Marx, Le Capital, Livre I, Section 3, Chap. 5, Lefebvre Trad., Les Éditions Sociales, 2016, P18

[۳] Https://Www.Franceculture.Fr/Emissions/Les-Chemins-De-La-Philosophie/Le-Capital-De-Karl-Marx-24-Remettre-La-Philosophie-Sur-Ses-Pieds

[۴] Substance Automatique

[۵] Karl Marx, Le Capital, Postface De La Deuxième Édition Allemande (Janvier 1873), Folio, P.107

[۶] Forme Phénoménale

[۷] و نیز   :  Karl Marx, Le Capital, Première Section, Chapitre IV, Folio 2010, P.248-249, “La Poule Aux Œufs D’or”

[۸] Https://Www.Franceculture.Fr/Emissions/Les-Chemins-De-La-Philosophie/Le-Fetichisme-De-La-Marchandise

[۹]  “Robinsonnade”. ژانر داستان های  بقا  مانند رابینسون کروزوئه

[۱۰] La Forme-Valeur

[۱۱] Karl Marx, Le Capital , I, Section 1 Chapitre 4 « Le Caractère Fétiche De La Marchandise Et Son Secret », Folio, Trad. Maximilien Rubel P.152-3

Karl Marx, Le Capital , Section 1, Chapitre 4, “Le Caractère Fétiche De La Marchandise Et Son Secret” Publié En 1867, Puf, Quadrige, 4e Édition 2014, P. 87-88 :

Daniel Defoe, Vie Et Aventures De Robinson Crusoé , Chapitre “Proposition Des Trois Colons”

[۱۲] Https://Www.Franceculture.Fr/Emissions/Les-Chemins-De-La-Philosophie/Le-Capital-De-Karl-Marx-34-Le-Travail-Cest-La-Sante

[۱۳] Karl Marx, Le Capital, Livre I, Section 3, Chapitre VIII, Traduction De Jean-Pierre Lefebvre, Paris, Éditions Sociales, 2016, P.226

Karl Marx, Le Capital, Livre I, Section 3, Chapitre VIII, Traduction De Jean-Pierre Lefebvre, Paris, Éditions Sociales, 2016

[۱۴] The Term Ultima Thule In Medieval Geographies Denotes Any Distant Place Located Beyond The “Borders Of The Known World استعاره ای برای سرزمین های ناشناخته

[۱۵] Surtravail

انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.