انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بت ستیزی چیست؟ آیا دنیایی ماورای جنگ تصاویر وجود دارد؟

برونو لاتور برگردان عاطفه اولیایی

بت ستیزی چیست؟ آیا دنیایی ماورای جنگ تصاویر وجود دارد؟ [۱] ( بخش یکم)

مقدمه: نمونه ی بت ستیزی [۳]

تصویر شماره ی ۱ از یک ویدیو گرفته شده است. معنای آن چیست؟

اوباشانی سرخ پوش با کلاه حفاظتی و تبر به جان قفسه ی شیشه ای محافظ اثرهنری ارزشمندی افتاده اند. جمعیتی که از وحشت ضربات شدید و دیوانه واری که به شیشه می خورد، به غلیان آمده و ناتوان از توقف این چپاولند. آیا این صحنه موردی از خرابکاری است که توسط دوربین های مخفی ضبط شده است؟ نه! اینان مأموران شجاع آتش نشانی اند که چند سال پیش در آتش سوزی کلیسای تورین، جان خود را برای نجات کفنی ارزشمند [۴] به خطر انداخته اند ( تصویر شماره ۲)‌ و نیز جماعتی که از سر استیصال مجنون وار فریاد می کشند. مآموران در پی نجات این کفن نه از آتش، بلکه از زیارت کنندگان و معتقدینی هستند که از هیچ کاری برای دست یابی به پاره ای از این یادگار مقدس کوتاهی نمی کنند.

کفن در جعبه ی شیشه ای چنان به خوبی از گزند زیارت کنندگان محافظت شده است که ظاهرا بدون چنین خشونتی ( شکستن شیشه ها) امکان نجات آن نیست. بت شکنی (Iconoclasm) عبارت از آگاهی ما از جریانی است که در حین عمل شکستن شیشه اتفاق می افتد و درک انگیزه های این عمل به ظاهر ویرانساز. اما بت ستیزی (Iconoclash) ‌ عبارت است از ندانستن، شک و یا آشفتگی مان از عملی که بدون سعی در درک آن نمی توانیم تصمیم بگیریم آیا ویران ساز است یا سازنده. نجات کفن تورین عملی است بت ستیزانه و نه بت شکنانه.

چرا تصاویر عواطفی چنین شدید بر می انگیزند؟

«تأکید فروید بر این نظر که در تاریخ بشریت در مصر، با اولین جریان ضد ـ مذهبی بر می خوریم، کاملا درست است. برای اولین بار در مصر بود که آخناتون[۵] تمایز ی را بنا نهاد که باعث تنفرنسبت به حاشیه رانده شدگان و مطرودین شد. از آن زمان است که تنفر در دنیا پیدا شد و برای رهایی از آن باید به سرچشمه ی آن بازگشت.» به نظر من هیچ فراز گفتاری بهتر از این، هدف بت ستیز را نمی رساند. ( بگذارید از ابتدا، خوانندگان را مطلع کنم که هیچکدام از سرپرستان این نمایشگاه بر سر هدف این نمایشگاه توافق ندارند! اما به عنوان ویراستار، حرف آخر را من می زنم). در این نمایشگاه و این کاتالوگ در پی دیرینه شناسی تنفر و جزم گرایی هستیم.

چرا؟ زیرا در این مداقه به دنبال یک تمایز مطلق ـ و نه نسبی ـ بین حقیقت و کذب، بین دنیایی ناب و بی غش، کاملا بری از میانجی های ساخته ی انسان و دنیایی تهوع آور، متشکل از میانجی های پلید اما مسحور کننده ی ساخته ی بشرهستیم. « برخی آرزو می کنند که کاش می شد بدون تصویر به سر کرد. در آن صورت دسترسی به به خداوند، طبیعت، حقیقت و یا علم چه سریع تر، بهتر و خالص تر می بود!» و برخی دیگر ( گاهی همان ها) پاسخ می دهند: « متأسفانه ( و یا خوشبختانه) این امر بدون تصویرو میانجی و میان گیر[۶] های متفاوت میسر نست زیرا آن ها تنها راه دست یابی به خداوند، طبیعت، حقیقت و علم اند.»

چه امری تصویر را ( منظورم از تصویر نشانه، اثر هنری، نوشته و یا عکس است که به عنوان میانجی برای دست یابی به چیز دیگری است) محمل چنان شورمندی کرده است تا انداره ای که ویرانی، محوو یا مخدوش کردن آن، خود معیاری برای سنجش ایمان، دانش، تیزهوشی و خلاقیت هنری گشته است؟‌ تا جایی که در حلقه های روشنفکری، بت شکنی والاترین فرزانگی و پارسایی به شمار می رود.

فراتراز آن، چگونه است که مخربین تصاویر، «خداشکنان»[۷]، بت شکنان، و «نظربه شکنان»[۸] توانسته اند چنین تجمعی از تصاویر نو، بت های تازه، میانجی های تاره نفسی همچو رسانه هایی بیشمارتر، افکاری توانا تر و بت هایی قوی تر پدید آورند؟ گویی مخدوش کردن و باز شکل دادن لزوما دو روی یک سکه اند. ( ر.ک به Belting و Powers). حتی پیکره ی کوچک سر بودا که Stoddard برای مراقبه به ما اهدا کرد، در پی ویران شدنش توسط گارد سرخ، با پوزخند و چهره ای دردناک دویاره سر بلند کرد…‌( ر.ک به Stoddard).

و چگونه است که پس از هر بت ـ بحران[۹] ، با احتیاطی بی حد به جمع آوری تکه های پراکنده ی پیکره ی ویران شده ، حفظ تکه پاره ها و ویرانگاه آن می پردازنند؟ گویی هموراه می بایست از ویرانی چنین زیبایی و دهشتی پوزش طلبید، گویی نقش و هدف ویرانگری که قبلا آشکار، لازم و ضروری به نظر می رسید، ناگهان به شک سپرده می شود، گویی مخرب ناگهان متوجه می شود که چیزی دیگر اشتباها ویران شده، چیزی که از مدت ها پیش کفاره می طلبیده است. آیا دلیل وجودی موزه های معابد پوزش خواهی از این همه قربانی نیست؟ گویی که به یک باره تصمیم به توقف ویرانی گرفته و پیرو کیش حفاظت، حمایت و نوسازی شده ایم.

هدف نمایشگاه ما از ورای گرد آوری ، ترمیم، و باز توصیف این اشیاء غیر متجانس و ویران، اهدای میانگری به تماشا کنندگان است تا از طریق آن از خود بپرسند:

چرا تصویر چنین تنقری بر می انگیزد؟

چرا تصویر، علیرغم این همه کوشش برای خلاصی ار آن ها‌، رهایمان نمی کنند و باز می گردند؟

چرا چکش بت شکن همواره به هدف نخورده است و آنچه را که پس از ویرانی مهمتر به نظر می رسد، خراب کرده است؟

چگونه می توان خود را از چنین چرخه ی شیفتگی، انزجار، ویرانی و کفاره ای که زاییده ی پرستش تصاویر ممنوع است رها کرد؟

نمایشگاهی در باره ی بت شکنی.

بر خلاف بسیاری دیگر نمایشگاه ها، این نمایشگاهی بت شکن نیست بلکه در باره ی بت شکنی است. هدف آن تعلیق خواهش ویرانگری تصاویر است و از بیننده می خواهد تا لحظه ای مکث کرده و چکش را کنار نهد. از فرشته ای می خواهد تا ظهور کرده و بازوی قربانی کننده ای را که چاقوبر گلوی قربانی می کشد، بایستاند. کوششی برای تعییر مسیر پرستش ویرانگری تصویر است تا آن را در موزه ها و محلی برای میانجیگری و غافلگیری، مکان دهد. به جای تسلط بت شکنی فرازبانی [۱۰] بر دیگر زبان ها،‌ پرستش بت شکنی خود مورد پرسش و ارزیابی قرارگیرد. بت شکنی از یک منبع[۱۱] به یک موضوع بدل شود. به قول میگوئل تَمِن، خواست ما آن است که بیننده گان تبدیل به « دوستان اشیاء قابل تقسیر»[۱۲] شوند.

این نمایشگاه در پی مستند کردن ، افشا، و دیرینه شناسی برخی اعمال، برخی حرکات دست است. معنای این که برخی واسطه ها و نوشته ها ساخته ی بشر است چیست؟

به گفته ی تاریخ دانان هنر و دانشمندان الوهیات، بسیاری از شمایل های مقدس ( بت ها) ساخته ی دست بشرـ archeripopoiete [13]ـ نیستند و چهره های مسیح، مریم باکره، و سرپوش ورونیکا [۱۴] بدوم هیچ میانجی از بهشت فروافتاده اند. باور به این که نقاشی خاکسار و فروتن آن ها را تولید کرده باشد، معادل تضعیف قدرتشان، لوث منشآ و بی حرمتی به آن هاست. بنا بر این اضافه کردن دست به این تصاویر همانا انتقاد و بی فایده کردنشان است. این امر در مورد دین به طور کلی صادق است. دست ساز خواندن آن ها، تعالی خدایان راخنثی کرده و رستگاری از بالا را ادعایی پوچ می کند.

بطور عمومی تر، ذهن تحلیل گر، دست بشر را در کار دیده و گویی تقدس دین، ایمان به بت باوره، پرستش متعالی، بت های فرستاده شده از بهشت و توانایی ایدئولوژی ها را سلاخی می کند. هر چه دست انسان بیشتر در تولید تصویری نمایان باشد، ادعای تصویر در ارائه ی حقیقت ضعیف تر می شود ( به مثال تن تن ر.ک. #۴).

از دوران باستان، منقدین هرگز از برملا کردن برنامه ی خبیثانه ی کسانی که سعی در باوراندن وجود بت واره های ناموجود دارند، از پا ننشسته اند. راه برملا ساختن این دغل ها، نشان دادن منشأ فرودین این آثار، و غافلگیری دست ورزها[۱۵]، متقلبین، و دغلباز های پشت پرده است.

این امر برای علوم نیز صادق است. در آن حیطه نیزقرار است عینیت[۱۶] archeripopoiete و نه ساخته ی دست بشر باشد. نمایاندن دست بشر در بافت دانش همانا لوث کردن عینیت، ویران کردن تقدس و نفی ادعای دانش به در بر داشتن حقیقت و به آتش سپردن تنها سرچشمه ی روشنگری در اختیارمان پنداشته می شود[۱۷]. کسانی را که ازکار انسان ( دانشمندان در آزمایشگاه) در پشت تصاویر تولید شده توسط دانش سخن می گویند، بت شکن می نامیم. مفهوم متضاد بت ستیز نیز به من منتسب شده است: گرامیداشت جدید تصاویر علم معادل ویرانی شان پنداشته می شود. به نظر می رسد تنها راه دفاع از دانش در برابر اتهام «سازه ی اجتماعی» و جعلی بودنش، تأکید بر آن است که دست انسان هرگز به تصاویری که تولید کرده، نخورده است (ر.ک به Daston[18]). بنا بر این در دو حیطه ی علم و دین، همواره دستی عیان است: دستی منتقد و ویرانگر.

اما اگر دستانی برای رسیدن به حقیقت، تولید عینیت و جعل الوهیت لازم باشند چه؟ اگر ادعای ساخت بشر بودن تصویری، به جای کاهش ارزش آن به دست یابی بر حقیت، بر آن بیفراید چه؟ در آن صورت به پایان برخورد نقد آمیز و ضد ـ بت واره ای[۱۹] رسیده ایم. بر خلاف تمایل شدید برخورد انتقادی، می توان گفت که هر چه کار انسان آشکار ترباشد، توانایی درک واقعیت، تقدس و پرستش بیشتر است و هر چه تصاویر، واسطه ها، میانجی ها، بت ها متکثر تر و آشکار تر ساخته شده باشند، امکان پذیرش، گرد آوری، و تداعی حقیقت بیشتر است ( یکی از ریشه های واژه ی religion ـ دین ـ « religere » ـ قید و بند-ـ است). همان طور که Mike Taussig[20] با ظرافت نشان داده است، هر قدر «ترفند های»لازم برای دعوت خدایان به آئین های عضویت[۲۱] آشکار تر شوند، اعتماد راسخ تری به حضور خدایان القا می کنند. آشکاربودن زحمت و ترقند انسان نه تنها دست یابی به وجود متعالی را منتفی نکرده بلکه کیفیت بالای این دست رسی را تآمین می کند. ( ر.ک به Sarro, De Aquino).

بنا بر این بت ستیزی را می توان همچو اتفاقی که در صورت عدم اطمینان در باره ی نقش دقیق دست سازنده ی میانگر رخ می دهد، تعریف کرد. آیا دستی است مجهز به چکش آماده ی افشا، محکومیت، آشکار ساختن، ظهور، اشاره، دلسرد کردن و توهم زدایی؟ یا برعکس، دستی محتاط، باز (گویی در پی گرفتن چیزی)، انگیزاننده، پذیرنده، زاینده، سرگرم کننده، حافظ و گرد آورنده ی حقیقت و تقدس است؟

در چنین صورت، تبعیت از دومین فرمان الهام شده به موسی، امکان پذیر نیست: « خود را بت واره ای به شمایل هیچ تصویری از آنچه در آسمان و یا بر روی زمین و یا در آب است، نساز.[۲۲]» این نمایشگاه که به مدت چهار سال در دست تهیه بوده است بر فرمان ذکر شده اشاره دارد. آیا از درک صحیح آن اطمینان داریم؟ آیا در تعبیر آن دچار اشتباهی مهلک و طولانی نشده ایم؟ چگونه می توان خواست ایجاد جامعه ای کاملا غیر ـ شمایلی[۲۳]، مذهب و علم را با چنین تکثر و فراوانی تصاویر که ویژگی فرهنگ های مملو از رسانه ی ماست آشتی داد؟

اگر تصاویر خطرناکند، فراوانی آن ها را چگونه می توانیم توضیح دهیم؟ اگر معصومند، چگونه است که چنین عواطف شدیدی بر می انگیزند؟ هدف ما به نمایش گذاردن چنین معما، تردید، جورچین و بت ستیزی پیش نظر بینندگان و خوانندگان است.

بخش های دیگر این مقاله در روز های یکشنبه منتشر خواهد شد.

یادداشت ها

[۱] http://www.bruno-latour.fr/sites/default/files/84-ICONOCLASH-GB.pdf

[۲] http://www.bruno-latour.fr/ http://en.wikipedia.org/wiki/Bruno_Latour

[۳] واژه ای که به نظر می رشد ساخته ی لاتور است و به معنای برخورد یادوتره ای مقدس است: Clash +Icon شاید بتوان آ را بت ستیز ترجمه کرد. iconoclash

[۴] کفن تورین (به ایتالیایی: Sindone di Torino) یک تکه از پارچه کتانی است که چهره مردی با بدنی مملو از زخم که نشان می‌دهد احتمالا به صلیب کشیده‌شده بر روی آن نقش بسته‌است. این کفن هم اکنون در کلیسای سنت‌جان تعمیددهنده در شهر تورین ایتالیانگه‌داری می‌شود. بسیاری معتقدند که این پارچه کفن عیسی مسیح بوده‌است. کاتولیک‌هابراین باورندکه کفن تورین اثر معتبری جهت اثبات مصلوب شدن مسیح است. ر.ک.به

https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%81%D9%86_%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86 و https://en.wikipedia.org/wiki/Shroud_of_Turin

[۵] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AE%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86

آخِناتون (اخناتون) (به معنای کسی که برای آتون سودمند است) نام آغازینشآمنحوتپ چهارم (آمنحوتپ به معنای آمون خُرسند است) فرعون مصر باستان میان سال‌های ۱۳۵۲-۱۳۳۶ (پیش از میلاد) یا ۱۳۵۱-۱۳۳۴ (پیش از میلاد) بود. وی که از دودمان هیجدهم بود آیینی یکتاپرستانه را بنیاد نهاد که خدای آن آتون نام داشت.

[۶] Intermediary – mediator

[۷] theoclasts

[۸] ideoclasts

[۹] icono-crisis

[۱۰] meta-language

[۱۱] resource/ topic

[۱۲] Miguel Tamen: Friends of interpretable Objects. Harvard University Press Cambridge, 2001

[۱۳] acheiropoiete / Koerner, Mondzainر.ک به

[۱۴] http://en.wikipedia.org/wiki/Veil_of_Veronica

[۱۵] manipulator,

[۱۶] objectivity

[۱۷] Levy-Leblond ک.ر

[۱۸] Lorraine Daston, Peter Galison: The image of Objectivity inRepresentation, 40.2001 pp. 81-128. Galison chapter in Caroline A. Jones and Peter Galison ( eds). Picturing Scinece, Producing art, Routledge, NY. 1998

[۱۹] anti-fetishism

[۲۰] Michael Taussig, Defacement. Public Secrecy and the Labor of the Negative, Stanford University Press, Stanford, 1999

[۲۱]initiation م: به آیین های گذار نیر می توان ترجمه کرد

[۲۲] : مترجمhttp://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86

فرمان دوم: هیچ تصویری از آنچه در آسمان و یا بر روی زمین و یا در آب است، نساز و آنها را پرستش ننما.» این ترجمه کاملا با متن انگلیسی آن مطابقت ندارد:

Thou shalt not make unto thee any graven image http://en.wikipedia.org/wiki/Ten_Commandments

در عین حال در نظر داشته باشیم که تصویر کنیسه ی دورا-ـ یوروپوس ( در سوریه) توسط خاخام ها کشیده شده بود.

http://en.wikipedia.org/wiki/Dura-Europos_synagogue

[۲۳] aniconic