میهندوست، م.، ۱۳۸۹، اُوسنههای چند موضوعی و درنگی در اصطلاح مکر زن، تهران : نشر گل آذین
در لابه لای اوراق اوسنههای این کتاب آنجا که به همسر مرد شکاری برمیخوریم که پا میفشارد: مرغ یک پا دارد، آنجا که زن سلیمان، پیرزن نخ ریس و نصیحت جغد با هم پیوند مییابند، خالهی دو شاهزاده دچار رشک میشود، دختر سلطان، مزد معمار و بنّاست و جادوی عفریتهای که راهگشا میشود، همسر سرپرست کاروان که میتوان او را به رفیقی بخشید، مادر پتیارهی گلخان که نخستین آموزگارش در دزدی بود، پیرزن حلیم فروش، ماری که چوپان را شیفتهی خود ساخته بود، دخترانی که نامشان نوعاً «دختر» است و اغلب دختر پادشاهاند بی هیچ توضیح بیشتر که پاداشهاییاند برای آنانکه خوشخدمتیها یا رندیهایشان خوشایند شاه است، آنجا که زنان بدون داشتن قدمی تأثیرگذار، در قصه محو میشوند یا آنجا که چارهجویی، نیرنگ یا گاه حیلهی زنان گره از کار میگشاید و دالان محوری داستان را بنا میکنند؛ همگی چه وجه اصلی و روند غالب باشد چه رخدادهای حاشیهایتر اوسنه، رنگ و گذری از «مکر زن» را بیان داشتهاست.
نوشتههای مرتبط
اُوسنه (افسانه)های این کتاب برگرفته از سخنان اهالی خراسان (بهویژه روستاهای مشهد)، اغلب از زبان افراد غیر تحصیلکرده برآمده و در سال ۱۳۵۳ گردآوری شدهاست۲۴ اوسنه در این کتاب وجود دارد که با شباهتها و تفاوتهایی در کنار هم قرار دارند، زبان روایی آنها ساده است و چنانکه نویسنده میگوید در پی بررسی یک وجه در این داستانهاست، گرچه دارای مضامین مختلف دیگری نیز هستند.
«هم از این روی عنوان چند موضوعی و گزینهی آن، میزان و معیار غالب همهی خویشکاریهای یک اوسانه نیست، و گرچه در برخی از آنها بر موضوع انگشت گذاشتهشده، همان پیام و خواستهی راوی به جهت نقل است، اما چه بسیار که در همین اوسنهها موضوع و مطلب همردیف دیگری هم هست، که وجه به طرح خویشکاری موضوع میکند!
برای نمونه به دو اوسنهی «بهزاد» و «سرزمین خارهای سرخ» رد میدهم که در خویشکاری چند وجه مینمایند، اما من روی فساد و طمع درباری و نیز مبارزهی طبقاتی، پیام اوسانه را واگو میکنم، بیآنکه به رموز و وجوه این دو اوسانه و خوانش موضوعاتشان نکتهای گفته، و یا پندارهای بافته باشم! که این نیز به جهتی چند شامل بر همهی اوسانههای این دفتر شدهاست. و چنانکه گفتم تنها در «مکر زن!» برداشتی چند ارائه دادهام، که آن نیز گرچه در پنج گفتار، مطالبی گفتهآمده، اما تنفس نوشتاری کوتاهی بیش از عناصر باور داشتهای روا، و ناروا نسبت به مطلب نیست!»
این کتاب ۲۲۸ صفحهای شامل دو بخش است. بخش نخست مقدمهی نویسنده، دوپیوست و پنج گفتار است که حدود ۶۰ صفحه را در بر گرفتهاست. این بخش از کتاب دارای نثری نسبتاً پر تکلف و واژگانی کم کاربرد است که شیوهی نگارش خاص نویسنده را میرساند. در این قسمت دربارهی اصطلاح «مکر زن»، ریشهی اوسانههای کتاب، تحلیل بازنمایی دو مفهوم «زن خوب» و «زن بد» در تاریخ ذهن و زبان ایرانی: زنی که در خانه و مطیع امر شوهر است، «مادینهی مرد زا» است و زیادهخواه نیست؛ در برابر زنی که چندان به قالبهای زندگی زناشویی پایبند نیست، خواستهای غیر معمول دارد و مکر و حیلهاش فراوان است؛ صحبت میشود.
از هزار افسان و شهرزاد اوسانهگوی و عیاریهای دلیلهی محتاله نیز سخن به میان میآید و با نگاهی به اسطورهی «جهیکا» (روسپی)؛ سعی دارد کهنترین نشانههای زن ستیزی و زن ناباوری را در لایههای زیرین اندیشه، اسطوره، باورهای مذهبی، آیینها و افسانهها بیابد تا بتواند پیوند آن با باورهای عموم مردم و فرهنگ عامه دربارهی مکر زن را بجوید. در این تحلیل «شهرزادِ راهدان به تعبیری نمادِ دئنای مزدایی است، و چارهجویِ عرصهی خونباری است، که از سوی شهریاری ضدزن شده ایجاد گردیدهاست.»، «در هزار و یکشب، اعتقاد به قضا و قدر و بختباوری به تکرار در محاوره و گفتوگوها دیده میشود، اما با این همه، و دست آخر آنکه شهرزاد تقدیرستیز رهایی بخش، نمادی مینماید که شایستهی همان عنوانهای «شفیع» و «میانجی» و دئنای مزدایی است!» و در مقابل جهیکا (جهی) قرار دارد که «تنها جهی توانستهاست کیومرث مرد پرهیزکار را به تباهی کشد». در این میان نگاه به تغییرات حکومت، اختلافات طبقاتی و نقش تولید کنندگی اقتصادی در ارتباط با جایگاه زن نیز به چشم میخورد.
«آیا ساختاری که به تدریج از قدرت متمرکز مردسالاری در دولت و دین، و مذهب به جهت انحراف از گفتارِ درستِ بزرگان، وضعیت زن را به جنس دوم و چندم در بیشتر شئون اجرایی مبدل کرده بودهاست، و در تقابل بالایی و پایینی، بالا به انحراف کشیده شده، و به سبب حفظ پایههای قدرت مردسالارانه، و تمرکز، مردباوری را پناه استبداد شرقی، و راندن نیمی از نیروی کار به حاشیه قرار داده و زن را از تاب و توان تولید به همان اندازه که حقش بوده محروم کرده، و آهسته آهسته دستچین نموده، و زیبایش را به حرمسرا روانه داشته، و بسیار دیگر را کنیز کرده و پسر زایانده، رد شناختهشدهی مؤثرتری را میتوان سراغ گرفت؟!»
در بخش دوم کتاب نیز اوسنهها جای دارند که زبان ساده و بیانی روان دارند. این داستانها کوتاهاند و از ۱۵ صفحه فراتر نمیروند. از زبان سوم شخص راوی بیان شدهاند و دربرگیرندهی نقل قولهای بسیارند. در این اوسنهها، عناصر خارقالعاده مانند: جادوگر، دیو، پری، ورد، غولًمرد، حیوانات سخنگو، مشکلگشاییهای غیبی، تناسخ از انسان به حیوان (و بالعکس) و… به چشم میخورد.
تصویر روی جلد اما، نقشی از مجلس زلیخاست که گویا برای موجه ساختن نیرنگ خود ترتیب دادهاست . نیرنگی برای موجهساختن نیرنگی دیگر! زلیخایی که به هم لحاظ آیینی و هم به لحاظ اسطورهای زنی شناختهشده که حیلهگر و در پی فریب مردی نیک و پاکآیین است. چنانکه نویسنده از زن بد میگوید؛ پایبند به مقررات حاکم بر روابط جنسی زناشویی نیست، زیادهخواه است، خلاف رأی و رخصت شوهرش عمل میکند و بدینسان مظهر روشنی برای «مکر زن» است.
حال در پایان، دو دوبیتی از کتاب را میآوریم که برگرفته از زبان دو «دیگری» است که گویا، فاصلهشان به درازنای تاریخ است.
یکی این دو بیتی:
«خداوندا سه درد آمد به یکبار خر لنگ و زن ننگ و طلبکار
خداوندا زن ننگ را تو ور دار مو خود مانم خر لنگ و طلبکار»
و آن دیگر:
«یه یار دارم که آش بقی[۱] به ازو صد سل[۲] جوین خشک و خلی[۳] به از او
و کو[۴] که شوم کما[۵] و کنگر به ازو و ده که شوم برگ چغندر به ازو»
[۱] باقی
[۲] سال
[۳] خالی
[۴] به کوه
[۵]گیاه انغوزه