«بدون نوشتار، ذهن باسواد نمی توانست به شیوه ای که امروزه قکر می کند، بیاندیشد، و حتی نمی توانست تفکر خود را به شکل شفاهی ترکیب بندی کند»والتر اونگ
والتر اونگ، فیلسوف، مورخ و مدرس ادبیات انگلیسی، در کنار جک گودی و اریک هولاک از مهم ترین نظریه پردازان شکاف عظیم است. کتاب کلاسیک و بنیادین سواد شفاهی و کتبی (Orality and Literacy) وی یکی از مهم ترین کتب نظریه های مطرح شده در حوزه سواد است که در واقع اولین نظریات انسان شناسی حوزه سواد و ارتباط آن با واژه و چاپ با تکیه بر مقایسه دو حالت شفاهی و کتبی سواد شکل داده و در ادامه مباحث جک گودی و هولاک به شکل گیری مطالعات و نظریات انسان شناسی این حوزه کمک کرده است. چنانکه در ادامه خواهیم دید، آنچه که مطالعات وی را از جک گودی و اریک هولاک؛ به رغم گرایشات یکسان، متمایز می کند، توجه ویژه وی به نوشتار و متن به عنوان یک فناوری است، و تغییر مفهوم واژه و معنا بواسطه متن، مالکیت خصوصی ایده ها، کلمات، و حق تالیف به عنوان تحولاتی که در معنا و بیان بواسطه اختراع چاپ و شیوه بیان تفکر ایجاد شده است. به طور کلی، اونگ بیش از آنکه معتقد به شکاف عظیم میان جوامع برخوردار از سواد شفاهی و کتبی باشد، بر چگونگی شکل گیری متن و پیچیدگی های متن و نوشتار و ویژگی های هر دو حالت سواد تمرکز دارد.
کتاب سواد شفاهی و کتبی وی یکی از مهم ترین کتاب هایی است که نه تنها در حوزه مطالعات سواد که در حوزه های ارتباطات هم دائما به عنوان یک منبع کلاسیک مورد ارجاع قرار می گیرد. اونگ که همانند گودی و هولاک به نقش کلیدی نوشتار در دستیابی جوامع مدرن به ذهن و تفکر انتزاعی و در نتیجه کلام انتزاعی و رشد عقلانیت معتقد است، در این کتاب خواندنی، نوشتار را تعهد واژه نسبت به فضا می داند و معتقد است که این وایستگی قابلیت های زبان را تا میزانی غیر قابل سنجش گسترش داده، و با بازسازی تفکر انسان و فرآیندهای ذهنی آن، ساختار اجتماعی، هویت و شخصیت انسانی را دستخوش تحولات بنیادینی نموده است (۱۹۸۴: ۱۴). وی در ادامه استدلال گودی و هولاک معتقد است که نوشتار نه تنها منجر به رشد علم و پیشرفت می شود که رشد در تمامی زمینه های دیگر تفکر مثل فلسفه، تاریخ و درک توصیفی انشان از ادبیات و هنر و توصیف خود زبان هم می شود.
اونگ بیش از آنکه نوشتار و چاپ را به خودی خود عامل کلیدی در توسعه تفکر و عقلانیت انسان بداند، آن را فناوری ای می داند که انقلابی را در جوامع انسانی و شیوه های تفکر و پردازش ذهنی متن ایجاد کرده است. وی بر خلاف گودی و هولاک معتقد است که نوشتن به زعم خود تنها دلیل ایجاد مفاهیم و زبان انتزاعی و تفکر و عقلانیت نیست، چنانکه در استدلال های خود بسیاری از جوامع شفاهی را از فرهنگی غنی برخوردار می داند، و به همان میزان معتقد است که بسیاری از جوامع برخوردار از نوشتار ممکن است از فرهنگی غنی برخوردار نباشند. با این حال، علی رغم اینکه تعصب شدید نسبت به جوامع شفاهی را به آسانی تشخیص می دهد، خود نیز در توصیف آن جوامع با جک گوی و اریک هولاک همگام می شود چنانکه در توصیف جوامع ابتدایی از واژه عقب مانده استفاده می کند به گونه ای که انگار این جوامع هیچگاه متحول نشده و توسعه نیافته اند ().
اونگ در این کتاب چنانکه در مقدمه کتاب عنوان می کند به طور کلی تفاوت میان فرهنگ های شفاهی و کتبی را در تفکر و بیان کلامی در میان فرهنگ های مختلف می داند. بیان کلامی به باور او در برخی فرهنگ های شفاهی بسیار عجیب می نماید و در عوض تفکر و بیان کتبی بسیار عادی و معنادار و با همین تمایز شیوه های مختلف بینامتنیت و معناسازی را ربشه یابی می کند.
تمامی مطالعات اونگ بر محور کلام، صدا و واژه، بیان شفاهی در محدوده حواس مختلف و ترکیب حواس مختلف انسانی, ویژگی های صدا و نقش سکوت، تحولات فناورانه و تاثیر آن بر روی توسعه فرهنگ و خودآگاهی متمرکز است. به بیان دیگر، اونگ در سلسله مطالعات خود بر روی واژه و صدا و نقش نوشتار در تحول جوامع از شفاهی و کتبی تاکید دارد.
اونگ معتقد است که بسیاری از ویژگی هایی که ما بدیهی می دانیم در حوزه تفکر و بیان در ادبیات فلسفه و علم و حتی در گفتمان شفاهی در میان جوامع برخوردار از سواد کتبی در طول تاریخ حیات بشر بستقیما و طبیعتا به حیات انسان مرتبط نبوده اند بلکه به واسطه منابعی ایجاد شدند که توانست نوشتار را به عنوان ابزاری در خدمت آگاهی بشر قرار داد.
تجربه انسان از صدا به عنوان یک عامل مقطعی، آنی و فعال در حالیکه لغات و واژگان رویدادها را افسون می کنند. یه باور وی در جوامع شفاهی افراد تنها چیزی را می دانستند که می توانستند به خاطر بسپارند. در نتیجه مکانسم های به حافظه سپردن و به خاطر آوردن بسیار اهمیت داشتند و همینطور جملات و کلام قابل حفط کردن و به خاطر آوری. والتر اونگ برای این مکانیسم شفاهی نه ویزگی قایل است:از جمله وابستگی به هم بافت، عینی و غیر انتزاعی بودن، اطناب، انباشتگی محتوا، و …. به همین ترتیب، اونگ حافظه کلامی و اینکه چگونه تکنیک های حافطه (موسیقی، ریتم و حرکت) چگونه با امر به خاطر آورده شده تعامل می کنند. بدین ترتیب، وی به دنبال اثبات این امر استک ه چگونه این سیستم های به خاطر آوری، سبک زندگی، سبک روایی و هویت جوامع را شکل داده اند. مسائلی که تاثیر مستقیمی بر تفکر و آگاهی جوامع داشته اند.
به باور اونگ نوشتار که در واقع به آرامی در بین جوامع شکل گرفته است، چگونه با ایجاد تغییر در الگوهای بیانی فرهنگ ها را دستخوش تحول کرده است. بر خلاف هولاک، و علی رغم ارجاع بسیار گسترده به وی، اونگ نوشتار را یک فناوری و یک امر مصنوعی می داند که در ابتدا در شکل اسکریپت و متن شکل گرفته است. به باور وی این فناوری جدید در زمان ظهورش و به تدریج، نظم اجتماعی ای را که به واسطه ارائه شفاهی رویدادها شکل گرفته بوده را به شدت دچار اختلال می کند.
اونگ در مباحثات خود به مفهوم پویایی متنیت اشاره دارد و اینکه پویایی متنبیت در سواد شفاهی و کتبی به یک مسیر و به یک شیوه اتفاق نمی افتد. برای مثال، وی ویژگی های سواد کتبی را با تمرکز بر انین مسائل که نوشتار فاصله میان مخاطبان گفتمان را اضافه می کند و حتی آن را تشویق می کند. متن از چیزی که وی آن را اقتصاد سبک نگارشی می داند حمایت می کند و ویرایش متن و حذف زواید را مقدور و ممکن می کند. و از همه مهم تر فرم «درست» متن را ایجاد می کند. در ارتباط با تاریخ سبک های نگارشی نشان می دهد که چگونه حالت های بیان، متقاعد کردن و غیره با نوشتار متحول می شوند. و متن و نوشتار به گونه ای شواهد و مدارک تاریخی را به شکلی منجمد در طول زمان حفظ می کنند.
اونگ، پیدایش چاپ، تاریخچه پیدایش تدریجی آن و تاثیرات مهمش در ارتباطات جوامع را در ادامه برشمردن ویژگی های متن نوشتاری و سواد کتبی مطرح می کند. بحث وی در اهمیت پیدایش چاپ بسیار جالب و خواندنی است. به باور وی، چاپ واژه را به یک شیئ بدل می کند، شیئی که حاوی اطلاعات است؛ و با ایجاد فواصل میان واژگان و ایجاد فاصله های معنادار میان واژگان, چیدمان کلی متن و صفحه را معنا می بخشد. چاپ موجب شده که مالکیت شخصی و خصوصی کلمات شکل بگیرد، و کپی رایت و شکل گیری دیکشنری را در راستای همان مالکیت خصوصی ایده ها، و واژگان می داند (۱۲۶-۱۳۱) و شکل گیری انواع جدید بیتامتنیت از سوی دیگر.
حتی در این توصیفات خود وی نگاهی هم به رسانه های شفاهی دارد و معتقد است که نوع جدیدی ار سواد شفاهی بواسطه رسانه ها در حال شکل گیری است.
اونگ دائما در خصوص فهم روانی و تاریخی فرهنگ های شفاهی و کتبی و اینکه چگونه این دو فرهنگ نظریه های موجود در هر دو حوزه را به چالش کشیده اند مباحث مهمی را مطرح می کند. بر خلاف هولاک و گودی، وی مبنایی را برای فهم چگونگی تعامل این دو گرایش شفاهی و کتبی ایجاد می کند با پیشنهاد مطالعات چندرشته ای با تمرکز بر ماهیت این دو حالت سواد شفاهی و کتبی.
چنانکه در یادداشت های بعدی خواهیم دید، مطالعات جدید سواد، این دو حالت را منفک و متمایز از هم و یکی را بر دیگری برتر نمی دانند. بلکه نشان می دهند، که همواره در طول تاریخ این دو حالت سواد شفاهی و کتبی همواره در کنار هم وجود داشته و شکل گرفته اند، به شیوه ای که نمی توان متصور شد که اجتماع انسانی ای وجود داشته باشد، که تنها راه ارتباطاتش مبتنی بر سواد شفاهی و یا سواد صرفا کتبی بوده باشد. بدین ترتیب؛ آنچه که در ادامه مطالعات انسان شناسی مورد تمرکز قرار می گیرد نه تمایز سواد شفاهی و کتبی، که شیوه های کارکرد و تعامل این دو و معناهای اجتماعی ای که در جوامع مختلف پیدا می کنند، است.