انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

برای ترافیک مهرماه تهران آماده شویم

هر ساله با شروع سال تحصیلی مدارس و دانشگاهها اغلب بزرگراهها، خیابانها و معابر اصلی کلانشهر تهران مملو از خودروهای شخصی، خودروهای مسافربر، تاکسی ها و اتوبوسهای شهری خواهد شد و با این حجم خودرو، شاهد بوجود آمدن ترافیک سنگین شهری و آلودگی هوای ناشی از این حجم تردد خواهیم بود.

یکی از دلایل حجم ترافیک کلانشهر تهران روند رو به افزایش ورود خودروهای شخصی به معابر و خیابانهای پایتخت است که در طول سالهای متمادی ادامه داشته و موجب شده است به رغم تلاشهای مدیریت شهری و تمهیدات مسئولین راهنمایی و رانندگی برای حرکت روان خودروها، همچنان شاهد ترافیک سنگین از آغاز مهر ماه و تقریبا در طول ششماهه دوم سال باشیم.

با وجود آنکه آمار و مستندات نشان می دهد، شرکت واحد اتوبوسرانی و شرکت مترو قادر هستند روزانه ۶ میلیون مسافر را جابجا کنند اما برآورد شرکت مطالعات جامع حمل و نقل و ترافیک حاکی از آن است که با بازگشت شهروندان از مسافرت های تابستانی و آغاز سال تحصیلی و شروع رفت و آمد دانش آموزی و دانشجویی ۲۵ درصد بر حجم ترافیک تهران افزوده می شود و این افزایش حجم اتومبیل ها در کنار رفتار، کلافگی و تعجیل رانندگان، مدیریت ترافیک شهری را با دشواری همراه می سازد.
حال باید دید در زمانی که کمتر از ده روز به بازگشایی مدارس در سال جدید مانده است، مدیریت شهری با حضور شهردار جدید، مسئولان جدید شورای شهر و به خصوص مسئولان راهنمایی و رانندگی که پشتوانه تجربی چند ساله را در مواجهه با این معظل شهری دارند، امسال چگونه ترافیک مهرماه و نیمه دوم سال را ساماندهی خواهند کرد.

به عنوان یک شهروند وقتی به فرهنگ رانندگی در این شهر نگاه می کنم و وقتی «سه شنبه های بدون خودروی» این کلانشهر را می بینم که در حد فقط یک شعار و بدون هیچگونه عمل، از سوی مسئولین طرح شده است؛ آنوقت خود را آماده می کنم تا از ابتدای مهر و با شروع مدارس، هوار ترافیک شهری را همچنان در کلانشهر تهران شاهد باشم. می گویند گذشته چراغ راه آینده است. اخیراً کتاب رابین رایت (۱۳۸۴)، «آخرین انقلاب بزرگ» گزارش یکی از معروفترین خبرنگاران امریکایی از اوضاع اجتماعی ایران را می خواندم که در بخشی از کتاب خود به معظل ترافیک کلانشهر تهران اشاره دارد. هر چند کتاب مربوط به بیش از ده سال پیش است اما مطالعه این بخش از کتاب نشان می دهد که در فرهنگ ترافیکی شهر تهران تغییر چندانی اتفاق نیفتاده است. از این رو برای حسن ختام این مطلب، عین مشاهدات این خبرنگار در پی می آید:
«تهران مدرن با معماری مجتمع های ساختمانی، چراغ های نئون و اتومبیل ها مشخص می شود. اتومبیل ها آنقدر زیادند که می توان گفت مشکل آنها بیش از چند برابر شد، تعداد اتومبیل ها در تهران ده برابر افزایش یافت. با یک حساب تقریبی گفته می شود ۷۵ درصد اتومبیل های ایران در تهران فعالیت می کند.

هنگام انقلاب در سال ۱۹۷۹ در خیابان های باریک و پر پیچ و خم تهران یک میلیون اتومبیل در رفت و آمد بود. و تا پایان قرن بیستم این تعداد به سه برابر رسید. یک دیپلمان سوئدی می گوید: «چرا اتومبیل سوار نشوند در حالی که برای هر گالن بنزین فقط ۱۲ سنت می پردازند، بنزین و نفت در ایران تقریباً از همه جای جهان ارزانتر است.»
راه بندان ها بر اثر تعداد زیاد اتومبیل آن چنان در تهران مسأله شد که بنا به محاسبه یک روزنامه در نیمه دهه ۱۹۹۰، تهرانی ها سالی ۲/۱ میلیارد ساعت را در راه بندان ها تلف می کنند . دود و آلودگی ناشی از سوخت این همه خودرو، ابری از مه- دود را بر فراز تهران ایجاد کرده و آلودگی هوا تهران را بعد از دهلی نو، پکن و کلکته قرار داده است.

تهران در دامنه جنوبی البرز واقع شده و باد چندانی هم نمی وزد که این مه- دود را پراکنده سازد. در آستانه بیستمین سالگرد انقلاب، هوای پایتخت چنان آلوده بود که مدرسه ها و دانشگاه ها را به مدت سه روز تعطیل کردند به سالخوردگان و بیماران قبلی و تنفسی توصیه شد از تهران بروند و یا در منزل های خود باقی بمانند .
نحوه برخورد تهرانی ها با ترافیک شهر جزو ویژگی های زندگی در این شهر بزرگ شده است. در کتاب راهنمای گردشگری با عنوان “سیّاره تنها” که در سال ۱۹۹۲ به چاپ رسیده در مورد “خطرات تعرض بی قانونی و حتی کشته شدن در ترافیک” هشدار داده شده است . اوضاع از آن سال به مراتب بدتر هم شده است. یک مقام وزارت راه و ترابری می گوید: «به طور رسمی روزی ۱۰۱ تصادف داریم. اما آمار غیر رسمی باید بیش از ۵ برابر باشد چون خیلی از تصادف ها گزارش نمی شود. اما همان ۱۰۱ تصادف هم در روز ده برابر میانگین رقم جهانی آن در شهرهای بزرگ است.»
بدترین رانندگی جهان در تهران جریان دارد. باید گفت هرج و مرج در رانندگی. شواهد آن چنان زیاد است که نیازی به اثبات نیست. کمتر اتومبیلی در تهران پیدا می شود که خط خوردگی و علائم تصادف یا رنگ شدگی نداشته باشد ولو چند روزی از عمر آن نگذشته باشد. علائم تصادف عملاً نشانه افتخار. دلیلش هم روشن است. تهران قوانین رانندگی خاص خود را دارد.
من و دوستم لیلی طی سال ها این قوانین را فهرست کرده ایم:
– برای گردش به راست باید به منتهاالیه سمت چپ بروی.
– وقتی آژیر آمبولانس را شنیدی به جای راه دادن و کند کردن سرعت، با آمبولانس یا آتش نشانی مسابقه بگذار.
– اگر در بزرگراه خروجی را رد کردی؛ منعی ندارد، عقب عقب برگرد.
– همه مسیر ها برای عبور است، به جلو یا به عقب.
– چراغ قرمز یعنی حرکت.
– سه لاین (مسیر) یعنی عبور ۴ یا احیاناً ۵ اتومبیل در اوقات شلوغی.
– وقتی ترافیک سنگین می شود راه مسیر روبرو را ببند. خیابان دوطرفه را عملاً یک طرفه کن. و خیابان یک طرفه را هم دوطرفه کن.
– سرعت نامحدود.
هرچه به راننده تاکسی التماس می کنی یواش برود بی حاصل است. شاید خطرناک هم باشد. راننده تاکسی به من گفت: «مسأله ای نیست، هیچ مسأله ای. من خیلی تصادف نمی کنم.» و در حالی که تاکسی به سرعت می رفت، برگشته بود با من صحبت می کرد.
لیلی که با این خطاها خو گرفته خودش وقتی رانندگی می کند دیوانه می شود و می گوید: «من هم ناچارم مثل خودشان رانندگی کنم، اگر بخواهم مثل شما در امریکا رانندگی کنم به هیچ جا نمی رسم. باید سر جایم متوقف شوم.»
راه بندان ها باعث شده تهرانی ها هر چه بیشتر از موتورسیکلت استفاده کنند اما مشکل اینجاست که یک موتورسیکلت هم به اندازه یک اتومبیل، آدم حمل می کند. پدر، راننده، مادر در عقب صندلی و یکی دو بچه هم در وسط، حالا اگر خیابان شلوغ بود موتور سیکلت ها از پیاده رو عبور می کنند و به سرعت از کنار پیاده ها می گذرند و احیاناً به آنها تنه می زنند.
دولت همه وسایل را به کار می گیرد تا مردم را از آوردن اتومبیل به خیابان ها باز دارد. در خیابان های مرکزی شهر داخل محدوده، ورود و خروج اتومبیل های شخصی در ساعت های کاری ممنوع است. این اقدام برای تاکسی های نارنجی بسیار سودبخش و برای کرایه کش های شخصی غیر مجاز، زیانبار بود.
ترافیک تهران و عوارض جنبی آن که گاه این شهر را غیر قابل زندگی می سازد در واقع آیینه تمام نمای همه چالش های سیاسی و اقتصادی جامعه است. یک مقام وزارت ارشاد می گوید: «همه از مشکل بیزارند اما مردم از راه حل مشکل بیزارترند.»(رایت،۲۵۶:۱۳۸۴ تا ۲۵۹)
منبع:
رایت، رابین (۱۳۸۴). آخرین انقلاب بزرگ (انقلاب و تحول در ایران)، ترجمه احمد تدین و شهین احمدی، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
پی نوشت ها: