انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بخش چهارم بت ستیزی چیست؟…. گروه بندی تقریبی برخورد های بت شکنانه

برونو لاتور برگردان عاطفه اولیایی

حال که نحوه ی انتخاب اشیاء این نمایشاه و کاتالوگ روشن شد، توضیحی در باره ی گروه بندی های بت ستیزان بر پایه ی نحوه ی عملشان مفید خواهد بود. به دلیل پیچیدگی و دشواری این موضوع توافق برمعیار سنجش این نوع شناسی[۱] وجود ندارد. مشخص نمودن چنین معیاری با روح این نماشگاه در تضاد است زیرا همان طور که توضیح دادم، هدف ما باز ـ تعریف بت دوستی [۲] و بت شکنی به منظور ایجاد عدم اطمینان در تشخیص نوع تصویر پرستی / تصویر ویرانی است که با آن مواجهیم. هر گروه را با حروف الفبا معرفی می کنم تا بار واژه ها باعث سوءتفسیر نشود.

گروه الف : با هر نوع تصویری مخالفند.

این گروه در پی آزاد کردن مؤمنین از وابستگی نادرستشان به هر شکل و نوع بت هستند. تکه های بت که اکنون بر زمین پراکنده شده اند، غیر از موانعی در دستیابی به فضایل برتر نیستند و ویرانی شان لازم بوده است. ابن بت ها در دل این تصویر شکنان شجاع، خشم و تنفر بر می انگیخت و زندگیشان را غیر قابل تحمل می ساخت[۳].

آنچه این گروه را از دیگران متمایز می کند، باورشان نه تنها به لزوم بلکه به امکان از بین بردن میانجی ها به منظور دست یابی به حقیقت، عینیت، و تقدس است. آن ها معتقدند که بدون این موانع، دست رسی به اصل ( یعنی آنچه به تنهایی سزاوار احترام و پرستش است) لااقل آسان تر، سریع تر و مستقیم تر است. تصاویر حتی توانایی ایجاد آمادگی برای این دستیابی را ندارند، آن ها نه بازتاب و نه اشاره ای به به اصل بلکه مانعی در احراز به هدفند. …

بنا بر این گروه الف با رد تخیل، نقاشی و مدل ها جزء «بت شکنان» کلاسیک اند ( ر.ک به Galison) همانند بیزانتی ها، لوترن ها و جنبش انقلابی بت شکنان و افراط «وحشتناک» سردمداران انقلاب فرهنگی ( ر.ک به Konchok). هدفشان پاک سازی است. اگر می شد تمام میانجی ها را از بین برد و مستقیما سعی در تماس با اصل، با ایده ها، و با خدا داشت، دنیا برای این گروه به مراتب بهتر، پاک ترو روشنگر تر می بود.

یکی از مسائل گروه الف آن است که ناچار به باور آنند که دیگران ( بیچارگانی که بت های عزیزشان به بی حرمتی متهم شده اند) ساده لوحانه به آن ها باور دارند. در نتیجه، فریاد های وحشت و اعتراض ویرانی بت ها، آنان را از غارت باز نمی دارد بلکه بر عکس خود اثباتی در محق بودنشان است (‌ر.ک. به Dchaffer). به پندار آنان، شدت وحشت بت پرستان دلیلی برای وابستگی زیاده از حد و شدیدشان به سنگ هایی بی ارزش است و مسلح به این باور، خشم کسانی را که مورد تجاوز قرار داده اند را با کژفهمی به وابستگی ای خفت باربه اشیائی تعبیر می کنند که می باید با شدت هر چه بیشتر ویران شوند.

ولی مهم ترین مشگل گروه الف آن است که تمایزشان از گروه ب آشکار نیست.

گروه «ب» نه علیه هر نوع تصویربلکه مخالف تصویر منجمد اند[۴].

گروه ب نیر بت ویران کننده اند. دژلاخی[۵] از تصاویر، سنن و عادات به بار آورده، پرستندگان را مورد تجاوز قرار داده و فریاد های وحشت زده ی « کافر! بی ایمان!» را برمی انگیزانند. ولی تفاوت مهم و عظیم بین گروه الف و ب ( که در سراسر این نمایشگاه آشکار است)، عدم باور شان به الزام و یا امکان زدودن تصاویر به طور کلی است. آن ها علیه انجماد تصاویر، عدم سیال ساختنش و مسحور نشدن به آن هستند ( چنان که گویی هر جنبش دیگری متوقف شده و تنها می توان به تصاویر اکتفا کرد).

آینان در پی دنیایی تهی ار تصویر، پاکسازی موانع، ار میان برداشتن واسطه ها نیستند بلکه بر عکس، دنیایی مملو ار تصاویر پویا و واسطه های متحرک را می طلبند. همچنان گروه الف، نمی خواهند تولید تصویر بطور ابدی متوقف شود، بلکه در پی تداوم هر چه سریع تر تصاویری تازه ترند.

بت دوستی[۶] برای گروه ب به معنای توجه وسواسانه و دربست به تصاویر نیست، زیرا که بیش از گروه الف، یارای تحمل تصاویر ثابت را ندارند. بت دوستی به معنای از تصویری به تصویر بعدی پرداختن است. می دانند که « حقیقت، تصویر است ولی تصویری از حقیقت وجود ندارد.» تنها راه دست رسی به حقیقت، تقدس و عینیت برای این گروه، نه جهش به «اصل» ی است که وجود ندارد بلکه حرکت سریع از یک تصویر به دیگری است. بر خلاف زنجیره ی تشابه افلاطون، هیچ کوششی در رسیدن از نسخه به نمونه ی کامل[۷] نمی کنند. به گفته ی بت دوستان قدیمی، بیزانتینی ها، «اقتصادی» اند[۸]( این واژه در آن زمان به معنای جریان طولانی و محتاطانه ی تصاویر در دین، سیاست، و هنر بوده است و نه به معنا امروزی کلمه ر.ک به Mondzain).

در حالی که گروه الف معتقدین به تصاویر را بت دوست و ذهن شجاعی را که از مسحور شدن تصاویر رها شده، بت شکن می پندارند، گروه ب بت دوستی[۹] را نه عدم دست آویزی به یک تصویر خاص، بلکه توانایی حرکت از یکی به دیگری می دانند. برای این گروه، بت شکن یا کسانی اند که با پوچی در پی از بین بردن تصویرند و آن هایی که مسحور یک تصویر منحصر، یک انجمادند.

مسیح با بیرون راندن فروشندگان از معبد، باخ که با موسیقی خود اعضای کلیسا ی لایپزیگ را تکان داد[۱۰]، نقاشی های مالویچ که با تصویر مربعی سیاه در پی تماس با عالم متعالی (محبوس نقاشی های کلاسیک[۱۱]) بود، فرزانه ی تبتی که برای اثبات واهی بودن پیکره ی بوداد، آتش سیگارش را برسر مجسمه خاموش می کند[۱۲]، همه از مثال های کامل گروه ب هستند. برای اینان ضرر بت ها همانا مداخله ای خیرخواهانه برای تغییر جهت توجه به تصاویری تازه تر و مقدس تر یعنی بدون تصویر زیستن است.

البته بسیاری از بت ستیزی ها ناشی از این است که هیچ پرستنده ای نمی داند بت اش کی ویران می شود و یا کدام گروه (الف یا ب) ویرانی را شروع می کند. از خود می پرسند آیا دعوت شده ایم تا وصول خدا و عینیت را بدون هیچ واسطه ای بیازماییم؟ آیا دعوت به تغییر محمل پرستشمان شده ایم؟ آیا به پرستشی جدید مهمیزمان می زنند واز ما می خواهند کار تصویر سازی نویی را شروع کنیم؟ آیا مانند آن هایی که در پای کوه سینا به انتظار بازگشتن موسی نشسته بودند، به این راحتی اشتباه کرده بودیم و اکنون باید گوساله ی طلایی تازه ای بتراشیم ؟ ( ر. ک. به Pinchard).

آیا گروه الف و ب ازواکنش کسانی که بت و بت واره هایشان سوخته می شوند بی اطلاعند؟ آیا این پرستندگان همچو کودکانی که از اسباب بازی های دوران انتقلالش محروم شده است، خشمگین اند؟ آیا از تهمت ایمان ساده لوحانه به آنچه وجود خارجی ندارد، شرمگین اند؟ آیا از اجبار به کنار گذاشتن سنن وحشت زده اند؟ نه گروه الف و نه ب،‌ نمی دانند خود چه نوع پیامبری اند: آیا در پی ریشه کن کردن تمام تصاویرند یا تصمیم دارند به طور «افتصادی» فوران تصاویر را تبلیغ کنند؟

اما شک، ابهام و بت ستیزی به اینجا ختم نمی شود. گروه الف و ب در واقع همان گروه پ ، در پوشش اند.

گروه پ،‌ فقط تصاویر مخالفانشان را تحمل نمی کنند.

گروه پ نیر در پی افشا و بت شکنی اند. آن ها نیز به دنبال خود زنجیره ای از غارت، ویرانی، فریاد های وحشت زده، بی آبرویی، توهین به مقدسات و شرم به جای می گذارند. اما بر خلاف گروه الف و ب با تصاویر به طور کلی مخالف نیستند: آن ها به تنهایی با تصاویری که برای مخالفانشان محترم است شدیدا مخالف اند.

مؤثر و سریع ترین راه به فلاکت کشیدن یک قوم، ویران کردن محمل نماد های ثروت وآنچه عزیز می دارند است (ر. ک به Lindhardt و Sloterdijk) و سوزندان پرچم، پاره کردن تصاویر و گروگان گیری از مثال های آشکارآن اند. بگو چه برایت عزیز است تا با ویرانیش مرگت را سریع تر کنم. این کمینه ـ بیشینه ـ استراتژی تروریسم است: حداقل هزینه و حداکثر صدمه. چند تیغ و بلیط هواپیما و ایالات متحده ی آمریکا.

جستجوی شیئ ویران کردنی متقابل است: « قبل از حمله به پرچمم، نمی دانستم تا این حد برایم عزیز است اما حالا می دانم»‌(‌ر.ک. به Taussig). بدین شکل تحریک کنندگان و تحریک شدگان درگیر بازی موش و گربه هستند، اولی ها به دنبال آنچه که سریع تر خشم بر می انگیزد اند و دیگران در پی آن چه شدید تر[۱۳]. در این جستجو همه می دانند که تصویر نشانه ای بیش نیست برای دامن زد به بی آبرویی ( ر. ک به Koch). هر دو اردو، در صورت عدم وجود کشمکش، معترفند که مسأله نه بر سر شیئ بلکه کاملا موضوعی دیگر است. بنا بر این برای گروه پ مسأله اصلا خود تصویر نیست که با آن موافق باشند(‌مانند گروه ب) و یا مخالف ( مانند گروه الف) . تصویر بی ارزش است، بی ارزش ولی مورد حمله، بنا بر این مورد دفاع و بنا براین مورد حمله ی مجدد قرار می گیرد. …

مشگل تمیز دادن بت شکن ها از هم این است که نمی توان دانست به کدام یک از گروه های الف، ب و پ تعلق دارند. شاید به کلی وظیفه خود و یا فریاد های خشمگین را سوء تفسیر کرده اند. خود را پیامبر می دانند ولی شاید به سادگی «عوامل تحریک» اند[۱۴]. خود را آزاد کننده ی روح بیچارگانی می دانند که محبوس این اشیاء وحشتناک شده اند ولی اگر بر عکس، تنها در پی بی آبرویی و شرمگین ساختن به نحو احسن مخالفان باشند چه؟

اگر با انتقاد از منقدین به سادگی در بی آبرو کردن باشم، بر من چه خواهد گذشت؟ اگر حرکت بت ستیز، در بازنمایی بت شکن، به جز یک بت شکنی دیگر، یک تحریک ملال آور نباشد چه؟ … معلوم نیست و بدین لحلظ است آن ها را که بت ستیزمی خوانیم.

گروه ت : تصویر درانِ غافل

در این نمایشگاه نوعی دیگر بت ویران گر، از مزور ترین نوع آن، نیر وجود دارد که می توان «مخربین بی گناه»[۱۵] شان نامید. همان طور که می دانیم « وندال» واژه ای است که برای اشاره به کسانی که نه به دلیل تنفر بلکه ازسر بی خبری و غفلت، سودجویی و دیوانگی دست به تخریب می زنند[۱۶].

البته این واژه برای افراد گروه های الف، ب و پ نیر قابل استفاده است. همه شان می توانند متهم به وندالیسم شوند…اما مخرب معصوم از مخرب «بد» جداست: اینان از این که چیزی را ویران می کنند بی خبرند. بر عکس، تصاویر را عزیز می دارند و در صدد نجاتشان از ویرانی اند، اما به توهین و ویران کردن تصاویر متهم می شوند.[۱۷] پس از مدت ها با گذشته نگری[۱۸] ، آنان را بت شکن نامیده اند. آشکار ترین مثال این مورد، ترمیم کنندگانی هستند که به «کشتار مهربانانه» متهم شده اند ( ر. ک به Lowe). حرفه ی معماری شامل نمونه های بیشماری از این «بی گناهانی»است که برای ساختن باید ویران کنند، و به وندالیسم متهم شده اند ( ر.ک به Orbist, Geimer). قلبشان مملو از عشق به تصویر است، و با وجود متفاوت بودنشان با گروه های دیگر، ناظر همان واکنش های فریاد های خشم، اتهام به توهین به مقدسات، و غیره اند.

مخالفان این گروه معتقدند که اینان با ترمیم آثار هنری، زیبا سازی شهر ها، و بازسازی مکان های دیرینه شناسی، آن ها را ویران کرده اند و بدین شکل دست به بدترین و یا لااقل خبیث ترین نوع بت شکنی زده اند. ولی مثال های دیگری نیر از این گروه می توان یافت: دلالان آثار هنری که در پی حفظ اشیاء آئینی ساخته ی آفریقاییان ( به منظور رها شدن در طبیعت ساخته شده اند تا بخودی خود از بین بروند و در نتیجه ویرانی، این اشیاء قدرت خود را از دست میدهند‌ـ ر.ک به Strocher)، و یا متصدیان موزه که در پی حفظ mallagan های گینه نویی (که به منظور ویران شدن پس از سه روز ساخته شده بودند) بر آمده اند ( ر. ک به Derlon و Sarro). جادوگر نو پا تا زمانی که به دلیل بی گناهی، عدم آگاهی و بی دقتی اش خبیث نشود واقعا چنین نیست.

گروهای الف، ب، و پ را می توان متهم به تعلق به گروه ت کرد زیرا که هدفی غلط را نشانه رفته، عوارض عمل را نسنجیده اند. « خواسته اید مردم را از بت پرستی برهانید ولی آن ها را از واسطه ی پرستش محروم کرده اید»؛ « می پندارید پیامبرانی هستید که با تصویری تازه تر در پی نو سازی کیش هستید، اما تشنگان خونی بیش نیستید». در گروه های انقلابی نیزچنین اتهاماتی رد و بدل می شود و یکریگر را پیوسته به اشتباه کردن و مرتجع بودن[۱۹] متهم می کنند. اگر اشتباها کشته باشیم و یا بت را به نادرستی ویران کرده باشیم چه؟ بد تر، اگر برای بعل[۲۰] ویا کیشی خون آشام تر قربانی کرده باشیم چه؟

گروه ث: بت دوستان و بت شکنان را به تمسخر می گیرند.

برای تکمیل باید گروه ث را که هم به بت شکنان شک دارند و هم به بت پرستان، اضافه کنیم. از آن جا که به لطمه پذیری بت ها واقفند در پی از بین بردنشان نیستند ولی با تمام واسطه ها با تمسخری سخت برخورد می کنند. از بی احترامی، تمسخر، توهین به مقدسات، و تحقیر و هزل رابله ای لذت می برند[۲۱] و بر لزوم آن چه رومیان هجونامه علنی[۲۲] برای سلامت جامعه می خواندند، پافشاری دارند، آن چیزی که Peter Sloterdijk ، در مقابل بت شکنی بدبینانه[۲۳]، Kynicism می خواند.

بی اعتقادی، ومهم تر از آن عدم متهم شدن به ایمان ساده لوحانه، حقی است مسلم. شاید اصلا معتقدی وجود نداشته باشد بجز معدودی بت شکنی که فقط خود را بی ایمان می پندارد. اعمال این گروه واکنشی همچو واکنش گروه های پیشین داشته و نتیجه ای جزباز تولید ویرانی ندارد، بنا بر این برخورد این گروه وسیع عامه پسند و ندانم گرا[۲۴]، خود سرچشمه ی ابهام است. …

حال به نصویر پاپ که مورد اثابت سنگ ـ شهاب قرار گرفته نظر کنیم ( تصویر ۵ ـ ر.ک. به Maurizio, La Nona Ora). آیا این تصویر بی حرمتی سالمی به قدرت است؟ آیا این تصویری است برای انگیختن بازدیدکنندگان لندنی نمایشگاه های هنری، که علاقه ای به تخریب تصویری ملال آور همچو تصویر پاپ ندارند؟ و یا برعکس برای شکستن ایمان بازدیدگنندگان ورشویی در لهستان است؟ و یا به ادعای Christian Boltanski تصویری است عمیقا محترمانه، نمودی از الزام تحمل پاپ به درهم شکستگی و ویرانی نهایی است همچنان که عیسی متحمل آن شد[۲۵]؟ چگونه می توان طیف تفسیر را راستی آزمایی کرد؟ عنصر تصویرصوتی[۲۶] این نمایشگاه بدین لحاظ تعبیه شده است.

آخرین بخش این مقاله در یکشنبه ی آینده منتشر خواهد شد.

یادداشت ها

[۱] typology

[۲] iconophilia

[۳] همان طور که در Centlivres ( به کاتالوگ ر.ک.) ملا عمر برای بخشوده شدن گناه وحشتناک کوتاهی از ویران کردن پیکره ی بودا در طی قرون، صد گاو قربانی کرد. مترجم: در ضمن به شوخ طبعی لاتور نیز توجه کنید.

[۴] Freeze-Frame

[۵] havoc

[۶] iconophilia

[۷] prototype

[۸] economic

[۹] iconophilia

[۱۰]Denis Laborde, Vous avez-tous entendu son blasphème? Qu’en pensez-vous? Dire la Passion selon St Matthieu selon Bach, in Ethnologie française, 22, 1992, pp. 320-333.

http://www.jstor.org/stable/40989326?seq=1#page_scan_tab_contents

[۱۱] Boris Groys, Staline, oeuvre d’art totale, Editions Jacqueline Chambon, Paris, 1990.

[۱۲] Heather Stoddard, Le Mendiant de l’Amdo, Société d’ethnographie, Paris, 1985

[۱۳] Political correctness is part of this attitude: scouting everywhere for good occasions to be scandalized.

[۱۴] agents provocateurs

[۱۵] innocent vandals.

[۱۶] Louis Réau, Histoire du vandalisme. Les monuments détruits de l’art français, Edition augmentée par Michel Fleury et Guy-Michel Leproux, Bouquins, Paris, 1994; André Chastel, The Sac of Rome – ۱۵۲۷, Princeton U

[۱۷] Louis Réau, Histoire du vandalisme. Les monuments détruits de l’art français, Edition augmentée par Michel Fleury et Guy-Michel Leproux, Bouquins, Paris, 1994; André Chastel, The Sac of Rome – ۱۵۲۷, Princeton University Press, Princeton, 1983.

[۱۸]retrospect

[۱۹] “horresco referens”, “j’en tremble en le disant” آن چنان ارتجاعی که از گفتنش به لرزه می افتم

[۲۰] در میان اقوام سامی مانند بابلی‌ها) بعل، ۲- بت، = Baal

خدای دروغین

[۲۱] فرانسوا رابله (به فرانسوی: François Rabelais)(زاده ۱۴۹۴ درگذشته ۱۵۵۳ میلادی در پاریس) ادیب،پزشک و نویسنده بزرگ رنسانس فرانسه بود. همچنین از او به عنوان هزل‌گو و طنزپرداز نیز یاد می‌شود

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A7_%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87

[۲۲] pasquinades

[۲۳] iconoclastic cynicism

[۲۴] agnosticism

[۲۵] Christian Boltanski, personal communication

[۲۶] http://en.wikipedia.org/wiki/Soundscape

[۱] iconophilia