در سال ۱۹۶۶ در ایروان کتابی منتشر شد به نام باغستانهای شعلهور که خشم مردم، روشنفکران، انجمن نویسندگان ارمنستان، حزب کمونیست در ارمنستان و حزب داشناکسوتیون در دیاسپورا را برانگیخت. نویسنده آن گورگن ماهاری تحت فشار قرار گرفت که در رُمان خود تجدید نظر کند و نگارش جدیدی از آن را برای انتشار آماده کند، در دانشگاه ایروان همایشی برگزار شد و طی آن رسماً کتاب را به آتش کشیدند، نویسنده و خانوادهاش را که به هنگام انتشار کتاب در خارج از ارمنستان به سر میبردند تهدید کردند که اگر به ارمنستان برگردند کشته خواهند شد و چون گوش نسپردند و برگشتند، به طرف خانهشان سنگ و پوست هندوانه و آشغال پرتاب کردند.
نویسنده کتاب، گورگن ماهاری، از پیشکسوتان ادبیات ارمنستان شوروی بود، دوست و همدوره یقیشه چارنتس و آکسِل باکونتس که در دوران سیاه استالین همراه آنها به زندان افتاده و بر خلاف آنها از مهلکه جان سالم به در برده بود. او بیش از یک دهه از عمر خود را در سیبری در تبعید گذرانده بود و همان جا با زن خود آنتونینای لیتویایی آشنا شده بود. بعد با هم به ارمنستان آمده بودند و دوره جدیدی در زندگی ادبی ماهاری شروع شده بود. امّا مگر در رمان باغستانهای شعلهور چه بود که این گونه خشم اقشار گوناگون ملّت را برانگیخت؟
خانواده ماهاری اهل وان بودند. شهر وان در ارمنستان غربی (مناطق شرقی ترکیه امروزی) واقع شده بود و مهمترین شهر ارمنینشین ولایات ارمنی امپراتوری عثمانی بود. در سال ۱۹۱۵، مردم وان، در مقابل یورش نیروهای نظامی ترک و مردم ترک شهر به مقاومت برخاسته بودند و با رسیدن قوای روسیه به شهر توانسته بودند از قتل عام نجات پیدا کنند. امّا چند ماه بعد، نیروهای روس تصمیم به عقبنشینی گرفته بودند و این به معنای تخلیه شهر بود. خانواده ماهاری هم در میان این مهاجران و متواریان بودند. خود ماهاری آن زمان نوجوانی سیزده ساله بود و بعد از پناهنده شدن به ارمنستان شرقی در یتیمخانه بزرگ شده بود. وان با باغستانهایش در میان شعلههای آتش سوخته بود. ماهاری حالا در سن پیری میخواست خاطره شهرش را از نیستی نجات دهد. وان دود شده بود و به هوا رفته بود و حالا ماهاری میخواست آن را با مردمانش، با باغستانهایش، با دعواهای سیاسی و خانوادگیاش، با خوب و بدش، در صفحات کتابش دوباره زنده کند. و کرد. امّا این وان به مذاق خیلیها خوش نیامد. چون وان واقعی بود با مردم واقعی.
نوشتههای مرتبط
قهرمان اصلی کتاب بازرگانی است به نام آوانس آقا، که با انقلابیون داشناک که در شهر فعال هستند میانه خوشی ندارد. داشناکها برای تامین هزینههای مبارزاتشان از بازرگانان پول میخواهند و اگر ندهند دست به ترور میزنند. آوانس آقا اعتقاد دارد زندگی مهمتر از مرگ است در حالی که حرکتهای انقلابی تکیهشان بیشتر بر مرگخواهی است. با وجود این، از اینکه بچههایش در جنگ مقاومت شرکت میکنند به خود میبالد. او در گیرودار جنگ مقاومت با زن برادرش روابط عاشقانه دارد. مخالفان کتاب میگفتند که ماهاری جنگ آزادیبخش را به سُخره گرفته و تصویر زشتی از فعالیت احزاب سیاسی ترسیم کرده است. میگفتند به نگاه تاریخنگاری تُرک تن داده است که برابر آن گویی قتل عام ارامنه به خاطر فعالیتهای انقلابیون ارمنی رخ داده است. دیگر اعتراض مخالفان این بود که ماهاری به تفصیل به عشق یکی دیگر از قهرمانانش با زنی تُرک پرداخته است و یک والی تُرک را شخصیتی لیبرال و مثبت تصویر کرده است.
ماهاری کمتر از دو سال بعد از انتشار کتاب از دنیا رفت، در حالی که در انزوا زندگی میکرد و روانش از این همه نامردمی مکدر بود. امروز از کتاب او و خودش اعاده حیثیت شده است. انجمن نویسندگان که او را اخراج کرده بود صدمین سالگرد تولد او را جشن میگیرد و کتاب را یکی از چند رمان مهم ارمنی میدانند. امّا کسی نمیگوید آن رفتار وحشیانه با نویسندهای بزرگ که قتل عام و تبعید در سیبری را از سر گذرانده بود، محصول چه طرز تفکری بود؟ هر اعاده حیثیت واقعی باید با نقد و واکاوی دلایل رفتار خشن کسانی همراه باشد که حیثیت نویسنده را آماج حملات خود قرار داده بودند. امروز کتاب باغستانهای شعلهور به انگلیسی ترجمه شده و ارزشهای ادبی آن روز به روز بیشتر آشکار میشود.
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دو هفته نامه هویس