انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی سواد (۷): هاروی گراف و اسطوره سواد

اسطوره سواد، هاروی گراف

توضیح تصویر: پوستر یونسکو به مناسبت روز بین المللی سواد (۲۰۱۶)

 

هاروی گراف، استاد تاریخ اجتماعی تطبیقی در دانشگاه ایالتی اوهایو است. وی نوشته های زیادی را در حوزه تاریخ سواد، با تکیه بر رویکردهای تاریخی و اجتماعی این مفهوم منتشر کرده است. گراف مفهوم «اسطوره سواد» را، برای اولین بار، در قالب کتاب مشهورش با عنوان: «اسطوره سواد: سواد و ساختار اجتماعی در شهر قرن نوزدهم» (۱۹۷۹) معرفی کرد. در این کتاب، وی به روشنی «نظریه سواد» را با ارجاع به مثال های متفاوتی از جوامع قرن نوزدهمی و پیادمهای سواد رد کرده و معتقد است که سواد به بواسطه کارکردها و پیامدهای فردی- اجتماعی اش که از خلال مباحث مختلف مطالعات سواد شکل گرفته، به یک «مفهوم اسطوره ای» تبدیل شده است. این کتاب یکی از مهم ترین کتب کلاسیک و برجسته در حوزه مطالعات سواد است. گراف، با ارائه تحلیلی دقیق و واضح از روندهای تاریخی شکل گیری سواد در شکل امروزی اش، مفهوم سواد به مثابه ابزار و در خدمت رشد شناختی، عقلانیت و توسعه اقتصادی را به سختی به چالش کشیده است. تحلیل تاریخی وی بر روی سواد در قرن نوزدهم میلادی در آمریکا، کانادا و انگلستان به شکلی قطعی علاوه بر طرح این مفهوم به عنوان پدیده ای مستقل و یکپارچه و قائم به ذات، و نیز پیامدهای قابل پیش بینی آن را در قالب امری جهانشمول مورد سئوال قرار داده است. «میراث سواد: پیوست و تناقض در فرهنگ غربی و جامعه» (۱۹۸۹)؛ «هزارتوی سواد: تمعق بر گذشته و آینده» (۱۹۸۰، ۱۹۹۵)؛ «کمپین های ملی در دیدگاه تاریخ تطبیقی؛ اسطوره ها و میراث و درس ها» (۲۰۱۱) از جمله دیگر کتاب های مشهور وی هستند. در ادامه یادداشت، با ارجاع به مطالعات گراف بر رویکردهای مختلف تاریخی به سواد، مفهوم «اسطوره سواد» و جایگاه آن در مطالعات امروزی سواد مروری خواهیم داشت.

 

اسطوره سواد در دیدگاه گراف (۲۰۱۰) عبارتست از:
«این باور، که در محیط های مختلف آموزشی، مدنی، مذهبی، و دیگر محیط های مشابه، کسب سواد پیش نیاز الزامی است و بی شک به توسعه اقتصادی، جامعه ای دموکراتیک، پیشرفت شناختی، و تحرک اجتماعی منجر می شود. همچنین، این باور که تمامی این دستاوردهای اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی با هیچ شیوه دیگری قابل اکتساب نبوده و تنها از طریق سواد کسب می شوند و مهم تر از همه اینکه سواد متغیری جهانشمول، یکپارچه، مستقل، خودسامان، قائم به ذات و حیاتی است».

 

توانایی تولید متن و برقراری ارتباط چه به شکل تصویری و چه قبل از اختراع الفبا در قالب سواد شفاهی (oral literacy) و چه پس از آن در قالب سواد کتبی (written literacy) در طول تاریخ بشر و توسعه جوامع انسانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. هر چند ماهیت سواد، جایگاه و نقش آن در جوامع بشری با اختراع الفبا و نوشتار به شدت دستخوش تحول شد، همواره شکلی از همزیستی سواد شفاهی و کتبی خصوصا در جوامع شفاهی وجود داشته است. با این حال، مطالعات بعدی سواد، چه در حوزه مطالعات میدانی، و چه نظریه های آموزشی سواد و چه در قالب کمپین های بین المللی تا میزان زیادی و تقریبا مطلقا تنها به سواد الفبایی بسنده کرده اند به شکلی که سواد الفبایی غربی را معیاری از توسعه دانسته و با آن معیار فرآیندها و شکل های سواد در دیگر جوامع انسانی را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده اند.
لانکشیر در مقاله «سواد در آموزش: رویکردهای میان رشته ای» (۱۹۹۹) سه دوره مهم را در شکل گیری نگاه تاریخی به مقوله سواد معرفی می کند: ۱) دیدگاه سواد به عنوان یک عامل تاریخی که تقریبا از اواسط دهه ۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شد که پویایی، تاثیر و پیامدهای آن را در جوامع گوناگون مورد بررسی قرار داده اند؛ ۲) دیدگاهی که در آن محققان و مورخان با به کارگیری ابزار مردم نگاری مختلف تلاش کرده اند تا الگوهای در حال تغییر سواد در میان جوامع مختلف را تفسیر و تاثیرات فاکتورهای اقتصادی، توسعه و تجاری را بر میزان و ماهیت سواد بررسی کنند، این دیدگاه به طول خاص از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی رویکرد غالب بوده است، و (۳) دسته آخر که از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی شکل گرفته و تلاش کرده اند که پرسش های نقادانه ای را در مرتبط با سیاست های فرهنگی و اقتصاد سیاسی سواد در طول تاریخ مطرح کنند؛ پرسش هایی که به ارتباط سواد با طبقه اجتماعی، جنسیت، سن و فرهنگ پاسخ داده و مسائلی را در تقاطع «هم¬بافت سازی» و «مفهوم سازی سواد» در طول تاریخ مطرح می کند.
برای توضیح اسطوره سواد، با ماهیت و چیستی دو مفهوم «اسطوره» و «سواد» رو به رو هستیم.
سواد، در دوره اول مطالعات تاریخی طبق نظر اریک هولاک، ظاهرا «تاریخ» را از «اسطوره» متمایز می کند، حال این پزسش مطرح می شود که سواد کتبی که با پیدایش الفبا اسطوره را به تاریخ بدل می کند، چگونه در دیدگاه های متاخر و کنونی سواد، خود به اسطوره بدل می شود؟ مفهوم اسطوره سواد [کتبی] از این جهت جالب و حائز اهمیت است، که اریک هولاک به طور خاص معتقد بود که پیدایش الفبا و نوشتن روایات اسطوره ای در یونان باستان گامی بسیار مهم برای تثبیت تاریخ بوده است، بطوریکه جوامع شفاهی را که غالبا بر روایات حماسی شفاهی متمرکز هستند، فاقد تاریخ و عقلانیت می دانست.

متفکران متعددی به مفهوم چیستی اسطوره نیز پاسخ هایی را ارائه داده اند، منجمله بارت که اسطوره را قالبی می داند که هر چیزی را می تواند در بر بگیرد. بارت همچنین آن را «نظامی نشانه شناختی» و برخوردار از ارزش هایی خاص می داند که امری را با کاربردی خاص در زمان-مکانی خاص از آن زمان-مکان جدا کرده و به صورت عام انتزاع می دهد بدون اینکه معانی آن را نادیده بگیرند. همچنین فرآیندهای اسطوره سازی یک امر تاریخی و خاص را به امری بدیهی و طبیعی تبدیل کرده است (ستاری، ۱۳۸۳).

با این دیدگاه، می توان پرسش هایی را در خصوص اسطوره سواد مطرح کرد: سواد در دیدگاهی اسطوره ای چه انواعی را در بر می گیرد؟ چه مدل و چه مهارت هایی را شامل می شود؟ برای سواد چه کیفیات و عواقبی قائل هستیم؟ چرا سواد را هم در سطح فردی و هم اجتماعی مهم می پنداریم؟ این اهمیت چگونه در یک روند تاریخی شکل گرفته است؟ و چه پیامدهایی می توانیم برای آن فرض کنیم؟ این پیامدها چگونه در یک روند تاریخی شکل گرفته اند و ریشه در کدام مکتب فکری دارند؟ و مهم تر از آن چرا سواد را با چنین کیفیاتی اسطوره می پنداریم.

در صحبت از مفهوم «سواد»، چه کیفیات و حالاتی به ذهن می رسد. پاسخ به این سئوال نسبتا ساده است. اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که «سواد» مهارتی اکتسابی و مدرسه ای است. به نظر می رسد که سواد پدیده یا کفیتی است که می تواند قدرتهای مختلفی را در سطوح مختلف فردی و اجتماعی برای فرد به ارمغان آورد. یک فرد می تواند با کسب خواندن و نوشتن قدرت تفکری منطقی، تحلیلی، عقلانی و نقادانه را کسب کند. سواد می تواند با ایجاد مکانیسم های مختلف و در هم بافت های مختلف آموزشی موقعیت اجتماعی فرد را ارتقاء دهد. سواد هم در سطحی فردی و هم جمعی می تواند در رسیدن انسان به رفاه اجتماعی، بهداشت، و آزادی نقشی یاریگر و تعیین کننده داشته باشد. سواد در سطحی کلان، عامل پیشرفت و توسعه جوامع است. سازمان علمی فرهنگی آموزشی یونسکو سواد را یکی از الزامات توسعه و دسترسی به رفاه و برابری اجتماعی می داند. سواد بویژه عامل ارتقاء زنان و کیفیت موقعیت اجتماعی آن ها است. اما این تنها تصویری است از ویژگی ها و به تبع آن کیفیاتی است که سواد می تواند برای زندگی ما به ارمغان آورد.

تصویر بالا، تقریبا تصویری یکپارچه و جهانشمول از مفهوم و معنای سواد را در سراسر دنیا به دست می دهد. تصویری که در عمل چندان هم واضح، قطعی، و شفاف نیست و پیامدهای یکپارچه و جهانشمولی، آنچنان که ادعا می کند، به دست نمی دهد. مطالعات میدانی بسیاری را در جوامع مختلف مدرن می توان یافت که سواد نتوانسته این تعاریف خود رامحقق کند. با این حال، این تعاریف هسته اصلی دیدگاه های سواد را در تمامی جوامع به شکلی جهانشمول و در طی فرآیندی جهانی سازی شکل داده اند. فرآیندهای جهانی سواد همگی با همین اهداف در قالب کمپین های بین المللی سواد، مثل کمپین های سواد یونسکو با شعار برابری و سواد برای توسعه پایدار، شکل گرفته اند.

به نظر می رسد که این تعریف از سواد بر پایه نظریه های مدرن گرایی غربی و اکتساب سواد الفبایی و اهمیت آن در رشد رشد شناختی و عقلانیت شکل گرفته است، عقلانیتی که رابطه بسیار مهم و معناداری با توسعه اقتصادی بواسطه جذب نیروی کار ماهرتر دارد. اینکه سواد خواندن و نوشتن ظاهرا زیربنای توسعه اقتصادی است، و در طول تاریخ به عنوان یکی از الزامات مدرنیته و صنعتی سازی بوده است، که در سطحی فردی سواد امکان دسترسی به مشاغل و فناوری های عالی را محقق می کرده است.

گراف معتقد است که این تصویر بر پایه روند توسعه صنعتی در غرب ارائه شده است، تصویری که دقیق نیست و نمی تواند تمامی ویژگی های خاص جوامع مختلف را منعکس کند. این تصویر از جوامع توسعه یافته و صنعتی گرفته شده و به عنوان مدلی قابل تعمیم به همه دیگر جوامع متنوع انسانی تحمیل شده است. طبق این مدل تحمیلی، اجتماع های مختلف و متنوع انسانی به دلیل برخورداری از صورت بندی های محلی سواد که منطبق با مدل سواد نیستند، عقب مانده تعریف شده اند، چرا که این مدل هر گونه صورت بندی خاص و خارج از سیستم الفبایی غرب را رد می کند. اغلب متفکران این مدل سواد، حتی بدون انجام مطالعات مردم نگاری و تنها به استناد جوامع خود و کارکردهای نوشتار و نقش سواد در تربیت نیروی کار ماهر این مدل سواد را ارائه داده اند (هولاک ۱۹۸۶). بدین ترتیب، سواد در این مفهوم برای آن ها به عنوان ابزاری برای از بین بردن عقب ماندگی و رسیدن به توسعه پایدار مطرح می شود. ابزاری که باید از کشورهای توسعه یافته به سایر جوامع صادر شود.

همچنین، ظاهرا مقداری سواد برای دستیابی به آزادی، برابری، دموکراسی و رهایی لازم است، و یا نوع خاصی از سواد می تواند رهایی بخش باشد، اما سواد در در این حالت، بیشتر خود ابزاری برای سرکوب بوده است، خصوصا این در میان جوامعی که مدل های خواندن و نوشتن متفاوتی داشته اند، عاملی برای سرکوب آن شیوه ها و تحمیل مدل مستقل سواد بوده است، مثل کمپین بین المللی سواد در تانزانیا.

همچنین، گراف با ارجاع به مدل مستقل سواد، یعنی مهارت خواندن و نوشتن معتقد است که مفهوم سواد به عنوان یک مهارت ساده و بی طرفانه نسبت به ایدئولوژی و هم بافت های زندگی افراد و بی اعتنا به پیچیدگی های عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی آن را به کالایی جهانشمول تبدیل کرده است (۲۰۱۰). کالایی که محصول شرایط خاصی از اکتساب، و کاربرد است که ایدئولوژی همان شرایط را هم منعکس می کند.
اسطوره سواد البته بدان معنا نیست که خواندن و نوشتن اهمیت ندارد و یا در دنیای کنونی عاملی برای ارتقاء فردی و اجتماعی و آگاهی بخشی نیست، بلکه بدان معنی است که نمی توان یک مدل خاص و جهانشمول را به تمامای جوامع تعمیمی داد. گراف پیشنهاد می کند که «سواد باید در هم بافت های خاص اجتماعی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جوامعی که در آن بکار گرفته می شود مفهوم سازی شود تا مفهومی اسطوره ای به خود نگیرد.» (۲۰۱۰) از طرفی وی معتقد است که نه تنها سواد مفهومی اسطوره ای به خود گرفته، که تمامی دیگر عوامل مرتبط با آن نظیر جنسیت، جنس، سن، قومیت هم در خود اسطوره هایی را حمل می کنند، بدون آنکه بر پایه تحقیقات جمعیت شناختی دقیقا مورد بررسی قرار گیرند. بدین شکل، سنجش میزان سواد، و ارتباط آن با توسعه، در قالب «موفق» و «ناموفق» را تنها بخشی محدود از پیامدها و تاثیرات سواد در جوامع مختلف می داند (استریت، ۱۹۹۵؛گراف،۱۹۸۲ ؛گرنفل۲۰۱۲).
گراف برای اولین بار اسطوره سواد را در خصوص مدل مستقل «سواد به مثابه مهارت شناختی و در خدمت عقلانیت و ابزاری برای توسعه» مطرح می کند، و از این طریق پایه های این مدل را شدیدا به چالش می کشد. ظاهرا وی معتقد به شکلی از سواد موقعیت مند برای پرداختن به ماهیت و رابطه پیچیده، متنوع آن با دیگری عوامل اجتماعی فرهنگی است. در مقاله متاخرش با عنوان میراث مطالعات جدید سواد از بارتون نقل می کند که «معنای سواد را نمی توان و نباید در لغت نامه جستجو کرد. بلکه مفهوم سواد دربرگیرنده دیدگاه های مختلفی از خواندن و نوشتن است که آن را به [مقوله ای میان رشته ای] تبدیل کرده است» (گراف۱۹۸۲، ۲۰۱۰).
گراف با ارجاع به مطالعات جدید سواد و دستاوردهای آن در حوزه فعالیت های مبتنی بر هم بافت و موقعیت مند سواد، و تمرکز بر آن فعالیت ها راهی برای دور شدن از اسطوره سواد مطرح می کند. با این حال این نقد را وارد می داند که مطالعات جدید سواد هم به شکلی نقادانه به «تناقض دیدگاه های رایج، مدرسه، خانواده، رسانه، و فرهنگ عمومی و مهم تر از همه اقتصاد سیاسی سواد» را به درستی مورد مطالعه قرار نداده اند (همان، ). بنابراین، «تولید/مصرف و کاربردهای سواد» کمتر مورد توجه بوده اند. «اقتصاد دانش»، یعنی و نیازهای و کاربردهای روزمره سواد به درستی مورد مطالعه قرار نگرفته اند. وی برای مطالعه سواد به شکلی گه پاسخگوی تمامی این مسائل باشد، «اقتصاد دانش» را به عنوان مدل و چارچوبی تحلیلی توصیه می کند؛ و معتقد است «ما فراموش می کنیم که سواد، بدون توجه به زبان های مختلف جوامع و توانایی های خواندن و نوشتن فردی، برای همه به یک میزان دستمزد و اشتغال به همراه نمی آورد» (گراف،۱۹۸۲).
گراف معتقد است که مفهوم دانش اقتصاد می تواند با طرح پرسش های دوگانه تولید/مصرف سواد، و مسائل رسانه ها و زبان های چندگانه را به چالش می کشد. در سایه چنین دیدگاهی می توان پرسش هایی را مثل هم بافت سازی سواد دوباره مطرح کرد که می توان به اسطوره سواد به شکلی دقیق پاسخ دهد (همان ۱۹۸۲).

 

References:
Grenfell M., Bloom, D., Hardy, C., Pahl, K., Rowsell, J. &Street, B. (2012). Language, Ethnography and Education. Bridging New Literacy Studies and Bourdieu. New York: Routledge
Graff, J., H. 1982. The legacies of Literacies. Journal of Communication, 32 (1), pp. 12–۲۶.
Graff. H. 2010. The literacy myth: literacy, education and demography. Vienna Yearbook of Population Research 8, pp. 17-23
Havelock, Erik. 1986. The alphabetic mind: the gift of Greece to the modern world. Oral Tradition 1(1) pp.134-150