برونو لاتور برگردان عاطفه اولیایی
در این نمایشگاه، سه سرچشمه ی بت ستیزی یعنی مذهب، دانش و هنر نو را گرد آورده ایم و در نظر داریم آثار، تارنما ها، رویداد ها، و مثال های این کاتالوگ و نمایشگاه را از زاویه ی میدان تنش این مثلث بررسی کنیم.
نوشتههای مرتبط
علیرغم این که نمایشگاه بت ستیزی، بسیاری از اشیاء مذهبی را گرد می آورد، زیارت معقول و منقول[۱] نیست، در عین ارائه ی متون علمی، موزه ای علمی برای فراگیری و آموزش نیست، در حالی که آثار هنری بسیاری را به نمایش می گذارد، یک نمایشگاه هنری نیست. علت برپایی این نمایشگاه، آن است که هر کدام از ما بازدیدکنندگان، متصدیان و خوانندگان، خود مأوای الگویی متفاوت باورها، خشم، هیجان، ستایش، عدم اعتماد به نفس، شیفتگی، شک و انزجار، در قبال هر یک از سه نوع تصویر هستیم . مهمتر از همه توجه ما به الگو های پیچیده تری است که از تداخل[۲] آن ها شکل می گیرد.
بت و بت واره ها[۳]
چرا این همه بت واره، که قبلا هزار ها بار مورد استفاده، ارزیابی زیبایی شناسانه، مورد مطالعه ی تاریخ هنرو مورد استفاده ی آیین های مذهبی قرار گرفته اند، در این نمایشگاه جمع آوری شده اند؟ کافی است واکنش به ویران سازی مجسمه ی بودا در بامیان توسط طالبان را به خاطر به یاد بیاوریم تا دریابیم که هنوز تصاویر مذهبی شدید ترین احساسات را شعله ور می سازند.[۴] از آختانون «خدا شکن» به بعد و بخصوص تا زمانی که اسمن آن را «موزاییک تمایز[۵]» نامیده است، ویرانی معابد، کلیسا ها و سوزاندن شمایل و بت واره ها، سرگرمی توده های بی شمار مردم در سراسر جهان بوده است. « محراب هایشان را ویران کن، سنگ های مقدسشان را بشکن، و ستون های مقدسشان را بسوزان» (سِفر ۳۴/۱۴)[۶] : دستور سوزاندن بت ها مانند مذاب آتشفشان کناره ی آبخست اِتنا ، همچنان حاظر، خشن ، شتابزده و پنهان است. مورد مخوف دیگر ویرانی مَندَرُم [۷] ، پیکره ی عظیمی متعلق به پیروان کیشی در جنوب فرانسه است که به انهدام پیکره ی بودا در افغانستان تشبیه شده است.
البته بت ـ ویرانی محدود به ذهن مذهبی نیست. کدام منقد است که به هدف غایی و تعهد آتشین ویرانی توتم ها، افشای ایدئولوژی ها، و رهای سازی ستایشگران ایمان نداشته باشد؟ همان طور که ۹۹ ٪ کسانی که از ویرانی پیکره ی بودا اظهار اشمئزاز کرده بودند، یا خود در آن دست داشته و یا اعقایشان چنین کرده بودند[۸].
کدامیک خشن تر بوده است؟ اشتیاق مذهب به ویرانی بت ها به منظور هدایت بشریت به کیش درست خدای حقیقی یا میل شدید ضد مذهبیون به تخریب یادگار های مقدس مذهبی و آگاه سازی بشر؟ این به روشنی موردی است از بت ستیزی، زیرا یا در صورت بی اهمیت بودن این بت ها کسی از عواقب تخریب آن ها خبر ندارد (ملا عمر[۹] همانند بیزانتینی ها و لوترن های بت شکن، آن ها را « فقط سنگ» خواند) و یا این که به دلیل بد شگونی و قدرتشان می بایست ویران شوند ( « اگر تا این اندازه تهی و پوچند، چرا به آن ها التزام می کنید؟ » « بت شما، بت واره ی من است.») [۱۰]
نوشته های علمی[۱۱]
در این صورت تصاویر علمی چه؟ محققا این تصاویر، که باز نمودهای عینی[۱۲] خالی از عواطف و بدون میانجی از جهان هستند، نمی توانند چنان احساسات شدیدی بیانگیزند که تصاویر مذهبی. درست برعکس! این تصاویر جهان را به گونه ای باز می نمایانند که درستی یا نادرستی آن قابل اثبات است. و دقیقا به علت تازگی شان بری از توانایی برانگیختن شک و پرسش اند و بدین لحاظ قابل راستی آزمایی بوده و در نتیجه محمل توافقی بسیار نادر وهمگانی اند. بنا بر این الگو های اعتماد، باور، نفی و تنفری که بر می انگیزند کاملا با چنین الگوهایی در باره ی بت و بت واره های مذهبی متفاوت اند؛ دلیل فراوانی آن ها در این نمایشگاه و نیز دلیل این که انواع دیگری از بت ستیزی را ارائه می دهند نیر در همین امر نهفته است.
یکم این که اغلب مردم آن ها را نه تصویر بلکه خود جهان می پندارند، بجز از درک پیامشان، در باره ی آن ها هیچ چیز دیگری نمی توان گفت؛ آن ها را تصویر، برنوشته، باز نمود شمردن، و یا ارائه ی آن ها در کنار یادگار های مقدس مذهبی در یک نمایشگاه، خود عملی بت شکنانه است. « اگر این تصاویر صرفا بازنمود هایی از کهکشان ها، نور، اتم ها و ژن ها هستند بنا بر این می توان گفت که نه واقعی بلکه ساختگی اند.» با این حال روشن است که بدون کار گروه های متعدد داشمندان، بودجه ای کلان، ابزار هایی بسیار گران قیمت، و آموزشی بلند مدت، تصاویری خالی بیش نمی بودند[۱۳]. درست به دلیل تکثر این میانجی هاست که با چنین عینیتی، حقیقی اند.
و این بت ستیزی دیگری است درست نقطه ی مقابل تصویر ـ ویرانی مذهبی: هر چه ابزار و میانجی بیشتر، دست یابی به واقعیت بهتر صورت می گیرد.[۱۴] و درست به دلیل محدود بودنش به قوانین شکل دادن به اشیاء، نقشه ها، و نمودار ها ست [طبق «هر انچه در آسمان ها، زمین و یا دریا ها»[۱۵]] که دومین فرمان الهام شده به موسی قابل اجرا نیست. بنا بر این، الگوی تداخل و هم خلی[۱۶] فرصت تازه سازی درکمان را از تصویر سازی فراهم می کند: هر چه تصاویر بیشتر ساخته ی بشر باشند، به طور عینی تری جمع آوری می شوند. در علم، مفهموم «صرفا بازنمودی» وجود ندارد.
هنر نو
چرا میانجی گری مذهب و علم را به هنر پیوند زده یام؟ زیرا لااقل دیگر در این مورد شکی نیست که نقاشی ها ، سازه ها، رویداد ها، اتفاق ها، و موزه ها ساخته ی بشرند. دستی که در کار آفرینش هنری است همه جا آشکار است. از چنین نکثر جنبش های هنری، هنرمندان، مبلغین، خریداران و فروشندگان، منقدان و دگر اندیشان، توفع نمی رود که بت واره ای که ساخته ی بشر نباشد[۱۷] تولید کند. بلکه بر عکس، تأکید بر فردیت و خلاقیت انسان است. در این حیطه دیگر خبری از دستیابی به حقیت و یا الوهیت نیست! ….
در هیچ حیطه ایی بخوبی حیطه ی هنر، مقاومت عناصر متشکله ی کیش تصویر، عکس، زیبایی، واسطه، و نبوغ به بوته ی آزمایش سپرده نمی شوند. در هیچ حوضه ی دیگری، امکان گرد آوری این همه واکنش های متضاد عموم در مقابل تصویر چنان که در حیطه ی هنرممکن است، شدنی نیست[۱۸]. در هیچ کجا، این همه زمینه چینی برای آهسته سازی، دگرگونی، برهم زدن و از کف دادن نگاه ساده لوح و «شیوه و میدان دیدِ»[۱۹] هنر دوست غیر حرفه ای[۲۰] صورت نگرفته که در حیطه ی هنر رخ داده است.[۲۱] همه چیز، از بازنمایی های تقلیدی[۲۲]، تصویرسازی، بوم، رنگ، اثر هنری، تا خود هنرمند، امضایش، نقش موزه ها، نقش بازدیدکنندگان، نقش منقدین ( بدون از قلم انداختن هنر ستیزان[۲۳]) به آهستگی آزمون شده است.
طی قرن اخیر، هنرنو همه چیز را از بت واره، بت، نظر، نگاه خیره [۲۴] تا جزئیات مفهوم هنر، در هم جوشی به هم آمیخته است[۲۵] و حکم نهایی صادر شده است: تمامی شیوه های تولید باز نمایی مورد تقاضا بوده اند. نسل های بت شکن، آثار و چهره های یکدیگر را ویران کرده اند: تجربه ای افسانه ای در پوچ گرایی[۲۶]. شوقی دیوانه وار در خود تباهی، حرمت شکنی، حرکت غیرـ بت واره ای[۲۷] جهنمی!
با این حال، البته همان طور که انتظار می رود باز هم ظهور بت ستیزی های دیگری از شکل انداختن و «دوباره شکل بخشدن»[۲۸]. نتیجه ی چنین وسواسِ پرهیزاز قدرت تصویر سازی سنتی، ظهور سرچشمه ای افسانه ای از تصاویر جدید ، میانجی های جدید، و آثار هنری جدید بوده است: زمینه چینی های جدید برای تکثر امکانات ( ـ تجربیات ـ) دیداری. هر چه بیشترهنر معادل ویرانی هنر شده اشت ، تولید، ارزیابی، نقد، خرید و فروش و حتی پرستش آن افزون تر گشته. تصاویری چنان قدرتمند تولید شده اند که خرید، لمس، سوزاندن، ترمیم، و حتی انتقال آن های غیر ممکن است. و در نتیجه سرچشمه های بت ستیزی بیشتری شده اند. …[۲۹] : نوعی ویران سازی خلاق که شومپتر[۳۰] نتوانسته بود پیش بینی کند.
بخش های بعدی این مقاله در یکشنبه های آینده منتشر خواهد شد.
یادداشت ها
[۱] theological
[۲] interference
[۳] Icons and Idols
[۴] Pierre Centlivres, Les Boudhas d’Afghanistan, Favre, Lausanne, 2001. و (Centlivres, Frodon, Clement)
[۵] Assman / “mosaic distinction” (see Pietz, Corbey, Taylor).
[۶] “Break down their altars, smash their sacred stones and burn their sacred poles” (Exodus, 34, 13)
[۷] “Mandarom”
[۸] see Nathan, Koch
[۹] “Ou ces statues sont liées à des croyances idolâtres, a commenté le Mollah, ou il ne s’agit que de simples cailloux; dans le premier cas, l’islam commande de les détruire, dans le second, qu’importe qu’on les brise,” Centlivres, Paris, 2001, p. 141.
[۱۰] Koerner, Christin
[۱۱] Scientific Inscriptions
[۱۲] objective representations
[۱۳] Galison, Macho, Huber, Rheinberger
[۱۴] Schaffer
[۱۵] اشاره به دومین فرمان الهام شده به موسی
[۱۶] interference
[۱۷] acheiropoiete
[۱۸] Gamboni, Heinich
[۱۹] “scopic regime”
نظریه پرداز فیلم، کریستین متز فرانسوی، برای اولین باراز اصطلاح scopic regime برای تمایز تئاتر از سینما استفاده کرد. (۱۹۷۵و۱۹۸۲): « معنای Scopic regime سینمایی، نه در فاصله ی حفظ شده… بلکه درعدم حضور شیئ دیده شده است » ( ۱۹۸۲/ ۶۱). …. نمایش از مورد نمایش داده شده جداست.
برخی دیگر این اصطلاح را به معنایی وسیع تر به کار برده و به تجربه ی دیداری از ورای یک واسطه و یا حتی واسطه ای ساخته ی فناوری های دیگری مانند عکاسی، تلویزیون و یا کامپیوتر اشاره می کنند و حتی ادعا می کنند تفاوت جنسی مشهودی بر امر تجربه ی دیداری مؤثر است، مانند نگاه مردانه … نگاه بینندگان. برای برخی فعالیت ها نیز مانند خرید و یا تماشای برنامه های ورزشی Scopic regime ویژه ی آن ها را قائل شده اند.
و باز برخی دیگر، آن را معرف یک سامان دیداری شکل گرفته بر اساس سازمان فرهنگی ـ فناوری ـ سیاسی می دانند که خود مسؤل واسطگی اشیاء را در یک میدان دیداری خنثی بر عهده دارد.
http://www.communicationencyclopedia.com/public/tocnode?id=g9781405131995_yr2013_chunk_g978140513199524_ss20-1
[۲۰] amateur d’art
[۲۱] Yaneva, Lowe :ک.ر
[۲۲] mimetic representation
[۲۳]Philistines
[۲۴] gaze
[۲۵] See for instance the magnificent Tim J. Clark, Farewell to an Idea: Episodes from a History of Modernism, Yale University Press, New Haven, 1999.
[۲۶] Nihilism / Sloterdijk, Weibel :ک.ر
[۲۷] aniconic
[۲۸] Obrist, Tresch, Lowe : :ک.ر
[۲۹] Gamboni :ک.ر
[۳۰] Schumpeter