جسیکا کریستی برگردان رضا اسکندری
sapaincas
نوشتههای مرتبط
مانکو کاپاک نخستین نفر از سیزده حکمران اینکا بود که پیش از ورود اسپانیاییها در سال ۱۵۳۲ بر این تمدن حکومت کردند؛ این سیزده حاکم (که ساپا اینکا Sapa Inca و گاه صرفا اینکا) نامیده میشدند، سه حکمرانی را که در قرن شانزدهم و پس از آشنایی اینکاها با اسپانیاییها فرمانروایی میکردند نیز شامل میشود. واژهی کاپاک که در زبان کهچوآ به معنی «اصیلزاده» یا «فردی با جایگاه بلندمرتبه» است، بعدها توسط بسیاری از حکمرانان و خاندانهای شاهی نیز مورد استفاده قرار گرفت تا نشانگر قرابت آن خانوادهها با تبار سلطنتی مانکو کاپاک و اخلاف ان باشد. فرض بر این بود که خاندان مانکو کاپاک فرزندان خورشید هستند و بر نسبت و پیوندشان با سنگ مقدس آفرینش تاکید میشد. تاریخ حکمرانان اینکا را میتوان در پارههای زندگینامهای و برخی از یادداشتهای برجا مانده از تذکرهنویسان اسپانیایی یافت. مانکو کاپاک و پیروان او نخستین کسانی بودند که در جایی که بعدتر کوسکو نام گرفت و پایتخت امپراطوری شد ساکن شدند. در زمان رسیدن آنان به این اراضی، به جای شهر کوسکو که در آینده ساخته میشد، قریهای به نام آکاماما (Acamama) وجود داشت که ساکنان آن، به ساخت سفالهای کیلکه معروف بودند. این آبادی از چهار بخش تشکیل شده بود: کینتی کانچا (Quinti Cancha) یا منطقهی مرغ مقلد؛ چومبی کانچا (Chumbi Canche) یا منطقهی مرغ جولا؛ سایری کانچا (Sairi Cancha) یا منطقهی تنباکو؛ و یارامبوی کانچا (Yarambuy Cancha) که احتمالا منطقهای ترکیبی با ساکنانی از مردمان متکلم به زبان آیمارا (Aymara) و کهچوآ بوده است (آیمارا زبانی است بومی است که مردمان جنوب آند و خصوصا بولیوی به آن زبان تکلم میکنند). همچنین آکاماما به دو قسمت علیا (Hanan) و سفلی (Hurin) تقسیم میشده است. بر این اساس میتوان گفت تقسیمبندیهای فضایی دو و چهار بخشی، که بعدها اینکاها در ساخت پایتخت و نیز سازماندهی به تشکیلات دولتیشان از آن بهره گرفتند، در آبادیهای پیش از اینکاها نیز وجود داشته است. مفاهیم انتظام چهاربخشی و تقابلها و مکملهای دوتایی مولفههایی از اندیشهی پان-آندی هستند که اینکاها در راستای اهداف خود آنها را پذیرفتند و دستکاری کردند.
هیچ توافقی پیرامون این مساله وجود ندارد که آیا هفت حکمران اول اینکا شخصیتهایی حقیقی هستند یا صرفا موجوداتی اساطیری. تاریخنگاری مضبوط توسط تذکرهنویسان اسپانیایی با سوابق باستانشناختی تطابق ندارد. نام حکمرانان به این قرار ثبت شده است: سینچی روکا (Sinchi Roca) پسر مانکو کاپاک و دومین فرمانروا، که پس از او به ترتیب یوکه یوپانکی (Lloque Yupanqui)، مایتا کاپاک (Mayta Capac)، کاپاک یوپانکی (Capac Yupanqui)، اینکا روکا (Inca Roca) و یائوار اواکاک (Yahuar Huacac) به قدرت رسیدند. از زمان آغاز سلطنت هشتمین فرمانروا، بیراکوچا اینکا (Viracocha Inca) است که دادههای تاریخی گستردهتر میشوند. بسیاری از اطلاعات مرتبط با بیراکوچا بر فتوحات نظامی او متمرکز شده است؛ در واقع این احتمال وجود دارد که بیراکوچا نخستین فرمانروایی بوده باشد که راهبردهای نظامی اینکاها را از چپاول دشمنان و اتحاد با دوستان به سیاست گسترش و تسخیر اراضی متمایل ساخت.
در ادبیات بسیار از جنگهای بدنام و منحوس موسوم به چانکا (Chanca) سخن گفته شده است. چانکاها گروه دیگری از تیولداران بودند که سودای گسترش اراضیشان را در سر میپروراندند، اما سیاستهای توسعهطلبانهشان سرانجام به جنگی میان آنان و اینکاها انجامید. ارتش چانکا به مراتب بزرگتر از ارتش اینکا بود و این امر بیراکوچا را واداشت تا از کوسکو فرار کند و راهی اراضیاش در کاکیا زاکیکساگوانا (Caquia Xaquixaguana) شود (که از آن پس جوچوی کسکو Juchuy Qosqo نامیده شد). پسر و ولیعهدش اینکا اورکن (Inca Urcon) و بیشتر بزرگان و نخبگان اینکا نیز در این فرار به او پیوستند. اما دیگر پسر او اینکا یوپانکی (Inca Yupanqui) ترجیح داد تا همراه با مردان وفادار و متعهدش در شهر بماند. آنان همقسم شدند که یا از شهر دفاع کنند یا در راه دفاع از شهر کشته شوند.
شب پیش از نبرد، اینکا یوپانکی برای طلب کمک به درگاه خداوند آفریننده متوسل شد و در خواب، خدایش را دید که به او وعدهی نیروهای بیشتر و پیروزی را میداد. همینطور هم شد: در طول جنگ تعداد نیروهای اینکا به طرزی جادویی افزایش یافت، چرا که سنگها تبدیل به سرباز شدند و حملهی چانکاها را دفع کردند. بر اساس روایات مفصلی که از این نبرد در تذکرههای اسپانیایی ثبت و ضبط شده، باستانشناسانی که بر تپههای غرب کوسکو مشغول به کارند بر این باورند که احتمالا میدان این نبرد را که در سال ۱۴۳۸ روی داده کشف کردهاند.
از پی این پیروزی به یاد ماندنی، عصری از تنش و برخورد میان اینکا یوپانکی و پدرش که هنوز در کاکیا زاکیکساگوانا مانده بود آغاز شد. اما در نهایت بیراکوچا به کوسکو بازگشت و او را با لقب «پاچاکوتی یینگا یوپانکی کاپاک ییندیچوری» (Pachacuti Ynga Yupanqui Capac Ynchiduri) به معنی «تغییردهندهی زمان، شاه یوپانکی، فرزند خورشید» جانشین خود ساخت. پاچاکوتی اینکا یوپانکی نیز در نهایت پدر خود را به خاطر تمام درگیریها و تنشها، از جمله تلاش ناموفقی که برای ترور اینکا یوپانکی به خرج داده بود، بخشید و از آن پس، تا زمان مرگ بیراکوچا، در تمام جشنها و مناسبتها در کنار یکدیگر ظاهر شدند.
هرچند داستانهایی نظیر داستان جنگ چانکا، علیرغم آنکه حاصل اندیشهی استعماری تذکرهنویسان اسپانیایی هستند، از محبوبیت بسیاری نزد مردمان این منطقه برخوردارند، اما کاوشهای سیستماتیک باستانشناختی در اراضی و نواحی پیرامون کوسکو نشانگر آن است که دولت اینکا بر اثر پیروزی در جنگهای چانکا شکل نگرفته است. بلکه دولت و رشد امپراطوری اینکا محصول فرآیندهای طولانیمدت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که جنگهای متعدد با گروههای قومی مختلف و نیز راهبردهای مسالمتآمیزتر دیگری (نظیر ازدواج میان تبارهای شاهی) را نیز شامل میشده است.
تاریخ حکمرانی پاچاکوتی اینکا یوپانکی در میانهی قرن پانزدهم برآورد شده است. او نشان داد که عنوان و لقبش را بیهوده به دست نیاورده است، چرا که در دوران حکمرانی اوست که دولت نوپدید اینکا به یک امپراطوری مبدل میشود. او همچنین کوسکو را به طریقی از نو طراحی کرد که نشانهای مادی از بلندپروازیهای امپراطوریاش باشد.
طبیعتا شهرها و آبادیهای اینکا خیلی زود به فراسوی شهر کوسکو کشیده شد. گرداگرد شهر کوسکو را سازههای معمارانهی پراکندهای در بر گرفت. این بناها اراضی سلطنتی متعلق به خودِ شاهان بودند که عمدتا در درهی اورومبابا (Urubaba) پراکنده شده بودند. این دره اراضی حاصلخیزی را در بر میگرفت که بخش عمدهای از مایحتاج زراعی مردم کوسکو را تامین میکرد. امروز میدانیم که ساختگاههای شناختهشدهتر اینکا در کنارهی رود اورومبابا، از جمله پیساک (Pisac)، اویانتایتامبو (Ollantaytambu) و ماچوپیچو (Machu Picchu) از اراضی سلطنتی مختص به پاچاکوتی بودهاند. این اراضی سلطنتی مجموعههای چندمنظورهای بودند که توسط خادمان فرمانروا اداره میشدند. در این اراضی، زمینهای پلکانی به زیر کشت رفته، ساختمانهای انبار، معابد و قصرهای خارج از شهری را شامل میشد که حاکم و درباریانش برای آنکه از اوقات فراغت خود در نزدیکی و قرابت تمام با طبیعت لذت ببرند از آنها بهره میجستند. هیچ شکل واحدی در معماری این اراضی سلطنتی وجود نداشت و هر کدام از آنها گفتمانی خاص را از ترکیب بلندپروازیهای صاحب عالیمقام خود و دورنمای طبیعی منطقه به وجود میآورد.
فرمانروایان اینکا اراضی سلطنتی متعددی میساختند و این امر تا اندازهای به دلیل شکل توزیع ارث نزد اینکاها بود. زمانی که یک حاکم میمرد، بزرگترین پسرش عالیترین منصب را به دست میآورد، اما تمام داراییهای مادی او به دیگر اعضای تبار درگذشته میرسید که باید از داراییهای او صیانت و از مومیایی جنازهاش محافظت میکردند. حکمران جدید هم میبایست اراضی جدید به دست بیاورد –فتح کند- و قصرهای نو بسازد. بدینترتیب، خواستنیترین اراضی، مانند زمینهای درهی اورومبابا، خیلی زود اشغال شدند. گفته میشود اوآسکار (Huascar)، دوازدهمین حکمران اینکا، بیاندازه از دست مردهها ناراضی بود چرا که مالک بهترین زمینها بودند؛ زمینهایی که بیشتر حقِ زندهها بود.
از منظر فتوحات نظامی، پاچاکوتی و پسرش، توپا اینکا یوپانکی (Topa Inca Yupanqui)، آنقدر کشورگشایی کردند که کوسکو در مرکز قلمرویی شامل بیشتر اراضی اکوادور امروزی در شمال، و نواحی جنوبی بولیوی در جنوب قرار گرفت. با این همه، نوارهایی از ساحل مرکزی و جنوبی هنوز به خاک امپراطوری اینکا ضمیمه نشده بود. جانشینان پاچاکوتی تمرکز سلفشان را بر کشورگشایی ادامه دادند. توپا اینکا یوپانکی در ۱۴۷۱ به تخت نشست و کشورگشایی تمامعیار بود. او اراضی گستردهای را در شرق و در نواحی جنگلی فرودست به خاک اینکا افزود. همچنین در جنوب شرقی و جنوب تا فراسوی شهر سانتیاگوی امروزی در کشور شیلی و شمالغربی آرژانتین پیش رفت. در شمال هم توپا اینکا کیتو را فتح کرد و در ساحل مرکزی، منطقهای را به خاک امپراطوری افزود که امروزه شهر لیما در آن قرار دارد. شناختهشدهترین اراضی سلطنتی او در چینچرو (Chinchero) بود که در اراضی مرتفع حدفاصل کوسکو و درهی اورومبابا قرار داشت.
اوآینا کاپاک (Huayna Capac)، در ۱۴۹۳ جانشین توپا اینکا شد. گفته میشود که او برای فتوحات نظامی و سازماندهی مدیریتی امپراطوری به یک اندازه اهمیت میداد. در حالی که بخش عمدهای از اردوکشیهای نظامی او صرف صیانت از مرزها میشد، اما در شمال از کیتو فراتر رفت و در جنوبشرقی نیز به آن سوی ساماییپاتا (Samaipata) رسید؛ ساختگاهی که به دلیل بیشترین تعداد سنگهای حجاریشدهی اینکا شهرت یافته است. بدینترتیب امپراطوری اینکا تحت فرمانروایی اوآینا کاپاک به بیشترین حد گستردگی سرزمینی خود رسید. او شهر تومیپامپا (Tumipampa) در اکوادور را به پایتخت دوم امپراطوری مبدل ساخت و تمرکز سیاسی و نظامی امپراطوری را به آن منطقه منتقل کرد. در زمانی که اوآینا کاپاک در شمال مشغول کشورگشایی بود، موجی از یک بیماری همهگیر به راه افتاد و امپراطور در حوالی سال ۱۵۲۷ از این بیماری درگذشت. جانشین تعیینشدهی او، نینان کویوچی (Ninan Cuyochi) نیز سرنوشت مشابهی یافت و جنگ بر سر جانشینی اوآینا کوپاک به راه افتاد.
پس از مرگ امپراطور و ولیعهد، اوآسکار و آتائوالپا (Atahualpa)، دو شاهزاده از مادران مختلف، درگیر جنگ داخلی تلخی بر سر تاج و تخت شدند؛ این نبرد پرهزینه و پرتلفات درست تا زمان رسیدن اسپانیاییها در سال ۱۵۳۲ ادامه داشت. ابتدا این اوآسکار بود که با رضایت اشراف و درباریان در کوسکو به تخت نشست. برادر ناتنی او آتائوالپا احتمالا حکمرانی او را در آغاز پذیرفته بود. اما به هر روی، پس از آنکه اوآسکار چندین نفر از فرستادگان و گماشتگان آتائوالپا را کشت، او نیز از پایگاه قدرت خود در شمال، یعنی اکوادور کنونی، که ارتش اینکا هم در آنجا مستقر شده بود، علیه حکومت شورید. اوآسکار پاسخ او را با اقدام نظامی داد. برای سالها جنگهای خونینی در جریان بود که جان هزاران نفر را گرفت و قدرت اینکاها را در طلیعهی ورود اسپانیاییها به قاره کاهش داد. در نهایت، اوآسکار اسیر شد و آتائوالپا پیروز از جنگ بیرون آمد. کارگزاران آتائوالپا، اوآسکار را به کوسکو آوردند و در آنجا مجبورش کردند تا شاهد اعدام بیشتر اعضای خانواده و نزدیکانش باشد.
زمانی که خبر ورود بیگانگانی غریب به منطقهی تومبس (Tumbes) واقع در ساحل شمالی به آتائوالپا رسید، او هنوز در کاخامارکا (Cajamarca) در انتظار رسیدن اوآسکار در بند بود. نیروی کوچک اسپانیاییها به رهبری فرانسیسکو پیسارو (Francisco Pizarro) به سرعت از آند عبور کرد و در پانزدهم نوامبر ۱۵۳۲ به کاخامارکا رسید. آنجا و در حملهای غافلگیرکننده، آتائوالپا به اسارت در آمد. امپراطور اسیر، در پاسخ به این حمله پیشنهاد داد تا با فدیهای کلان از اشیاء طلا آزادی خود را بخرد. هشت ماه بعد، زمانی که این فدیه پرداخت شد، آتائوالپا به اتهام خیانت محاکمه و اعدام شد.
اسپانیاییها سپس به کوسکو لشکر کشیدند و بدون مقاومت، در پانزدهم نوامبر ۱۵۳۳ به این شهر پای گذاشتند. پیسارو بیشتر قصرها و دیگر ساختمانهای کوسکو را به همراهان خود بخشید و ارتش او به تاراج ثروت کوسکو پرداختند. ارزشمندترین گنجینهها در کوریکانچا (Coricancha)، معبد خورشید به دست آمد که علیرغم فریاد اعتراض کاهنانش به تاراج رفت. در دسامبر ۱۵۳۳، بر اساس یک قاعدهی مناسبتی سنتی، مانکو اینکا (Manco Inca) به عنوان فرمانروای جدید اینکا به تخت نشست. مانکو اینکا، یکی دیگر از فرزندان اوآینا کاپاک، از قتل عامی که سربازان آتائوالپا به راه انداخته بودند گریخته بود. پیسارو بر این باور بود که مانکو عروسک دستنشاندهی مطیعی خواهد بود و پیسارو خواهد توانست در مقام عروسکگردان، خود به حکومت بپردازد.
اما مانکو اینکا بلندپروازتر از این بود. او از کوسکو گریخت، ارتشی گرد آورد و به رهبر جنبش مقاومت بدل شد. در ۱۵۳۶، قوای او کوسکو را محاصره کرد و از ساحل به شهر نوبنیاد سیوداد دِ لُس رِیِس (Ciudad de los Reyes) یا لیمای امروز یورش برد. هدف مانکو بیرون راندن نیروهای اسپانیایی از کل منطقهی آند بود. در طول محاصره تعداد اسپانیاییها به مراتب کمتر بود و در ساکسایاوامان (Sacsayhuaman)، ارگی مستحکم در بالادست کوسکو سنگربندی کرده بودند. اما در پایان اسپانیاییها و متحدان بومیشان پایتخت را حفظ کردند و حمله به سیوداد د لس ریس نیز با شکست روبهرو شد. با این همه، نیروی مقاومت تسلیم نشد، بلکه به نیرویی زیرزمینی تغییر شکل داد که در جنگلهای اراضی پاییندست مستقر شده بود. مانکو اینکا پس از نخستین فرار از کوسکو، شهر بیلکابامبا (Vilcabamba) را به عنوان پایتخت جدید خود تاسیس کرد. در ۳۶ سال پس از آن، اینکاها حکومت مستیل بیلکابامبا را حفظ کردند و در آن به زندگی آزادانه، تدارک نقشههایی برای بازپسگیری اراضیشان و اردوکشیهایی برای جنگ با اشغالگران پرداختند. در این دوران، بیلکابامبا سه فرمانروای مختلف به خود دید: تیتو کوسی (Titu Cusi) جایگزین مانکو اینکا شد و توپاک آمارو (Tupac Amaru) نیز جای تیتو کوسی را گرفت. بیلکابامبا ساختگاه باستانشناختی بزرگی است که در مجاورت روستای امروزی اسپیریتو پامپا (Espiritu Pampa) در کشور پرو قرار دارد. پژوهشهای ادامهدار باستانشناختی حکایت از آن دارد که مانکو اینکا بسیاری از مولفههای معماری و مجسمهسازی مرسوم در کوسکو را در ساخت این شهر به خدمت گرفته بود.
اسپانیاییها که شدیدا از حضور این نیروی مقاومت آزرده بودند، کارزارهای متعددی را در جنگل به راه انداختند تا شورشیان را وادار به تسلیم کنند؛ اما تمام این تلاشها ناکام ماند. سرانجام در ۱۵۷۲، نائبالسلطنه فرانسیسکو دِ تولدو (Francisco de Toledo) خود رهبری اردوی نظامی را برعهده گرفت و بیلکابامبا را تسخیر کرد. توپاک آمارو، آخرین حکمران اینکا به کوسکو برده و در آنجا به مرگ محکوم شد. استقرار یک دولت باثبات اسپانیایی، فرآیندی کند و بطئی بود. نخستین دههها متاثر از جنگهای داخلی میان فاتحان اسپانیایی بود. بیماریهای واگیردار اروپاییان نیز به کشتار بومیان میانجامید. برآوردها حکایت از آن دارند که در چهاردههی نخست اشغال، جمعیت بومیان به نصف رسید. از دههی ۱۵۵۰، پادشاهی اسپانیا مجموعهای از نائبالسلطنهها را در پرو به روی کار آورد تا نظم و نظام مدیریتی خود را در این منطقه استوار سازد.