انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بازنمایی فضا و هویت شهری در رمان فارسی(مطالعه موردی آثار عباس معروفی) (۲)

در این بخش درباره مبانی نظری پژوهش بحث می شود. سه نظریه از دو نظریه پرداز برای این پژوهش انتخاب شده اند. نظریه سیمای شهر و محورهای عملکردی برای شکل فضایی شهرها از کوین لینچ و نظریه سرمایه های انسانی از پیر بوردیو در این پژوهش چارچوب نظری آن را تشکیل می دهند، و تلاش می شود تا از خلال این نظریه ها فضا و هویت شهری بررسی شوند.

بخش دوم

کلیات پژوهش

بخش سوم: مبانی نظری

در این بخش درباره مبانی نظری پژوهش بحث می شود. سه نظریه از دو نظریه پرداز برای این پژوهش انتخاب شده اند. نظریه سیمای شهر و محورهای عملکردی برای شکل فضایی شهرها از کوین لینچ و نظریه سرمایه های انسانی از پیر بوردیو در این پژوهش چارچوب نظری آن را تشکیل می دهند، و تلاش می شود تا از خلال این نظریه ها فضا و هویت شهری بررسی شوند.

۸.۱. خوانائی و نمایانی در سیمای شهر: کوین لینچ

کوین لینچ، نظریه پرداز حوزه شهر، با کتاب خود به نام «سیمای شهر» سعی در ارائه راهکارهایی دارد که بتوان از آن طریق به سیمایی مناسب از شهر دست یافت. در این کتاب لینچ با بررسی سه شهر بوستن، جرزی سیتی و لوس آنجلس تلاش می کند تا مفاهیم “خوانائی” و “نمایائی” در شهر را شرح دهد و از چگونگی به وجود آمدن تصویر محیط سخن بگوید. منظور لینچ از خوانائی این است که هر فرد بتواند اجزاء شهر را بشناسد و آن ها را در ذهن و در قالب هایی به هم پیوسته به یکدیگر ربط دهد. لینچ معتقد است برای درک این مفهوم تصور و دیده ساکنین شهر را باید در نظر گرفت.

تصویر از نظر لینچ برای هر فرد بسیار اهمیت دارد، چرا که سبب می شود تا فرد بتواند جهت خود را پیدا کند و عکس هائی کلی از جهان خارج خود بردارد. تصویر هر فرد حاصل دو چیز است: ۱. احساس آنی فرد ۲. خاطره تجارب گذشته. این دو فرد را برای تعبیر اطلاعات تازه و راهنمایی او برای اقدام به عمل کردن کمک می کنند.
اما این تصویر چگونه در ذهن فردی که ناظر یک محیط است شکل می گیرد. از نظر لینچ این تصویر، حاصل جریانی دوطرفه بین ناظر و محیط اوست؛ محیط با جلوه های ظاهری ای که داراست جلوه می کند و رابطه ای را در ذهن فرد نظارت کننده بین فرد و تجاربش به وجود می آورد. فرد ناظر پاره ای عوامل محیطی را انتخاب می کند و در ذهن خود به آن ها نظم و معنی می دهد.

از نظر لینچ محیطی که عوامل آن به نظم آمده باشند، می تواند فوائدی را به همراه داشته باشد:

الف) می تواند ماخذ مراجعه ای وسیع باشد.

ب) در نظم دادن به فعالیت ها، اعتقادات و دانش ها تاثیر داشته باشد.

این نظم که می تواند تصویری روشن در ذهن فرد ایجاد کند، برای او بسیار مفید است و سبب می شود تا قوای ذهنی او رشد پیدا کند. و همه این نکات به شرط مهمی بستگی دارد که لینچ آن را ابتکار ناظر در تصویر ذهنی می نامد.

لینچ برای هر تصویر شهری سه جزء را بر می شمرد:

۱. علائم مشخصه: صفاتی که خاص خود شیء است و به آن فردیت و وحدانیت می دهد.

۲. بافت: تصویر شیء در ذهن باید رابطه فضایی آن را با ناظر و اشیاء معلوم کند.

۳. شیء باید برای ناظر واجد پاره ای معانی باشد.

لینچ همین طور برای ارزش دادن به تصویر شهر، برای آن صفاتی را لازم می داند: کافی باشد. به طور عملی وجود داشته باشد. دست افراد را در عمل باز گذارد. با نقشه شهر باید بتوان به مقصد رسید و نقشه باید خوانا باشد. شخص باید بتواند با توجه به نقاطی که در تصویر هست با ابتکار خود آن را در ذهن مجسم کند. که البته این معیارها در افراد مختلف متفاوت است.

یکی دیگر از صفات جسمی ای که لینچ برای تصویر شهر بر می شمرد، نمایانی است. که آن را اینگونه تعریف می کند: کیفیت در شیء که تصویری روشن از آن در ذهن بیننده به وجود می آورد که منظور از آن شکل، رنگ و نظمی است که یک تصویر روشن و مشخص مزایای بسیاری را از محیط زندگی آدمی میسر می کند. اشیاء در این حالت به شدت و با وضوح زیاد خود را به حواس فرد ناظر عرضه می کنند.

از نظر لینچ شهری که از نمایانی برخوردار باشد صفات مثبت بسیاری دارد، از جمله:

خوش شکل، متشخص و قابل ملاحظه است.

می تواند به راحتی درک شود.

ناظر می تواند مظاهر احساسی تازه شهر را جذب کند.

عوامل کهن و عوامل جدید با یکدیگر در تماس خواهند بود.

جهت یابی برای فرد در شهر آسان است.

فرد از محیطی که در آن زندگی می کند آگاه است و کاملا به آن احاطه دارد.

این موارد، برای نمایانی، مواردی است که کوین لینچ آن ها را بر می شمرد، اما خود او بر این نکته تاکید می کند که تصور نمایانی شهر لزوما ثابت و دقیق نیست و هدف از بررسی نمایانی احتیاجی است که به علائم مشخصه شهرها و بافت آن ها وجود دارد و این نکته که میان کیفیت و سیمای پیچیده شهر، ارتباط و پیوستگی برقرار است.
محیط های جوامع شهری باید نمودار افراد و جوامع پیچیده معاصر باشند و از ارزش ها و سنت های تاریخی جوامع صحبت کنند. بنابراین لینچ معتقد است که روشنی بافت و تشخص یافتن سیمای شهر از قدم های اولیه در به وجود آوردن یک تصویر قوی است. شهر از نظر لینچ باید جایی باشد که زمینه را برای تجمع این معانی و پیوندهای آدمی با محیط به وجود آورد.
وقتی که سیمای شهر نامناسب باشد، و شهری که سیمایی غیرمعمولی دارد می تواند سبب به وجود آمدن اغتشاش و ابهام شود و میان افراد چنین شهری جدایی افتد و صحنه شهر محدود و یکنواخت شود. سیمای نامناسب در یک شهر در فقدان خوانایی و نمایانی از نظر لینچ می تواند سبب “گم گشتگی” ای شود که حاصل عدم تشخیص محیط توسط موجود زنده است.
بنابراین، محیطی که سیمایی روشن و مشخص داشته باشد، وسیله ای فراهم می آورد که برای مردم سمبل ها و خاطرات مشترک پدید آید که سبب می شود تا پیوستگی و ارتباط متقابل میان مردم به وجود آید. یک محیط متشخص زمینه ای را به وجود می آورد که ایده آل ها و زمینه مشترک آدمیان پیوسته و محفوظ بماند. نظم نمادی سیمای محیط جوامع انسانی، از بیم آدمیان کم می کند و سبب به وجود آمدن امنیت و ایجاد ارتباط میان آن ها و محیط می شود و عدم نظم و روشنی در سیما سبب ایجاد نا امنی و آشفتگی و یکنواختی و قطع ارتباطات مفید انسان با انسان و انسان با محیط می شود که منجر به تخریب شهر می گردد.

۹.۱. محورهای عملکردی برای شکل فضایی شهرها: کوین لینچ
با توجه به تعاریفی که لینچ از سیمای شهر و سیمای یک شهر خوب ارائه می دهد، نظریات او را درباب محورهای عملکردی برای ایجاد چنین شهر مطلوبی در کتاب «تئوری شهر» می توانیم ببینیم. آن چه لینچ به آن معتقد است، این است که نباید برای شهرها استانداردهای عملکردی قابل تعمیم تدوین کنیم، چرا که چنین کاری، واهی و بیهوده خواهد بود، بلکه او به تعمیم ابعاد عملکردی ای امید دارد که به “کیفیت” فضائی مربوط می شود و مقیاس هایی قابل اندازه گیری دارد. این تعمیم و راهبردی بودن عملکردها در صورتی می تواند مفید واقع شود که خصوصیاتی را دارا باشد:
۱. به شکل فضایی شهر، با فرض توضیحات بسیار کلی و معین درباره ماهیت انسان ها و فرهنگ های آن ها، استناد کند.
۲. خصوصیات علاوه بر کلی بودن ارتباط خود را جنبه های شکل حفظ کنند.
۳. بتوان این خصوصیات را با ارزش ها و اهداف هر فرهنگی ارتباط داد.
۴. کلیه جنبه های شکلی سکونتگاه به ارزش های اساسی ارتباط پیدا کند.
۵. خصویات به صورت محورهایی عملکردی ارائه شود. به این دلیل که در موقعیت های مختلف بتوان آستانه های رضایت را بر روی آن ها انتخاب کرد.
۶. مکان هایی که روی محورها قرار گرفته اند، باید قابل اندازه گیری باشند.
۷. خصوصیات از نظر کلیت هم سطح باشند.
۸. خصوصیات باید از یکدیگر با اطمینان جدا باشند و این در حالی است که روابط متقابل میان آن ها با صراحت بیان گردند.
۹. اندازه گیری ها مربوط به کیفیت هایی شوند که در طول زمان بتوانند تغییر کنند و یک الگوی مستمر را برای زمان حال تشکیل دهند، که در آینده نیز ادامه داشته باشند.
اما محورهای عملکردی لینچ را می توان طبق تقسیم بندی او، در پنج معیار و دو فوق معیار گرد آورد: سرزندگی، معنی، تناسب، دسترسی، نظارت و اختیار، کارآئی، عدالت. این معیارها را می توان به صورت خلاصه در ادامه تشریح کرد.
«سرزندگی»: از نظر لینچ، این مفهوم در پاسخ به این سئوال شکل می گیرد که تا چه اندازه شکل شهر حامی عملکردهای حیاتی، نیازهای بیولوژیک و توانائی های انسانی بوده و از همه مهم تر چگونه بقاء همه موجودات را ممکن می سازد؟ سرزندگی پاسخی به این پرسش است، چرا که یک معیار “انسان محور” است. این معیار درون خود زیر عنوان هایی نیز دارد:
ـــــــ بقا: کفایت مقدار لازم آب، هوا، غذا، انرژی، خدمات مربوط بع مواد زائد.
ـــــــ ایمنی: عدم وجود بیماری، خطرات و سموم زیست محیطی.
ـــــــ سازگاری: هماهنگی بین محیط زیست و نیازهای انسانی.
ـــــــ محیط سالم/تنوع ژنتیکی موجودی که از نظر اقتصادی برای انسان مفیدند را تا چه تامین می کند.
ـــــــ ثبات و آینده کلی جامعه ژنتیکی.
«معنی»: این معیار به دنبال دریافتن این است که شهر تا چه اندازه می تواند به وضوح درک شود، قابل شناسایی باشد و ساکنین آن را در زمان و مکان به تجسم در آورند و تا چه اندازه آن ساختار ذهنی، با ارزش ها و مفاهیم جامعه در ارتباط است. معنی به شکل فضائی و کیفیت وابسته است، ولی در عین حال به فرهنگ، منش، موقعیت، تجربه و مقصد کنونی مشاهده گر بستگی دارد.
ساده ترین شکل معنی به مفهوم این واژه کلی هویت است؛ یعنی معنی یک محل. هویت یعنی حدی که شخص می تواند یک مکان را به عنوان مکانی متمایز از مکان های دیگر بشناسد و بازشناسی کند. که این بازشناسی سبب می شود شخصیتی مشخص، بی نظیر و مخصوص خود داشته باشد. از نظر لینچ هویت مکانی پیوند نزدیکی با هویت شخصی پیدا می کند. این که “من این جا هستم”، در واقع حکایت از “من هستم” می کند.
اما هویت را از نظر لینچ در “رویدادها” نیز می توانیم ببینیم. که این هویت معنی مناسبت را با خود حمل می کند. همین طور از نظر لینچ “مناسبت” و “مکان یکدیگر” را تقویت می کنند و سبب به وجود آمدن حضور و معرفی ای روشن می شوند.
عنصر دیگری که معیار معنی از نظر لینچ دارد، ساختار رسمی است که در مقیاس های کوچک به معنی چگونگی ترکیب اجزاء با یکدیگر و در سکونت گاه های بزرگ هم به معنی حس جهت یابی است. ساختار محلی از نظر او به دلیل درک چگونگی انطباق اجزاء با یکدیگر شناخت مکان رو برای ما ساده تر می کند.
دو مفهوم “فضا” و “زمان” از نظر لینچ، در قالب هویت و ساختار که جنبه هایی از شکل هستند شناخته می شوند و ما می توانیم آن ها را به عنوان الگوهای خود معرفی کنیم. بعد از این کیفیاتی مطرح می شوند که به برقراری پیوند در شکل شهر و خصوصیات دیگر زندگی به ما کمک می کنند.
شفافیت و بی واسطگی جزء دیگری از “معنی دار بودن” است. منظور لینچ از این شفافیت و بی واسطگی حدی است که یک فرد می تواند مستقیما نحوه عمل فعالیت ها و عملکردهای فنی مختلف و فرآیندهای اجتماعی و طبیعی را که درون سکونتگاه قرار دارد، درک کند.
«تناسب»: در این معیار لینچ به به تناسب سکونتگاه و این که الگوهای فضایی و زمانی شهر تا چه میزان با رفتار ساکنین منطبق است اشاره می کند. منظور لینچ از این انطباق میان “عمل” و “شکل” در بسترهای رفتاری و مدارهای رفتاری است. برخلاف معیار سرزندگی، امکان ارزیابی تناسب بدون آگاهی از فرهنگ ساکنین وجود ندارد. بیشترین بخش سازنده طراحی شهری و مدیریت از نظر لینچ به معیار تناسب ارتباط پیدا می کند.
لینچ دو را را برای بررسی تناسب بر می شمارد:
۱. مردم را به هنگام فعالیت مشاهده کرد تا فهمید فعالیت های آشکار تا چه میزان با خصوصیات یک مکان انطباق دارد.
۲. از خود مردم در مورد معنای تناسب سئوال شود.
لینچ تناسب را در ارتباط با رفتار واقعی و یا رفتاری که به طور آگاهانه ای مطلوب است قرار می دهد، چرا که از نظر او نیازهای نا آگاهانه لغزنده و بی ثبات اند و حتی او آرزوهای آگاهانه را نیز عامل ضعیفی برای پیش گویی رضایت آتی می داند.
ثبات، یکی از عوامل در خوبی تناسب بسترهای رفتاری است. از آن جایی که رفتارهای عادی دارای خاصیت پایداری هستند و می توانند بر خصوصیات مکان جدید غلبه نمایند، استمرار پیدا کردن یک مکان به انتظارات ما از فعالیت ثبات می بخشد و تضاد و عدم اطمینان را کاهش می دهد.
از نظر لینچ، این که طراحان سک شهر گمان کنند که تناسب رفتاری خود به خود، در صورت مناسب بودن شکل و بلافاصله ایجاد می شود اشتباه است. رفتار جدید از نظر لینچ مسلما شکل می گیرد، اما این رفتار می تواند بدون اجبار و فشار هدایت شود و گسترش پیدا کند. لینچ قدرتمندترین راه برای بهبود بخشیدن تناسب با محیط را در این امر محتمل می داند که کنترل آن را در دست استفاده کنندگان آن ها سپرد.
انعطاف پذیری عاملی است که می تواند در استفاده از یک محیط تداوم ببخشد. این عامل از نظر لینچ باید بتواند شعار دائمی در برنامه ریزی ها و برخورد با نامعلومی و عدم اطمینان در اضاء نسل های آینده باشد. بنابراین یک سکونت گاه خوب، باید سکونت گاهی قابل انعطاف باشد، چرا که یک جهان قابل انعطاف پذیرای رشد و توسعه است.
«دسترسی»: توانایی دسترسی به افراد، فعالیت ها، منابع و خدمات، اطلاعات و اماکن از عناصری هستند که می توان به آن ها دسترسی پیدا کرد. از نظر لینچ اگر چه شهرها ابتدا به دلایل نمادی و سپس به دلیل نیاز به دفاع ساخته شده باشند، ولی یکی از امتیازات شهرها تامین دسترسی مناسب درون آن ها است. دسترسی را می توان دسته بندی کرد؛
– دسترسی به افراد: این دسترسی شاید اساسی ترین دسترسی باشد که شامل دسترسی به دوستان، خویشاوندان و دیگر افراد است.
– دسترسی به فعالیت های انسانی معین: دسترسی به کار و سکونت، مکان های مربوط به بهداشت، تفریح، آموزش، مذهب و… از این دسته است.
– دسترسی به کالاها و منابع: مواد غذایی، آب، انرژی و کالاهای متنوع از این نوع هستند که شرط لازم برای بقاء باشند با سرزندگی بر روی هم قرار می گیرند.
– دسترسی به اماکن: دسترسی به سرپناه، فضای باز، اراضی بایر، مراکز و اماکن نمادی، محیط طبیعی و غیره را می توان در دسترسی به اماکن جا داد.
– دسترسی به اطلاعات: دسترسی به اطلاعات امروزه به یک ضرورت تبدیل شده است.
«نظارت و اختیار»: این معیار به این معنا می باشد که دسترسی و استفاده از فضاها و فعالیت ها، ایجاد آن ها و تعمیر، اصلاح و مدیریت اشان به چه میزانی توسط افرادی که در شهر زندگی می کنند صورت می گیرد. مقصود لینچ از نظارت، نظارت بر فضای انسانی است.
تداوم هر جامعه انسانی، بسته به نظارت نظارتی خوب بر فضای زندگی است. از نظر لینچ اختیار و نظارت با موقیعت، قدرت و تسلط در ارتبا هستند.
«کارآئی و عدالت»: کارآئی و عدالیت دو فوق معیاری هستند که از نظر لینچ در فهرست هر چیزی خوبی وجود دارند. معیار کارائی به معنای هزینه ایجاد و نگهداری شهر در هر کدام یک از محورهای محیطی ای است که در بالا مطرح شد. معیار عدالت نیز به معنای چگونگی توزیع سود و زیان محیطی بین افراد است، بر اساس اصول خاصی مانند نیاز، برابری، قدرت پرداخت، ارزش ذاتی، قدرت، کمک بالقوه و قدرت پرداخت است. کارآئی یک معیار متعادل کننده است. از نظر لینچ، یک شهر کارآ شهری است که سطح بالایی از دسترسی را بدون بدون از دست دادن اختیار محلی تامین کند و یا شهری که تصویری خوانا و روشن دارد و در عین حال با تغییرات آتی انطباق کامل دارد.

۱۰.۱. سرمایه های انسانی: پیر بوردیو
در نظریه بوردیو، چند مفهوم مهم وجود دارند که مهم ترین آن ها مفهوم “منش”(habitus) است. منش ها، نظام هایی دارای قابلیت پایداری و انتقال هستند که که از راه هایی هم چون آموزش، تقلید، تاثیرپذیری و فرایند اجتماعی شدن منتقل می شوند. منش ها ساختار بیرونی را در افراد درونی می کنند، و افراد با عمل خود این ساختارها را بازتولید می کنند. ساختارها از نظر بوردیو روابط اجتماعی ای هستند که میان بازیگران و یا گروه های اجتما با قدرت قدرت های نابرابر وجود دارند، که این ساختارها نیز هدفشان تداوم حاکمیت و استیلا درون یک میدان است. (فکوهی، ۲۹۹:۱۳۸۱)
هر میدان عرصه ای اجتماعی است که از نظر بوردیو چهار نوع سرمایه را درون خود رد و بدل می کند و سرمایه ها در میدان های مختلف از اهمیت مختلفی برخوردارند. سرمایه های حاضر در میدان بوردیو شامل موارد زیر هستند:
سرمایه اقتصادی: دارایی مالی که فرد در اختیار دارد.
سرمایه فرهنگی: کالاها و مهارت های فرهنگی ای که بازیگر اجتماعی دارد.
سرمایه اجتماعی: عضویت فرد در گروه های اجتماعی و خویشاوندی و شبکه روابط او را شامل می شود.
سرمایه نمادین: خصوصیات اخلاقی، احترام، قابلیت های کالبدی و رفتاری ای که بازیگر اجتماعی دارد.
سرمایه ها می توانند اشکال مختلفی پیدا کنند. از نظر بوردیو هر سرمایه ای به دو صورت می تواند باشد:
۱. سرمایه کالبدی شده؛ داشتن نوعی قابلیت ذهنی.
۲. سرمایه عینی شده؛ یعنی مادیت یافته و به صورت کالایی واقعی.
هنگامی که ساختار حاکمیت در میدان از طریق منش به بازیگران اجتماعی انتقال پیدا کرد، برای تدام یافتن حاکمیت دیگر نیازی به دخالت مستقیم گروه حاکم وجود ندارد. بوردیو این امر را خشونت نمادین نام نهاده است، که از راه های مختلف به افراد منتقل می شود و رفتارشان را کنترل می کند و آن ها بدون داشتن حق انتخاب بر اساس “منش” رفتار می کنند. (همان، ۳۰۱-۳۰۳)

o کلیات پژوهش
بخش چهارم: ادبیات و پیشینه پژوهش

بازنمایی شهر در رمان را می توان در زمره آن دسته از بازنمایی ها و پژوهش هایی دانست که تا کنون در ایران از ادبیات و پیشینه پژوهشی قوی و غنی ای برخوردار نبوده است و جزو موارد پژوهشی نسبتا جدید در حوزه علوم اجتماعی و حوزه شهر به حساب می آید. در جست و جوهایی که نگارنده برای دسترسی به این ادبیات و تاریخچه پژوهشی داشت، آن چه مستقیما به موضع تحقیق اشاره داشته باشد در موارد بسیار محدودی به چشم می خورد، که این موارد نیز غالبا در قالب مقاله وجود دارند. بیش تر نتایج در جست و جوها ارتباط پیدا می کردند، آن دست از مقالات و پایان نامه ها و کتاب هایی را شامل می شدند، که به طور غیر مستقیم در ارتباط با موضوع پژوهش قرار می گرفتند.
در این بخش تلاش شده است، تا آن دسته از کتاب ها، مقالات، پایان نامه ها و هم چنین گفت و گوهایی که بیش ترین ارتباط را با این پژوهش برقرار می کنند، در دسته بندی های مجزا معرفی گردند و شرحی بر آن ها داده شود.

۱.۳. کتاب ها
در خصوص کتاب هایی که بتوان در ادبیات و پیشینه این پژوهش جای داد، با کمبود منابع مواجه هستیم، که در این بخش تلاش شده است تا به چهار کتابی که پژوهش گر به آن ها دسترسی یافت پرداخته شود.

– اسطوره تهران، نویسنده: جلال ستاری، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۸۵
در این کتاب، نویسنده در پی یافتن چگونگی بازتاب شهر تهران در ادبیات داستانی ایران، در دوران پهلوی اول و دوم و دوران معاصر است. این کتاب که در تلاش است تا درباره اسطوره تهران و وجود و یا عدم وجود چنین اسطوره ای سخن بگوید، به شرح و نقد حضور شهر تهران در در رمان می پردازد. فصول این کتاب به این ترتیب هستند: شهر اسطوره ای، تهران غریب نما از دید اجنبی، تهران در «رمان تهران»، نیمرخ تهران در آیینه چند کهنه رمان، نشان تهران در چند رمان نو، تهران «قهرمان». این کتاب در واقع پژوهشی است در توصیف های موجود در رمان های اشاره شده در کتاب، که مفهوم بازنمایی شهر در رمان را در خود جای می دهد.

– قصه شهر؛ تهران، نماد شهر نو پرداز ایرانی (۱۳۳۲-۱۲۹۹)، نویسنده: سید محسن حبیبی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۹
محسن حبیبی، که کتاب ها و مطالب بسیار دیگری در باب شهرهای ایرانی ارائه کرده در این کتاب تلاش نموده است تا شهر تهران را در میان سال های ۱۲۹۹ تا ۱۳۳۲ در قصه هایی که شهر در آن ها حضور پیدا کرده است، بررسی کند. این کتاب یکی از بهترین منابعی است که می تواند برای انجام پژوهشی درباره بازنمایی شهر به پژوهش گر یاری رساند. چرا که به شهر ایرانی به طور عام و شهر تهران به طور خاص و انواع ادبی ای که در سال های ورود مدرنیته به ایران محمل بازتاب های شهری بود، اشاره می کند. و از آن جا که پس از دوران مشروطه و پهلوی اول سیستم های طراحی شهری که قدرت حاکمه برای ایجاد تغییر مطرح کرده بود، ابتدا از تهران آغاز شد، شهر تهران یکی از مراجع برای درک حضور مدرنیته و شهر در ایران شمرده می شود. این کتاب با مطرح کردن شهر به عنوان قصه، حضور شهر را در قصه های منتخب بررسی می کند.

– روایت ناب نابودی؛ تحلیل بوردیویی بوف کور در میدان ادبی ایران، نویسنده: شهرام پرستش، نشر ثالث، ۱۳۹۰
این کتاب یکی از کتاب هایی است که مشخصا در حوزه علوم اجتماعی به بررسی رمان ایرانی از منظر نظریات اجتماعی و جامعه شناسانه و با تاکید بر نظریه پرداز و جامعه شناسی فرانسوی پیر بوردیو، دست زده است. این کتاب به میدان تولید و بازتولید ادبی در ایران و صورت بندی های آن می پردازد. در این کتاب نظریات بوردیو با ادبیات معاصر ایران و از آن میان رمان و مشخصا رمان بوف کور صادق هدایت پیوند خورده است. این کتاب بیش از همه خواننده را به داشتن دیدگاه انتقادی و نظریه های بوردیو نسبت به منش و میدان و ادبیات رهنمون می شود و از خلال آن به یکی از تاثیرگذارترین و مهم ترین کتاب های نثر و داستانی ایران اشاره می نماید.

– تهران در قاب شعر، نویسنده: جلال ستاری، دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۹۱
تهران در قاب شعر، در واقع جلد دوم کتاب دیگر جلال ستاری با عنوان «اسطوره تهران» است که در بالا معرفی شد. این کتاب هم چون کتاب قبل این نویسنده، به بازنمایی شهر تهران در ادبیات می پردازد. با این تفاوت که در این جا رمان جای خود را به شعر می دهد. تهران در قاب شعر، سیمای تهران را در اشعار دوره های پایتخت شدن تهران در دوران قاجار و پس از آن بررسی می کند. تهران «شهر بخت های سیاه»، «تهران بانو»، قایق سواری در تهران فصول این کتاب را تشکیل داده اند. در این کتاب علاوه بر بازنمایی شهر، مسائل دیگر هم چون اقتصاد، سیاست و مسائل اجتماعی را می توانیم مشاهد کنیم و آن ر ا از خلال شعرهایی با قالب های نوین شعرسرایی و شعرهایی با قوالبی کهن ولی با محتوایی نو بخوانیم.

– نمودهای اجتماعی و فرهنگی در ادبیات فارسی، نویسنده: محمود روح الامینی، تهران: نشر آگه، ۱۳۷۶
این کتاب که به نمودهای اجتماعی و فرهنگی در ادبیات می پردازد دارای سه فصل است که در هر فصل به جستارهای مختلفی مانند پژوهشی مردم شناختی در منظومه درخت آسوریک، رفتارها و کردارهای اجتماعی در ارداویرافنامه، بازتاب قشر بندی اجتماعی در دیوان حافظ، زن سالاری در ازدواج های شاهانه و… پرداخته می شود. این کتاب به دلیل حوزه کاری نویسنده در انسان شناسی، دیدگاه، روش و رویکری انسان شناسی را داراست. که به مسائلی مانند اقتصاد، جامعه، جنسیت اشاره می کند.

۲.۳. پایان نامه ها
موضوعاتی مشابه با موضوع مورد مطالعه این پایان نامه، که در کار پژوهشی پایان نامه انجام گرفته است نیز جزو محدودیت های پژوهشی به حساب می آید. از این میان و از خلال جست و جوها در این جا به دو پایان نامه اشاره می شود.

– پایان نامه کارشناسی ارشد(گرایش انسان شناسی)، بازنمایی انسان شناختی تاریخ معاصر در رمان فارسی، پژوهش گر: محمدمهدی حیدری، استاد راهنما: ابراهیم فیاض، استاد مشاور: شهرام پرستش
پژوهش گر در این پایان نامه با اشاره به نقش تاریخی ادبیات و نقشی که در ساخت حافظه تاریخی یک جامعه می تواند داشته باشد، مباحث پژوهشی خود را پیش می برد. پایان نامه در تلاش است تا از خلال رمان فارسی به شناخت تاریه معاصر ایران دست بیابد و این کار را از راه بازنمایی و از منظری انسان شناسانه و با روشی اسنادی و مطالعاتی پی می گیرد و پژوهش را انجام می دهد. در چکیده این پایان نامه می خوانیم:
می توان گفت ادبیات به گونه های مختلف در همیشه تاریخ زندگی مردمان جهان حضور داشته است.کهن قصه ها،حماسه ها ،روایات،اشعار،مثل ها،رمان و…،انواع گوناگون این ادبیات همیشه حاضر بوده اند.بی شک می توان ادبیات را به نوعی حافظه تاریخی هر ملتی نیز دانست.حافظه ای تاریخی،که به واسطه خوانده شدن مکرر و تغییر سبکی و گاه تغیییری محتوایی خوانده شده و باز خوانده می شود. یقینا تاریخ گونه هایی متفاوت از روایت خود را عرضه داشته است.اما تاریخ روایت شده از خلال ادبیات یقینا می تواند،به عنوان جلوه ای موثر و کمتر زنگار گرفته‏، تاریخ را بازنماید.این گونه از روایت تاریخ این ویژگی را دارد که کمتر در دام تاریخی رسمی و فرمایشی قرار گیرد و همچنین زندگانی مردمان عادی را که بیش از همه در گیر همین تاریخ هستند بازگو کند.در واقع از خلال همین بازنمایی است که فرهنگ در حقیقی ترین وجه خود بازنمود پیدا می کند. این ایده که ادبیات به مثابه روایت تاریخ تلقی شود هدف اصلی این رساله بوده است.ما در این رساله کوشیده ایم تا چگونگی تاریخ و واقعه های تاریخی را از خلال رمان بازنمایی کنیم.برای این منظور تاریخ معاصر را برگزیده ایم.تاریخی که از دوره پهلوی اول آغاز می شود و تا دوره پس از جنگ ادامه می یابد.برای این منظور به روش کیفی (هرمنوتیک)شش رمان معاصر را که بازنمود شش مقطع تاریخی هستند برگزیدیم و چگونگی روایت تاریخ غیر رسمی را در درون آنها جستجو کرده ایم.

– پایان نامه کارشناسی ارشد(گرایش ایران شناسی):جایگاه زن در شعر سده های هفتم و هشتم هجری از منظر فرهنگی و اجتماعی، پژوهش گر: زهرا شعرباچی زاده، استاد راهنما: ناصر فکوهی، ۱۳۸۸
نگارنده این پژوهش تلاش نموده تا چگونگی بازنمایی نقش اجتماعی و فرهنگی زن را در ادبیات کلاسیک فارسی، در اشعار سعدی و حافظ بررسی کند. سعدی و حافظ در این پژوهش به عنوان دو تن از شاعران بزرگ ایرانی و نقشی که در انتقال و ساخت فرهنگ ایرانی داشته اند، در این پایان نامه مورد توجه قرار گرفته است. که چکیده آن را می خوانیم:
ادبیات فارسی یکی از مهم ترین محمل های فرهنگ ایرانی است که در بازنمایی وجوه مختلف این فرهنگ و ساختن آن نقش بسیار مهمی داشته است. بازنمایی زن در ادبیات فارسی یکی از موضوعات مهمی است که در شناخت ادبیات و فرهنگ ایرانی می تواند ما را یاری رساند.سبک عراقی با داشتن شاعران بزرگی چون سعدی و حافظ یکی از مهم ترین دوره های ادب فارسی است که نقش مهمی در انتقال و ساختن فرهنگ ایرانی داشته اند. بنابراین از خلال اندیشه های آن ها می توان به موقعیت امور اجتماعی و فرهنگی ایران آن دوره رسید و این مهم از طریق رویکردهای ساختارگرایی، نشانه شناسی و معنی شناسی برای فهم ادبیات در رابطه با ذهن نویسنده و جهان اجتماعی فرهنگی قابل دست یابی است.
فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران پس از حمله مغول دچار سرکوب و خفقان ناشی از حکام مغول بوده است. در این دوران نخبگان بسیاری هم ظهور یافتند که در شرایط موجودشان مجبور بودند از زبان استعاره و ایهام برای بیان اندیشه ها و نظرهایشان استفاده کنند. در حوزه اجتماعی، ساختارهای جامعه عموما در کنترل مردان بوده و زنان در اندرونی و در حاشیه مرد تعریف می شده اند. سعدی که بیش از حافظ به بیان صریح مسائل اجتماعی پرداخته، زن را همانند جامعه دوران خودش در اندرونی و برحسب نیازهای مردانشان تعریف کرده و او را از حضور در فضای بیرونی بر حذر داشته است. حافظ نیز هرچند بسیار اندک به مسئله زنان پرداخته، اما او نیز زن را موجودی حاشیه ای و فرودست و به مثابه کنش گری منفعل و تابع، تعریف کرده است. مهم ترین بازنمایی امر زنانه در ادبیات در حوزه مفهوم قابل بررسی است که در این دوره و برای این دو ادیب، این واژه، بیش از همه دلالت بر جنس مذکر داشته است. یعنی معشوق و شاهد سعدی و حافظ بیش از همه نوپسران بوده اند. در مجموع از دید این دو ادیب در ساختارهای سیاسی – اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی، مذهبی – عرفانی و اخلاقی، زن در حاشیه تعریف شده و موجودی است که در نهایت باید در راستای اهداف متعالی مردان در کنار آن ها و برای آن ها قرار گیرد و تمام این ساختارها و منابع قدرت برای مردان و با ماهیتی مردانه تعریف شده اند.

۴.۲. مقالات
در این بخش به مقالاتی اشاره می شود که هم به طور مستقیم و هم در ارتباط با موضوع پژوهش این تحقیق قرار دارند و تعدادشان از سایر منابعی که بتوان در ادبیات تحقیق به آن ها اشاره کرد بیش تر است. این مقاله ها، موضوعات شهر رمان، مدرنیته را در بر می گیرند.

– بازنمایی فضاهای شهری تهران در رمان های دوره رضا پهلوی، شهرام پرستش و سمانه مرتضوی گازار، جامعه شناسی هنر و ادبیات، سال سوم، شماره اول، بهار و تابستان ۹۰
این مقاله تلاش می کند تا با بررسی رمان های ۱۳۲۰-۱۳۰۰ بازتاب شهر را در رمان های این دوره بررسی کند. رمان های انتخاب شده در این مقاله تهران «مخوف» و «یادگار یک شب» از مشفق کاشانی، «تفریحات شب» از محمد مسعود و «زیبا» از محمد حجازی هستند که نگارندگان دلایل این انتخاب را استناد زیاد آن ها به فضای شهری بر می شمرند. چارچوب نظری این پژوهش بر اساس نظریات لوفبور و سه مفهوم “بازنمایی فضا”، “فضای بازنمایی شده” و “عمل فضایی” به عمل فضایی به چگونگی تولید فضا پرداخته است. در این مقاله با با تصویر شهر تهران در رمان های نام برده و بررسی آن ها از منظر فضایی و نگاه لوفبور به فضای شهری آشنا می شویم.

– بازنمایی شهر از دیدگاه انسان شناختی در میدان ادبی ایران در آثار غلامحسین ساعدی، رحیم فرخ نیا و آرش رضاپور، نامه علوم اجتماعی دوره ۱۷
این پژوهش به دنبال درک وضعیت میدان ادبی بوردیو و بازنمایی شهر در آثار غلامحسین ساعدی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ است. «دو برادر»، «آرامش در حضور دیگران» و «آشغالدونی» داستان های انتخاب شده نگارنده ها در این پژوهش در تلاش برای شرح این بازنمایی و درک شهر از خلال درک ادبیات ادبیات هستند، تا مشخص شود که نویسنده یعنی غلامحسین ساعدی چه درکی از شهر دارد و از چه منظری به آن نگریسته و از آن تاثیر گرفته است. در این پژوهش ما می توانیم علاوه بر آشنایی مجملی با روند شهرنشینی در دوره های یاد شده در داستان ها، به چگونگی نظریه بوردیو در تحلیل این سه داستان پی ببریم.

– تصویر زن در رمان های عامه پسند ایرانی، تژا میرفخرایی، نامه پژوهش فرهنگی، سال هشتم، دوره جدید، شماره ۷
این مقاله، با پرداختن به بیست و یک رمان عامه پسند، به بازتاب تصویر زن در این رمان ها دارد، که رویدادها و روایت هایشان عمدتا در فضای خانه اتفاق می افتد. رمان های عامه پسندانه که از نظر نگارنده مقاله به دلیل نیازهای خوانندگان خود و یا به عنوان بخشی از تعلیم و تربیت اجتماعی محسوب می شوند، گفتمانی مردسالارانه را در چارچوبی زنانه منعکس می کنند. این مقاله از مفاهیم و شاخص های مرسوم در مطالعات گفتمانی و جامعه شناختی – فمنیستی بهره گرفته است.

– پدرسالاری در بامداد خمار(با تکیه بر نظریات آلتوسر)، امیرحسین صادقی، پژوهش زبان های خارجی، شماره ۴۶، پاییز۱۳۸۷
این مقاله به روابط قدرت و چگونگی نگهداری آن در رمان «بامداد خمار» بر اساس نظریات آلتوسر می پردازد. در این مقاله به این موضوع پرداخته می شود که رمان بامداد خمار پیش از آن که داستانی رمانتیک را با خود به همراه داشته باشد، روایتی درباره روایت قدرت در جامعه ایرانی از دوره سنتی تا دوره مدرن است.

– بازنمایی تجربه زنان از جهان اجتماعی در رمان: تحلیل جامعه شناسانه پنج رمان پر فروش دهه ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵، افسانه کمالی، محسن گودرزی و زینب حاجتی، مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان، سال ۷، شماره ۳، زمستان ۱۳۸۸
این پژوهش بر مبنای روش کیفی و نظریه مبنایی به دنبال درک مسائل و دغدغه های زنان در این رمان ها و بازنمایی تجربه های آنان است. گم گشتگی، عدم اعتماد به نفس، نا امیدی، نگرانی، احساس نا امنی و … در زنان از نتایج این پژوهش می باشد که با تاکید بر تولید نظریه و کدگذاری سه مرحله ای رمان ها به بررسی شرایط و راه کارهای کنش پرداخته است.

– نمود مدرنیسم در رمان فارسی، حسین هاجری، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی
این مقاله همان گونه که از نام آن مشخص است، به بررسی مدرنیسم در رمان فارسی می پردازد. مدرنیسم که پس از انقلاب مشروطه و دوره پهلوی اول به مرور در ایران چهره می نماید، از عواملی است که در چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن در ادبیات انعکاس پیدا می کند. این مقاله نیز با توجه به این موضوع در تلاش برای نشان دادن نمود مدرنیسم و جریان مدرن و مدرنیزاسیون در جامعه ایرانی از خلال ادبیات و رمان فارسی است.

– آرمان شهر زنان در خسرو و شیرین حکیم نظامی گنجه ای، اسحاق طغیانی و زهرا معینی فرد، پژوهش نامه ادبی غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال ششم، شماره یازده، پاییز و زمستان ۱۳۸۷
این پژوهش با اشاره به این که مطرح شدن اتوپیا برای زنان به زعم بسیاری در ادبیات ملت ما سابقه کمی داشته است، تلاش می کند تا با پرداختن به مثنوی غنایی خسرو و شیرین که در آن شهری به نام ارمن معرفی می گردد که به میزان بسیاری با معنی اتوپیا سازگاری دارد و اکثر مفاهیم فمینیستی را در نظریه های مدرن پوشش می دهد، این آرمان شهر را در ادبیات ایران جست و جو کند.

– بازنمایی جنسیت در گفتمان رمان(۱۳۷۵ تا ۱۳۸۴)، شهرام پرستش و فائزه ساسانی خواه، پژوهش زنان، دوره ۱، شماره ۴، تابستان ۱۳۸۹
در این مقاله با استناد به نظریه فرکلاف و توجه او به قدرت و اعتقاد او به سوژه خلاق تلاش شده است تا چگونگی بازنمایی زنان در رمان های دوره اصلاحات بررسی شود. رمان های مورد بررسی برای این پژوهش «چراغ ها را من خاموش می کنم» از زویا پیرزاد، «انگار گفته بودی لیلی» از سپیده شاملو و «پرنده من» از فریبا وفی هستند که با روش تحلیل انتقادی گفتمان مورد تحلیل واقع شده اند.

– نگاهی به تجربه مدرنتیه در شهر و شهرسازی معاصر، سهند لطفی، نشریه هنرهای زیبا، شماره ۲۰، زمستان
این مقاله به شهرسازی معاصر در جهان می پردازد و به اقتصاد و جامعه در این رابطه در آن اشاره می شود. با توجه به تحولاتی که شهر معاصر به خود دیده است، این مقاله به دنبال بازخوانی و برشمردن ریشه ها و تقریر واقعیت هاست بدون آن که قصد داشته باشد تا به صراحت از مدرنیسم سخن به میان آورد. این پژوهش قاعده و بی قاعدگی را مشخصه بارز شهر معاصر می داندو هدف خود را از ورای کالبد شهر پی می گیرد.

– عامل زمان در رمان سووشون، شمس الحاجیه اردلانی، مجله زبان و ادبیات فارسی، شماره ۱۰، بهار ۱۳۸۷
این مقاله به روایت در این رمان، که به زمان گذشته باز می گردد و همچنین به شکل آینده نگر به پیش بینی وقایع می پردازد، تاکید دارد و در تلاش است تا زمان را به عنوان مهم ترین عامل در رمان سووشون سیمین دانشور بررسی کند. در این مقاله هم چنین به مبحث روایت شناسی در تحلیل اثر اشاره می شود.

– ادبیات داستانی و سرنوشت جامعه شناسی در ایران، تقی آزاد ارمکی و شهرام پرستش، نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۳، خرداد ۱۳۸۳
در این مقاله جامعه شناسی علمی مقوم بر تجربه جدیدی در نظر گرفته شده است که ادبیات یکی از ابعاد آن است. آثار دولت آبادی، هدایت و درویشیان برای این پژوهش انتخاب گردیده شده که با روش تحلیل محتوای کیفی به تناظر میان این مفاهیم و مدرنیسم و مدرنیزاسیون پرداخته شده است. چرا که با توجه به شرح نگارندگان این مقاله، تناسب موجود میان ادبیات و جامعه شناسی در ارجاع به تجربه مدرنیته اساس مقاله نوشته شده است.

۵.۲. گفت و گو
در جست و جو به ادبیات و پیشینه پژوهش در این پایان نامه، نگارنده به چند گفت و گو که به موضوع پژوهش ارتباط پیدا می کرد برخورد، که می توان آن ها را نیز به عنوان بخشی از ادبیات پژوهش در نظر گرفت، که به صورت خلاصه ای در زیر نام برده و معرفی می شوند.

– میزگرد سرنوشت رمان تاریخی در ایران، محمد غلام، کامران سپهران، شهرام پرستش، بهزاد دوران، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۷۸
این گفت و گو درباره رمان تاریخی در ایران شکل گرفت. در این گفت و گو که به مناسبت انتشار کتاب «رمان تاریخی: شیر، نقد و تحلیل رمان های تاریخی فارسی از ۱۲۸۴ تا ۱۳۳۲ و ردپای تزلزل» برگزار شد، نویسندگان کتاب و شهرام پرستش و بهزاد دوران برای بحث درباره مقایسه رمان تاریخی با رمانس، رمان تاریخی و نهاد دولت – ملت، رمان تاریخی و مدرنیته ایرانی و آینده رمان تاریخی در ایران به گرد هم جمع شدند.

– گفت و گو با کریستف بالایی: پیدایش رمان فارسی نشانه مدرنیته است، شهرام پرستش، کتاب ماه، فروردین ۱۳۸۶
این گفت و گو بیش از همه به دلیل کتاب منتشر شده از کریستف بالایی با عنوان «پیدایش رمان فارسی» و با ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط انجام شده است، به ادبیات فارسی، نظریه رمان لوکاچ، پیدایش رمان فارسی، تاثیر مدرنیته در ادبیات ایران و غیره می پردازد. در این گفت و گو ما می توانیم با ریشه های شکل گیری رمان و تاثیری که از مدرنتیه دریافت کرده است آشنایی مختصری بیابیم.

علاوه بر منابع ذکر شده در این بخش از پژوهش، و با توجه به زمینه شهری روایتی رمان ها ک به دو شهر شیراز و اردبیل اشاره دارد، لازم است تا بدانیم در حوزه شهرهای ایرانی تا چه حد کار شده و منبع علمی وجود دارد. متاسفانه، اگر کتابی در این حوزه ها برای شناخت سایر شهرهای ایرانی، غیر از پایتخت، وجود داشته باشد، کتاب هایی است که عموما به تاریخ این شهرها و یا تاکید بر جنبه های گردش گری و سایر جنبه های صوری، آن هم بدون تحلیل های لازم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پرداخته اند. مسلما شکل گیری این دو شهر به لحاظ غنای تاریخی اسنادی را می تواند در اختیار پژوهش گران قرار دهد تا بتوانند چه کالبد و چه بطن این شهرها را از گذشته تا به حال شرح دهند. برای این که آشنایی ای با کتاب هایی از این دست که به این شهرها پرداخته اند آشنا شویم. برای هر شهر چند کتاب را مثال می آوریم.
شهر شیراز: سیمای شیراز شهر ستارگان، شیراز شهر عشق، شیراز شهر آسمانی: راهنمای گردشگری، شیراز در روزگار حافظ: شکوهمندی شهر ایرانی در قرون وسطی، تاریخ شیراز در عصر حافظ: شکوه و جلال یک شهر ایرانی در سده های میانی، شهر قدیمو یار ندیمو و….
شهر اردبیل: اردبیل، بقعه شیخ صفی و… تعداد محددودی کتاب دیگر که عموما در حوزه گردش گری و تاریخی است را در بر می گیرد.

کلیات پژوهش
o بخش پنجم: روش شناسی

هر پژوهش، نیازمند به کارگیری ابزارها و روش هایی است تا بتواند بر اساس آن ها به گردآوری و تحلیل اطلاعات دست زند. پژوهش گر باید بتواند این روش ها را به درستی انتخاب کند و با کمک گرفتن از آن ها به جمع آوری و تحلیل داده های اقدام کند. به طور کلی روش های پژوهشی را به دو روش کمی و کیفی تقسیم می کنند. روش کیفی که روش مورد استفاده در این پژوهش است، روشی است که امروزه در مطالعات اجتماعی بیش از گذشته به آن استناد می شود و از آن استفاده می گردد. اووه فلیک درباره تحقیق کیفی می نویسد: «تحقیق کیفی ارتباط با مطالعه روابط اجتماعی دارد و وامدار این واقعیت است که زیست جهان ها متکثر شده اند… این متکثر شدن حساسیت جدیدی نسبت به مطالعه تجربی مسائل ایجاب می کند…» (فلیک، ۱۲و۱۳ ، ۱۳۸۷) روش های کیفی نیز برای استفاده مستلزم به کارگیر صحیح هستند.

۱۵.۱. میدان مورد مطالعه
میدان مورد مطالعه ز مهم ترین بخش های روش شناسی و پژوهش است که در واقع بدون آن پژوهشی نیز انجام نمی گیرد. میدان پژوهش از دوره مالینوفسکی تا اکنون یکی از مهم ترین و اصلی ترین ستون های پژوهش های انسان شناختی و بهترین فرمول برای داشتم یک پژوهش مناسب داشتن میدان و حوزه پژوهشی مشخص است. (فکوهی، http://anthropology.ir/node/202) این میدان تحقیق، می تواند برحسب موضوع پژوهش متغیر باشد. در تحقیقات اجتماعی میدان هم می تواند یک میدان نمود یافته و مادی مانند یک محله، یک بخش از یک شهر، تعدادی از نوجوانان و غیره باشد و هم می تواند متن ادبی، فیلم، تاریخ و غیره را در بر بگیرد. که به تبع هر میدانی روش های خاص خود را برای تحلیل داده های جمع آوری شده و بررسی آن چه در میدان وجود دارد، داراست.
میدان این پژوهش حوزه ادبیات را در بر می گیرد. و از میان انواع شاخه های ادبیات، قالب رمان را.
«رمان» همان گونه که در بخش های اولیه و شرح مفاهیم پژوهش درباره آن سخن گفته شد، یکی از فضاها و محمل های مناسب برای بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی است، که اط منظر انسان شناسی و جامعه شناسی ادبیات می توان بر روی آن پژوهشی مرتبط در حوزه علوم اجتماعی را به ثمر رساند. بنابراین در این جا نیاز است تا میدان های مورد مطالعه این پژوهش معرفی شوند.

۱.۱۵.۱. سال بلوا
سال بلوا، روایت کننده زندگی و شرایطی تاریخی و اجتماعی از زبان زنی به نام نوش آفرین است که در یک خانواده ثروتمند و در شیراز زندگی می کند. او پی از مرگ پدرش به خواست مادر و البته به دلیل شرایط اجتماعی و آن چه که او گمان می کند سرمایه ای اجتماعی برای او داشته باشد با مردی که پیشه او پزشکی است و در غرب تحصیل کرده است، ازدواج می کند. این در حالی که عشق او نه نسبت به این مرد، که نسبت به مرد جوانی به نام حسینا شکل گرفته است که در طبقه پایین اجتماعی و دارای شغل کوزه گری است و به عنوان غریبه از جایی دیگر به این شهر آمده، تا برادرهای خود را بیابد که با دیدن نوش آفرین عاشق او می شود و با تلاشی که می کنند نمی توانند با یکدیگر ازدواج کنند. عاقبت نوش آفرین به دست شوهرش، که همه درهای داشتن یک زندگی اجتماعی مطابق با زمان را بر روی او بسته است، پس از این که متوجه عشق نوش آفرین و حسینا به یگدیگر می شود، کشته می شود.

در این داستان روایت ها غالبا از زبان نوش آفرین شنیده می شود، روایت هایی درباره خانواده، شهر، روابط زناشوئی، وضعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی. روایت هایی که با پیوند یافتن رمان به اسطوره، فضایی را تصویر می کنند که مربوط به سال های دهه ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ در شهر شیراز می شود. دوره ای که دوره پهلوی به روی کار آمده و در تلاش است تا تغییراتی را از بالا به جوامع و شهرهای ایرانی تحمیل کند. در این داستان، در بخش هایی به خوبی می توان ایجاد تغییرات را از بالا و از جانب قدرت مشاهده کرد.
آن چه در این متن ادبی که میدان این پژوهش است مورد توجه است، فضاها و هویت های شهری است که در دوره پهلوی و پس از ورود مدرنیته به ایران تغییرات صوری و آشفتگی های بطنی ای را با خود حمل کرده اند.

۲.۱۵.۱. سمفونی مردگان
سمفونی مردگان حکایت خانواده ای را در زمان رضا پهلوی و در دوره اشغال متفقین به دست ایران و جنگ جهانی دوم توصیف می کند. این خانواده پدر و مادر و چهار فرزند به نام های اورهان، یوسف، آیدا و آیدین را شامل می شود. داستان زندگی افراد این خانواده را با تمرکز بیش تر بر روی دو برادر یعنی آیدین و اورهان پیش می برد. هر چه داستان پیش می رود، اعضای این خانواده به مرور و هر کدام در روایتی تلخ و گزنده و انتقادی از شرایط اجتماعی می میرند. زمینه داستان متاثر از اسطوره هابیل و قابیل و جریان برادرکُشی است. اورهان برادرکش که برادر معلول خود را کشته است و به این صفت در شهر لقب داده شده است، قصد دارد تا آیدین را که که معتقدند مغز چلچله خورده و دیوانه شده است بکشد و از دست دیوانگی های او و همین طور حق ارثی که دارد خلاص کند. مادر نیز بیش ترین محبت را به آیدین پسر کوچک خود ابراز می کند و حسادت اورهان را بر می انگیزد، که شخصیتی قابل تامل دارد. آیدین با دلگیری از خانواده و عمدتا پدر، به دلیل مخالفت هایش با شخصیت و روند زندگی او و پس از آتش زدن کتاب ها و اشعار و نوشته های او، خانه را ترک می کند و به شغل نجاری روی می آورد تا بتواند مستقل شود، که در این میان عاشق یک دختر ارمنی می شود، که عشقشان ناکام می ماند. و او پس از مدتی دیوانه می شود. آیدا نیز که به وضوح می توان نمود یک جامعه پدرسالار را در توصیفاتی که از در داستان می شود دید، چند سال پس از ازدواجی با مخالفت پدر، خودسوزی می کند. اورهان و آیدین آخرین اعضای خانواده هستند که به طور مجدد اسطوره هابیل و قابیل را در ذهن تداعی می کنند.
در این داستان نیز، ما حضور قوی مسائل اجتماعی و فرهنگی را در دوره توصیف شده، یعنی در دوره رضاخانی و در دوره جنگ جهانی دوم، در شهر اردبیل شاهد هستیم. بازنمایی شهر در این رمان از خلال توصیفات و روایت های افراد قابل بررسی خواهد بود.

در این دو رمان، که میدان پژوهش ما را تشکیل می دهند، عوامل مشترکی وجود دارند:
– حوادث داستان هر دو در سیستم های شهری رخ می دهند. در سیستم های شهری ای که قدمت های تاریخی بسیاری دارند و هر یک در تاریخ ایران نقش برجسته ای را ایفا کرده اند.
– دوره زمانی رمان ها، نزدیک به یکدیگر است و هر دو در دوره پهلوی و در زمان اعمال سیاست های اجتماعی و شهری برای تغییر جامعه ایران به سمت نوگرایی و آشفتگی های به وجود آمده به دلیل عدم امنیت و جنگ روند داستانی خود را طی می کنند.
– هر دو داستان، با سیالتی در بیان و سبک مدرنیته به پیش رفته و ساخته و پرداخته شده اند.
– حضور اسطوره و ارتباطی که با شهر و مدرنیته سیتم های اجتماعی و فرهنگی و تاریخ شفاهی و فرهنگی می یابد در داستان ها مشهود است.
– توصیفات و روایات داستان هر دو در شهر، سبب دادن رویکردی اجتماعی به داستان می شود و توصیف فضاهای داخلی و خارجی شهر در درک سیمای این شهرها برای پژوهش یاری کننده است.

۱۶.۱. روش های گردآوری داده
هر پژوهش کیفی ای نیازمند اتخاذ روش هایی برای پیش برد اهداف پژوهش و جمع آورده داده برای تحلیل و بررسی است، که متناسب با هر پژوهش متفاوت خواهد بود. در پژوهش های میدانی، مشاهده، مصاحبه، عکس برداری و … از روش های مرسوم و معمول هستند که پژوهش گر کیفی با کمک گرفتن از آن ها پژوهش را پی می ریزد. اما از آن جایی که این پژوهش، بر مبنای روش های اسنادی به دلیل نوع پژوهش انجام شده است، روش های معمول میدانی در آن کاربردی نداشته اند.
یادداشت برداری مهم ترین روش به کار گرفته شده برای جمع آوری داده از میدان پژوهش بوده است. به این معنا که نگارنده، با مطالعه رمان های فوق الذکر به یادداشت نکات مهم و کلیدی که در بازنمایی شهر موثر هستند داده های میدان را جمع آوری کرده است. یادداشت برداری نکات و مسائلی که در تحلیل های مختلف از ادبیات و از انسان شناسی و جامعه شناسی ادبی در منابع موجود داشته نیز در ین مقوله گنجانده می شود. یادداشت برداری با آن که ممکن است به نظر روشی ساده و پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما به پژوهشگر اجتماعی در یک کار اسنادی بسیار کمک می کند. پژوهش گر می تواند، طرح تحقیق، چارچوب کلی آن، آن چه باید ببیند و آنچه دیده می شود، پرسش های تحقیق و اقداماتی که قصد دارد برای پژوهش خود انجام دهد را از طریق یادداشت برداری نظم دهد و سامان بخشد.

۱۷.۱. روش تحلیل محتوا (content analysis)
یکی از مهم ترین و پر کاربردترین روش های پژوهشی، روش تحلیل محتوا است. این روش برای تشریح پیام ها به کار می رود. (کمالی، ۱۳۸۳) به عقیده برسون تحلیل محتوا نوعی تکنیک پژوهش است که برای توصیف عینی، منظم و کمی و با هدف تفسیر داده های جمع آوری شده به کار می رود. (آزادبخت، http://www.azadbakht.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=11)
برای انجام تحلیل محتوا پژوهش گر باید نظمی را در ین کار رعایت کند. مشخص ساختن هدف تحلیل، جمع آوری نمونه های مورد تحلیل، تقسیم مجموعه مورد بررسی به واحدهای مختلف، طبقه بندی واحدها، ارزیابی عینی طبقه ها، مواردی است که برای تحلیل محتوا باید به آن ها متعهد بود. (سایت آفتاب)
تحلیل کیفی را در انجام پژوهش سخت ترین مرحله آن بر می شمرند، چرا که قواعد مشخصی را نمی توان برای آن در نظر گرفت. ادوارد تایلر دلیل این دشواری را در فرآیند استقرایی بودن، تامل و نظریه پردازی می داند که تحلیل محتوا را از یک فرایند مکانیکی و فنی جدا می کند. (رضوانی، ۱۵۰:۱۳۸۹) رضوانی، مزایای تحلیل محتوا ر اچنین بر می شمرد:
«هر پژوهشگر به راحتی می‌تواند به تحلیل محتوای یک موضوع بپردازد. در صورتی که تحقیقات پیمایشی به تنهایی و براحتی برای او میسر نیست، برای تحلیل محتوا به تجهیزات زیادی نیاز نیست. محقق در صورت دست یابی به منابع و اطلاعات می‌تواند به تحلیل آن بپردازد.
از مزایای دیگر تحلیل محتوا این است که، در صورت غفلت محقق در ایام انجام کار، به راحتی می‌توان بخش مورد غفلت قرار گرفته را بازنگری نمود. درحالی که، در تحقیقات میدانی در صورت وقوع اشتباه چه بسا عملیات به طور کلی نیاز به بازنگری داشته باشد. گاهی اوقات با توجه به محدودیت زمانی و هزینه‌های گزاف، نمی‌توان به بازنگری دوباره موضوع پرداخت. از‌این‌رو، به ناچار باید از ادامه کار تحقیق دست برداشت.
ویژگی دیگر تحلیل محتوا این است که زمینه اذیت یا مزاحمت دیگران نمی‌گردد؛ زیرا برای بدست آوردن اطلاعات، نیاز به مراجعه به مردم نیست، بلکه بیشتر به تحلیل متون‌های مختلف پرداخته می‌شود. علاوه بر این، تحلیل محتوا سبب می‌شود که پژوهشگر از تعجیل در تفسیر متن خودداری کند. بنابراین، محقق را وادار می‌کند تا با دقت لازم به تفسیر و تحلیل مطالب بپردازد.
امتیاز دیگر تحلیل محتوا این است که به پژوهشگر اجازه می‌دهد تا به تحلیل مسائلی بپردازد که طی فرآیند زمانی طولانی رخ داده است. از این طریق می‌توان تاریخ گذشته را مورد وارسی قرار داد. مثلاً، می‌توان برخورد عرب‌های جاهلیت قبل از اسلام و پیامبر را در مورد زنان مقایسه نمود و به تحلیل ادبیات و اشعار اعراب جاهلی و احادیث پیامبر در مورد زنان و حقوق اجتماعی آنان پرداخت.»(همان، ۱۵۵)
بنابراین تعاریف، روش تحلیل محتوا به عنوان بهترین روش برای تحلیل داده های این پژوهش انتخاب می شود. به طور کلی برای بررسی بازنمایی در ادبیات روش تحلیل محتوا از کاربردی ترین و بهترین روش های کیفی است که می تواند انتخاب گردد و به تحلیل داده ها کمک کند.

یافته های پژوهش
o بخش یک: سال بلوا

۱.۲. شهر در روند مدرنیزاسیون
مدرنیزاسیون، اجرایی ترین لایه در مفهوم مدرنیته است. شهرهای ایرانی با روی کار آمدن دولت قاجار و پایتخت شدن تهران و سپس با روی کار آمدن دولت پهلوی تجربه اولین تغییرات را برای داشتن شهر در تعریف مدرن و امروزی آن داشته اند. این تغییرات به دلیل اعمال و تحمیل آن ها توسط قدرت و از بالا سبب شد تا بسیاری از شهرهای ایرانی وارد تقابل هایی میان گذشته و نو و آشفتگی های شهری و به تبع زندگی روزمره شوند. دولت پهلوی درصدد بود تا با انجام قوانین طرح هایی پی ریزی شده، سیستم های شهری را متحول کند. برخی از آن طرح ها به شرح زیر هستند:
– قانون تعریض و توسعه معابر و خیابان ها در سال ۱۳۱۲ هـ.ش.
– طرحی که در تلاش برای جدایی عملکردهای شهری، ایجاد فضاها و میادین عمومی به عنوان طرح ۱۳۱۶، در این سال ریخته می شود. این طرح متاثر از جریان های بین المللی و جنبش معماری و شهرسازی مدرن بین المللی و بافت شطرنجی صورت می گیرد. (حبیبی، ۱۶۳و۱۶۷: ۱۳۷۸)
طرح ۱۳۱۶، طرحی است که به دنبال آن طرح هایی در فاصله ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ در شهرهای دیگر کشور به اجرا در می آیند. این طرح ها اولین مداخلات در اداری در بافت های کهن شهری هستند که برآنند تا شهر را با نیازها و خواسته های گردش سرمایه و کالا تطبیق دهند و هماهنگ سازند. (همان، ۱۷۰)
این طرح ها بنابراین، در تلاش اند تا اولین تحولات را در سیستم های شهری بدهند، که به تبع بازنمودهایی را در اجتماع به همراه خود داشته اند، که ادبیات به خوبی نشان دهنده این بازنمود است، چرا که «فعالیت های شگرف و تاثیرگذار در زمینه آثار نوشتاری در حوزه های گوناگون خصوصا ادبیات، دلیل بر تقدم مدرنیته بر مدرنیزاسیون بوده است.»(جابری مقدم، ۲۳۵:۱۳۸۴)
بازنمود مدرنیزاسیون و اعمال آن در شهرها را در پی طرح های دولت رضا شاه می توانیم در رمان سال بلوا ببینیم. جریان مدرنیزاسیون در این داستان خود را در لایه های روابط خویشاوندی، مسکن، فرم و کالبد شهرها به نمایش می گذارد و همان طور که با نظریات لینچ آشنا شدیم، سبب پدیدآیی سیمایی از شهر می شود.
«چهار ساختمان متحدالشکل قدیمی در چهار ضلع فلکه سنگسر باعث می شد که فلکه همیشه در مرکز بماند، مرکزی برای خرید و فروش، صدور فرمان، نمایش قدرت، کسب خبر و خیلی چیزهای دیگر. چوپان ها اربابشان را آن جا می دیدند و قرار سال می بستند، مجله اطلاعات هفتگی در مغازه میرزا حسن رئیس عرضه می شد، و در زمان آرامش، عصرها مردم از خانه هاشان بیرون می آمدند و در برابر آن ساختمان ها که باغچه های قشنگی هم داشت، قدم می زدند.
هر ساختمان هشت باب مغازه داشت، چهارتا این طرف، چهار تا آن طرف، و در وسط یک در چوبی دو لنگه بسیار بلند که بر پیشانی اش با کاشی آبی رنگ کتیبه ای نوشته شده بود و در چهار گوشه آن خورشید خانم های خندان به همدیگر نگاه می کردند، ابهتی به شهر می داد که نشان از سلبقه ای تاریخی داشت. کتبه ساختمان اول «تَوَکَلتُ عَلَی الله» بود، ساختمان میرزا حسن «یاهو»، ساختمان انجمن شهر «یا اَرحمُ الراحمین» و ساختمان آخر «یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الَاحوال».
بالای آن کتبه ها پنجره های چوبی گرد با شیشه های رنگی تا طبقه سوم ادامه می یافت. هر طبقه دو ایوان داشت که پشت نرده های آهنی اش گلدان های شمعدانی و شاخ بزی و شاه پسند گذاشته بودند، با پنجره های دو لته چوبی، و پشت دری های سفید.
لبه نمای بام از دو طرف قوس می خورد و در وسط اوج می گرفت، و بر بالای آن اوج، فرشته ای شیپور می زد. انگار فرشته ها منتظر بودند که ملکوم حکم کند تا آن ها در شیپورشان بدمند. تنها بر بالای ساختمان انجمن شهر، یک ساعت با اعداد رومی نصب شده بود که همیشه چند ساعتی جلوتر از زمان حرکت می کرد. ظهر که آفتاب راست می ایستاد، ساعت ساختمان انجمن شهر، پنج عصر بود.
عباس آقای صندوق ساز پیرترین نجار شهر مدعی بود که در و پنجره های ساختمان فلکه کار اوست، اما هیچ کس باور نمی کرد. ملکوم گفته بود که در عصر شاه عباس ساخته شده، و مردم هم پذیرفته بودند…»
عوامل توصیف شده در قسمت های آورده شده از داستان سال بلوا، توصیف کننده بخش مهمی از شهر است؛ بخشی مرکزی از شهر. فلکه سنگسر مرکز شهر است و اتفاقات مهم شهر بیش از هر کجا درون آن روی می دهند. مرکزیت فلکه سنگسر در این داستان، و این که بسیاری اتفاقات درون آن رخ می دهد، نشان از در کنار هم قرارگیری عوامل سنتی و مدرن دارد. یکی از عوامل مدرنیته، نظم و پیوست و ساختاری است که در شهر ایجاد می کند، ساختاری که بخش های مختلف جامعه را از یکدیگر جدا کرده و درون جایگاه های خاص خودشان قرار می دهد. اما آن چه ما در فلکه سنگسر می بینیم، مرکزیتی از شهری غیر مدرن است که بسیاری اجزاء شهری را بی مناسبت به یکدیگر در خود جا داده است. و سیمایی از شهری سنتی را ارائه می کند که سیستم های مدرن را نیز در خود جای داده است.
آن چه در نظریات لینچ خوانائی و نمایانی شهر نامیده می شود، در این بخش از شهر دیده می شود. که این خوانائی و نمایانی در یک شهر با سیتم های سنتی حاکم است. شرایط توصیف شده در این بخش مربوط به شرایطی می شود که در داستان، سنگسر هنوز پایه های سنتی خود را حفظ کرده است و در حال ورود تجدد به خود است که پس از آن این خوانائی و نمایانی با وجو این که هم چنان وجود دارند، در معنا تغییراتی کرده اند، چرا که لینچ داشتن تصویری از خوانائی و نمایانی در ذهن ساکن شهر را گاه بر طبق عادت او می داند. عادتی که سبب می شود فرد شهر را با تصویر حاکم بپذیرد و در نشانه های تصویری آن زندگی کند. این مشخصه یکی از مشخصه هایی است که می توان گفت پس از تحولاتی که مدرنیته در شهر ایرانی به وجود آورد در میان شهرها دیده می شود.
در داستان، حضور اتومبیل نقلیه در شهر، ساخت و نام گذاری خیابان ها، حضور پزشکی که نه به طور سنتی که با تحصیلات پزشکی در غرب، در شهر پزشکی می کند و یک مطب دارد و غیره نشان از سال های اولیه ورود مدرنیته به شهر دارد.
«دکتر معصوم هم مطب باز کرده و تابلواش از همه تابلوها خواناتر است، حتی از عکاس خانه تمدن که تابلو رنگ وارنگی دارد، خواناتر است… مادر می گفت محکمه، و من می گفتم محکمه مال قدیمی هاست، بگویید مطب.»
«… اولین کسی بود که رادیو را به سنگسر آورد، اولین آدمی بود که ماشین خرید و بعد آن را به سروان خسروی فروخت، همان مارکت بادمجانی رنگ انگلیسی. و نیز دستور داده بود یک صندوق پست جلو مغازه اش نصب کنند.»
«… آن سال ها من رئیس انجمن شهر بودم، اولین ماشین را در سنگسر من خریدم… مثل ماشین های حالا نبود، چراغ های بزرگی به اندازه کله آدم روی گلگیرهاش بود که وقتی شب ها روشنش می کردیم تا ته خیابان را روشن می کرد. درش هم این طرفی باز می شد.»
مکالمات و توصیفاتی شبیه به این که در داستان وجود دارند، همه نشان دهنده رفتن به سمت نو وارگی در جامعه است؛ استفاده از کلمه محکمه به جای مطب، زدن تابلو و اشاره به کارخانه ها، مانند کارخانه قندسازی، حضور ماشین در شهر، رسانه های جدید هم چون رادیو، صندوق پستی و… .
شهر که پس از ورود سربازان روس به آن و آغاز جنگ دچار نا امنی شده بود، با رویدادی بیش از پیش به هم می ریزد. آن چه در این داستان، شهر را با تحولی اساسی رو به رو می سازد، برپا کردن یک دار در فلکه سنگسر است؛
«موقعی که سوت کارگاه پل سازی ملکوم زده شد، دار را از پاپالو به فلکه منتقل کردند، پایه هایش را در دل زمین کاشتند، بناها ستون یادبود دورش را با قلوه سنگ بالا آوردند، کلفت ترین طناب های نخ فروشی رحمت ایزدی را از در و دیوار جمع کردند، و در چشم به هم زدنی دستگاه دار انگار که از سال ها پیش تعبیه شده باشد، آن وسط خود را نشان داد، و سایه اش کنار فلکه روی زمین جان گرفت.»
سیستم دار، برای مجازات، از سیستم هایی است که در گذشته در ایران وجود داشته است، اما به روایتی پس از مشروطه به طور گسترده تری مورد استفاده قرار گرفت. در رمان، استفاده از دار برای مجازات در کنار عواملی که در حال شکل دادن به مدرنتیه هستند، بسیاری از پیوندهای شهری را بیش از پیش از هم می گسلد و ترس و رعب را در دل مردم شهر زنده می کند، آن چه در داستان می خوانیم روایت هایی از شناختشان از این ابزار مجازات است، که تصویری بد و ترسناک را از دوران هایی از تاریخ در ذهن افراد تداعی می کند، اما سیستم حاکمه شهر برای جلوگیری از آشوب و ایجاد نظم، در قالب نظمیه ای که در حال مدرن شدن و تغییر شکل دادن است، تمام تلاش خود را حتی با مخالفت های موجود می کند تا دار را در شهر برپا کند. در بخش هایی از داستان، وقتی قرار است برای اولین بار در فلکه بزرگ شهر کسی را به بالای دار ببرند می خوانیم:
«سروان خسروی از صبح مشغول تدارک مراسم دار بودو تداریک مراسم وسیعی شبیه برپایی یک جشن ملی. اعلام کرده بود که سر ساعت چهار بعدازظهر همه مردم باید در مراسم شرکت کنند و گفته بود: «مرد می خواهم نیاید.»
صدای مشق سربازان، صدای خبردار سر گروهبان های چاق، و صدای شیپور و سنج و طبل گروه موزیک که هی قطع و وصل می شد، از دمدمه های صبح شهر را برداشته بود. گاه گاهی صدای پتک کارگران پل سازی هم از کوه پیغمبران با باد می آمد. گلوله ها صفیرکشان در رفت و آمد بودند، اما از ظهر به تدریج همه صداها خوابید. کارگران پل سازی به دستور آقای ملکوم کار را تعطیل کردند که برای حضور در مراسم آماده شوند، و قرق حکومت نظامی شکست. سروان خسروی دوبار مقررات حکومت نظامی را تمدید کرده بود، یک بار تا ساعت ده صبح، و یک بار تا ظهر. گفته بود: «مرد می خواهم از خانه اش دربیاید.»
«جمعیت در کوچه شیب دار جلو خانه چفت شده بود، زن های جوان بچه به بغل در ردیف های جلو ایستاده بودند و پیرزن ها پشت سرشان… دور فلکه را پاسبان ها برای عبور و مرور خلوت کرده بودند و به جز اعضای انجمن شهر که در کنار حوض ایستاده بودند، دیگر کسی آن جا نبود…
میرزا حسن گفت: «سایه دار شوم است جناب سروان. من این چیزها را برای مردم شهرم نمی پسندم.»
سروان خسروی چهار انگشت دست راستش را در شکاف جلو فرنجش فرو برده بود، و بی آن که پا به پا شود، همان طور سیخ و صاف، با احترامی که یک افسر به مافوقش می گذارد، گفت: «جناب رئیس، این دار جزو آثار باستانی می شود.»
… میرزا حسن با جبروت ذاتی اش نگاهی به آن ها انداخت: «سعی کنید آثار خوبی در ذهن مردم بسازید.»
میرزا حسن گفت: «به چشم های این مردم نگاه کن، همه مرده اند.»
سروان خسروی گفت: «تمام این تقلا به خاطر حفظ کیان این مرز و بوم است. ما خیابان کشیدیم، فلکه را ساختیم، کوچه ها را دادیم سنگفرش کردند، آب را از خانه سرهنگ نیلوفری کشیدیم و آوردیم وسط فلکه، اما بودجه ما را برده اند کوه پیغمبران که آن را پل بسازند. زور است آقا، زور.»
«… سروان خسروی با تحکمی فراموش نشدنی، حرکتی به دست هاش داد و گفت: «اعدام!»
طناب دار کشیده شد. در یک چشم به هم زدنی، بز میان زمین و آسمان دست و پا می زد و غریو می کشید. نفس در سینه مردم حبس شده بود. لحظاتی بعد، بز به سختی تمام کرد.
…یک پیرزن از بین زن های کوچه فریاد زد: «ای شمر، ای خولی، ای افراسیاب.»
… سروان خسروی انگشتش را در هوا تکان داد: «اگر نمی دانید شمر تو صحرای کربلا چه کرد، از این پس می فهمید…»
بنابراین، می بینیم شهر که پیش از این نیز با تحمیل های بسیاری از سوی قدرت رو به رو بوده، پس از ساختن دار در هاله ای از ترس و نظامی شدن فرو می رود. که پیش از این و در دوره ای که سیستم های حکمرانی و شهر داری تفاوت داشت چنین تجربه ای را به این شکل نداشته است. بنابراین ما با شهری آشفته و در هم ریخته رو به رو می شویم که معانی در آن به هم ریخته اند. «شهر در مجموعه ای از روابط آشفته، درهم و برهم و نامفهوم اجتماعی – فرهنگی گرفتار می آید و شهروندان را نیز گرفتار می کند.» (حبیبی، ۱۷۲:۱۳۸۷)
در این جا می توان به مفهوم تناسب در نظریه لینچ اشاره کنیم. در این مفهوم لینچ تناسب را، تناسب میان عمل و شکل می نامد. آن چه ما در این داستان در شهر نمی بینیم، تناسب میان عمل و شکل است که یکی از وجوه مدرنیته می باشد. شکل و عمل در داستان این شهر به دلیل عدم تناسب سبب پدید آمدن تصویری نامناسب از شهر در رابطه با فرهنگ شهر و حافظه تاریخی شهر می گردد.

۲.۲. خیابان؛ نماد شهر مدرن
خیابان ها، همواره در شهرها و همراه با قدمت آن ها وجود داشته اند. اما صنعتی شدن و گسترش شهرها و ورود مدرنیته به آن ها، خیابان ها و معابر را با تغییرات مهمی رو به رو کرد. خیابان ها عرصه ای برای بیان شهر محسوب می شوند. شادی، غم، خشم بیش از هرکجا در خیابان دیده می شود که بر این اساس می توان از «زبان خیابان» سخن گفت. هم چنین خیابان کارکردی سیاسی را با خود حمل می کند؛ بیان عقاید در خیابان بهترین حضور و انعکاس را می تواند داشته باشد. بنابراین خیابان به عنوان صحنه ای عمومی محلی برای بروز بسیار از وقایع اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است. (فکوهی ۳۱۴:۱۳۸۴)
در سال بلوا، بازنمایی خیابان، با کارکردهای مختلف را می خوانیم و بازتاب آن را به صور گوناگون می بینیم.
«ناگهان راسته خیابان خسروی خلوت شد، پاسبان ها چپیدند توی نظمیه، یک گاری یونجه ته خیابان بود که به سرعت در خیابان پاپالو محو شد، فقط سه ماشین در گوشه خیابان دیده می شد. انگار همه آدم ها مردند و شهر خالی از سکنه شد، اما از پنجره های مشرف به خیابان زن ها خیره و مبهوت به شیشه ها چسبیده بودند، و مردها در پناه دیوار مغازه ها به خیابان چشم دوختند.»
«فلکه شلوغ بود و لحظه به لحظه شلوغ تر می شد. سربازهای روس سوار بر اسب فلکه و راسته خیابان خسروی و خیابان زیارت را زیر نظر داشتند. سروان خسروی از سر شوق نگاهی به انتهای خیابان و درخت های سر به هم آورده اش کرد: «تمام کوچه ها به خیابان خسروی منتهی می شود، این جالب نیست؟»
ساخت خیابان ها، و نام گذاری آن ها به صورتی که در این داستان می خوانیم، از اشکال مدرنی است که به شهرهای ایرانی رسوخ کرد و بسیاری از هویت های جمعی و فرهنگی ساکنین شهرها را شکل داد. «ایجاد خیابان به عنوان نماد تجدد، اولین پژواک از شهرسازی هوسمان گونه ای است که با نظریه پردازی های نوگرایان ۱۹۲۰ اروپا جنبه ای بین المللی یافته و در ایران شنیده می شود.» (حبیبی، ۱۶۳:۱۳۷۸) به همین دلیل شهرها با سیستم جدیدی رو به رو می شوند که سیستم شهری و به تبع سیستم اجتماعی را وارد تغییراتی اساسی می کند.
ورود ماشین به خیابان، امکان گشت و گذار و قدم زدن در خیابان، تقسیم خیابان ها به اصلی و فرعی، نام گذاری خیابان ها و… در این داستان، همه سخن از ورود مدرنیته همراه با سبک جدید خیابان ها به شهر می کند. نشانه های شهری که یکی از نمودهای شهر مدرن هستند، در قالب نام گذاری های نیز خود را می توانند نشان دهند. از نظر لینچ، نشانه های شهری باید به گونه ای باشند که فرد در شهر دچار سرگشتگی نشود و در واقع این نشانه های درست و به جا هستند که فرد را درون شهر می توانند به مقصد مورد نظر و فعالیتی که می خواهد در آن انجام دهد، رهنمون شوند. این نشانه ها در شهرهای کوچک به مراتب سهل تر از نشانه های شهرهای بزرگ و امروزی هستند. نشانه های شهری سنگسر در داستان، در قیاس با شهری بزرگ تر، بسیار قابل هضم تر هستند. به همین دلیل نام گذاری های کوچه ها و خیابان ها (برای مثال خیابان خسروی) نه به تبعیت از سیستم های مدرن که اغلب جنبه ای محلی به خود می گیرد؛
«ناژداکی شهردار گفت: «سابقا تمام کوچه ها به خیابان نیلوفری منتهی می شد، و حالا این جوری شده. می خواهم در جلسه آتی انجمن شهر پیشنهاد کنم اسم این خیابان زیارت را بگذاریم خیابان ناژداکی. من هم خیلی برای این شهر زحمت کشیده ام.»
معصوم گفت: «اگر قرار باشد اسم خیابان تغییر کند، حق تقدم با جناب میرزا حسن رئیس است.»
سروان خسروی گفت: «البته، البته.»
میرزا حس گفت: «لازم نیست. نمی خواهم چیزی در این مورد بشنوم.» و با ابروهای گره خورده، عصا زنان اعضای انجمن را ترک کردو درست در نبش میدان جلو ساختمان خودش، کنار جماعت ایستاد.»
میرزا حسن که در این داستان، چهره ای محلی و مورد قبول در میان مردم است، به عنوان ریش سفید شهر، تداعی کننده سیستم اجتماعی سنتی ای است که هم چنان در شهر و در تصمیم گیری های مربوطه حاکم است. نام گذاری خیابان به اسم او اما که از سیستمی مدرن تبعیت می کند. به دلیل کوچک بودن شهر، قدرت موجود که آن را می توان در سروان خسروی، ملکوم، شهردار و سایر اعضای انجمن شهر در داستان دید، نمی تواند خیابان ها را بدون در نظرگیری ضوابط اجتماعی پیشین نام گذاری کند. اختلاط سنت و مدرنیته در شهر ایرانی، از موضوعاتی است که همواره وجود داشته و در این داستان نیز می توانیم آن را ببینیم.
پس از ورود مدرنیته به شهرها، خصوصا شهرهای با سابقه های کهن هم چون شیراز، بسیاری از اشکال کالبدی مدرنیته و سیستم شهرسازی اروپایی در شهرهای ایرانی شکل می گیرد، بی آن که در باطن امر بتوان تطبیقی را انجام داد. خیابان در این داستان، هم چنان محل نمایش بسیاری از سیستم های سنتی ای است که پیش از این در قالب های کالبدی دیگر و در خیابان و میادین پیشین شکل می گرفته است. «در نبود مکان و نشانه عینی، در نبود محله و هویت کالبدی آن، شهروند هنوز هم ترجیح می دهد که خود را با انتساب به نام قدیمی و کهن محله هویت بخشد… شهر و جامعه تعاریفی متفاوت از فضا، مکان، انسان و رابطه ساکن و مسکون عرضه می دارند.» (حبیبی، ۱۷۲:۱۳۷۸)

۳.۲. امنیت و عدم امنیت شهری
تخریب شهر از نظر لینچ هنگامی رخ می دهد که شهر دچار بی نظمی شود. این بی نظمی از عدم خوانائی و روشنی در سیمای شهر نشات می گیرد، که به تبع نا امنی و آشفتگی و یکنواختی و قطع ارتباطات مفید انسان با انسان و انسان با محیط را به دنیال دارد که منجر به تخریب شهر می گردد.
در دوره رضا شاه، بسیاری از شهرهای ایران، شاهد پدیدآمدن نا امنی و خطرات و آشفتگی های شهری ای می شود که به صور مختلف هم چون، ورود نظامیان روس به این شهرها، درگیری های محلی، دیکتاتوری حاکم بر مردم و محیط های شهری و تحمیل قوانین بدون در نظرگیری فرهنگ و بطن جامعه از بالا و غیره، به وجود می آمدند و چهره شهر را با وضعیتی نامناسب و با عدم احساس امنیت، که لینچ آن را یکی از مولفه های یک شهر خود می داند، رو به رو می سازد.
کشاکش میان قدرت های محلی و دولتی، تضادی که در لایه های جامعه رخ داده، ورود نیروهای بیگانه به شهر در جریان جنگ جهانی دوم و اجازه استفاده از شهرهای ایران به دولت های شرکت کننده در جنگ، از عواملی است که در داستان می توانیم آن را ببینیم.
« این تمهیدات موثر واقع شد. جنگ هم چنان در کافر قلعه ادامه داشت، کرکس ها در بالای شهر در پرواز بودند، سربازان ترک نیروهای سرهنگ آذری دسته دسته راهی گورستان می شدند، و سکوت وحشتناکی سایه گسترده بود. در پس آن امنیت ظاهری، میزان قتل و غارت بالا رفته بود…»
«با وجود آن همه تیر غیب که هیچ کس را در امان نمی گذاشت، اما شهر دور از جنگ بود. می گفتند بوی عفوت لاشه کشته ها دارد جنگ را در کافر قلعه متوقف می کند، دیگر مردها حاضر نیستند ولو به قیمت پنج برابر دستمزد به جنگ ادامه دهند. کسی جرئت نمی کرد قدمی جلو بگذارد و اقلا جنازه ها را جمع کند، و دیگر حتی از رحمت ایزدی هم کاری ساخته نبود. هر کس از او می پرسید پی تکلیف کشته ها چه می شود؟ شانه بالا می انداخت و لب بر می گرداند. و همین چیزها شاید نشانه پایان جنگ بود. اما باز صدای تک تیری دیگر پیچید.
سروان خسروی گفت: «این آخرین تیر جنگ بود که در شد.»
در همان لحظه دو تیر پیاپی فانوس سر در شهربانی را جلو پای سروان خسروی به زمین انداخت: «ظاهرا باد صدای ما را به گوششان می رساند.»
بعد سکوتی دامن گسترد که حوصله همه را سر برد. سکوتی وحشتناک تر از مرگ، آرامش قبل از طوفان، مرگ در سردابه های ناشناخته، ناپایداری جان در زمان وقوع زلزله، وهم، وهم، وهم تلخی که زبان سنگین می شود، و دهان مزه پول خرد چرکمالی می دهد…»
«تنها در فاصله شیپورها بود که صدای تیراندازی قطع می شد. می شد خیلی آسوده به ایوان رفت یا پنجره را باز کرد، یا چیزی خرید، و اگر شد به خاطر لجبازی، دو سه بار در کوچه ای یا خیابان قدم زد.
برای تضمین این آتش بس ساعتی، در یک بعدازظهر عجیب به پیشنهاد و ضمانت آقای ملکوم، رهبر همه دستجات در ساختمان انجمن شهر جمع شده بودند…
سروان خسروی اولین امضا را زیر ورقه انداخت و انگشت اشاره اش را تکان داد: «دو ساعت هم دو ساعت است.» و بعد بی آن که نگاه کند، ورقه را به سمت راست خود روی میز سُر داد. سرهنگ آذری خودنویس طلایی اش را در آورد، و ورقه را با جوهر سبز امضا کرد. نفر بعد حسین خان بود که گفت امضا ندارد، آیا می تواند انگشت بزند؟
سرهنگ آذری گفت: «وقتی امضا نداری به چه حقی با ما می جنگی، مردکه لات؟»
در یک لحظه دست حسین خان بی اختیار به طرف موزرش رفت: «من از خودم دفاع می کنم سرهنگ.»
«تو چوپانی یا جنگ جو؟»
«نه چوپانم، نه جنگ جو، به من می گویند حسین خان.»
«مگر قیم مردمی که…»
«اگر نیستم پس تو را برای چی از مرکز فرستاده اند؟»
«اقای ملکوم لبش را گزید و نیم خیز شد: «سرهنگ عزیز، خواهش می کنم، چه فرقی می کند؟ مهم این است که آقای حسین خان متعهد بشود. انگشت بزن جانم.»…
سرهنگ آذری سرخ شد و از جا جست: «مردکه لات، مگر چقدر سابقه یاغی گری داری؟ تا همین چندسال پیش چوپان مزد بگیر بودی، تفنگ برداشته ای زده ای به کوه، چی خیال کرده ای؟»
«پوستت را می کنم.»
«… می خوری.»
یک تیر اعجاب انگیز شلیک شد… »
“انقطاع تاریخی” که در دوران مشروطیت و پهلوی به وجود آمد، سبب دور انداختن شکل بندی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی گذشته در سال های ۱۳۱۰ شد. طرح هایی که برای تغییر و نوشدن جامعه ایرانی در دولت پهلوی ریخته شده بود، با فروپاشی دولت قانون گذار در سال ۱۳۲۰، در آغاز تولیدشان از بین می روند و تجربه آن ها فراموش می شود و آشفتگی در مفهوم همان چیزی است که از این طرح ها باقی می ماند. (حبیبی، ۱۷۲ و ۱۷۴: ۱۳۷۸) این طرح ها را که در داستان به تاثیرات آن ها اشاره می شود، می توان از نقطه نظر لینچ ارزیابی کرد.
لینچ در کتاب سیمای شهر، ده معیار را برای هر طرح شایسته بر می شمارد: روشنی زمینه عوامل شهر، سادگی در فرم، استمرار در فرم، چیرگی فرم، روشنی نقاط تقاطع، تنوع، عرصه دید، آگاهی بر حرکت، عوامل گروهی زمانی و نام ها و معانی. (لینچ، بیست و دو:۱۳۷۴) این ده معیار که شهرهای مدرن امروزی از نقطه نظر لینچ برای داشتن سیمای بهتر شهری باید آن ها را در طرح های شهرسازی رعایت کنند، معیارهایی هستند که در شهر ایرانی دوره پهلوی دیده نمی شود. عدم رعایت خوانائی بطن شهر با ظاهر آن اصلی ترین مورد در هر طرح شهری است، که در شهرهای ایرانی رعایت نشده اند. این عدم رعایت، همان عاملی است که سبب ایجاد بسیاری نا امنی های ذهنی و مادی در شهر می گردد که در داستان به وفور به آن اشاره می شود. آشفتگی های پس از عدم موفقیت طرح های دولت رضا شاهی بیش از همه بیش ترین ضربه را به ساکنین شهر وارد می کند. نزاع بر سر قدرت در دوران دیکتاتوری از عواملی محسوب می شود که در داستان، مردم شهر از آن آسیب پذیرفتند.
سروان خسروی، در این داستان به عنوان نمادی از نظامی گری و قدرت حاکم، در تلاش است تا به اجرای سیاست هایی شبیه به سیاست های رضاشاهی، امنیت را در شهر برقرار کند، و راه برقراری این امنیت را برپایی داری می داند، که بتوان با آن یاغی ها و غریبه ها و هرکس که خللی در شهر وارد می کند را به دار کشید. که این امر بیش از همه مسبب نا امنی و آشفتگی های ذهنی و مادی در میان مردم می شود.
«خبر رسید که قرار است اسفندیار قشنگ را دار بزنند، هم به خاطر قتل و هم به خاطر این که جسد زنش را در چاه آب وسط حیاط انداخته، و خاک باغچه را ریخته آن تو، بعد دیوانه شده و خودش را به شهربانی معرفی کرده است.»
«چند روز بعد به تلافی اعتراض معلم ها، عده ای به دبیرستان فروغ دانش حمله کردند، شیشه هاش را شکستند، میز و صندلی هاش را خرد کردند و سر راه، کتابخانه اش را هم به آتش کشیدند. بعد به مسئول کتابخانه گفتند اگر جرئت دارد دوباره کتابخانه را علم کند، همین لاطائلات ر ا می خوانند که این جور گه بار می آیند.
ساختمان کتابخانه گل های جاوید درست دیوار به دیوار مدرسه فروغ دانش، تنها کتابخانه عمومی شهر بود که به همت معلم ها و میرزاحسن رئیس و میربکوتن شاعر و عده ای دیگر برپا شده بود و بعد از این حادثه از بین رفت و برای همیشه تعطیل شد. روز بعد افراد حمله کننده شناسایی شدند و با این که همگی به جز سر پاسبان حکمت اظهار ندامت کردند، اما سروان خسروی زیر بار نمی رفت. می گفت: «نخیر، اصلا این طور نیست. مردم از هرج و مرج خسته شده اند، اعتراض می کنند و نمی شود جلوی خشم مردم را گرفت. حریف معلم ها که نمی شوند، کتابخانه شان را آتش می زنند، شاید بدتر هم شد، ما که نمی توانیم جلوی مردم را بگیریم، می توانیم؟»
میرزا حسن در حالی که از شدت عصبانیت سرخ شده بود و می لرزید، داد زد: «این بازی ها دیگر کهنه شده، آقا!»

::

پایان بخش دوم / ادامه دارد…

 

::