جلسۀ بیست و دوم پنجشنبههای پرسش و پاسخ با عنوان «بازتاب زندگی زنان از خلال سینمای مستند» روز ۱۱ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۵ با حضور آزاده بیزارگیتی (پژوهشگر و مستندساز) و به میزبانی زهره دودانگه در صفحۀ رسمی انسانشناسی و فرهنگ برگزار شد. پرسشهایی که خانم بیزارگیتی در این جلسه به آن پاسخ دادند، در قالب ذیل قابل طبقهبندی است:
کوتاه دربارۀ آثار آزاده بیزارگیتی
نوشتههای مرتبط
آزاده بیزارگیتی با اشاره به این نکته شروع کرد که از آغاز فعالیت پژوهشی و سینمایی او دو دهه گذشته است. او خودش را از آخرین نسل انسانهای آرمانگرایی میداند که دربارۀ اضطراب انسان معاصر در جهان امروز پرسشهای جدی دارند. او میگوید: در خلال این پرسشها اگر جایی ظلم و بیعدالتی ببینم، دلم به درد میآید. من هرگاه به اطراف خودم نگاه کردم، دریافتم این بود که جنسیت عاملی برای نابرابری و رنج مضاعف است. در نتیجه هم به صورت تجربی و هم به صورت تخصصی تمرکزم را به زنان و مسائل آنها معطوف کردم؛ تلاش کردم آثاری را خلق کنم که برای زنان روشنگر و رهاییبخش باشد و بدین ترتیب بتوانم برای تغییر جهان کاری کنم.
وی ادامه داد: فارغ از این بحثهای جامعهشناسانه و انسانشناسانه، دغدغهام این بود که چطور در یک ساختار زیباییشناسانه و از دریچۀ سینما به این دغدغه بپردازم. در نتیجه سعی کردم شیوهای از روایت را برگزینم که به واسطهشان کلیشههای مرسوم دربارۀ مسائل زنان را کنار بزنم و از تبعیض علیه آنها پرده بردارم. سعی کردم زن سنتی سینمای ایران را با سوژۀ زن فاعل جایگزین کنم و به تدریج به یک زیباییشناسی فمینیستی برسم که ترمیمکنندۀ انگاشتهای قبلی ما باشد. بر این اساس، با وجود آنکه آثارم موضوعات متفاوتی دارند، اما جوهرۀ آنها به یکدیگر نزدیک است. امیدوارم بتوانم این اهداف را به یک جریان تبدیل کنم و مؤثر باشم.
سینمای زنانه و جنسیت کارگردان
بیزارگیتی در پاسخ به اینکه جنسیت فیلمساز یا کارگردان چه تأثیری بر رویکرد آنها در سینمای زنان دارد، گفت: تاکنون مردان فیلمساز معدودی به مسائل زنان در جامعه پرداختهاند؛ اما به نظرم بیش از جنسیت کارگردان و فیلمساز، نگاه زنانه و دریافت او از شخصیت فیلم یا موضوع آن اهمیت دارد. فیلمساز و هنرمند لازم است که آدم باهوشی باشد تا زوایای مختلف موضوع فیلم خود را ببیند، به لایههای پنهان آن نزدیک شود، با موضوع همدلی داشته باشد و ساختار روایی صحیحی برای آن در نظر بگیرد. برای مثال فیلم زینت یک روز بهخصوص اثر آقای ابراهیم مختاری یا گفتوگو در مه اثر آقای محمدرضا مقدسیان از آثار شایستۀ این حوزه هستند. در مقابل نیز فیلمسازان زن ضرورتا نگاهی زنانه را بازتاب نمیدهند؛ حتی اگر موضوع فیلمهایشان دربارۀ زنان باشد. بنابراین به نظر من زنانی که در جامعه زیسته و رنج زنان را تجربه کردهاند، اگر با دقت و هوشمندی به سوی فیلمسازی بروند، میتوانند اثرگذاری بیشتری داشته باشند؛ اما لزوما این در همۀ موقعیتها درست نیست و نگاه و هوشمندی فیلمساز نقش بیشتری دارد.
مفهوم درد مشترک در آثار آزاده بیزارگیتی
آزاده بیزارگیتی گفت: پرداختن به موضوعات سهلالوصول در فیلمسازی مرا خوشحال نمیکند؛ دوست دارم زمانم را صرف آثاری کنم که بتواند صدایی از مردمی حاشیه را به گوش دیگران برساند. به همین دلیل، من همواره به دوردستترین نقاط سفر کردهام. چنانکه برای سپیدهدمی که بوی لیمو میداد، سه سال را در نقطۀ صفر مرزی گذراندم یا برای اهل آب به جنوب شرقیترین ضلع ایران سفر کردم. دوست داشتم زندگی کسانی را در فیلمهایم بازتاب دهم که کورسوی امید و راهی پیشروی خود ندارند تا صدایشان را به کسی برسانند. این دغدغه همواره همچون باری بر دوش من سنگینی میکرده است. نکتۀ غمانگیز آنجاست که آنها تصور میکردند من میتوانم برایشان کاری انجام دهم. اما من از ابتدا به آنها میگفتم که من هم مثل شما هستم؛ شاید پوشش متفاوتی با شما دارم، اما ما در ذات این درد با یکدیگر مشترک هستیم و من تنها میتوانم مسئلۀ شما را به گوش دیگران برسانم. به نظر من، زمانی که ما از غمی صحبت میکنیم، بهتر است بتوانیم دردی مشترک را بیان کنیم. این حتی دربارۀ فیلمهای شخصی نیز صادق است؛ یک اثر زمانی موثر و ماندگار میشود که از من و دردهای شخصی فراتر برود و لایههای پنهان جامعه را به مخاطب نشان دهد و احساس همدلی او را برانگیزد؛ یعنی مخاطب خودش، امیدها و ترسهایش، را در فیلم ببینند.
تفاوت میان سینمای زنانه و سینما دربارۀ زنان
آزاده بیزارگیتی گفت: من تفکیک خاصی میان این دو نوع سینما نیستم. من قائل به سینمایی مبتنی بر گفتمانهای زنانه و فمینیستی هستم؛ این سینما سعی میکند گفتمانها و انگاشتهای پیش از خود را به چالش بکشد؛ و نقش جدیدی از زنان را بازآفرینی کند. این سینما به آثار پیشین از منظر انتقادی نگاه میکند، سینمایی را به چالش میکشد که نگاهی دراماتیک و اروتیک به زنان دارد و زنان را در موقعیت فرودست قرار میدهد. این سینما با خود پیشنهادات جدیدی برای نگریستن به جامعه دارد.
وی اشاره کرد: در سالهای ۱۹۹۰-۱۹۷۰ جریانی در سینمای جهان به وجود آمد که به این مفاهیم پرداخت و سویههای انتقادی را در سینما گسترش داد. برای مثال میتوان به لورا مالوی، اندیشمند و نظریهپرداز سینما، اشاره کرد که با نوشتهها و فیلمهای خود دربارۀ سینمای زنان بسیار بر من تأثیر گذاشته است. همچنین میتوان به فیلمهای شانتال آکرمن، مارگریت دوراس ، انیس واردا و … اشاره کرد که جریانی را در سینما به وجود آوردند که مبتنی بر گفتمانهای فمینیستی بود و قرار بود انگاشتهای سینمای پیشین را به چالش بکشد و طرحی را در بازنمایی شرایط اجتماعی زنان مطرح کند. این جریان همچنان در حال پیشروی است و نسل جدید همچنان برای آن تلاش میکند.
بازتاب رنج زنان یا کامیابیهای آنها در سینما
آزاده بیزارگیتی به این نکته اشاره کرد که اولویتی میان رنج یا کامیابی وجود ندارد. ما باید همۀ اینها را به صورتی که در جامعه رخ میدهد، ببینیم و در اثر خود بازتاب دهیم. من در سپیدهدمی که بوی لیمو میداد، متوجه شدم که این زنان در روایتهای جنگی حضور ندارند؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم رنجهایشان را ببینم، به دردها و آرزوهایشان نزدیک شوم، همدل و همدردشان شوم و بتوانم این دردها و آرزوها را ترسیم کنم. در نیمۀ پنهان ماه نیز چنین رویکردی داشتم. زیرا به نظرم تاریخ به شکل مردانه و ناعادلانهای نوشته شده و من با رویکردی فوکویی قصد داشتم به تاریخنگاری نوینی دست بزنم. در اهل آب نیز چنین رویکردی را در جایگاه یک مشاهدهگر برگزیدم. در دختران نجار به نظرم رسید که ما باید با کنشگری این زنان نیز مواجه شویم و بلندپروازیهایشان را به رسمیت بشناسیم.
او همچنین این نکته را افزود: در شرایط امروز جهان که همه به نوعی در نومیدی به سر میبریم، شاید لازم باشد با افراد الهامبخشی که در شرایط دشوار ایستادگی کرده و غمها را به کارهای بزرگ تبدیل کردهاند (اشاره به توران میرهادی) بیشتر مواجه شویم و در فیلمهایمان توانایی مواجهۀ آنها با رنج، و کارهای الهامبخش و تأثیرگذارشان را روایت کنیم.
تفاوت سینمای داستانی و مستند در بازتاب دادن زندگی زنان
بیزارگیتی در بارۀ تفاوت میان سینمای داستانی و مستند گفت: هدف من آن است که تبعیض علیه زنان را از خلال نگاه زیباییشناسانۀ خود ترسیم کنم و این اولویت من است. بنابراین فکر میکنم برای من تفاوت معناداری میان این دو فرم از سینما وجود ندارد. در هردو سینما ساختن آثار جدی و تأثیرگذار بسیار سخت است. اما برای من عناصر اولیۀ این دو سینما یکی است که در جستجوی آن هستم. برای مثال عاملیت زنان، افشاگری ایدئولوژیهای تبعیض آمیز و … اصول و جوهرۀ مشترکی است که چه در سینمایی روایی و چه در سینمای مستند دنبال میکنم. تفاوت میان سینمای مستند و داستانی تنها قالب آنهاست.
فیلم نیمۀ پنهان ماه: زنان در جنبش مشروطه
بیزارگیتی دربارۀ تاریخنگاری مدرن با استناد به دیدگاه میشل فوکو گفت: تاریخ همواره به دست حاکمان نوشته شده است؛ کسی باید باشد که تاریخ را مورد بازنگری قرار دهد و تاریخ افراد گمنام را بنویسد. بخش مهمی از افراد گمنام در تاریخ زنان هستند. وی گفت: مسئلۀ اصلی فیلم این است که زنان در جنبش مشروطه حضور داشتند. شما وقتی کتابهای تاریخی و ادبی مشروطه را میخوانید، حضور زنان را در لابلای سطور آنها مییابید. اینجاست که باید شمّ تاریخنگارانه و حساسیت ویژۀ زنانه را برای گردآوری و کنارهم گذاشتن این دادهها داشت و به مضمون جدیدی رسید. این مضمون به دلیل پراکندگی این دادهها تا کنون مورد توجه نبوده است. امروز تاریخنگاری زنان در جهان به یک رشته پژوهشی جدی تبدیل شده و هدف آن است که حضور نامرئی زنان را در تاریخ مردانه مرئی کنند.
فیلم مستند: اثر هنری یا اثر علمی-پژوهشی
بیزارگیتی گفت: سینمای مستند در پژوهش ریشه دارد. برای آنکه اثر معتبری را بیافرینیم و به موضوع اشراف داشته باشیم، نیازمند پژوهش در موضوع هستیم. من تا به اکثرکتابها و فیلمهای موجود دربارۀ موضوع فیلم خودم رجوع نکنم، فیلمسازی نمیکنم. بههمینترتیب آثار من بیشتر در دانشگاه و فضاهای آکادمیک نمایش داده شده است. اما به هر ترتیب سینمای مستند نیز روایت خاص خود و در نتیجه زیباییشناسی خاص خود را دارد. هر اثری که من خلق میکنم با بیان شخصی من روایت میشود. بنابراین سینمای مستند هم بنیان پژوهشی و هم بنیان هنری دارد.
سینمای مستند زنانه و اتهام مبالغه
آزاده بیزارگیتی گفت: من سعی میکنم رنجها و شادیهای آدمها را با ظرافت و به شیوهای صلحجویانه نشان دهم؛ به همین دلیل، بیشتر مواقع تماشاگر با شخصیت فیلم من احساس همدلی میکند. اما ما مجموعاً در معرض چنین نقدهایی قرار داریم. به نظر من در سراسر جهان مسئلۀ زن تحریف شده است و دربارۀ آن کجفهمی وجود دارد. با وجود آنکه من تلاش میکنم به شیوۀ صلحجویانهای مسائل را در فیلمهایم طرح کنم، اما کسی که در جستجوی دانستن نباشد، چنین واکنشهایی را بروز میدهد.
وی همچنین ادامه داد: من فکر میکنم ما فارغ از سوژه و شخصیتهای فیلم خود نیستیم و همان دردها را تجربه میکنیم. برای مثال طرح فیلم نیمۀ پنهان ماه به سختی پذیرفته شد و من برای ساخت و حتی نمایش آن با موانع و دشواریهای زیادی روبهرو شدم. در فیلم دختران نجار نیز میبینید که دختران فیلم به دنبال مجوز شغلی برای کارگاه نجاری خود هستند. برای این فیلم نیز به مدت سه سال دشواریهای زیادی متحمل شدیم، اما سرانجام مجوز نمایش آن در داخل کشور داده نشد. بنابراین میتوان گفت ما نیز در سایۀ همان محدودیتهایی فیلم میسازیم که شخصیتهای فیلمهای ما با آن مواجه هستند.
تبعیض علیه زنان: مرز رسمی یا مرز فرهنگی
از آزاده بیزارگیتی سوالی با این مضمون پرسیده شد: موانعی که در برابر دختران نجار برای اخذ مجوز کارگاه نجاری قرار دارد، ناشی از مرزهای فرهنگی است یا ساختار رسمی و قانونی؟ وی پاسخ داد: ما همانقدر که در حاکمیت خود دچار بدفهمی هستیم، در بخشهای افراطی سنت و فرهنگ خود نیز با آن مواجه هستیم. بنابراین گاهی جامعه خود پیش از قانون در برابر ما مانعسازی میکند. با وجود این، قوانین باید به گونهای تدوین شود که امنیت لازم برای گفتگو، فهم یکدیگر و پذیرش صلحآمیز تکثر به وجود آید؛ اما تاکنون چنین فضایی ایجاد نشده است. بنابراین به نظر من ما هردو مرز یاد شده را داریم، یعنی هم ساختار حاکمیت و هم سنتهای افراطی ما در ایجاد این وضع محدودکننده و بازدارنده دخیل هستند.
جایگاه زنان اقوام در سینمای مستند ایران و آثار آزاده بیزارگیتی
آزاده بیزارگیتی یکی از ویژگیهای مثبت حرفۀ خود را سفر به نقاط مختلف ایران و تعامل با اقوام عنوان کرد و البته اشاره کرد که انجام این سفرها و پرداختن به موضوعات اقوام کار دشواری است. وی همچنین افزود: بازنمایی زنان اقوام در سینمای مستند ایران چندان گسترده نبوده است. وی اشاره کرد که فیلمهایی دربارۀ فرهنگ اقوام وجود دارد، اما آثاری که بتواند به دنیای درون زنان اقوام نزدیک شود، بسیار اندک است.
وی گفت دربارۀ آثار خود گفت: نزدیک شدن به زنان اقوام برای من بسیار جذاب بوده است. نحوۀ ارتباط گرفتن با آنها با روششناسیهای میدانی موجود در کتابها متفاوت است. من این زنان را سوژۀ فیلمهایم نمیدانم، آنها را شخصیتهایی میدانم که به واسطۀ آنها میخواهم بخشی از فرهنگ سرزمینم را بازنمایی کنم. وی ادامه داد: من تاکنون دربارۀ موضوعاتی فیلم ساختهام که دغدغۀ شخصیام بوده است. وقتی با چنین رویکرد و اعتقادی به ساختن فیلم میپردازم، آن شخصیتها به من اعتماد میکنند و مرا به دنیای درون خود را میدهند. این زیباترین و پرشورترین احساسی است که در کارم دریافت کردهام.
بیزارگیتی در ادامه به تجربۀ خود در فیلم سپیدهدمی که بوی لیمو میداد اشاره کرد و گفت: در این منطقه زنی به نام خاله عایشه بود که لبنیات ممتازی درست میکرد. او فارسی بلد نبود و من کردی بلد نیستم. اما ما ماهها با یکدیگر صحبت میکردیم و ارتباط صمیمانه و صادقانهای میان ما شکل گرفت. این ارتباط برابر و صمیمانه، احترام متقابل و زیستن با شخصیتهاست که موجب میشود آنها مرا در میان خود بپذیرند و در برابر دوربین قرار گیرند و از خودشان بگویند. آنها باور کردند که هدف من صرفاً ساختن یک فیلم و فرستادن آن به جشنواره نیست. هدف من نشان دادن عواقب جنگ به صاحبان قدرت و جامعه بود. نکتۀ بعدی دربارۀ کار من این است که من به این مردمان قولی نمیدهم. اما فیلمسازانی هستند که با دادن وعدههای واهی مردم را به مقابل دوربین خود میآورند.
جمعبندی
آزاده بیزارگیتی در پایان گفت: مستندسازی کار دشواری است و حاصل نوعی عشق و جنون است. مستندساز عمری را برای برقراری عدالت میگذارد، اما خود سهمی از آن ندارد. او میخواهد آثار رهاییبخش و روشنگرانهای را به امید بهبود اوضاع جهان بسازد. وی از مخاطبان خواست که به دیدنشدن آثار مستند کمک کنند تا به واسطۀ آنها آگاهیبخشی شود. وی از آنها خواست که نکتهسنجی و دقت مستندسازان را برخاسته از احساس و دلسوزی آنها بدانند و با واژههایی مانند سیاهنمایی آثار آنها را خطاب نکنند. وی گفت: هرقدر سفرۀ ما برای نمایش آثار مستند گستردهتر شود، جامعۀ آگاهتر و مسئولتری خواهیم داشت.
لینک برنامه در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CW-yth2MMQI/?utm_source=ig_web_copy_link