انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بازنگری دریافت آرنت از سیاست (۴)

یی‌هوا ژیانگ ترجمه ی عباس شهرابی فراهانی

… سنت هرگز این نکته را درک نکرد که سیاست با آزادی یکسان است، نه این‌که وسیله‌ای باشد برای آزادی؛ این را درک نکرد که عمل، ماهیتِ انسان است، و نه نظرورزی، سازندگی یا زحمت؛ و این را درک نکرد که سیاست دقیقاً از این رو ممکن می‌شود که انسان‌ها از یکدیگر متمایزند و هر اقدام و کوششی برای الغا یا کنترل گوناگونیِ آنان به فاجعه می‌انجامد. بزرگترین تراژدی قرن بیستم – ظهور جنبش‌های توتالیتر و اختراع سلاح‌های کشتار جمعی – مؤید نگرانی و دغدغه آرنت هستند.

۶- خشونت و نابودی سیاست

آرنت در آثار پسا-مرگِ خود نه تنها نسبت به ظهور امر سیاسی و حفاظت از امر عمومی، بلکه نسبت به تهدید بقای سیاست نیز نگران است. در «درآمدی به سیاست» او با بخش «سیاست چیست؟» آغاز می‌کند و با بخش‌هایی که عنوان‌هایی مشابه مانند «امروزه سیاست چیست؟»، «معنای سیاست چیست؟»، «معنای سیاست»، «آیا اصلاً سیاست معنایی دارد؟» دارند، ادامه می‌دهد. با این حال، بخشی وجود دارد که در نگاه اول به نظر دلبخواهانه و بیرون از زمینه می‌رسد. عنوان این بخش «مسأله جنگ» است. ظهور نامنتظره‌ی بخشِ درباره جنگ، به این علت نیست که آرنت تصمیم داشت این موضوع را در رساله خود درباره معنای سیاست توضیح دهد.

نزد آرنت، معنای سیاست، آزادی است. اما هم‌معناییِ کلاسیک سیاست و آزادی اکنون تحت تردیدی جدی قرار دارد، نه تنها به خاطر بدفهمی نهفته در سنت اندیشه سیاسی، بلکه همچنین به خاطر ظهور دو واقعه در قرن بیستم. نخست، ظهور و سقوط جنبش‌های توتالیتر مردم را با این احساس تنها گذاشت که سیاست توتالیزه‌شده تجربه‌ای وحشت‌آور است و آزادی تنها هنگامی ممکن می‌شود که شرّ سیاست را دور کنیم. دوم، اختراع سلاح‌های کشتار جمعی مُدرن (برای مثال بمب اتم) مردم را وادار می‌کند به سازگاری سیاست و حفاظت از حیات انسانی شک کنند و به این باور پیدا کنند که پیش از آن‌که سیاست همه ما را نابود کند، باید از آن دست بکشیم. به طور خلاصه، توتالیتاریسم و بمب اتم پرسش و تردید درباره معنای سیاست در وضعیت مُدرن ما را به راه انداختند (PP: 108-109).

آیا سیاست هنوز معنا دارد؟ پاسخگویی به این پرسش، آسان نیست. نزد آرنت، این پرسش در واقع سه عامل درهم‌تنیده را در بر دارد که منجر به تردید ما درباره معنای سیاست می‌شوند. عنصر نخست، عادت ما به اندیشیدن درباره امور عمومی بر حسب مقوله وسیله-غایت (mean-end category) است. به عبارت دیگر، ما تمایل داریم سیاست (یا حکومت) را وسیله‌ای بدانیم برای دستیابی به هدفی والاتر که بیرون از حوزه سیاست قرار دارد. سیاست [برای ما] همواره یک «شر ضروری» است برای رسیدن به چیزی که به خودی خود نیک است. اما خودِ سیاست هرگز نیک به حساب نمی‌آید. دوم، ما همواره می‌پنداریم ذات سیاست همان زور بی‌رحمانه‌ای است که در جدال بر سر قدرت، انقلاب یا جنگ و تجاوز ارضی نمایان می‌شود. اگر ماهیت سیاست این چیزها بود، دلیل خوبی وجود نداشت برای این‌که انتظار داشته باشیم سیاست به چیزی شکوهمند یا ستایش‌برانگیز منجر شود. سوم، سنت نظریه سیاسی ما نیز به این تصور عام که «حُکمفرمایی» یا «سلطه» مفهوم مرکزی نظریه سیاسی است کمک کرده است. تعریف مشهور ماکس وبر از سیاست به عنوان کاربست قدرت و سلطه تنها یکی از اخیرترین نمونه‌هایی است از این‌که چطور نظریه‌پردازان همین باور را از زمان افلاطون تاکنون تکرار کرده‌اند (PP: 152).

آیا سیاست ضرورتاً و به خودی خود با زور بی‌رحمانه و سلطه مرتبط است؟ آیا صرفاً می‌توان آن را بر حسب وسیله و غایت فهمید؟ آرنت آشکارا با تصورات عام موافق نیست. در مقابل، او به صراحت باور دارد که تنها از طریق ورود زور بی‌رحمانه و مقوله وسیله-هدف به سیاست است که طالع مالیخولیاییِ انهدام سیاست در افق پدیدار می‌شود.

آرنت استدلال می‌کند که جنگ هرگز با سیاست سازگار نیست. آرنت که بینش‌های خود را از تجربه‌ی یونان باستان به دست می‌آورد، دوباره یادآوری می‌کند که یونانیان، شهر (polis) را پیرامون میدان اصلی (agora) – مکانی که شهروندان آزاد در آن گرد هم می‌آمدند و درباره مسأله‌ای با هم سخن می‌گفتند – بنا کردند. از این لحاظ، جنگ (و زور بی‌رحمانه‌ای که در آن قرار دارد) «به کلی از آنچه حقیقتاً سیاسی بود» کنار گذاشته می‌شد. جنگ، آن‌طور که کلائوزویتس می‌کوشید ما را قانع کند، ادامه سیاست نیست، بلکه دقیقاً متضاد با سیاست است (PP: 164-165). با این حال، ظهور توتالیتاریسم با خود مفهوم «جنگ تام» را پیش کشید و آن را جنگ نابودسازی تعریف کرد. در آغاز، به نظر می‌رسید جنگ تام توسط کشوری توتالیتر علیه کشوری غیر توتالیتر اعلان شده است، اما به زودی به واقعیت تنش میان خودِ کشورهای غیر توتالیتر بدل شد. بمب اتمی که ایالات متحده بر ژاپن انداخت، اثباتی است بر این‌که چگونه پیامد وحشت‌آور جنگ تام میان کشورهای غیر توتالیتر نیز پدید می‌آید (PP: 159-160).

شاید مقایسه مخالفت سرسخت آرنت با مفهوم جنگ تام و ستایش کارل اشمیت از همین مفهوم ارزش‌مند باشد. اشمیت به واسطه تعریف‌اش از سیاست به عنوان تمایزگذاری میان دشمن و دوست، شناخته شده است. او تنش میان رقیبان را برای سیاست، ذاتی و گریزناپذیر می‌داند و جنگ نابودسازانه را به عنوان نشانه‌ی اراده محکم می‌ستاید. او می‌گوید: «جهانی که در آن امکان جنگ به کلی از میان رفته باشد، یک جهان کاملاً صلح‌آمیز، جهانی بدون تمایز میان دوست و دشمن و در نتیجه، جهانی بدون سیاست خواهد بود» (Schmitt, 1996: 35). این دقیقاً همان نگاهی است که آرنت نمی‌تواند با آن موافق باشد.

دلیل این‌که چرا آرنت نمی‌تواند با اشمیت موافقت کند این است که در طول یک جنگ نابودسازانه، چشم‌اندازهای چندگانه نسبت به چگونگی گشایش جهان به روی ما منهدم یا به شدت مختل می‌شود. آرنت می‌گوید:

جهان تنها در صورتی به وجود خواهد آمد که چشم‌اندازهایی وجود داشته باشد … اگر مردم یک کشور … نابود شود، تنها یک مردم یا یک کشور یا شمار مفروضی از افراد نابود نمی‌شود بلکه بخشی از جهان مشترک ما، جنبه‌ای از جهان که خود را تاکنون برای ما آشکار ساخته اما دیگر آشکار نخواهد ساخت، نابود می‌شود … سیاست به هر میزان که نابودگر و موجب پایان‌یافتن جهان شود، خود را نابود کرده است (PP: 175-176).

آرنت که در خشونت‌بارترین و ویرانگرترین قرن تاریخ بشریت می‌زیست، به خوبی از چگونگی شکل‌یافتن تجربه سیاسی زمانه ما توسط جنگ‌ها و انقلاب‌ها آگاه بود. این واقعیت غم‌بار که هم جنگ‌ها و هم انقلاب‌ها از زور بی‌رحمانه برای دستیابی به مقاصدشان استفاده می‌کنند، مردم را به سوی این باور سوق داده است که سیاست همواره با گسترش‌طلبی و سلطه همراه است و عمل سیاسی چیزی جز خشونت نیست (PP: 191-192). هم‌معناییِ کلاسیک سیاست و آزادی جای خود را به هم‌معناییِ مُدرن سیاست و خشونت داده است. هنگامی که وضعیت به نقطه بازگشت‌ناپذیر برسد، امکان نجات معنای امر سیاسی وجود نخواهد داشت.

پس از توضیح مسأله جنگ و خشونت، باید به مسأله وسیله و غایت بازگردیم. آرنت باور دارد که ناتوانی ما برای تمایزگذاری میان غایت (end)، هدف (goal) و معنای (meaning) عمل سیاسی، تا حد بسیار زیادی، دلیل اصلی ناپدیدیِ سیاستِ حقیقی از جهان ماست. تنها هنگامی که تفاوت اساسی میان این مفاهیم را بفهمیم، احتمالاً دوباره به معنای سیاست دست خواهیم یافت.

غایت‌ها با وسیله‌ها در ارتباط‌اند. غایت‌ها نتایجی هستند که ما وسایل را برای دستیابی به آن‌ها به کار می‌بندیم. برای مثال، حفاظت از خود می‌تواند غایت دفاع، سلطه می‌تواند غایت حمله، و براندازیِ یک موجودیت سیاسی قدیمی می‌تواند غایت یک انقلاب باشد. برای دستیابی به یک غایت مشخص، معمولاً از وسایل استفاده می‌کنیم، خواه آن وسیله خشونت باشد خواه فریبکاری، اتحاد یا اقناع. عمل سیاسی، غایت خود را با وسایل می‌جوید (PP: 193-194).

هدف‌ها با غایت‌ها متفاوت‌اند، از این جهت که مقاصدِ محسوس و عینیِ عمل نیستند. به جای آن، هدف‌ها «راهبردها و رهنمودهایی هستند که با آن‌ها جهت‌یابی می‌کنیم.» عمل‌ورزان سیاسی باید اهدافی در ذهن داشته باشند تا مسیر خود را بیابند، اما این اهداف انتزاعی‌تر از آن هستند که با وسیله خاصی مرتبط باشند. اهداف معیارهایی تعیین می‌کنند که هر آنچه که انجام شده باید با آن‌ها داوری شود. آنان از هر آنچه که انجام شده فرا می‌روند، به همان صورت که هر ابزار سنجشی از آنچه باید بسنجند، فرا می‌رود. یکی از مشکلاتِ چشمگیر نظریه سیاسی مُدرن این است که نمی‌تواند هدف را از غایت متمایز کند و همواره به امر عمومی بر حسب مقوله وسیله-غایت می‌اندیشد، در حالی که باید به هدف بیندیشد. به همین شکل، سیاستمداران، زور بی‌رحمانه را به عنوان وسیله‌ای کارآمد برای غایت خود وارد حوزه سیاسی می‌کنند، اما آن را با هدف اشتباه می‌گیرند (Ibid).

جدای از غایت و هدف، معنای عمل سیاسی همواره شامل خود فعالیت می‌شود و تنها می‌تواند به همراه خود فعالیت وجود داشته باشد. آرنت ادعا می‌کند که معنای عمل خود را در جریان عمل آشکار می‌کند، اما با پایان عمل فوراً ناپدید می‌شود. به بیانی دیگر، معنا مانند هدف نیست که به عنوان معیاری، بیرون از عمل بایستد و از خود فعالیت بیشتر دوارم بیاورد. معنا ظاهراً زودگذر است و ارتباطی با وسیله یا غایت یک فعالیت ندارد (PP: 194). (آرنت همچنین چهارمین عامل را نیز بر می‌شمرد: اصل. اصل، باور بنیادینی است که گروهی از مردم در آن سهیم‌اند، مانند افتخار، فضیلت، هراس، آزادی، عدالت یا برابری. این موضوع به بحث ما مربوط نمی‌شود.)

آرنت فکر می‌کند که بی‌میلی (و ناتوانی) ما به تمایزگذاری میان غایت، هدف و معنا، علت اساسی ناتوانی ما در فهم معنای حقیقی سیاست – آزادی – است. بدتر از این، هرگاه درباره معنای سیاست صحبت می‌کنیم، در واقع به غایت یا هدف آن اشاره می‌کنیم. مردمان مُدرن نمی‌دانند معنا چیست، همچنین باور ندارند که اصلاً چیزی به اسم معنا برای سیاست وجود داشته باشد. نبودِ معنا نشانگر پیروزی زور بی‌رحمانه در حوزه سیاسی و همچنین ناپدیدیِ سیاست اصیل است.

۷- آیا می‌توان سیاست آرنتی را احیا کرد؟

آرنت حقیقتاً یکی از اصیل‌ترین اندیشمندان سیاسی زمانه ماست. دریافت او از سیاست چنان از دیگر فیلسوفان معاصر متفاوت است که هیچ‌یک از دانشجویانی که به این موضوع می‌پردازند نمی‌توانند از تأثیر آن چشم‌پوشی کنند. از سوی دیگر، مفهوم امر سیاسی نزد آرنت بر این اساس مورد نقد واقع شده است که آن‌قدر خاص خود اوست، نمی‌تواند هیچ کمکی به جهانِ تماماً متفاوت با تخیل او بکند. پیش از پایان‌بردن این مقاله، مایل‌ام توضیحاتی درباره قدرت یا ضعف مفهوم امر سیاسی نزد آرنت ارائه بدهم و ببینم آیا دریافت او بینشی برای فهم ما از سیاست فراهم می‌کند یا نه.

آرنت را باید به خاطر تلاش‌اش به منظور تضمین یک فضای خودآیین برای امر سیاسی ستود. در حالی که بیشتر ما عادت کرده‌ایم سیاست را به عنوان ابزاری ضروری برای مقاصد ستودنی، مانند صلح بشریت، عدالت توزیعی، رفاه اقتصادی و غیره بدانیم، آرنت خصلت مستقل حیات سیاسی را به ما یادآور می‌شود. او از این امر ناآگاه نیست که سیاست می‌تواند در خدمت چیز دیگری باشد و به عنوان وسیله‌ای برای غایتی دیگر عمل کند، اما قویاً باور دارد که سیاست شأن و منطق خودش را دارد. شیوه‌ای که او معنای سیاست را توضیح می‌دهد نشان می‌دهد تا چه حد در تغییر نگرش منفی مردم نسبت به امر سیاسی، جدی است. تا حدی، تلاش آرنت برای نجات شأن سیاست را باید یک موفقیت دانست.

علاوه بر این، بینشی که آرنت از تفسیر خود از تجربه سیاسی کلاسیک استنتاج می‌کند، تأثیرگذار است. در حالی که بیشتر نظریه‌پردازان سیاسی معاصر از رویکرد قدرت‌محور نسبت به سیاست پیروی می‌کنند – رویکردی که توسط هابز مطرح و توسط وبر تأیید شد – آرنت با استدلال‌های مبتنی بر یونان و روم باستان، منحصربه‌فردیِ خود را به نمایش می‌گذارد. روی‌آوردن نامتعارف به میراث کلاسیک گاهی به یافته‌های بسیار جذابی منجر می‌شود. برای نمونه، ما بدون تحلیل آرنت از archein و prattein، نمی‌فهمیدیم که عمل سیاسی می‌تواند به معنای «رهبری» و «اجرا کردن» باشد. به همین سان، ما بدون روایت او از حماسه هُمری و تأثیر آن، پیوستگی سیاست و شجاعت را درنمی‌یافتیم. مخاطره‌جوییِ آرنت در جهان باستان منجر به کشف گنجینه‌هایی نو و گرانبها درباره امور سیاسی شد. ما باید این دستاورد را نیز در نظر بگیریم.

همچنین در رابط با ماهیت سیاست، نظریه آرنت درباره تکثر بشری و چشم‌انداز چندگانه جهان، درخشان و قانع‌کننده است. راه‌های بسیاری برای اندیشیدن به تکثرگرایی در سیاست وجود دارد. برای مثال، توجه آیزایا برلین به تکثرگرایی ارزشی، انگیزه‌بخش و اثرگذار است. تفسیر آرنت از تکثر بشری، متفاوت اما به همان میزان جالب‌توجه است. آرنت به هیچ نوع تفکر یگانه‌انگارانه (monistic) یا آموزه یک‌دست‌سازانه‌ای وابستگی ندارد. او همواره پشتیبان گوناگونی نظرگاه‌های بشری بوده است و از فیلسوفان سیاسی می‌خواهد این گوناگونی را جدی بگیرند. به نظر من، آرنت در دفاع از غنای جهان با توسل به استدلال تکثر، برحق است.

با وجود این، ضعف‌هایی نیز در دریافت آرنت از سیاست وجود دارد. پیش از همه، شگفت‌انگیز است که تحلیل ریشه‌شناسانه آرنت از واژه «عمل» بازتاب گرایش نظری خود او نیست. آرنت رد پای واژه «عمل» را تا واژه یونانی archein – به معنای «آغاز کردن»، «رهبری کردن»، «حکمرانی کردن» – دنبال می‌کند. اما مسأله شگفت‌آور این است که آرنت معنای عمل را صرفاً بر اساس یک معنای آن – آغاز کردن – شرح می‌دهد. اگر ما نیز بخواهیم مانند آرنت رویکرد ریشه‌شناسانه را برگزینیم، دلیلی وجود ندارد که چرا باید معنا و تجربه‌ی حکمرانی را با جراحی از دل عمل سیاسی بیرون بکشیم. منصفانه خواهد بود اگر در فهم دقیق و کامل خود از سیاست، هم بر «آغاز چیزی نو» و هم بر «حکمرانی» تأکید کنیم. اما اگر عمل هم به معنای آغاز و هم به معنای حکمرانی باشد، معنای سیاست بسیار تغییر خواهد کرد.

همچنین، آرنت مشتاق است که سیاست را از جنگ و خشونت جدا کند تا این‌که با مقوله وسیله-غایت در هم نپیچد. او منتقد همراهی سیاست با ضرورت زیستی است، به همین دلیل ساده که از نظر او ماهیت سیاست باید آزادی باشد و آزادی با ضرورت در تناقض است. متأسفانه، اگر سیاست را به کلی از جنگ، خشونت و ضرورت زیستی جدا کنیم، آنچه باقی می‌ماند مفهومی تماماً ناب از سیاست خواهد بود. این مفهوم هرچند ستایش‌برانگیز است اما در تحلیل عملی بی‌فایده خواهد بود. به عبارت دیگر، دریافت آرنتی از سیاست درباره درگیری خشونت‌آمیز، سیاست خارجی، رفاه اجتماعی، امنیت ملی یا مسأله خشونت خانوادگی چیزی برای گفتن ندارد. آیا صرفاً با اعلام این‌که خشونت و ضرورت غیر سیاسی‌اند، چیزی به فهم ما از جهان سیاسی اضافه می‌شود؟ من این‌طور فکر نمی‌کنم.

در نهایت، آرنت تا حدی به ایجاد تمایزها علاقه‌مند است که گاهی تمایزبندی مفهومی برای معنادار بودن بسیار پیچیده می‌شود. او می‌گوید غایت یک عمل با هدف آن متفاوت است و هدف با اصل فرق دارد. اما سپس معترف می‌شود که «آنچه زمانی یک اصل عمل بوده است، در زمانی دیگر ممکن است هدفی شود که عمل پیرامون آن شکل می‌گیرد، یا حتی غایتی شود که عمل آن را دنبال می‌کند.» بنابراین برای مثال، آزادی در شهر آتنی اصل بوده است، اما در پادشاهی قرون وسطا بدل به هدف می‌شود و سپس در عصر انقلاب‌ها، غایت می‌شود (PP: 195). به نظر من، تغییرات غایت، هدف، معنا و اصل بسیار پویا و خودسرانه است و نمی‌تواند اهمیتی واقعی برای فهم ما از امور سیاسی داشته باشد.

نتیجه‌گیری من این است که دریافت آرنت از سیاست از سه جهت الهام‌بخش است: سیاست می‌تواند فعالیتی خودآیین باشد؛ سیاست می‌تواند معنایی جز جنگ قدرت و سلطه داشته باشد؛ سیاست برای حفاظت از جهان و چشم‌اندازهای چندگانه آن مهم است. از سوی دیگر، دریافت آرنت از سیاست از جهت ضعیف است: در مسأله سرچشمه‌های ریشه‌شناسانه به گونه‌ای انتخابی تفسیر شده است؛ برای تحلیل بسیاری از پدیده‌های انسانی مهم بی‌فایده است؛ دربردارنده برخی تمایزهای درونی غیر ضروری است و بنابراین ما را آشفته می‌کند. هیچ تعریف کاملی از یک ایده وجود ندارد و تفسیر آرنت از امر سیاسی نیز استثناء نیست.

منابع

Arendt, Hannah

۱۹۵۸ The Human Condition. Chicago: University of Chicago Press. (Referred as HC)

۱۹۶۸ Men in Dark Times. New York: Harcourt, Brace &World. (Referred as MDT)

۱۹۷۷ Between Past and Future: Eight Exercises in Political Thought. 2nd ed. New York: Penguin Books. (Referred as BPF)

۲۰۰۵ The Promise of Politics. Edited by Jerome Kohn. New York: Schocken Books. (Referred as PP)

Rawls, John

۱۹۹۳ Political Liberalism. New York: Columbia University Press.

Schmitt, Carl

۱۹۹۶ The Concept of the Political. Translated by George Schwab. Chicago: University of Chicago Press.

Strauss, Leo

۱۹۵۹ What Is Political Philosophy? And Other Studies. Chicago: University of Chicago Press.

Villa, Dana (ed.)

۲۰۰۰ The Companion to Hannah Arendt. Cambridge: Cambridge University Press.

Weber, Max

۱۹۷۸ Economy and Society. Edited by Guenther Roth and ClausWittich. Berkeley: University of California Press.

پایان

* یی‌هوا ژیانگ، سیاستمدار تایوانی و استاد دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه ملی تایوان است. این مطلب ترجمه مقاله‌ای است از او با عنوان «Hannah Arendt Idea of Politics Revisited».

 

بخش نخست مقاله: http://www.anthropology.ir/node/18583

بخش دوم مقاله: http://anthropology.ir/node/18765

بخش سوم مقاله: http://anthropology.ir/node/18911

 

پرونده ی «هانا آرنت» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/4498

 

مطالب همین مترجم از و درباره هانا آرنت:

۱- درباره هانا آرنت(۱) :
http://anthropology.ir/node/15112

۲- درباره هانا آرنت(۲):
http://anthropology.ir/node/15318

۳- درباره هانا آرنت(۳):
http://anthropology.ir/node/15732

۴- درباره هانا آرنت (۴):
http://www.anthropology.ir/node/15786

۵- انسان، چیرگی تام، آغازگری: بازخوانی نظریه توتالیتاریسم هانا آرنت با تکیه بر داستان «میرا»
http://anthropology.ir/node/16721

۶- قدرت مردم: نقد آرنت بر وسیله – غایت اندیشی در سیاست
http://anthropology.ir/node/16803

۷-روح انقلاب: آرنت و بنیانگذاری آزادی
http://anthropology.ir/node/17036

۸- بشریت و ارعاب (درس‌گفتاری از هانا آرنت)
http://anthropology.ir/node/17292

۹- جنگ افزار مدرن، قدرت و سیاست
http://www.anthropology.ir/node/17765

۱۰- بازنگری دریافت آرنت از سیاست (بخش نخست)
http://www.anthropology.ir/node/18583

۱۱- بازنگری دریافت آرنت از سیاست (بخش دوم)

http://anthropology.ir/node/18765

۱۲- بازنگری دریافت آرنت از سیاست (بخش سوم)

http://anthropology.ir/node/18911