انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بدن های کنترل شده: تولد زندان در ایران

میشل فوکو در کتابی به نام تولد زندان به بررسی فرایند شکل گیری زندانها ،تغییر تدریجی دلالتهای معنایی و کار کرد آنها در اروپا میپردازد. پژوهش او بر مبنای مولفه هایی است که در برهم کنش با مولفه های اجتماعی دیگری همچون بدن، جرم و اساسا حبس در فرایند تغییر می یابند. فوکو همانطور که خود اذعان دارد در این باب به بررسی قاعده مندی باستان شناختی می پردازد. قاعده ای که در ایران کمتر پژوهش شده است.

در کلیت می توان تولد زندان در ایران را با شکل گیری ساختارهای قدرت متمرکز در ارتباط دانست. از ساختارهای قدرت منطقه ای تا امپراتوریها، زندان درکلیت، تجسم فضایی و فیزیکی از مجموعه نهادها و ساختارهایی است که ساز و کارهایی در ارتباط با حبس و انزوای تن دارند.

از زمان شاهنشاهی هخامنشی که اولین امپراتوری ایران باستان است نشانه های آشکاری مبنی بر کاربست خشونت فیزیکی و شکنجه وجود دارد. آشکار ترین نمود این جریان کتیبه و نقش برجسته داریوش اول در بیستون است. این نقش روایت سرکوب ۹ شورش است (که البته در متن به ۲۱ شورش اشاره شده چرا که در برخی مناطق چندین بار شورش رخ داده). هرچند داریوش سعی دارد این افراد را شورشی و دروغزن معرفی کند اما نشانه هایی وجود دارد که این افراد عمدتا رهبران اعتراضات اجتماعی بوده اند. بر اساس کتیبه ها، استراتژی حکومت هخامنشی در مواجهه با این اعتراضات سرکوب و به کار بردن حداکثر خشونت بوده است. داریوش ازبه دارآویختن سران شورشی صحبت میکند ، بر همین اساس: ظاهرا هیچگونه چیزی شبیه به محاکمه وجود نداشته گروههای مخالف و بویژه رهبران آنها پس از تحمل شکنجه های دردناک و غیر انسانی مانند مثله شدن و فرو کردن تیر به مقعد به مرگ فجیع مرده اند. شاید مرگ از منظر امپراتوری هخامنشی صدای مخالف را برای همیشه خفه میکرد و از شورش/اعتراض دوباره یا هزینه نگهداری در زندانها می کاست.

از دوران اشکانی اطلاعات چندانی نداریم همینقدر میدانیم که فضای به نسبت دموکراتیک حاکم و شکلی از ساختار فدرالی که مدارای نسبی و استقلال داخلی را تحت شرایطی به ایالتهای مختلف واگذار میکرد فضای ارعاب شورش و درگیری کمتری را به دنبال داشت. این ساختار در دوران ساسانی به شدت تغییر یافت. شاهنشاهی ساسانی ادعای جهانشمول بودن داشت و بنابراین سیاست یکسان سازی ساسانیان حتی در سرزمینهای مفتوحه بویژه از طریق ایدئولوژی زرتشتی (عمدتا تغییریافته به وسیله کرتیر) دنبال میشد و و صداهای مخالف (بویژه اقلیتهای دینی یا معترضان به نظم اجتماعی طبقاتی دوران ساسانی) معمولا پاسخشان سرکوب بود. در اینجا باز هم پاسخ دگراندیشان به جای زندان مرگ است کتیبه کرتیر در نقش رستم و بسیاری از متون ساسانی از قلع و قمع کردن مخالفان سخن میگوید. منابع رسمی از زندانها نیز گزارش میدهند. دهشتناکترین زندانها موسوم به “انوشبرد” یا قلعه فراموشی در نزدیکی شوشتر امروزی است که حتی به استناد روایتهای تاریخی قباد شاه ساسانی در زمان خلع مدتی در انجا بوده است. در چنین مواردی حبس مجازاتی با استناد به مفاد قانونی نبود بلکه راهی برای کنترل و انقیاد افراد و گروههای مخالف محسوب می شده است.شکنجه های فیزیکی وحشتناک با زندانها توام بود به طوری که فیلیپ ژینیو ساسانیان را”استاد شکنجه های وحشتناک و غیر انسانی” میخواند. قوانین ساسانی بسیار سختگیرانه بود و در مورد بسیاری از جرائم جرائم به راحتی به مرگ وعده میداد. عمده جرائم بر اساس ماتیکان هزار داتستان منبع حقوقی دوره ساسانی عبارتند ار یزدان دشمنی،توهین نسبت به شاه، اشموغی(کفر، گمراهی و بدعت گزاری)، بیدادگری و الحاد.

در منابع مکتوب ساسانی (شایست و ناشایست) نخستین بار مفهوم ” مرگرزان” به معنی شایسته مرگ(واجب القتل) پدیدار میشود که بیشتر برای گناهان جنسی و مذهبی مطرح است. راههای دیگر مانند کار اجباری، مهاجرتهای اجباری برای تحت نظر گرفتن افراد و گروهها استفاده میشد . به عنوان نمونه منابع تاریخی گزارش میدهند شاپور دوم پس از شورش مردم شوش شهر را با فیلها ویران و کسانی را که جان به در برده بودند به شهری جدی التاسیس به نام ایوان کرخه انتقال داد. بی شک اینجا نیمتواند شهری معمولی باشد و احتمالا مجموعه ای با ساختار معماری خاصی برای کنترل و تحت نظر گرفتن افراد بوده است. کلیت انقیاد بدن برای کنترل ذهنیت افراد و گروههای مخالف ایده ای مربوط به دوران مدرن نیست.این انقیاد در ایران باستان به شکلهای مختلفی حضور دارد ، از مرگ بدن تا بریدن برخی اعضا و حبس . به طور کلی فضای زندان تاریخی تعاریف متفاوتی دارد اما در کل زندان میتوانست هرفضایی باشد که بدن را به انقیاد در میاورد تا سوژگی و عاملیت فرد یا گروه کنترل شود. این امر در کوچهای اجباری نیز نمود میافت که نشانگر نگاه سلسله مراتبی ساختار حاکمیت به انواع جرم است. در کلیت در بیشتر دوران تاریخی ایران حذف بدن به کنترل بدن ترجیح داده شده است بویژه در جاهایی که کنترل بدن امکان کنترل سوژگی و عاملیت فرد/گروه را آنطور که باید و شاید ممکن نمیکرد و در این حالت مرگ بدن ترجیح داده میشد.

عکسها: http://www.cais-soas.com/news/index.php?catid=47&id=165:sasanian-iwan-e-karkheh-on-the-verge-of-total-destruction&option=com_content&view=article

برای مشاهده عکس ها روی لینک کلیک کنید:

۲۱۴۶۶

دکتر مریم دژم خوی، باستان شناس، عضو هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه بیرجند، مدیر مشترک گروه باستان شناسی انسان شناسی و فرهنگ است.