سواد برهمنی در بنارس
متون مقدس و سنت های شفاهی و کتبی
پوفسور جاناتان پاری، استاد گروه انسان شناسی مدرسه عالی اقتصاد لندن، مطالعات فراوانی را در شهر بنارس در حوزه مرگ، و فعالیت های مرتبط با آن، از جمله تزکیه عزاداران، سرنوشت روح، از دست دادن کالبد، احیاء حیات، نقش کتب مقدس و راهبان هندو انجام داده و کتاب مشهور «مرگ در بنارس» یکی از مهم ترین کتب وی در این حوزه محسوب می شود.
اما، آنچه که مطالعه پاری را در سیر تحول مطالعات انسان شناسی حائز اهمیت می کند این است که جان پاری با مطالعه دقیق ارجاعات متخصصان مذهبی به متون مقدس و روایت های شفاهی در شهر بنارس و صورت بندی های کتبی و شفاهی مختلف مناسک، و انطباق آن با مدل مستقل سواد، قدرت تحلیلی و انتقادی سواد کتبی را به چالش کشیده و در واقع دوگانه کتبی/شفاهی و ارجحیت سواد متنی بر سواد شفاهی را به شدت به چالش می کشد. مقاله «سنت برهمنی و فناوری تفکر» مقاله درخشانی است که با پرداختن به حالت های شفاهی/ کتبی و جایگاه متون و اوراد مقدس، و مناسک لولیک (محلی) و شاستریک (متن مقدس)؛ شکل دیگری از دوگانه سواد شفاهی/ کتبی را از خلال تاکید بر اهمیت ایدئولوژیک صورت بندی های سواد و دانش در اجتماع هندوها نشان می دهد.
مطالعه میدانی جان پاری علی رغم ارائه انتقادهای بنیادینی که بر مدل مستقل سواد جک گودی در ارائه مدرنیسم شناختی و شکل گیری عقلانیت و قدرت تحلیل منطقی ارائه کرده، در تاریخ مطالعات انسان شناسی سواد و خصوصا در روند شکل گیری آن کمتر مورد ارجاع و بحث بوده است. در واقع، مطالعه وی در شهر بنارس یکی از اولین مطالعات میدانی بوده که ویژگی های سواد موقعیت مند و متکی بر ایدئولوژی را توصیف کرده است. برای اولین بار، برایان استریت، در کتاب «سواد: از نظریه تا عمل» در تحلیل خود بر روی ماهیت ایدئولوژیک سواد و موقعیت مند بودن آن به مطالعه میدانی پاری در هند، و یافته هایش درباره نقش متون مقدس و شیوه های انتشار دستورات مذهبی در جامعه در شهر بنارس ارجاعات فراوانی داد و رابطه سواد کتبی با عقلانیت به عنوان فناوری فکر را نفی کرد.
شهر زیارتی بنارس در کنار رودخانه گنگ به چند جهت در مطالعه مطالعه جاناتان پاری اهمیت بنیادینی دارد. اول اینکه، هر ساله میزبان هندوهای بسیاری است که از راه های دور و نزدیک برای زیارت، سپردن اجساد و یا خاکستر عزیزانشان به رودخانه مقدس گنگ به این شهر می آیند. حتی برخی پیروان آیین های هندو در این شهر و در کنار رودخانه زندگی می کنند، به این امید که در کنار این رودخانه وفات یافته و مناسک مختلف آیینی دائما در این شهر در حال اجرا است و این مسئله تنوع و غنای فرهنگی گسترده ای را در این شهر شکل داده است. دوم، که بیشتر به بحث حوزه سواد مرتبط است، «سنت باستانی آموختن زبان سانسکریت» به عنوان زبان آیینی می باشد. علاوه بر سه دانشگاه مهم در شهر بنارس، مدارس سنتی متعددی در این شهر هستند که دانش متون مقدس و توانایی حفظ کردن مانتراهای ودیک را آموزش می دهند. مربیان آموزشی سانسکریت و متخصصان مختلفی هستند که نیازهای ادعیه زائران را برآورده می کنند، مثل راهبان معابد، ودیک خوانان، و در واقع میان سنت مکتوب متون مقدس و عموم مردم نقش میانجی را ایفا می کنند. با اینکه اکثر این راهبان زبان محاوره ای سانسکریت را می دانند، عده بسیار کمی از آن ها کاملا بر زبان سانسکریت تسلط دارند. دانش مذهبی آن ها تا میزان زیادی بر سنت شفاهی جوامع شان، و جزواتی که به زبان هندی وجود دارد، متکی است. حتی ادعیه مانترای سانسکریت را از حفظ می خوانند و کمتر معانی دقیق آن را می دانند. سوم، جایگاه، نقش، و اهمیت متون مقدس در تقابل با روایات شفاهی و ارتباط آن با مقوله «دانش» در زبان سانسکریت به شکل های مختلفی صورت بندی شده و چنان که خواهیم دید بیشتر بر سنت های شفاهی متکی بوده و اعتبار و اتوریته خود را در قالب سنت شفاهی حفظ می کنند.
چنانکه گفته شد، راهبان هندو میان مناسک روزمره مذهبی و کاربردهای محلی آن (لوکیک) و متون مقدس (شاستریک) نقش میانجی را ایفا می کنند. دوگانه لوکیک به معنای کاربردهای محلی قوانین مقدس و شاستریک (متون مقدس) خود ریشه در متون مقدس شاستریک دارد و توسط بسیاری از هندوهای فاقد سواد کتبی آنچنان درونی شده اند که المان هایی از هر دو سنت جداگانه را در خود جای داده است. نکته جالب در خصوص این دوگانه این است که با اینکه سنت هندو و عموم مردم معتقدند که این دوگانه اهمیت بسزایی در شکل گیری دانش و رواج آن دارد، هیچکس نمی داند که کدام مناسک به متون مقدس مرتبط و کدام یک سنت شفاهی و محلی است. برای مثال، مناسک مذهبی ای وجود دارد، که در هیچ متن مقدسی نیامده است، ولی همه باور دارند که این مناسک کتاب مقدس بوده و شاستریک است، در حالیکه برخی مناسک دیگر (مثل ذبح حیوانات) علی رغم وجود متون کتبی فراوان و در خور توجه لوکیک خوانده می شوند.
پاری مقایسه ای را میان شاستریک/ سواد کتبی و سواد شفاهی/ لوکیک انجام می دهد، و این چهار مورد را دو به دو در دو سوی معادله کتبی/شفاهی قرار می دهد و بدین ترتیب با توضیح و تشریح هر کدام از دو سوی این معادله منطق سنت هندو را در اهمیت و برتری متون شفاهی به کتبی نشان میدهد. در ابتدا به نظر می رسد که شاستریک از منظر اهمیت با متن کتبی برابری دارد، و لولیک با سنت های شفاهی. چرا که ظاهرها شاستریک ها همان متون مقدس مذهبی هستند که از تقدس بالایی برخوردارند، و تعصب زیادی نسبت به محتوای آن وجود دارد، تا میزانی که محتوا ثابت است و هر گونه تحلیل و استدلال در خصوص متن مقدس ناممکن است. به همین ترتیب، لوکیک بیان شفاهی اعمال مقدس شفاهی و نسبت به تحلیل و تفسیر باز است. اما، بواقع دوگانه شفاهی/کتبی در سنت هندو دقیقا معکوس دوگانه سواد شفاهی/کتبی است که جک گودی دائما در مدل مستقل سواد ادعا می کند. جک گودی، معتقد بود که سواد کتبی است که زبان را از حالت قابل فراموش شدن و آنی و متکی به موقعیت خود جدا ساخته و آن را به عنوان امری ثابت و پایا در اختیار مخاطبانی فراتر از موقعیت های آنی ارتباطی، مثل خواننده متن قرار می دهد و از این منظر امکان تفسیر و تحلیل را فراهم می کند. در واقع، این متون و اوراد شفاهی هستند که از اهمیت بالایی برخوردار هستند، نسبت به تحلیلی عقلانی ایمن بوده و این در حالی است که سنت شفاهی دائما مورد ارزیابی انتقادی قرار می گیرد.
شاستریک ها یا متون مقدس هم از منظر زمان و هم زبانی توسط متون سانسکریت باستانی تقدس بخشیده شده اند و زبان در آن ها جنبه بسیار تعیین کننده ای است که به آن ها اتوریته هم بخشیده است. جان پاری نشان می دهد زبان سانسکریت آنقدر مهم است گفته می شود که زبان سانسکریت زبان خدایان است و از آنجا که گفته می شود بسیاری از متون مقدس در واقع رونوشت آن سنت های شفاهی هستند، متون سانسکریت چیزی بیشتر از زبان کتبی هستند، و همانطور که انسان شناس هندی، ام. ان. سرینیواس (به نقل از پاری، ۱۹۸۵) آن را سانسکریتیزیشن نامیده، فرآیندی تمدنی و فرهنگ پذیری است. در واقع، زبان خدایان در اتوریته دار ترین شکل خود، زبان سانسکریت را شکل داده اند. بنابراین، این اعتقاد وجود دارد که شاستراها در زبان خدایان نوشته شده است، و دربرگیرنده تمامی دانش های واقعی و حقیقی است. در این دیدگاه دانش/زبان چیزی نیست که همانند دیدگاه غربی کشف شود، بلکه چیزی است که باید از خلال متون فهم و بازیابی شود، و آن دانش کشف شده دانشی حقیقی است (پاری ۱۹۸۵، استریت ۱۹۹۵). بر خلاف، دانش تجربی، دانش حقیقی و متافیزیک است که باید فهم و معنا شود، دانشی که روح را آزاد کرده و در متون وجود دارد اما عموما از طریق سال هاپیروی از نظمی زیبایی شناختی کسب می شود. بنابراین گفته می شود که شاسرتاها متون مقدس هستند. شاید ظاهرا به نظر برسد که در باور برهمانی متن بر کلام شفاهی برتری دارد. اما بر خلاف آنچه که گودی معتقد است، در واقع شاستراها خود بر مبنای الهامات شفاهی خدایان نوشته شده است که بخش اعظم آن از طریق انتقال شفاهی بین نسل ها منتقل شده اند، و در واقع کتابی مقدس مثل ودا کتابی شفاهی بوده است. بنابراین، سنت برهمانی سنتی مبتنی بر کلام گفتاری بوده، و تسلط کلامی در طی مباحثات شفاهی حول تفسیر متون نهادینه می شوند.
در اینجا چنان که مشاهده کردیم، به نظر می رسد که سنت شفاهی از قدرت استدلال، تحلیل، و اتوریته بیشتری نسبت به سنت های کتبی برهمانی برخوردار است. این در حالیست که گودی معتقد است که دانش از طریق متون کتبی می تواند بیان مخاطبان غایب انتقال یافته و مورد تحلیل و تفسیر غیروابسته به موقعیت کنش قرار بگیرد. اما در مورد ادعیه ودا این مسئله صادق نیست. چون هزاران سال پیش این ادیعه ظهور کرده اند و حتی مشخص نیست که اولیه ادعیه ودا در چه زمانی نوشته شده است.
ظاهرا، سنت برهمانی هم خود نخواسته که ارتباط نزدیگی میان من و سنت شفاهی ایجاد کند، چرا که بازتولید ادعیه در قالب متن، از تقدس آن می کاهد. هنوز هم انتقال ادعیه از معلم به شاگرد از طریق حفظ طوطی وار و تکرار صورت می گیرد و این چرخه آنقدر ادامه می یابد تا اصوات ادعیه به درستی بیان شوند.
جاناتان پاری، با این ارائه انتقادهای بسیاری را به مدل مستقل گودی وارد کرد، مدلی که معتقد بود که سواد کتبی مرجعی برای عقلانیت است و پیامدهای شناختی مهمی چون قدرت تحلیل و منطق را ایجاد می کند. مطالعه جان پاری بر روی سنت های شفاهی و کتبی رایج در شهر بنارس که عموما با متون و فضاهای مقدس و مذهبی شکل گرفته است، به خوبی نشان می دهد که بر خلاف تصور عمومی که از متن کتبی وجود دارد، به عنوان مرجعی برای ارائه نقد و به تحلیل کردن، در واقع متون مذهبی کتابی و مکتوب علی رغم برخورداری از چنین اتوریته ای غالبا فراموش می شوند، و سنت های شفاهی هستند که به واسطه تحلیل و به چالش کشیدن فرامین و مناسک آینی شفاهی آیین های مکتوب را به چالش می کشند. استریت با اراجع به ودا و مناسک برهمانی معتقد است که این کارکرد به درستی نشان می دهد که «دانش نوشتار نیست و معنایی جهانی ندارد»، و همین در خصوص سواد کتبی هم صدق می کند، یعنی دانش و سواد در تعلق به کاربردهای بومی و محلی شکل مگرفته و معنا می یابند.
پاری نشان می دهد که بدین ترتیب سواد به زعم خود یک اجبار اخلاقی است که با سواد کتبی در معنای گودی بسیار متفاوت است و نسبت به آن دیدگاهی رادیکال دارد. در سنت برهمانی تنها افرادی که اتوریته این کار را دارند، باید شاستراس را خوانده و تفسیر کنند، و بدین ترتیب سواد یک نیازمندی عمومی نیست. دانش در گذر زمان تولید و بازتولید نمی شود بلکه تخریب می شود، و منطق گذشتگان بر منطق کنونی برتری دارد و به همین دلیل است که حفط کردن اوراد و ادعیه بر فهم عمیق معنای شنا ارجحیت دارند.
در واقع، آنچه که پاری نشان می دهد، تفاوت میان دو دنیای شناختی است. اینکه علوم و دانش هم در سایه متون مقدس شاسترا معنا یافته و به خودی خود مستقل نیستند، و دنیای تجربی به خودی خود بی ارزش است و تنها در متون مقدس هندو و بواسطه آن ها اهمیت می یابد، بنابراین فهم زندگی ذهنی و ایدئولوژیک در هم بافت های سواد بسیار مهم و با ارزش است. متن کتبی هم بدین ترتیب وحدت میان ایده ها و ارزش ها را ایجاد نمی کند.
Reference:
Parry, J. 1985. The Brahmanical tradition and the technology of the intellect. In J. Overning, Reason and Morality, pp.198-222. London: Tavistock
Street, B. 1995. Literacy in Theory and Practice. Cambridge: Cambridge.