۱. مطالبات سیاسی شخص شما چیست؟ لطفا کاملا توضیح دهید.
– منظور از «شخص من» در پرسش شما گویا نیست و جای ابهام زیادی دارد. در حقیقت کنشگران اجتماعی و از جمله ، «من»، را نمی توان به یک بعد و یک حوزه و یک سطح از خواسته ها تقلیل داد. هر یک از این کنشگران به صورت های مختلفی در جامعه حضور دارند و بنا بر هر یک از این اشکال حضور و روابطی متفاوتی که با جامعه ، با سایر کنشگران و با نهادها و ساختارها برقرار می کنند ، مطالبات و خواسته های متفاوتی را دنبال می کنند. بخشی از این مطالبات فردی و خصوصی است و بخشی دیگر جمعی و عمومی. من فکر می کنم بهتر است در اینجا لااقل مبحث مطالبات فردی و خصوصی را کنار بگذاریم زیرا نمی توانم و قابل توجیه نمی بینم که بحثی عمومی را به حوزه خصوصی بکشانم. اما اگر از مطالبات عمومی خود به مثابه یک دانشگاهی، یک روشنفکر و یک شهروند به مثابه لااقل سه جنبه از شخصیت های متفاوتی که می توانم به خویش نسبت دهم صحبت کنم. باید بگویم بیشترین این مطالبات مربوط به تضمین تقویت، تداوم و امکان کنش در هر یک از این شخصیت ها به دور از تنش و در صلح اجتماعی است، اینکه بتوانم به مثابه یک دانشگاهی در محیطی علمی و به دور از تنش و با ابزارهای لازم به ترویج و آموزش علم و به پژوهش بپردازم، اینکه به مثابه یک روشنفکر بتوانم نظرات خود را بدون واهمه از پی آمدهای احتمالی بیانشان و با امید به کار گرفته شدنشان به بیان در آورم ، و سرانجام اینکه به مثابه یک شهروند بتوان ماز امتیازات شهروندی عادی مثل آرامش و کارایی و رفاهی نسبی در یک شهر برخوردار باشم.
نوشتههای مرتبط
۲. به عنوان یک روشنفکر بگویید که دست یابی به این مطالبات سیاسی در دولت فعلی (دولت نهم) چقدر میسر بوده است؟
– همانگونه که گفتم نمی توانم صرفا به عنوان یک روشنفکر سخن بگویم زیرا فکر می کنم این یک نوع تقلیل بیشتر از حد لااقلی است که بدان اشاره کردم. اما اینکه آیا به مثابه هر یک از شخصیت ها و سطوح فوق الذکر دولت ( که البته منظور شما دستگاه اجرایی در مقطع خاصی است) توانسته است، آنها را ارضا کند باید به دو نکته اشاره کنم، نخست آنکه به گمان من این دولت و به خصوص قوه مجریه در یک مقطع محدود زمانی (مثل دولت نهم یا دولت قبلی یا بعدی) نیست که می توانسته یا می تواند لزوما و در هر شرایطی این شرایط را به وجود بیاورد، بلکه مجموعه ساختارهای سیاسی و نهادها و دستگاه هایی هستند که در همراهی با سیستم اجتماعی از جمله با مردم و فرایندها و کنش های اجتماعی قادرند این کار را بکنند، هر چند شکی نیست که دولت و حکومت در اینجا نقشی اساسی دارند زیرا فراهم کردن امکانات و زمینه های لازم و حداقل برای امکان پذیر شدن بسیاری از حرکت ها در جهت فراهم آمدن آن مطالبات در دست آنها است. از این نقطه نظر به گمان من دولت کنونی دارای نقاط مثبت کمتر و نقاط منفی بیشتری بوده است. نقاط مثبت، تمایل و انرژی است که این دولت از خود در ارائه اهداف و برنامه ها و تلاش می توان گفت فیزیکی برای رسیدن به آنها نشان داده است و تمایلی است که به ایجاد رابطه با مردم و به خصوص بها دادن به گروه های کم امتیاز و محروم و همچنین اعتمادی است که به بهره بردن از قدرت و توان جوانان در مدیریت کشور از خود نشان داده است. و نکات منفی در روشی است که برای رسیدن به این اهداف بر گزیده و آن کنار گذاشتن نخبگان و مدیران پرتجربه کشور در حساس ترین نقاط کلیدی و جایگزین کردن آنها با مدیران جوان و کم تجربه که این را نمی توان لزوما کمک به جوانان دانست و همچنین پیش گرفتن راه رسیدن به مردم از طریق روش های عامه پسندانه تماس مستقیم و پاسخگویی فوری و بدون توجه به پی آمدهای این کار در کوتاه ، میان یا دراز مدت به برخی از مطالبات مردمی بوده است که موقعیت را تا حد زیادی بحرانی کرده و کار را به تنش درون خود دولت(تغییر بسیار زیاد وزرا) و تنش با سایر کنشگران سیاسی از جمله با مهم ترین و پرتجربه ترین سیاستمدارن و حتی قوه ها یدیگر از جمله مجلس در همه جناح ها کشانده است که به نظر من به هیچ رو با موقعیت حساسی از لحاظ داخلی و بین المللی که ما درونش قرار داریم و در آن احتیاج داریم که قوی ترین و هوشیارترین و پرتجربه ترین افراد در حساس ترین پست ها قرار داشته و نسبت به توانایی حفظ پست خود و خطر کردن برای انجام اقدامات لازم اطمینان و ضمانت های لازم را داشته باشند، خوانایی ندارد. چطور می توان انتظار داشت کسی که نسبت به حفظ شغل خود کوچکترین اطمینانی ندارد جز تایید دستورات بالاتر کاری انجام دهد و ابتکار عملی از خود نشان دهد. در حالی که این دقیقا چیزی است که بدان نیازمند هستیم. تجربه سی ساله ای که مدیران کشور پس از انقلاب به دست آورده بودند در حال حاضر چندان به کار گرفته نمی شود.
۳. دولتی که بتواند مطالبات سیاسی شما را پاسخگو باشد، باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
– چنین دولتی باید خود را در یک جریان قرار دهد و احساس کند یعنی خود را تداومی از گذشته و بدون تردید یک دولت محدود در زمان بداند که از تجربه های پیشین تا حداکثر ممکن استفاده کرده و بیشترین امکان را برای بهره برداری آیندگان از کارهای خویش فراهم کند. دولت آتی به نظر من همانگونه که قبلا نیز گفته ام باید دولتی باشد که از قابلیت ها و ظرفیت های مدیریتی کشور و به ویژه از تمام مدیران توانمند با هر گرایش سیاسی ای که در چارچوب قوانین سیستم سیاسی ایران عخل می کنند، استفاده کند تا بتواند با خطرات و مشکلات زیادی که در جهان کنونی همه را تهدید می کند روبرو شود. افزون بر این دولت آرمانی در شرایط و الزامات کنونی به نظر من دولتی است که موقعیتی را فراهم کند که همه افراد و به خصوص روشنفکران و دانشگاهیان و نخبگان فکری بتوانند و تمایل داشته باشند بیشترین مشارکت را نه صرفا در انتخابات که تنها یک لحظه سیاسی است، بلکه در روند تصمیم گیری ها داشته باشند. اینکه جوانان را تشویق و از آنها بیشترین استفاده را بکنیم در کشوری همچون کشور ما که اکثریت جمعیتش را جوانان تشکیل می دهند، بسیار خوب است اما این جوانان باید بدانند که همانگونه که همواره در سنت های ما به مثابه اصولی پذیرفته وجود داشته است، موهای خود را نمی توان در آسیاب سفید کرد و یک شبه نمی توان ره صد ساله رفت، مگر آنکه راه ، بیراه ای بیش نباشد و تصور پیشرفت، در واقع توهمی باشد که با یک کابوس پایان بگیرد و نه با یک سرنوشت روشن.
۴. چه پیشنیازهایی در جامعه باید شکل بگیرد تا دولت مورد نظر شما بر سر کار بیاید؟
– فکر می کنم خروج جامعه از رویکردهای انفعالی مهم ترین راه حل باشد. کنشگران اجتماعی باید درک کنند که چرخه های رشد دهنده به جامعه در دست خود آنها است : اگر آنها تصور کنند که با تغییر دولت و یا رفتن و آمدن این یا آن شخصیت ، فرد ، گروه، حزب و ساختار، لزوما همه چیز دگرگون می شود، بهتر است هر چه زودتر از این تصور که توهم خطرناکی بیش نیست بیرون بیایند. جامعه تنها به یک صورت تغییری اساسی می کند و آن این است که افرادش به صورتی پیوسته و در زندگی روزمره خود و در هر لحظه از حیات فردی و اجتماعی خود آگاهانه عنصر تغییر را در جهت مطلوب وارد کنند. البته ممکن است گفته شود که شرایط بیرونی این امر به طور جزئی یا کلی وجود ندارد و یا این امر با هزینه های بسیار گزافی همراه است، که نمی توان به هیچ یک از این دو ادعا اهمیت نداد یا آنها غیر واقعی خواند، اما این هم هست که چنین مشکلاتی نمی توانند ما را از نگریستن مستقیم به واقعیت مانع شوند. بهر حال برای تغییر و بهبود اجتماعی باید از یک تغییر در سطح کنش فردی و مسئولیت سازی در سطح فرد و نقش های اجتماعی عبور کرد. به گمان من، افراد می توانند چنین کنند و هر هزینه و هر روشی در این راه به هر تقدیر حداقلی از امکان را دارد که در حال حاضر از آن استفاده نمی شود. انفعال بزرگترین دشمن ما و تغیرات اجتماعی است.
این گفتگو در ضمیمه هفتگی روزنامه اعتماد روز فروردین ماه ۱۳۸۸ منتشر شده است.